سن 28 - ED درمان شد ، اضطراب اجتماعی بهبود یافت ، اعتماد به نفس بیشتری داشت

اولین پست. من 29 روز بدون MO ، 59 روز بدون P هستم. امشب تقریباً عود کردم ، اما تصمیم گرفتم به جای آن ژورنالی راه اندازی کنم. من 28 ساله ام ، به زودی 29 ساله. یکی از موارد بد - من دقیقاً در سن مناسب بودم که از 9 سالگی در مورد کامپیوتر اطلاعات داشتم و والدینم تا زمان تحصیل در دانشگاه چیزی در مورد آنها نمی دانستند.

اولین باری که من خودارضایی کردم به عکس ساکن کلودیا شیفر با بیکینی در 10 سالگی بود. من نمی دانستم که چه اتفاقی افتاده است - این فقط احساس شگفت انگیزی داشت و سپس من غرق در اسلحه شدم. شروع به سوار شدن در BBSes و بارگیری تصاویر ثابت کردم. من در واقع از 11 سالگی BBS اجرا کردم و یکی از بچه ها (که احتمالاً 40 سال داشته است) بعد از اینکه یک بار پرسیدم ، به من تن پورنو می داد. واقعاً ترسناک وقتی به گذشته نگاه می کنم به آن فکر می کنم. چه نوع بزرگسالی می تواند پورن را برای یک کودک 11 ساله تغذیه کند؟

من واقعاً در پنهان کردنش مهارت پیدا کردم وقتی مرد تعمیر کامپیوتر برای نصب کاری یا حل کردن رایانه مراجعه می کرد ، من بالای شانه او می چرخیدم و از این بابت اضطراب داشتم که می تواند محل ذخیره من را پیدا کند. اما این بهتر از حذف آن بود. از آنجا که به یاد می آوردم ، تمام جنسیت من شامل یک صفحه آبی درخشان در یک اتاق تاریک بود ، که گوش به صدای پدر و مادرم بود ، امیدوارم که گرفتار نشوم.

من همیشه محبوب بودم اما هرگز در بین دختران محبوب نبودم. یعنی همیشه دوستان زیادی داشتم که خیلی به من اهمیت می دادند و برون مرزی و فعال بودند اما با زنان بدشانسی داشتم. اعتماد به نفس من زیپ بود. من قبلاً فکر می کردم که واقعاً افکار وحشتناکی در مورد خودم داشته باشم ، خودم را بارها و بارها زشت می کردم. باور کنید یا نه ، من واقعاً فکر می کنم بسیاری از مواردی که ممکن است در رابطه با پورنو باشد.

وقتی به دانشگاه آمدم ، اولین باری که دختری وارد اتاق من شد ، یک مینی بوس را بیرون آوردم. او می خواست رابطه جنسی داشته باشد ، مست و شاخی بود ، اما من همیشه او را دور می کردم. او واقعاً ناامید شد و اساساً هرگز دوباره با من صحبت نکرد. یادم میاد احساس کنم .. چیزی اشتباه بود ، مثل رابطه جنسی چیزی منزجر کننده بود. این پورنو بود. خیلی عمیق ، مغزم سیمی شد که فکر کند رابطه جنسی چیزی است که مشاهده شده و تمیز و بدون بو و لمس یا انتظار عملکرد است. فکر می کنم در مورد رابطه جنسی نیز گناه و نگرانی زیادی داشتم. شروع کردم به نوشیدن زیاد.

همانطور که دانشگاه ادامه یافت ، من واقعا در مورد بکر بودن خود استرس داشتم. این واقعاً مرا آزار خواهد داد ، زیرا بیشتر و بیشتر دوستانم آن را از دست داده بودند و من در حال تبدیل شدن به تنها کسی بودم که می دانستم این کار را نکرده است. فشار زیادی هم وجود داشت. مواردی مانند فیلم High Fidelity را می شنوید: «آن زمان است که قرار است رابطه جنسی برقرار کنی ، راب. در دانشگاه " فکر کردم اگر فرصت خود را از دست بدهم ضربه بزرگی خواهد بود. هنوز هم فکر می کنم اینطور باشد.

