سن 28 - 9 ماهگی: از نفرت پرخاشگرانه تا آرامش معنوی

من 28 هستم و از اروپا آمده ام. این اولین پست من است و من می خواهم تجربه خود را با شما به اشتراک بگذارم. پست من طولانی خواهد بود زیرا من می خواهم برای به اشتراک گذاشتن هر چیزی کمی با شما. این سفر باعث شده است که من در بسیاری از موارد جدید زندگی را در نظر بگیرم و در واقع تغییرات زیادی در زندگی ام انجام داده ام. فقط برای بهتر

پس زمینه کوتاه PMO: به عنوان مجله 11 ساله آغاز شده است. بازرگانی و مبادله با همکلاسی ها. از آنجایی که همه این کار را انجام دادند هیچ چیز مضر در آن نبود.

در مورد nofap در ابتدای آوریل 2013 شنیدید. مجبور شدم مدتی آن را مدنظر قرار دهم ، و سرانجام تا زمانی که فیلم های شش بخشی YBOP را ندیدم ، بر روی من کلیک کرد.

اجازه بدهید شروع کنم به شما می گویم که من قبل از نوفپ بودم: از کلاس 8th من پسر جوش خجالتی بوده ام و هرگز در هیچ مهمانی یا فعالیت اجتماعی حاضر نمی شوم. من یک دست کوچک مملو از دوستان داشتم که به آنها اعتماد داشتم ، اما جرات نداشتم با دختران صحبت کنم و در چند حادثه ای که انجام دادم کاملاً ناکام خواهد بود. بنابراین من به جای آن fapped. واقعاً نمی دانستم چرا این کار را کردم ، اما احساس خوبی داشت. من خیلی هم به بازی های ویدیویی اعتماد کردم. هنگام بازگشت از خانه یا وقتی که از مدرسه رد شدم ، در تمام طول روز N64 و sega بازی کرد. کنار گذاشتن تکالیف نیز هست. حدس بزنید که طلاق پدر و مادرم باعث سنگین شدن در فیلم های پورنو و فیلم های ویدیویی می شود.

سریع به مدرسه عالی بروید. فهمیدم الکل چه کاری می تواند برای من انجام دهد. این اضطرابی را که واقعاً قدرت خوبی در من داشت ، از بین برد. هنگام بیرون رفتن زیاد نوشیدم: تن آبجو. در همان زمان شروع به ایجاد این نوع خلق و خوی پر از عصبانیت کردم. پرخاشگر بودن به عنوان جهنم. تمام وقت به گوش مرگ / بلک متال گوش می دهید. وقتی در جمع هستم هرگز هدفون را خاموش نمی کنم و بطور جدی از همه متنفرم. نفرت ناب بدون دلیل. فقط از آنها متنفر بود. من از مادرم ، پدرم ، خواهرم و همه افرادی که نمی شناختم متنفر بودم. بخاطر داشته باشید که من هر روز حداقل 2 یا 3 بار در حال فپ زدن بودم.

دختران  : من همیشه از دختران عمیقاً متنفرم. من آنها را شیطانی و حسابگر می دیدم. فقط در صورتی احساس آرامش می کردم که احساس کنم آنها آماده اند مرا پرش کنند ، زیرا در این صورت می دانستم آنچه را که می خواستم از آنها دریافت خواهم کرد. ارگاسم من به معنای واقعی کلمه فقط بدن آنها را می خواستم و همه کارها را می کردم تا آنها را در رختخواب صحبت کنم. فکر کنید من در طول زندگی ام با 50+ دختر به رختخواب رفته ام. هرگز عشق را احساس نکرده ام. هرگز نمی توانست فقط به محض اینکه آنها را لعنت کردم از آنها بیزار شدم. انداختن آنها رفتن به مورد بعدی. متنفر از رد شدن. یک بار به دلیل "حمله خشم" ناشی از رد شدن در بیمارستان روانی به پایان رسید. احساسات من اساساً یک ظرف غذا بزرگ بود. احساس کردم انگار نمی توانم آنها را کنترل کنم. 2 دوست دختر واقعی داشت ، اما من هرگز عاشق آنها نبودم. من همیشه به آنها تقلب می کردم. وقتی آنها خواسته ها و برنامه های آینده در مورد آنها و من را مطرح کردند ، متنفر شدم چون در ذهن من قبلاً آنها را لال کرده بودم. هیچ کس به اندازه کافی خوب نبود. تنها دخترانی که "عاشق آنها" شدم همانهایی بودند که شبیه مدلهای پورنو بودند. من بدن و صورت آنها را دوست دارم و آنها را خیلی آرزو می کردم و می خواستم همه وقت را دمار از روزگارمان درآورم. سرانجام آنها مرا رها کردند. من هرگز ED یا هر نوع آن را تجربه نکرده ام. رابطه جنسی همیشه سالم بوده است ، اما احساسات من کمرنگ بود. من به احساسات دختران اهمیتی نمی دادم. این یک خرابکاری بزرگ بود.

