سن 24 - بعد از ترک پورنو ، رشد جنسی / روابط دوباره بهبود یافت

این پست اساساً برای جمع بندی کل تجربه من است تا شاید به دیگران کمک کند. مقدار اطلاعات در این انجمن و در yourbrainonporn.com به من کمک کرد تا بسیاری از مسائل خود را حل کنم ، بنابراین مایلم دوباره آنها را بازگردانم.

پست بسیار عظیم است ، بنابراین برای مهمترین موارد به بخش "مشاهدات" بروید. بنابراین این داستان است:

  • زمینه:

من از پنج نفر کوچکترین هستم. ما هرگز زیاد بیرون نرفتیم ، بنابراین بیشتر زندگی اجتماعی من بیشتر در داخل خانه من بود. در بیشتر سالهای ابتدایی مدرسه فقط چند دوست داشتم و بیشتر وقتم را با برادر دوقلوی خود (نه یکسان) گذراندم. - من این را به شما می گویم ، تا نشان دهد پورنو به تنهایی باعث ایجاد همه مشکلات نشده است. در مورد من ، این سبک زندگی به من کمک می کند تا در دختران راحت تر نباشم. در دوران راهنمایی ، من محبوبیت بیشتری پیدا کردم (من در ورزش مهارت نداشتم و در ورزش مهمتر از همه برای تعیین محبوبیت مهم نبودم). من از خنداندن مردم لذت بردم و بیشتر و بیشتر دوست می شوم. گاهی اوقات مورد توجه من قرار می گرفت که دختری مرا دوست دارد. با این حال ، یک مهار خاص برای پذیرش جذابیت برای دختران وجود داشت. احساس می کردم خیلی جوان هستم و احمقانه است که وانمود کنیم ما از قبل بزرگ شده ایم. این واقعیت که برادرم همیشه در اطراف من بود باعث می شد از تغییر تصویر از خودم (که زیاد به دختران اهمیت نمی دهم) که در خانواده ام شناخته شده بود ، احساس ناراحتی کنم. این به دلیل فرهنگ خانواده بود. من معتقدم برادرم نیز دقیقاً همین احساس را داشت. همچنین به دلیل اینکه من در اطراف بودم مهار می شود.

  • پورنو:

من از 15 سالگی اینترنت DSL را شروع کردم. این در سال 2003 بود ، در آن زمان من از نرم افزارهایی مانند kazaa برای بارگیری پورنو با کیفیت پایین استفاده کردم. سرانجام ، من به دانشگاه رفتم. در دبیرستان هرگز واقعاً برایم مهم نبود که با دختران درگیر شوم. هنوز احساس می کردم خیلی جوان هستم و لازم نیست نگران این موضوع باشم. این بدیهی است که به هیچ وجه بد نیست ، اما من آن را خیلی دور می گیرم. سپس در کالج ها ، سایت های پورنو محبوب شدند.

  • اعتیاد:

من در دانشگاه هرگز واقعاً احساس راحتی نمی کردم. من مدرک خود را دوست نداشتم و احساس می کردم تا حدودی آواره شده ام. من هم هنوز با برادرم درس می خواندم (همان درجه را می گرفتیم). بیشتر و بیشتر پورنو تماشا می کنم. از آنجا که 7 نفر در خانه من زندگی می کردند ، من بیشتر شب ها آن را تماشا می کردم. من همچنین مجذوب بازی های ویدیویی پورنو شدم. من وقت زیادی را برای جستجو و مصرف پورنو تلف کردم. حتی اگر هنوز چند دوست داشتم ، دانشگاه برایم سخت بود و کمی شروع به انصراف کردم. من بیشتر دروس را فقط با قبولی در امتحان نهایی و بدون شرکت در کلاس ها قبول می کردم. من همچنین بلند پرواز بودم (می خواستم یک فیلمساز شوم) ، اما فوق العاده تنبل. در این زمان ، من هنوز تصور می کردم که سرانجام ، مردم می بینند که چقدر "عالی" هستم و من موفق می شوم و سپس دختران من را دوست می دارند و به من ضربه می زنند. من واقعاً احساس نمی کردم که برای پیگیری یک دختر انگیزه دارم. همیشه احساس کار زیاد می شد. من همچنین خیلی فکر می کنم: "من فقط کمی او را جذب می کنم. اگر او به من بیفتد و سپس من پسر بدی باشم چه؟ دیگران چه فکر خواهند کرد؟ آیا آنها فکر می کنند او جذاب است؟ " من بیشتر زندگی خود را با فرض اینکه دختری کامل پیدا کنم سپری کردم و بس. فیلم های هالیوود احتمالاً باعث شده اند که نگاه تحریف شده ای به واقعیت داشته باشم.