من در خارج از کشور در ژاپن تحصیل کردم و شنیده بودم که حتی شخصهای بی نظیر سفیدپوست نیز می توانند در آنجا مستقر شوند. از گفتن آن شرمنده ام ، اما این یک ژورنال است ، صادقانه بگویم ، این همان چیزی بود که فکر می کردم. من فقط تماشای پورنو آسیایی را شروع کردم و یک طلسم آسیایی واقعاً جدی ایجاد کردم ، که هنوز هم پیچیدگی زیادی در مورد آن دارم. هنگامی که من آنجا بودم ، شایعات درست بودند - احمقانه ترین و احمقانه ترین آدمهایی که دیده ام در واقع لقب گرفته و دوست دختر می شوند. حالم از همیشه بدتر بود ، چون نبودم. من دوستان زیادی داشتم ، دوستان دختر زیادی داشتم ، اما نمی توانستم کسی را جذب کنم. مشروب خوردن من بدتر و بدتر می شد. من سرانجام یک دوست دختر پیدا کردم ، دختری که در واقع زیاد دوستش نداشتم و واقعاً او را مجذوب خود نکردم ، فکر می کنم چون از زنان واقعی ترسیده بودم و می خواستم امکان حضور در کنار آنها را قطع کنم. من هرگز نمی توانم با او کنار بیایم - کاملا شل. فقط فکر کردم دیسک ویسکی یا اضطراب است و زیاد به آن فکر نکردم.

سعی کردم باکره بودنم را به دلیل روسپی ها از دست بدهم. بار اول در سفر دوم به ژاپن بود. او بزرگتر بود و واقعاً آنقدر جذاب نبود ، اما دیک من را در دهانش گذاشت و تقریباً بلافاصله من آمدم. من خیلی خوشحال شدم زیرا نگران این بودم که نتوانم آن را بلند کنم و نمی توانستم دلیل آن را بفهمم. وقتی چند ساعت بعد سعی کردیم رابطه جنسی برقرار کنیم ، این کار ممنوع بود. کاملا لنگ.

من هنوز خودم را باکره می دانستم و فشارها بیشتر و بیشتر می شوند. من در یک گروه موسیقی بودم و پس از یک کنسرت در دانشگاهم ، دختری بعد از مدتی جبران می خواست با من به اتاق من برگردد. من هم واقعاً هدر رفتم ، او هم همینطور. نظرش عوض شد وقتی بعداً با دوستانم صحبت کردم ، گفتم: "من فقط می خواستم برگردم و کنار او دراز بکشم." "کاری انجام ندهید؟" آنها پرسیدند. "عجیب است ، مرد." و بله ، همین بود. در حال حاضر حتی نمی خواستم امتحان کنم.

بعد از دانشگاه بار سوم (و آخرین بار) را با روسپی امتحان کردم. اصلاً دیگر نتوانستم آن را بلند کنم. حالا می دانستم مشکلی پیش آمده است. من آن را مقصر نوشیدن مشروبات الکلی خود دانستم. در همین حال ، من هنوز هر روز پورنو تماشا می کردم. شروع به کاملاً خاص شدن می کرد: ___________________________. انجمن هایی که رابطه عادی نشان می دهند دیگر این کار را برای من انجام ندادند.

من به یک متخصص ارولوژی مراجعه کردم و آنها مرا بازرسی کردند ، گفتند حال من خوب است. آنها به من لویترا دادند و مدتی اوضاع خوب نبود. من دختری را دیدم که اصلاً دوستش نداشتم ، اما او می خواست با من بخوابد ، بنابراین من شروع به خوابیدن با او کردم. من سرانجام در سن 25 سالگی باکرگی خود را از دست دادم و این حداقل وزن زیادی از شانه هایم بود. هنوز هم بعد از دو سه بار دیگر نتوانستم با او سخت گیر شوم. من متوجه شدم که بهانه می گیرم که با او رابطه برقرار نکنم. وقتی او به رختخواب رفت ، من دزدکی حرکت می کردم و پورنو تماشا می کردم.

من در چهار سال گذشته بسیار بزرگ شده ام. من به AA رفتم و نوشیدن را متوقف کردم. این دومین چالش بزرگ زندگی من بود ، در کنار چالشی که اکنون با آن روبرو هستم. وقتی YBOP را خواندم ، بلافاصله فهمیدم که پورنو زندگی من را تحت تأثیر قرار داده است. هر جزئیاتی به نظر آشنا می آمد. و فقط این نبود که نمی توانستم آن را بلند کنم: اضطراب حتی صحبت کردن با دختران ، پرستش زنان و بیرون آمدن از خواب ، نیاز به کوبیدن سنگفرش در پیاده رو با نوشیدنی ، اعتقاد به این که بیش از حد دوست داشتنی زشت هستم: من واقعاً اعتقاد دارم که همه اینها ناشی از اعتیاد من به پورنو است ، که در اوایل زندگی گرفته شده است.

