سن 24 - تغییر اولویت جنسی (یا برگشت) از NoFap - 1 ماه

بنابراین ، این یک نوع داستان عجیب و غریب شخصی است ، اما حدس می زنم این هیئت در مورد آن باشد ، بنابراین مناسب به نظر می رسد. همچنین بسیار طولانی است ، اما من متعهدانه قسم می خورم که اگر همه مطالب را بخوانید ، خواهید دید که PMO چقدر قدرتمند است و همچنین NoFap تا چه اندازه می تواند قدرتمند باشد. اینجا هیچ اتفاقی نخواهد افتاد.

خوب. از روزی که به دنیا آمدم ، زنان را دوست داشتم. هرگز تردیدی در ذهن من وجود نداشت که من چیزی نبودم بلکه سر راست ترین آدمهای روی کره زمین هستم (به هر حال هر کسی که باشد). و این به این دلیل نیست که احساس می کردم صاف بودن یا هر چیز دیگری اشتباه است ، حتی هرگز حتی به ذهنم خطور نمی کند که ممکن است همجنسگرا یا بی یا ترنس یا هر یک از اینها باشم.

من درحالی که حدود 6 سال داشتم ، شاید حتی کمی جوانتر ، با استفاده ناخواسته از یک کتاب برای مالیدن روی عضو کوچکم و به زودی فهمیدم که اگر این کار را به اندازه کافی طولانی انجام دهم ، احساس شگفت انگیزی می کند ، من کشف کرده ام. بنابراین من این کار را به طور منظم انجام می دهم ، اما خیال پردازی در مورد دختران را شروع نکردم تا احتمالاً چند سال بعد. و حتی در آن زمان ، بیشتر شبیه قسمت های لباس زیر کاتالوگ های Spiegel و JC Penny بود. هیچ چیز خیلی دیوانه ای نیست

سپس ، مانند اکثر مردم اینجا ، اینترنت را کشف کردم و به همه گه های دیوانه ای که می خواستم ببینم دسترسی پیدا کردم. گرچه وقتی شروع به گشت و گذار کردم و شروع به استفاده از دست کردم ، واقعاً فقط به پورنو عادی مبتلا شدم و حتی دوست داشتم به گالری های انفرادی نگاه کنم و دختران را پیدا کنم که شبیه دختران من در زندگی واقعی می شناسم یا کسی که فکر می کردم می توانم به طور قانونی با آنها کنار بیایم. من هنوز هم از تخیل خود بسیار استفاده می کنم و حتی هر بار که می خواهم به پورنو نگاه نکنم. اما قطعاً حداقل روزی یک بار می توانم قدم بزنم.

بنابراین ، زمان می گذرد ، من وارد دبیرستان می شوم و شروع به فیلم های عجیب و غریب پورنو می کنم. عجیب ترین چیزی که به آن نگاه کردم احتمالاً حیوان خشی است ، و من فکر می کنم این از آنجا ناشی شده است که من هرگز در دبیرستان اخراج نشدم و ایده داشتن با یک حیوان تنها راهی بود که من در داخل واژن تجربه کردم احساس (من هرگز طبق این ترس عمل نکردم ، بنابراین خوشبختانه ، این جایی نیست که این داستان پیش می رود).

چیز دیگری که من شروع به انجام آن کردم تحریک غیر طبیعی خودم بود ، و نه واقعاً به این دلیل که می خواستم با یک پسر بخوابم ، بلکه به این دلیل که فکر می کردم می توانم احساس مهندسی معکوس را داشته باشم احساس نفوذ چیزی به من و احساس نفوذ در یک دختر و این قطعاً یک تجربه جالب بود و در واقع احساس بسیار خوبی داشت ، بنابراین من شروع به استفاده از این تجربه در چرخش خود کردم اما واقعاً زیاد به آن فکر نمی کردم.