  • پیدا کردن در مورد yourbrainonporn.com

بنابراین سرانجام از باکره بودن احساس ناراحتی کردم. شروع به ضربه زدن به من کرد. حتی اگر سرانجام با دختری روبرو شوم ، او احتمالاً با چند پسر بوده است و من ممکن است احساس حقارت یا چیز دیگری کنم. بنابراین هنگامی که من 23/24 ساله بودم ، در مورد چند مشکل بسیار نگران می شدم: من یک معلول کار می کردم ، احساس می کردم که پیگیری دختران "کار زیادی" است ، اما می خواهم تجربه جنسی بگیرم ، من یک فکر بیش از حد مزمن بودم ، من نمی دانستم چه کاری می خواهد با زندگی من انجام دهد. من شروع به خواندن بسیاری از کتاب های خودیاری کردم. نوعی کتاب که توسط ناپلئون هیل ، دیل کارنگی ، استیون کاوی و غیره نوشته شده است. در همان زمان شروع به یادگیری دوست یابی کردم. من نمی خواستم یک هنرمند انتخاب کنم ، اما احساس می کردم که اصلاً چیزی درباره نحوه کارکرد تعاملات عاشقانه نمی دانم. احساس می کردم که اگر واقعاً واقعاً فکر می کنم دختری از هر نظر عالی است ، احساس انگیزه می کنم ، اما می دانستم که این منطقی نیست. من نمی توانستم چنین کمال گرا باشم. من مجبور شدم دختران را ملاقات کنم و معاشقه کنم و ببینم چه اتفاقی می افتد. بعضی از این کتابها واقعاً کمک کردند. یکی از آنها "بازی" ساخته نیل اشتراوس بود. این یک کتابچه راهنمای کاربر نیست. این بیشتر شبیه به یک گزارش است ، یک داستان واقعی در مورد انتخاب هنرمندان ، از جمله همه موارد منفی. این خواندن جالب برای هر کسی که فکر می کنم بود.

من همچنین شروع به یادگیری چیزهای زیادی در مورد روانشناسی کردم. من می خواستم خودم را دستکاری کنم تا کسی شوم که می خواستم باشم. من بسیاری از صحبت های تد را تماشا کردم و صحبت های گری ویلسون را پیدا کردم. من در ابتدا تجربه می کنم که چند روز خودارضایی نکنم. در تابستان 2012. من به یک جشنواره موسیقی رفتم و 10 روز را بدون استمنا and و پورنو گذراندم. این احساس فوق العاده چالش برانگیزی بود (در نهایت 10 روز طبیعی شد). چند ماه بعد در موقعیتی با دختری که در آن باید واقعاً با دختران وحشتناک باشم تا او را نبوسم ، با بی دست و پا این کار را کردم. ما ساختیم اولین بار بود که دختری را می بوسیدم. چند روز بعد شروع کردم به خواندن مطالب بیشتر درباره قطع مصرف پورنو ، yourbrainonporn.com ، reddit و ... فقط برای اینکه بدانید من قبلاً با دختران چقدر بد بودم: وقتی 19 ساله بودم دختری با من در یک کالج می رقصید مهمانی - جشن. من محبوب شدم (حتی اگر در دانشگاه خیلی خجالتی باشم) ، زیرا به عنوان یک دانشجوی سال اول درگیر برخی از فعالیتهای سرگرم کننده بودم که باید در آنها بازی کنم و کارهای احمقانه انجام دهم. بسیاری از مردم فکر می کردند که من واقعاً بامزه هستم ، بنابراین من یکی از محبوب ترین دانشجویان جدید شدم. به هر حال من این ایده را دوست داشتم که او به من جذب شده باشد (به عنوان یک فکر بیش از حد ، مطمئن نبودم که چنین باشد). او در واقع یکی از زیبا ترین دختران اطراف بود. من آنقدر زیاد فکر می کردم که وقتی او دستهایش را به اطراف من گرفت و روی انگشتان پا ایستاد (واضح است که برای بوسیدن من) فکر کردم "هوم چه آغوش عجیبی است. او چه می خواهد ؟؟) بخشی از من می دانستم اما چنان خودآگاه بودم که نمی توانستم مستقیم فکر کنم. من فقط فهمیدم که صبح روز بعد که در خانه بیدار شدم چه اتفاقی می افتد.