از نظر اجتماعی: چند سال گذشته هر روز یک مبارزه تلخ بوده است. این همان روشی است که من آن را دیدم. من هنوز از مردم متنفرم و اغلب در بحث های بی معنی احمقانه ای با مردم قرار می گیرم. همه چیز در سال 2010 به اوج خود رسید ، در حالی که من در یک دعوا به پایان رسید. پسر به من مشت زد و من با مشت مشت کردم. پلیس رسید. من به دلیل جنگ در فضای عمومی جریمه شدم. نکته جالب این است که من به دنبال عجله بودم. ذهن من این بود: "کسی را به من بدهید که بتوانم با او مبارزه کنم". ذهن من در آن زمان بود. و من چیزی بهتر از ترک مهمانی زود هنگام برای رفتن به خانه و بازی وظیفه تمام شب نمی دانستم. هنوز 2-3 تا 4 بار در روز تخریب می شود. همچنین می توانم با دوستان و خانواده ام ظلم کنم. همیشه آنها را انتخاب می کنید ، به این معنی که آنها احمق احمقی هستند که از زندگی گویی نمی دانند. و هنگام انجام این کار احساس خوبی داشتم.

دیدگاه من در مورد پورنو در آن زمان: من آن را دوست داشتم. چرا من نمی خواهم؟ من به هیچ وجه به نظر مضر نرسیدم ، اما یادم می آید چند سال پیش مثل این بودم: "چرا این کار را می کنم ؟؟ من حتی شاخی نیستم. " سعی کردم جلوی آن را بگیرم زیرا احساس کردم بی معنی است ، اما دو روز بعد دوباره در آنجا افتادم. من هرگز "سلیقه" خود را در پورنو افزایش ندادم. بیشتر عکسهای برهنه را روی هارد دیسکم ذخیره می کنم. در پایان 13.000 بود. همانطور که گفتم من هرگز با آن مشکلی نداشتم ، اما دوباره این صدای دور وجود داشت که می گفت: "عجیب است. شما نباید این کار را انجام دهید ".

در کل من یک صحنه سادیست به محیط اطرافم بودم. من از همه متنفر بودم ، اما بیش از همه از خودم متنفرم. نمی توانستم به هیچ دختری متعهد شوم. افسرده شده بودم من حتی به دیدن کوچک شدم اما کمکی به این کار نکرد. من خودم را با چیزهای منفی محاصره کردم. وارد موارد نژادپرستی مانند ذهنیت غرور سفید و چیزهای نئو نازی شد. من به فیلم های عالی در وب نگاه کردم ، مردم مورد آزار و اذیت ، سر از بدن جدا شدند ، تیراندازی کردند ، به دار آویخته شدند ... و نمی دانستم چرا به دنبال آن هستم. بعد از آن احساس شرمندگی کردم. از خودم متنفرم کابوس دید از مردم به خاطر خیلی ساده لوح بودن بیشتر متنفر بودند از دختران متنفر بودند زیرا در زندگی بسیار سبک فکر هستند. فکر در مورد خودکشی. دیدن مراسم خاکسپاری خودم در بعضی مواقع احساس تسلیم می کردم. احمقانه به نظر می رسد ، اما این همان چیزی است که احساس کردم. مثل اینکه بعضی از آدمهای عقب تمام وقت با من صحبت می کردند. (به هیچ وجه مذهبی نیستم btw) همه جا به دنبال شر و بدی بودم. همیشه به دنبال یک درگیری است. همیشه 3-4 بار در روز فپ بزنید.