سالها بعد ، من رشد موهایم را شروع کردم و به دانشگاه رفتم و هنوز نمی توانم روی زمین بگذارم. من هم در دانشگاه خیلی بیشتر از دبیرستان کناره گرفتم. حتی اگر من دون خوان در دبیرستان نبودم ، من هنوز دوستان زیادی داشتم و اضطراب اجتماعی زیادی نداشتم ، اما در دانشگاه احساس می کردم از عناصرم خارج شده ام و ملاقات با مردم برایم سخت تر شده است. عادات خودارضایی من پس از تبدیل شدن به بسیاری از پورنوهای Transexual و Lady Boy و تصور هرچه بیشتر احساس رابطه جنسی در یک دختر تبدیل شده است.

یک روز پس از آن به من افتاد که خیلی ساده تر خواهد شد تا در نهایت اگر من یک دختر بودم و از آنجایی که من موهای طولانی داشتم، فکر کردم که تقریبا نیمه راه وجود دارد، بنابراین شروع کردم به پوشیدن و تانک تپه و تظاهر به یک دختر زمانی که من فاپ تنها مشکل این بود که من می توانستم با ایده نفوذ به آن تبدیل شوم، اما بچه ها، خودشان، هرگز برای من خیلی جذاب نبودند. من هنوز هم زنان زیبا را در مدرسه میبینم و در حال تبدیل شدن هستم، اما من هرگز مرد خوبی را دیدم و احساسات مشابهی داشتم. اما من مثل یک دختر لباسم را ادامه دادم و هرگز واقعا احساس عجیب و غریبی در مورد آن نکردم. من اعتقاد دارم که هرگز احساس نکردم که من در طول هر یک از این همجنسگرا بودم، زیرا زمانی که من در مورد نفوذ فریاد می زدم، هرگز به عنوان یک پسر بود، همیشه به عنوان یک دختر بود، به طوری که به نوعی، هنوز فانتزی بودن بودن در یک رابطه ناهمگونی

وقتی سرانجام از دانشگاه فارغ التحصیل شدم ، در یک مهمانی فارغ التحصیلی حضور داشتم ، و آیا شما نمی دانید آن ، من با یک دختر آشنا شدم و همان شب بعد ، ما به آپارتمان من رفتیم ، و من برای اولین بار در بستر قرار گرفتم. و خوب بود ذهنم دمیدن نبود و اما فکر می کنم من آنقدر عصبی شده ام که اینقدر طولانی شده است و نمی خواستم اوضاع را بهم بریزم. خوشبختانه همه چیز خوب پیش رفت و من شروع به دیدن و خوابیدن منظم با این دختر به مدت حدود یک ماه کردم.

در این مدت ، من خیلی خودارضایی نمی کردم و از این که اخراج شدم راضی بودم. همچنین دیگر واقعاً اشتیاق به دختر بودن را احساس نکردم. با این حال ، پس از یک ماه ، دختر دور شد اما با این وجود اصرارها هرگز برطرف نشد.

من در طول شش ماه آینده دختران 5 را در خواب می بینم و به راحتی با صحبت های جنسی احساس راحتی کردم.

اگرچه پس از این مدت ، به دلایل زیادی دچار یک افسردگی عمیق شدم. یکی از دخترانی که من با آنها می خوابیدم یکی از بهترین دوست های من بود که مدتهاست له شدم ، بنابراین یک دوست صمیمی را از دست دادم ، سپس بهترین دوست دیگر را که احساس می کردم سنگینم می کند کنار گذاشتم و قصد داشتم بعداً همان سال به لس آنجلس بروم اما در واقع پول کافی نداشت و از این بابت بسیار استرس داشت. من همچنین از شغلی که کار می کردم متنفر بودم و مبتلا به سندرم Office Space بودم که در آن روز بدترین روز زندگی من بود.