به هر حال، من در مورد HOCD یاد گرفتم. من همونطور که گذشت، فیلم همجنسگرا بیشتر میبینم. گاهی اوقات من نیز تماشای فیلم حیوانات را تماشا می کنم.

من همچنین سرانجام شروع به تلاش کردم تا ببینم بدون پورنو تا چه حد پیش خواهم رفت. 3 هفته بعد از اولین تلاش من با یک دختر در یک باشگاه رفتم. من مست بودم ، او زیبا نبود (سپس او را در فیس بوک دیدم ، و در واقع او اصلاً خوب به نظر نمی رسید) ، اما ... من هنوز خوشحال بودم. من فقط خوشحال بودم که توانستم این کار را انجام دهم. که این اتفاق افتاده چیزی که قرار بود طبیعی باشد اما برای من نبود.

به نوعی می خواستم احساس انگیزه کنم تا دختران را دنبال کنم که عالی نبودند. می خواستم اهمیتی ندهم. احساس خجالت نکنید و غیره

چند ماه بعد ، برخی از دوستان از من پرسیدند که آیا می خواهم در یک سفر تعطیلات بهاری به یک جزیره اسپانیا به آنها ملحق شوم. من گفتم بله. من فقط می خواستم مهارت های "معاشقه" خود را توسعه دهم ، با دختران احساس راحتی كنم و امیدوارم كه بكارت را از دست بدهم و به جای قرار دادن همه چیز در پایه ، از عهده آن برآیم. من حدود 6 هفته قبل از 25 سالگی در این سفر باکرگی خود را از دست دادم (و دو دختر دیگر را بوسیدم).

خنده دار است که ، از آنجا که به نظر عادی و گاهی محبوب می رسیدم ، بیشتر دوستانم از دانستن اینکه در آن زمان باکره هستم شوکه می شوند.

به هر حال ، من احساس راحتی و راحتی بیشتری نسبت به کل موضوع اتصال دختر داشتم. چند ماه پیش با یک دختر خیلی صمیمی بودم. ما با مزایایی دوست بودیم ، اما تقریبا دوست پسر و دوست دختر بودیم. من همیشه به او می گفتم که از ایده داشتن یک رابطه جدی احساس ناراحتی می کنم ، زیرا من اصلا عادت نداشتم. هنوز برایم عجیب بود و هنوز هم آنرا نادیده می گرفتم. من از مشکلاتم آگاه بودم ، اما آگاهی کافی نیست. مدتی زن و شوهر شدیم اما دوام نیاورد. او به شخص دیگری احتیاج داشت و من تحمل فشار را نداشتم. بنابراین من قطعاً بسیار نابالغ بودم. با توجه به شرایطی که حدس می زنم طبیعی است.

