سن 23 - من در حال ایجاد روابط کاملاً معنادار با زنان هستم ، احساساتی دارم ، احساس هوشمندی بیشتری می کنم

اول از همه ، من هیچ نشان ندارم. من اصلاً حساب reddit ندارم ، بنابراین برای این ببخشید. اما به هر حال ، فکر می کنم این هفتمین هفته چالش من است (کمی بدهید یا کمی بردارید) و باید بگویم که این در زندگی من معجزه کرده است.

من به شما مختصری از داستان من (به این دلیل که کاملا با افراد متاهل در اینترنت در مورد تاریخچه ی خودخواهانه خود صحبت می کنم) به شما کمک می کنم و سپس سعی خواهم کرد توضیح دهید که چرا من باید reddit را ترک کنم تا به من ادامه دهم سفر.

من از طریق یک مکالمه مست با پسر عموی خود به این چیز nofap رسیدم. در آن زمان من فقط یک مورد از کلامیدیا را پشت سر گذاشته بودم و علائمی از آنچه که به نظر من تبخال بود داشتم (بعداً مشخص شد که گال است - هنگام شروع زخم های مچ پا باید حالت تسکین صورت من را می دیدید ترس از هرپ را از بین برد) من همچنین اخیراً داروهای باشگاهی را آزمایش کرده بودم و به دلایلی فکر کردم بیضه های من کوچک می شوند و می میرند. خلاصه اینکه احساس می کردم کمتر مرد هستم.

من در آن زمان متوجه این موضوع نبودم ، اما فکر می کنم احتمالاً از اختلال نعوظ خفیف رنج می بردم. کلامیدیا را که می گفتم یادتان هست؟ خوب ، من هیچ بازیکنی نیستم. دختری که (شاید) آن را گرفتم ، دومین دختری بود که در زندگی ام دوست داشتم. این یک شب ایستاده محافظت نشده با یک غریبه بود. قبل از آن دو دوست دختر داشتم. اول ، اولین بار ، من رابطه جنسی داشتم (شاید در عرض 2 سال پنج یا شش بار) ، اما این همیشه یک تجربه ناجور بود ، تمرکز بیشتر روی ماندگاری تا آنجا که می توانم ، و وسواس طولانی مدت و طولانی بودن من وسواس بیش از حد در اوج لذت جنسی (ما هر دو باکره بودیم ، بنابراین می توانید سختی آن را تصور کنید). حقیقت شرم آور این است که من یک بار گریه کردم زیرا او ارگاسم نکرده است. همانطور که من در مورد لذت او فکر کردم این نبود ، اما در واقع همه چیز درباره EGO من بود. این که آیا او نام من را فریاد می زند ، ترس از این کلمه را پیدا کند که من در رختخواب مکیدم. به طور خلاصه ، من در یک دیدگاه پورنوگرافی نسبت به جنسیت تلقی شده ام. او مرا ترک کرد. فکر کردم به این دلیل است که من عاشق خوبی نبودم ، اما واقعاً به این دلیل بود که دیوانه شده بودم.

دوست دختر دوم من، من با هیچوقت خوابیدم از آن زمان به بعد، من به عنوان جنسیت کمتر آموزش داده شد. به دلایلی من همچنین قضیه فوق العاده ای از بدن او، دوباره بر اساس پورنو (که من متوجه نیستم). این عجیب و غریب و ترس از رابطه جنسی (و همچنین صد دیگر مشکلات عاطفی به من مربوط است، در نهایت ما را از هم جدا کرد.

این بخش غم انگیز است، من هر دو را دوست داشتم. منظورم این است که همه در گذشته بوده و صلح را به ما رسانده ایم. من از جنس بدی متاسف نیستم، به طوری که شرایط آزمایش عاطفی، ذهنیت من را مجبور می کند.

یعنی تا ایستادن یک شب من. من با یکی از دوستانم بیرون رفتم ، به دنبال کسی نمی گشتم ، بنابراین فقط مست شدم و این دختر زیبا را بوسیدم. یک هیپستر از دختری از اسکاندیناوی که چند سال از من بزرگتر بود و در شهر بزرگ تنها زندگی می کرد (من هنوز با پدر و مادرم زندگی می کنم). او ، زنانی با اعتماد به نفس که او را به خانه خود برگرداندند ، که شبیه یک غواصی توسط هنرمندان بود ، ما به برخی از سوابق گوش دادیم که به طور تصادفی مورد علاقه مشترک ما بودند ، در طبقه بالا بازنشسته شدند و خوب ، شما می دانید ...

و چیز دیوانه؟ من عاشق بدی نبودم من اصلاً بد نبودم. می توانستم از پشت بامها فریاد بزنم "حداقل در حد متوسط ​​هستم !!!". من وجد داشتم. من فهمیدم که دو چیز در حال بازی است. الف) او کاملاً غریبه بود و ارتباطی با کسی که می شناختم ندارد. ب) من کاملاً مستهوش بودم. این مسئله به روانشناختی بودن مشکل من اشاره داشت. این ترس بود که زندگی جنسی من را خراب می کرد.