این کار سختی بوده است من 30 روز اول بدون پورنو انجام دادم ، اما هر شب خودارضایی می کردم و به تخیلات پورنو فکر می کردم ، بنابراین جای تعجب نیست که هیچ پیشرفتی نکردم. سپس برگشتم و عمیق خواندم ، فهمیدم که باید به طور کلی MO را قطع کنم. فکر می کردم این غیرممکن است: من از 12 سالگی دو روز بدون خودارضایی نرفته بودم و واقعاً فکر می کردم که به نوعی ناسالم یا غیرممکن یا غیر طبیعی باشد. اما من اکنون در روز 29 هستم. تا روز 25 بدون هجوم ، واقعاً هیچ پیشرفتی نداشتم و ترسیده بودم. من یک دسته مواد افزودنی می گرفتم و تمام شب ، هربار 8 یا 9 ساعت ، پورنو تماشا می کردم. من فکر کردم این ممکن است باعث از بین رفتن پلاستیک عصبی من شود. اما روز دیگر ، شاید روز 26 یا بیشتر ، من یک چوب کوچک صبح داشتم. این تنها نعوظی است که طی سالها بدون دارو (که در نهایت به طور کلی از کار افتاد ، btw) بوده ام. زیاد نیست ، اما من می توانم احساس کنم که آنجا پایین اتفاق می افتد. آن کار می کند. من ایمان دارم.

اعتیاد به پورن دقیقاً مانند اعتیاد به الکل است. همه چیز همان است - دوباره اتفاق می افتد. فقط این بار گروههایی نیست که بتوانید به آنها بروید. من اسپانسر ندارم اما این جامعه واقعاً کمک می کند. امشب تا دیروقت بیدار ماندم و برای همسرم مقاله نوشتم (اکنون ازدواج کرده ام و او با بهبودی من در آن است). او خواب است و من حوصله ام سر رفته بود و یوتیوب می دیدم. من شروع به تماشای یک موزیک ویدئو ژاپنی کردم ، و از انشعاب از آن به یک پورنو نرم هسته نزدیک شدم ، که می دانم منجر به یک چیز سخت تر خواهد شد. این درست مثل نوشیدن است ، مرد. بهانه گیری خیلی راحت است. بنابراین من اینجا آمدم و شروع به خواندن کردم و تصمیم گرفتم ، می دانید چه؟ من قصد دارم داستانم را تعریف کنم شاید هیچ AA برای این وجود نداشته باشد ، اما بیان داستان شما بهترین راه برای به دست آوردن تسلط بر این لعنتی است.

بنابراین ، اکنون ذهن من از این کار خارج است. متشکرم. امشب 29 روز. فردا 30 روز. یک روز در یک زمان.

ارتباط دادن - ذخیره شده از عود امشب - با تشکر YBR! - 11 مارس 2013

by dammit905


موفقیت (28 در متر ، 18 + سال پورنو ، روز 122)

ژوئن 21، 2013

سلام به همه. در زیر repost از ژورنال من ، که در اینجا می توانید پیدا کنید: http://www.yourbrainrebalanced.com/index.php?topic=7673.50 . من آماده اعلام این موفقیت هستم.

برای همه کسانی که در آنجا مبارزه می کنند ، این کار را ادامه دهید. کار می کند. فکر کردم اینطور نیست ، من حتی در مرز 120+ روز ناامید شدم. شما باید این کار را انجام دهید ، هیچ استمنا ، تا آنجا که ممکن است خیال پردازی کنید ، و کاملاً بدون پورن. اگر پورنوگرافی را خیلی جوان شروع کرده اید ، طولانی تر از بقیه خواهد بود. این بدان معنا نیست که کار نمی کند ، بلکه فقط احساس می کند که مانند آن است. بعضی از شما ممکن است صاف باشد و بعضی دیگر نه (من این کار را نکردم). برخی از شما ممکن است نشانه هایی از پیشرفت را مشاهده کنید ، برخی دیگر تا پایان کار این کار را نمی کنند. من در کل 122 روز فقط سه یا چهار مورد چوب صبح یا نیمه نعوظ داشتم. اما وقتی کلیک کرد ، کلیک کرد و من درمان شدم. در زیر آخرین پست من در ژورنال من است. لطفا در صورت پرسیدن هر گونه سوال آزاد باشید ، من خوشحال خواهم شد که به آنها پاسخ دهم.