  • چطور احساس میکنم:

در حال حاضر من خوب هستم من آن احساس ناامیدی را از تجربه نکردن احساس نمی کنم و با ایده دوست دختر خیلی راحت ترم. من واقعاً نیازی به داشتن آن احساس نمی کنم ، اما اگر موقعیتی پیش بیاید با آن مشکلی ندارم.

مشاهدات:

حالا من همیشه علم را دوست داشتم و من لذت بردن از مطالعات علمی در مورد همه این را یاد گرفتم. یکی از چیزهایی که می خواستم یاد بگیرم این بود که اگر استمناء به تنهایی نیز بد باشد، باید آن را به استارگانی برای پورنو تبدیل کرد. در طی این چند ماه من از شرایط مختلفی که در حال یادگیری بودم رفتم.

  • اول از همه ، قبل از تلاش برای متوقف کردن ، من روزی 2 تا 4 بار خودارضایی می کردم. بیشتر به خاطر هترو پورنو است ، اما گاهی اوقات همجنسگرا و به ندرت خشن است. گاهی اوقات من با سایر اعمال جنسی که شامل تحریک مقعدی است روبرو می شوم. تصور رابطه جنسی همجنسگرایان. مسئله این است که من بیشتر جذب ارگانهای جنسی و نفوذ می شدم. من واقعاً احساس علاقه به مردان نمی کردم ، اما برای کشیدن آلت تناسلی احساس جذابیت می کردم.
  • اولین تلاش (3 هفته) در واقع ساده تر از آن بود که من فکر کردم، اگر چه من گاهی اوقات لبه. من بسیار انگیزه بودم چون احساس می کردم که این می تواند بزرگترین مشکلات من را حل کند. من شروع کردم به خواندن بیشتر و احساس انگیزه بیشتر برای دیدار با دختران. پس از این اولین تلاش، برای مدت طولانی بدون PMO سخت تر شد.
  • سرانجام من خود ارضایی نخواهم کرد ، اما بعضی اوقات پورنو تماشا می کنم. خودارضایی نیست چیزی است که احساس می شود انگیزه من است. من انگیزه و انگیزه بیشتری برای پیگیری دختران داشتم ، اما گاهی اوقات مغز مغزی زیادی داشتم. حتی سردرد. من همچنین تمایل بیشتری برای پیگیری روابط جنسی همجنسگرایان احساس کردم حتی اگر برای شروع آن هرگز نتوانستم کاری انجام دهم. من طبیعی نبودم فهمیدم که به نوعی مغز من فقط خواستار آزادی جنسی است. با هرچیزی. برای مدتی حتی در مورد سفرهای دریایی با همجنسگرایان و مواردی از این دست یاد گرفتم.
  • سپس شروع به متوقف کردن PMO کردم. من معمولاً 2 هفته دوام می آورم. در نهایت دوباره لبه زدن را شروع می کردم و دوباره دوباره پورنو می دیدم. من زمان زیادی را در این چرخه ها گذراندم. حتی اگر من به طور کلی متوقف نشدم ، این واقعیت که من در حال تماشای پورنو و خودارضایی بسیار کمتر از قبل (2-4 بار) بودم ، مزایای زیادی داشت ، بنابراین زندگی من در این مرحله خیلی بهتر شده بود. من قبلاً با چند دختر بودم و بوسیدن یک دختر چیزی از دنیای دیگر نبود.
  • من هرگز یادگیری روانشناسی را متوقف نکردم. سرانجام من مراقبه را شروع کردم ، نه اینکه به طور خاص جلوی پورنو را بگیرم. من می خواستم نظم بیشتری پیدا کنم (به قشر پیشانی خود قدرت بیشتری بدهم و از فعالیت آمیگدالا بکاهم). من این کار را کردم تا بتوانم انگیزه کار و احساس بهره وری بیشتری داشته باشم. و م workedثر واقع شد. من شروع به "دیدن" آنچه مهم بود و انجام آنچه در اعماق قلب من می خواستم انجام دهم. هنوز فرم اتاق بهبود یافته بود ، اما من از نتایج بسیار خوشحال شدم. عدم تماشای پورنو نیز بسیار آسان شد. من چندین کتاب در این زمینه خواندم. یک کتاب آسان برای خواندن که من توصیه می کنم آن را "جستجو در درون خود" توسط Chade Meng-Tan - این یک خلاصه خوب از مراقبه چیست و چگونه کار می کند. این پروژه مبتنی بر یک پروژه گوگل در زمینه بهبود هوش هیجانی است که بسیار موفق بود.
  • وقتی آن را به مدت یک ماه بدون انزال و یا پورنو (به لطف مدیتیشن) انجام دادم. اجازه دارم خودم بدون پورنو استمناء کنم. من احساس کردم که خودارضایی شروع به تبدیل شدن به مضر نیست. من تمایل به دریافت برخی از آزادی را احساس می کنم و هر گونه برخورد جنسی را به عنوان چیزی که به دنبال آن هستم می خواهم بپذیرم. من شروع کردم تا خودم را مجذوب خود کنم اگر این احساس به طور طبیعی ظاهر شود. که کمک کرد
  • من به خاطر یادگیری ، اخیراً (پس از چند ماه بدون پورنو) خودارضایی به پورنو را تجربه کردم. دوباره احساس می کنم وقت تلف شده است و احساس می کنم پورنو دوباره زندگی من را کمی بدتر کرده است. همبستگی واضح است. من دوباره متوقف می شوم
  • سرانجام ، در طی برخوردهای جنسی ، زمانی که بیش از دو روز قبل خود را به پورنو خودارضایی می کردم ، برخی از مسائل را در نعوظ احساس می کردم. بخشی از آن می تواند اضطراب برای اولین بار بودن با یک شریک جدید باشد ، اما وقتی حداقل یک هفته پورنو ندیده بودم ، مشکلی برایم پیش نمی آمد.