(چیز دیگری این است که او یک فمینیست واقعی بود، نه کلیشه ای شبیه به آن است، اما یک مؤمن در برابری جنسیتی، و گفتگوهای کوتاهی که ما با نوشیدنی ها و صبحانه داشتیم، دانه ای را در ذهنم گذاشتم، جایی که همیشه فکر می کردم خودم خیلی پیشرو است. من شروع کردم به تحقق بخشیدن به این فکر میکردم که من زنان را دارم، فکر کردم اگر من به آنها خوشبین بودم، چیزی به من تعلق داشت و بدن آنها را سنگین کرده بود)، با وجود این همه، هنوز نمیدانستم که مشکل دارم.

من برای STDs آزمایش شده بودم چون درد در بیضه های من داشت. این آزمایش منفی بود (اما من قبلا دارو مصرف کرده بودم چون پزشک خیلی مطمئن بود). من تصور می کردم که احتمالا او را گرفتار کرده بودم و آزمایش ادرار را اشتباه گرفته بودم (باید اولین وصله ای از روز باشد و آن من نبودم)، اما اکنون مطمئن هستم که من در مورد آلت تناسلی من فقط عصبی شدم بدون دلیل.

متأسفانه، من این دختر را نام نهادم، نمی دانستم قبل از این که این را درک کنم، چلماییدیا را اعلام می کردم. ... awkwaaard

همانطور که گفتم احساس کردم کمتر از یک مرد است. توپهای من صدمه زدند من همیشه برای توده ها چک کردم من وحشت زده شدم که کوچک شدم من فکر کردم که من قصد داشتم eunuch و نعوظ من بسیار ضعیف بود. راه حل من من همیشه درباره جنسیت صحبت کردم. من خودم را مجبور کردم که هر زنی را که دیدم، ارزیابی و ارزیابی کنم. احزاب برای من در مورد گرفتن مست و بوسیدن دختران بودند. آنها در ابتدا (شاید من جذاب هستند، جرات می گویند؛ P ...)، اما آنها به سرعت فرار زمانی که آنها متوجه شدم من دیوانه لعنتی. وقتی من خانه بودم از ناتوانی وحشت زده شدم. نعوظ من به تدریج به مدت یک سال نرمال شد، بنابراین تصور کردم می توانستم فقط با دختران مست که نمی دانستم بخوابم.

و هنوز، هنوز متوجه نشدم که مشکل داشتم. من فکر کردم هر مرد یک شمشیر مشتعل مشتعل از اضطراب بود، تماشای پورنو دو بار در روز به "آزمایش" virility خود را. من مشکلات دیگری داشتم، مه غلیظ، مشغول صحبت کردن با جنس مخالف، اعتماد به نفس پایین، عدم توانایی نگاه کردن به دیگران در چشم بود.

بنابراین هرگز: مکالمه مستی با پسر عموی من. من در مورد اینکه چگونه اغلب من استمناء و یا برخی از گناه (که برای من یک جایزه از چگونگی کامل از تستوسترون مردانه بود) افتخار بود و او گفت که او بیشتر wank نیست. او گفت که او در حال تمرین نوفاپ است. من به او خندیدم او اصرار داشت که مزایا وجود دارد. من آن را کنار گذاشتم، نمیتوانم، گفتم، "این عمل جنسی است!"
چقدر احمق بودم

چند هفته گذشت و بالاخره متوجه شدم ذهنم در حالت سالم نبود. من تصور می کردم که من روحانی بیمار بود. من به مدیتیشن بودم، برابری جنسیتی، خواندن گاندی را آغاز کردم و قول عدم خشونت را دادم (من نمی توانم اجازه دهم که خودم را به خشونت در کلام، اندیشه یا عمل تحمیل کنم و باید با عشق و احترام رفتار کنم، حتی کسانی که به من آسیب می رسانند - یا حداقل من تلاش می کنم که خودم را به این اصل متعهد کنم).

من مذهبی نیستم به معنای متعارف، اما من شروع به پرسش از زندگی ام به عنوان اخلاقی به عنوان فقدان معنوی.

بنابراین من با پلیس خودم رو به عنوان یک مشکل احتمالی روبرو کردم. من نتیجه گرفتم که تماشای این خشونت علیه زنان در صنعت را خدشه دار می کند. من ویدئو را حذف کردم و عکاسی برهنه را نگه داشتم که همیشه به نفع من بود. سپس من شروع کردم به فکر کردن به این که عینی سازی منفعلانه خشونت آمیز بود، به این دلیل که او یک زن را کاملا شخصیت خود را انکار کرد. قطب نما اخلاقی من شروع به رشد کرد (من حدس می زنم بلوغ عواطف دیر داشته ام) و واقعا شروع به فحش دادن با خودخواهی کردم!

من می دانستم که باید متوقف شود من می دانستم که باید پوشه پنهان من از عکس ها را حذف کنم، اما احساس کردم از دست دادن مجموعه ی خودم ترسیدم (حتی فکر نمی کردم که عجیب به نظر برسد!) من نمیتوانم این کار را انجام دهم.