Nofap: من نوفاپ را در 22 آوریل 2013 آغاز کردم و مهمترین تصمیمات زندگی من بوده است. من از زمان شروع کار رابطه جنسی زیادی داشته ام و حال و هوایم بیشتر شده است ، گرچه اکنون نیز بهبودهایی را می بینم. اما بزرگترین تغییر برای من این است که من هسته اصلی زندگی را احساس می کنم. اکنون طبیعت احساس بسیار قویتری می کند. من می توانم پرندگان را در آسمان مشاهده کنم ، به برگهای درختان که در باد تکان می خورند نگاه می کنم ، احساس سرمای هوا در زمستان ، مشاهده آب در یک لیوان ، احساس چمن تازه در یک زمین طبیعی. و غیره .. خارق العاده است. من می توانم هسته درونی خود را احساس کنم. بدنم احساس زنده بودن می کند. من در حال حاضر به عنوان جهنم ورزش می کنم. انجام هر روز 100 فشار بدون توجه به آنچه. رفتن به ورزشگاه نیز هست. من الان بدن پر جثه ای دارم ، اما ورزش آن به خاطر سلامتی روان است. پوچی نیست اکنون می توانم با احساس عشق به دختران و مردان نگاه کنم. به نظر عجیب می رسد ، اما من همه را دوست دارم ، زیرا آنها هم نوعان من هستند. همه ما در یک قایق هستیم. اکنون می توانم بدون اینکه سریع بیرون بروم و عصبانی شوم ، با صبر و حوصله با والدینم صحبت کنم. من بیشتر اوقات احساس روحانی و آرامش می کنم و تماشای اخبار به دلیل این همه شیطنت در سراسر دنیا باعث آزارم می شود. میتونه اشکم در بیاره. تنها 10 ماه دیگر این کار غیرممکن بود.

2 هفته پیش تصمیم گرفتم همه چیز را درباره جنسیت، معاشقه، دوستیابی و غیره ترک کنم. نمی دانم آیا این یک خط تخت دیرهنگام است یا نه ، اما راهی که من آن را می بینم فقط به یک وقفه بزرگ احتیاج دارم. شاید 3 یا 4 ماه مکث. چون می دانم هنوز رفع نشده ام. از آنجا که من در سالهای گذشته از بسیاری از دختران به لحاظ عاطفی سو ab استفاده کرده ام و با راه اندازی مجدد نیاز به راه اندازی مجدد بیشتری دارم. تا زمانی که احساس آمادگی واقعی برای عشق واقعی نکنم ، با هیچ کسی چیزی را امتحان نمی کنم. من با داشتن یک شب ایستاده کارم تمام شد. از آن کافی بود فقط من را از نظر احساسی گیج می کند. می خواهم زندگی ام را بیشتر درست کنم. تمرکزم روی تحصیلاتم است. دوستان من و به طور کلی آینده من. روابط ، رابطه جنسی و هر چیز دیگری در این موضوع متوقف می شود.

چگونه اکنون به پورنو نگاه می کنم: پس از 2 ماه یک بار عود کردم. بدون پورنو احساس خسته کننده و تحریک کننده بودن می کرد. واقعاً این کار را عقب نشینی نمی کردم زیرا من قبلاً به شدت به nofap متعهد شده بودم ، بنابراین فقط شروع کردم به گفتن خودم: "خوب ، این خوب بود؟ ... .mmmm ، نه ... خوب است. پس دیگر این کار را نکن ». من از پورنو متنفر نیستم. من فقط آن را چیزی می دانم که باید از آن اجتناب کنم. خوب اگر برخی بتوانند آن را کنترل کنند و زندگی خوبی داشته باشند ، اما من نمی توانم. من در مورد nofap به همه دوستان نزدیکم گفته ام و از 6 ، 3 نفر آن را تمرین می کنند. بعضی از آنها درک بهتری نسبت به دیگران دارند. پورن همان پورنو است. محصولی از یک "جهان آزاد" است. آرزو می کنم که روزی ورشکسته شود .. درست مثل مک دونالد ، هاها.

چشم اندازهای آینده: من به عنوان یک انسان ، یک دوست ، یک همکار ، یک عضو خانواده ، یک پدر برای پسرم و غیره حتی بیشتر پیشرفت خواهم کرد ... با تشکر از Underdog برای صحبت در مورد چشم اندازهای زندگی به طور کلی. این خیلی به من الهام کرد.

نوشتن این پست دشوار بوده است و ممکن است خواندن آن دشوار و شاید کمی کثیف به نظر برسد. اگر چنین است متاسفم برای آن اما احساس خیلی خوبی بود که به همه شما گفتم تمام داستان های موفقیت شما همان چیزی است که به من کمک کرده است تا از نظر ذهنی به جایی که الان هستم برسم. و من پیشرفت می کنم به همه شما عشق بورزید و به آنچه که می کنید ادامه دهید. وسوسه نشو بغل گنده!!!

ارتباط دادن - 9 ماه نوپاپ - از نفرت پرخاشگرانه تا آرامش معنوی.

توسط Spectre28