من ، یک شب ، فکر کردم که اگر من یک دختر باشم ، می توانم پسری را پیدا کنم که برای همه زندگی من هزینه کند ، و من مجبور به کار نیستم و می توانم یک زندگی آزاد داشته باشم که من همیشه آرزو کرده بودم. من می دانم که چقدر زن ستیزانه به نظر می رسد ، اما این ایده راحتی زیادی برای من ایجاد کرد. بعد فهمیدم که زندگی برای افراد تراریخته بسیار دشوار است ، بنابراین من این طرح را کنار گذاشتم و به طور خلاصه یک داستان کوتاه ، خودم را متقاعد کردم که برای انجام این کار باید همجنسگرا باشم ، و از آنجا که قبلاً ایده نفوذ را دوست داشتم ، تقریباً به همان چیز نزدیک است و من می توانم یک پسر همجنسگرای ثروتمند را پیدا کنم تا قبض هایم را پرداخت کند. باز هم ، من می فهمم که این چقدر ناسازگار است ، اما من بسیار افسرده بودم بنابراین برای پاسخ بسیار ناامید شدم.

سپس من هر شب شروع به جستجوی پورنوگرافی های همجنسگرا می کردم ، اما واقعاً فقط می توانستم به این فکر بیفتم که بسیار زنانه باشم و شخصی قدرتمندتر از من بر آن مسلط شود ، اما اگر سعی کردم به حضور واقعی مرد در این خیال فکر کنم ، هیچ چیز برای من وجود ندارد ، جز اینکه به من یادآوری کن که من در واقع جذب بچه ها نیستم برای من آسان تر بود که به سراغ پورنوگرافی بروم و فقط وانمود کنم که دختر هستم. اما ، همانطور که همه شما می دانید ، از طریق مداوم مداوم ، من در نهایت فکرها را از ذهنم بیرون کردم و ناخودآگاه خودم را متقاعد کردم که فقط می ترسیدم که جذب یک پسر شوم ، زیرا جامعه هنوز فکر می کند که این اشتباه است و من با این ایده که جاذبه همجنسگرایی باید سرکوب شود

من در نهایت به LA رفتم و فکر کردم که این احتمالا منجر به تلاش برای گرفتن یک پسر شد. من در حالی که با مردم ملاقات کردم، اما من در نهایت انجام دادم و یک مرد را دیدم که اولین تجربه مردی من خواهد بود.

همچنین می خواهم اضافه کنم که من فقط دخترانی را که در خیابان می بینم جذب می کنم ، اما اگر هرگز سعی کنم به آنها نزدیک شوم ، یک حمله اضطراب وحشتناک پیدا می کنم و فکر می کنم که قادر به ارگاسم به همان سختی است ، بنابراین من دوباره به فکر نفوذ در می آیم و در طی اوج لذت جنسی ، عالی بود ، اما بعد از آن ، اضطراب بیشتری پیدا خواهم کرد ، زیرا هنوز در اعماق وجودم می دانستم که واقعاً جذب بچه ها نمی شوم. اما باز هم ، من این ایده را پیاده کردم که این جامعه است که این شیاطین را به من می دهد ، نه خواسته های جنسی درونی من.

بنابراین ، به پسری که ملاقات کردم برمی گردم ، من واقعاً جذب او نمی شدم اما او من را بسیار دوست داشت و همچنین ثروتمند بود ، بنابراین من آن را امتحان کردم. بدیهی است که من ترجیح دادم پایین باشم. و ، صادقانه بگویم ، رابطه جنسی در واقع بدترین چیز نبوده و در واقع بسیار باحال بود ، و سرانجام کسی را جذب کردم که به من احساس راحتی می کرد. اما هر زمان که ما رابطه جنسی برقرار نمی کردیم یا اگر تقصیر نمی کردم ، هنوز هم نمی توانستم با ایده داشتن با یک پسر زندگی ام را روشن کنم ، اما در این زمان ، من شناختم جذابیت من برای زنان سرکوب شده ام آنقدر که دیگر برای من سخت بود که بخواهم آنها را روشن کنم. سرانجام فکر کردم که دیگر هرگز مجذوب جنسی نخواهم شد ، که به معنای واقعی کلمه بدترین احساس در جهان بود.