و سپس، مانند بسیاری دیگر، من ویدیو گری ویلسون را تماشا کردم. من آن را انجام دادم، تمام پورنو من را حذف کردم. من متوقف کردم خودارضایی من هرگز به تماشای پورنو مجددا قول دادم، زیرا این موضوع باعث خستگی جنسی در زندگی واقعی من شد.

و اکنون حدود هفت هفته است. من واقعا به اندازه کافی وسواس نداشتم. من فقط زندگی کرده ام Tاو نتایج شگفت انگیز است.

  • من با افراد معمولی تعامل دارم
  • من احساس می کنم حق دارم که این زمین را راه بیاورم
  • من بیشتر در صلح با خودم و دیگران هستم
  • من می توانم با هر کسی صحبت کنم
  • من روابط واقعی با زنان را تشکیل می دهم. به نظر می رسد که در اطراف من احساس امنیت می کنند. از آنجا که من هیچ انگیزه ای ندارم و من خیلی افتخار می کنم!
  • من الان عواطف دارم شادی من خوشحال است و غم من غمگین است من عاشق غم هستم این باعث می شود من زنده ام.
  • حتی احساس هوشمندانه تر می کنم، بیشتر می توانم مکالمه ای داشته باشم و خودم را بیان کنم
  • من احساس می کنم که کامل هستم. من یک عمر عملی تمام زندگی ام بوده ام. الان وقتم آزاد است. من منتظر هستم تا هر روز زنده بمانم.

من یک لحظه عاطفی و لحظه ای دارم، اما من می دانم که گذر خواهد کرد. و من یک احساس قریب الوقوع دارم، آن را از طریق کل ذهنم می سوزاند: یک جهان زیبای خالی، بسیاری از افراد شگفت انگیز، بسیار چیزهایی است که می توانم انجام دهم، و من خودم را با عشق عادت الکترونیک به مدت طولانی خودم توصیه می کنم: زندگانی آغاز شده است

(امیدوارم که احمقانه نباشی) حالا من هنوز سعی دارم خودم را بهبود ببخشم. من سعی می کنم دشمنانم را دوست داشته باشم، خودم را دوست دارم (اکنون با شفقت و نه ژله نفتی: P) و برای پرورش این عشق که از دوستان و دوستانم از من دور می شود، به استفاده از این عشق برای خیر، و مراقبت از مرد (من الان مرد هستم). من مدیتیشن را حفظ کردم من سال نهایی دانشگاهم را به اتمام می رسانم (من در آستانه خروج از من بودم)، من در حال سفر به کشورهای اروپایی به تنهایی، در جستجوی زندگی سالم (هر جا که باشد ممکن است) باشد. من قصد دارم مدتی است که یک هنرمند گرسنه هستم. از آنجا که، همانطور که پیامبر می گوید، "آن را دمار از روزگارمان درآورد!"

بنابراین، به هر حال، از یک نویسنده عالی سرقت می شود؛ ایروین ولز (که اکنون می توانم اعتراف کنم که هرگز خواندن نداشته ام، زیرا قبلا همه چیز را پذیرفته ام): من زندگی را انتخاب می کنم.

و من به شما به ارمغان می آورد، reddit. از ابتدای سفر من، هر روز در این Subreddit نگاه می کنم. این الهام من بود در حقیقت، به من چیزی خیره کننده برای نگاه کردن به کامپیوتر من داد. چیزی در شبهای بیخوابی انجام دهید.

من شما را دوست دارم، MODS، برای نگه داشتن مردم مانند من احترام من شما را دوست دارم، NOFAPPERS

اما من باید تو را ترک کنم مانند پورنو یک زناکار، وانمود نسخه از جنس؛ شبکه های اجتماعی، یک تلخ، نسخه تظاهر کننده از تعامل واقعی انسان است. این خیلی از زندگی قدیمی من را یادآوری می کند، بنابراین می خواهم ترک کنم.

(برای اینکه بتوانم کالج را تمام کنم باید فیس بوک را حفظ کنم - برای برقراری ارتباط با کلاس من ، اما وقتی که بتواند این کار نیز ادامه خواهد داشت)

اما قبل از اینکه من از reddit خارج شدم، فکر کردم که من این پست را ثبت نام کرده و بنویسم. فقط برای قدردانی از من

و سپس من این سفر را به تنهایی ادامه خواهم داد، زندگی من برای همیشه تغییر خواهد کرد.

از همه شما خیلی متشکرم.

من حتی نمی خواهم دوباره به PMO بروم. من خیلی خوشحالم که این بازنگری پیش از چشم من اتفاق می افتد.

این کاترزیس مطلق است که این را نوشته است. مراقب باش!

(من شیوه زندگی NoFap را حفظ می کنم، اما من از صفحات پیام دور می شوم. دیگران را تشویق می کنم وقتی زمان مناسب را می گیرند، فکر می کنم گام مهمی است.)

BYE! xx

پسر غیرمنطقی، 23

TL؛ DR: ME + NOFAP + MEDITATION + NONVITOLENCE = هوای نفس من، SUPERPOWERS و شانس دوم در زندگی

ارتباط دادن - 50 روز گذشته ، و من اینجا نیستم! جریانی از شعور می لرزد.

by OMGMcGee