به طور خلاصه ، من یک پسر عادی هستم که می توانم به راحتی رابطه داشته باشم ، اما نمی توانم. عجیب بود ، من از اضطراب اجتماعی رنج نمی بردم و هیچ مشکلی برایم نبود. من فقط بیش از حد فکر می کنم و در نهایت کار بیش از حد خواهد بود. بیشتر مردم تصور می کردند که من دوست دختر زیادی خواهم داشت. در واقع من هرگز حتی چند هفته قبل از تولد 25 سالگی ام دختری را بوسیدم. بخشی از آن تربیت من و بسیاری از آن مصرف پورنو بود. الان احساس طبیعی دارم. مدیتیشن بود که سرانجام به من کمک کرد بیش از چند هفته پورنو را متوقف کنم. من همچنین ایده خودارضایی گاه به گاه و بدون پورنو را قبول دارم.

من می دانم این یک پست بزرگ بود. من فقط می خواستم هر گونه اطلاعاتی را که من فکر می کردم می توانستم مربوط به افرادی باشد که می توانستند زمینه مشابهی داشته باشند، بنویسید. من نیاز به تشکر از این انجمن و البته گری و Marnia برای کار فوق العاده خود را در کمک به بسیاری از مردم که هیچ منابع برای یادگیری آنچه که به آنها اتفاق می افتد.

همانطور که قبلاً گفتم ، پورنو دلیل همه مشکلات من نبود و متوقف کردن پورنو همه مشکلات من را حل نکرد. اما پورنو زندگی من را به میزان قابل توجهی بدتر کرد و از زمانی که شروع به تلاش برای متوقف کردن تماشای آن کردم ، زندگی من به شدت بهبود یافت.

از همه شما متشکرم.

ارتباط دادن - من همیشه به صورت اتفاقی دخترانی مثل خودم داشته ام ، اما بعد از قطع مصرف پورنو بالاخره بکر بودنم را از دست دادم و برای اولین بار در 24 سالگی دختری را بوسیدم

by phol1