بنابراین، به عنوان زمان طولانی، با مقدار زیادی از مخلوط مقدار زیادی از مخزن (که من همیشه از 16 انجام داد و همچنین کمک کرد تا ترشحات عمیق از اضطراب جنسی من را تشکیل می دهند)، من یک منبع کوکائین را پیدا کردم و شروع به مصرف مواد مخدر منظورم این بود که خودم را از فکری جنسیام برمیدارم و فکر میکردم که تنفس کک به من اجازه میداد تا از اضطرابهایم دور بماند و می توانستم قبول کنم که من همجنسگرا هستم. متأسفانه این هرگز اتفاق نیفتاد و من فقط افسرده بودم.

در نهایت، با این حال، من یک دوست نداشتنی ذهنی داشتم و برای مدت کوتاهی در آپارتمانم باقی می ماندم تا بتوانم با اجاره به خانه بروم و او با شکستن عصبی به پایان رسید و قبل از پرتاب تلویزیون من، خارج از پنجره طبقه 6th من، به طوری که من آشکارا از اجاره من به زودی اخراج شد و بیکار و زندگی از آخرین کمی از پس انداز من، تصمیم گرفتم بسته و حرکت به عقب خانه کمی برای به دست آوردن کل کل من دوباره زندگی

من واقعاً از یک شهر کوچک هستم ، بنابراین وقتی به پدر و مادرم رسیدم ، بلافاصله سکوت و آرامش را از شهر دوست داشتم ، اما دیوانه وار نیز خسته شدم. من دیگ را سیگار می کشیدم و با شیاطین جنسی خود نبرد خود را ادامه می دادم ، از طریق دیدن اینکه چه جنسی من را بیشتر جذب می کند وقتی می خواهم قدم بزنم. و من دائماً در طول روز قدم می زدم. اساساً ، در تمام مدت حضورم در لس آنجلس و چهار ماهی که در خانه بودم ، من یک دستگاه fap بودم که برای هدف نهایی یعنی پیدا کردن رابطه جنسی مورد علاقه من کار می کردم. بدیهی است که این روش وحشتناکی برای کشف خود بود و فقط منجر به افسردگی و سردرگمی بیشتر می شد.

سپس ، یک روحیه از روح بهشت ​​پایین آمد و من از من دعوت شدم تا با برادرم که خودش از نظر سلامتی مشکل داشت ، در آنجا زندگی کنم تا به او در خانه و وسایل خود کمک کنم. من می دانستم که به علف های هرز دسترسی نخواهم داشت و فکر می کردم که بیرون آمدن از زادگاهم به من کمک می کند تا سرم را پاک کنم.

وقتی با ماشین به آپارتمان او می رفتم (حدود ده ساعت از خانه پدر و مادرم فاصله داشتم) ، در مورد آنچه در زندگی من می گذرد فکر زیادی کردم و شروع کردم به ارزیابی واقعی چیزهایی که می خواهم از وجودم برآید. من فهمیدم که من فقط از لحاظ مالی می ترسیدم که از پس هزینه های مالی خودم بروم و برای زنده ماندن و تا آخر عمر احتیاج به تنبلی و تنبلی مجبورم کار کنم ، این تصور من را از وحشت انداخت. و علاوه بر این ، بالاخره به خودم اجازه دادم که بفهمم تمام مدت دختران را به خود جذب کرده ام اما فقط می ترسیدم که به اندازه کافی مرد و مسئول نباشم که دختری بخواهد با من باشد یا فکر کند که من ارزش اعتماد به هر چیزی را داشت. این اولین باری بود که واقعاً با خودم صادق بودم و برای لحظه ای کوتاه ، مثل اینکه وزنه ای از روی شانه هایم برداشته شده بود. اما سفر به همین جا ختم نشد.

سرانجام به محل برادرم رسیدم و تصمیم گرفتم که به فکر کردن درباره این چیزها ادامه دهم تا ببینم واقعاً مرا به کجا می برد.