----------

سلام به همه. من یه ذره دور شدم من فکر می کنم نزدیک است که سفرم را "موفقیت" اعلام کنم - البته همیشه محتاط. من یک الکل هستم ، بنابراین می دانم که بهبودی از اعتیاد یک تلاش مادام العمر است. با این حال ، من بیشتر آنچه را که در نظر داشتم به انجام برسانم.

1.) من و همسرم هر بار که در هفته گذشته تلاش کرده ایم قادر به داشتن رابطه جنسی هستیم. آلت تناسلی من کاملاً کار می کند. هرگز نمی توانستم تصور کنم ، خیلی ناگهانی آمد. نه چوب صبح ، نه ماجراهای نیمه دزد. فقط ، وقتی او از سفر برگشت ، من توانستم 100٪ آن را بالا ببرم ، و ما تقریباً هر روز رابطه جنسی برقرار کرده ایم. این هدف اصلی من بود و من بسیار خوشحالم که این در واقع جواب داد. این 122 روز طول کشید و هر کسی که مسیر مشابهی را طی کند باید بداند که من تا لحظه شکستن و اصلاح مغز خودم احساس تردید و حتی ناامیدی کردم. به طور جدی ، در روز 120 یا حدود داشتم اظهار نظر می کردم که هیچ پیشرفت جسمی نمی بینم و ناامید از پاسخ دادن بودم. با آن همراه باشید ، کار می کند.

2.) من به خودم اعتماد به نفس بیشتری پیدا کرده ام و در عین حال نسبت به خودم کمتر شرمنده هستم. تصویر شخصی من کاملاً دگرگون شده است. من خودم فکر می کردم خودم را بسیار زشت و تقریباً اغراق آمیز بدانیم. حالا فکر می کنم نسبتاً جذاب هستم. با استفاده از این فرصت برای خود دگرگونی ، وزنه برداری ، تمرین HIIT و یوگا را گرفتم و اکنون من مناسب و عضلانی و سرشار از انرژی هستم. دختران با من معاشقه می کنند که این اولین بار است که چنین چیزی در زندگی من اتفاق افتاده است. در 29 ، احساس می کنم مرد جدیدی هستم.

3.) اضطراب من کاهش یافته است ، اگرچه هنوز هم وجود دارد. من از نظر جسمی ایمن تر شده ام - یعنی ترس کمتری از آسیب واقعی به من وارد شده است. اضطراب اجتماعی من بهتر شده است و احساس اطمینان بیشتری نسبت به دیدار با افراد جدید دارم. من هنوز هم به طور مداوم از مرگ / نبودن می ترسم ، اما این احتمالاً یک مشکل فلسفی مادام العمر است.

4.) هنوز مسائل اساسی وجود دارد و خطر همیشه وجود دارد. اصرارهای جنسی من هنوز طاقت فرسا است ، انرژی جنسی من مانند آنچه که امیدوارم کاهش نیافته باشد و هنوز هم به تناسب نامناسب خواهان تنوع هستم. من هنوز هم خیالات زیادی برای رفتن به روسپی ها دارم و واقعاً نمی توانم تضمین کنم که روزی تسلیم یکی نمی شوم. اما هنوز این کار را نکرده ام و امیدوارم که این کار را نکنم.

همچنین ، خیال پردازی یک مشکل است ، در حالی که رابطه جنسی برقرار می کند و در حالی که چنین نیست. همسرم دیروز به من مشروب خورد و در گرماگرم لحظه ای ، خودم را در اندیشه افکار پورنو افتضاح قدیمی دیدم. "بله ، آن را عوض کنید ، آن را خفه کنید ،" و غیره. من نمی خواهم چنین شخصی باشم ، و بعلاوه ، من فکر می کنم حتی در صورت داشتن صمیمیت جنسی ، این نوع خیال پردازی / تفکر می تواند به همان اندازه عود باشد / تماشای پورنو. من مطمئن نیستم که چگونه از آن محافظت کنم ، زیرا در حال حاضر به نوعی کنترل خود را از دست می دهم ، اما فکر می کنم ، مانند همه چیز ، لازم است که با تمرین همراه شود. به همین ترتیب ، دیدم که خیال می کنم (از همه چیز) پول را برای یک فیلم پورنو بگذارم ، یا (ممکن است باعث شود؟) _________________. این نوع خیال پردازی باید متوقف شود. اما دوباره ، گاهی اوقات فقط از من دور می شود.

من در اینجا پست خود را ادامه خواهم داد ، اما می خواهم بگویم که احساس می کنم وقتی شروع کردم به آنچه می خواستم رسیده ام. من آماده اعلام پیروزی محتاطانه بر پورنو هستم. و من از این بابت احساس خوبی دارم.