ب) از بین بردن علف های هرز از زمانیکه A بود، من هیچ انتخابی نداشتم زیرا هیچ یک از تامین کننده ها نداشتم و B باعث شد که من افسرده و بی ارزش باقی بمانم و از آنجا که من در LA بوده ام. سپس روی NoFap تکان دادم و متوجه شدم که آنچه انجام دادم، بیش از حد به انواع مختلفی از پورنو متمرکز شده بود، دهانه ها را به مغزم کشانده بود و خودم را متقاعد کرده بودم که آنچه که احساس می کردم در حالی که من به پورنو نگاه می کردم چیزی بود که من واقعا جنسی بود در زندگی واقعی جذب شد! من متوجه شدم که تمام خواست های جنسی و صرفا فتنه انگیز من تنها چیزی است که توهین ها و ساختگی ها در ذهن من در طول زندگی من به وجود آمده است.

من شوکه شدم اما همه اینها شروع به حساس شدن کردند.

من بعدا فورا NoFap را شروع کردم و آن را حدود یک ماه و 4 روز ساخته ام. نتایج باور نکردنی بوده است. من اکنون سالم غذا می خورم و روال منظم یوگا را آغاز کرده ام و به آرامی، اما مطمئنا، ترجیح جنسی من به طور کامل به این است که تنها توسط زنان تبدیل شود.

و دوباره، هیچ چیز غلطی در رابطه با همجنس گرایی یا جذب شدن به رابطه جنسی وجود ندارد، اما بعد از اینکه احساس چنین اضطراب های زیادی در مورد آن و حتی با داشتن یک شریک مرد انجام نمی شود، من چنین امید را در توانایی با خیال راحت برای جذب زنان دوباره. در نهایت احساس می کنم همانطور که در مورد عاشقانه های آینده فکر می کنم که هنوز در فروشگاه برای من فکر می کنم.

من عاشق زیبایی، زنانه، جنبش ها، مهربانی های زنان - همه آن ها هستم، همانطور که قبل از اینکه من به زحمت به زحمت افتادن معتاد شدم، احساس می کردم همانطور که قبلا بود، نیز طبیعی بود. من نمی توانستم خوشحال کننده تر و یا بیشتر در حال حاضر در حال حاضر اگر نه برای NoFap و قدرت تجزیه و تحلیل خود را.

بنابراین ، به نوعی برای پایان دادن به همه اینها ، این یک سفر آسان نبوده است ، اما من احساس می کنم چیزهای زیادی در مورد نوع جاذبه و احساس سرکوب یاد گرفته ام و جامعه (و همچنین خودم) به آنها تحقیر می کنم در مورد ماهیت بشریت به طور کلی مهمتر از همه ، از این واقعیت که من دوباره کشف کرده ام چه کسی هستم و آنچه را که واقعاً قرار بوده در این کره خاکی انجام دهم بسیار هیجان زده هستم و واقعاً فکر نمی کنم بدون کمک بتوانم این کار را انجام دهم خواندن از طریق این هیئت مدیره و رفتن با NoFap به تنهایی.

اکنون ، من دیگر اصلاً به پسران فکر نمی کنم و یا دچار استرس نمی شوم وقتی می بینم یک زن زیبا که اکنون می توانم بپذیرم به شدت جذب او می شوم.

سازمان مجاهدین خلق یک چیز خطرناک است و واقعا می تواند مردم را از آن بیرون بکشند که به دنبال پاسخ هستند، مثل من. من از همه شما سپاسگزارم برای تحمیل داستان های شما به وحشت و تشویق و آرزو می کنم تنها بهترین شانس را برای کسی که در آن است با این مسائل مشابه مبارزه کند.

شما باید قوی باشید و بخواهید درباره خود بیشتر بدانید ، اما با شجاعت و تعهد ، این کار بیش از حد ممکن است.

من می خواهم همه را به خودم واگذار کنم و امیدوارم داستان من بتواند به کسی کمک کند که درست مثل همه داستان های دیگر به من کمک کند.

با تشکر از همه، و تشکر برای خواندن!

و موفق باشید

ارتباط دادن - تغییر اولویت جنسی (یا واگرایی) از ماه NoFap-1

by ArcadeBlaze8