سن 50 سالگی - مرد همجنسگرا ، درمان اعتیاد به پورنو BDSM و موارد دیگر

01 نوامبر 2012 ، - وقتی این سفر را شروع کردم ، تصمیم گرفتم که قبل از شروع ارسال ، باید به خودم ثابت کنم که واقعاً در مورد این چالش بزرگ PMO جدی هستم. این بدان معنی است که من باید طولانی ترین سابقه PMO خود را شکست کنم: 12 روز. امروز ، از آستانه تعیین شده برای خودم عبور کردم: PMO برای روزهای 16 رایگان! برای یک نفس شبانه مانند من ، این به معنای واقعی کلمه یک تایمر اول است. هنوز هم در بعضی مواقع بسیار چالش برانگیز است ، اما با این وجود موفقیت جدیدی در زیر کمربند من است. به معنای واقعی کلمه!

قبل از معرفی خودم ، باید تأکید کنم که مردان بیشماری در این هفته منبع الهام بخش شگفت انگیزی در این هفته های 2 + بوده اند. با این وجود آنها مردانی (فوق بشری) هستند که در اولین تلاش برای راه اندازی مجدد روزهای 90 یا 120 (یا بیشتر) موفق شده اند تا مجبور نشوند PMO ، یا مردانی صادق و فروتن باشند که دوباره وقت و زمان خود را عود کرده اند. دوباره به برنامه راه اندازی مجدد بازگشتید ، همه شما بیشتر از آنچه تاکنون می دانید به شما کمک کرده اند. هر شب یا هر روز ، من به اینجا آمده ام تا شجاعت ، الهام بخش پیدا کنم و به دیگران بپیوندم که برای بافندگی خود را از یک مغز معتاد بپیوندند. هر شب بچه ها به من کمک کرده اند که ادامه دهم. با هوازدگی در این روزهای اولیه بسیار دشوار ، و تعداد کمی از برجستگی شدید در طول مسیر وجود دارد. به دلیل این تالار گفتگو و صداقت واقعی که در اینجا به اشتراک گذاشته می شود ، من یک سابقه شخصی جدید را جشن می گیرم. و من از همه شما متشکرم

این قطعاً یک بررسی واقعیت در زندگی من است. یک چیز خیلی خوب و مدت زمان طولانی در ساخت در 50 + ، بعد از تماشای چند فیلم مهم YBOP YouTube ، بالاخره مرد را در آینه دیدم مثل اینکه قبلاً او را ندیده بودم. من دیگر نمی خواستم با آن حقیقت مقابله کنم - علم پشت سر آن همه به طرز چشمگیری کمک کرد. نکته خوب این بود که هیچ چیز برای شرمنده بودن وجود نداشت. من همیشه سعی کرده ام بهترین مردی باشم که می توانم باشم و در دنیا کارهای خوبی انجام دهم. من هیچ تصوری از درک واقعی اعتیاد جنسی من نسبت به من نداشتم. من هرگز فکر نمی کردم PM به عنوان داروی موردنظر من تمام شود ، و حتی بدون آنکه بدانم ، به آن پناه می برم. بعد از تماشای فیلم های YBOP ، نمی خواستم منطقی باشم و دیگر سلیقه های جنسی خود را توجیه کنم. من مطمئناً احساس ترس کردم که نمی توانم ، نمی توانم بر اعتیاد جنسی خود غلبه کنم. بعد از تماشای فیلم های YBOP احساس پریشان و دلسردی کردم ، بسیار!

مدت ها بود که می دانستم از PMO برای از بین بردن استرس روزمره ، خواباندن خودم ، آرام کردن اضطراب ، کمی لرزش هیجان ، جبران این واقعیت که من ندارم یا نداشتم استفاده می کردم. دوست پسر خیلی طولانی ، (مرد همجنسگرای اینجا). اما هرگز فکر نمی کردم معتاد "واقعی" باشم. من هر شب به دنبال رابطه جنسی در حمام ها یا کلوپ های رابطه جنسی نبودم ، هر شب با پسر جدیدی نمی خوابیدم ، در دستگاه آسیاب یا برنامه خاصی نبودم که دائماً ارتباط برقرار کنم ... من کاملا از کنترل خارج نبودم ، همه از زمان تحت آن منشور من معتاد جنسی جنون نبودم. این بدان معنا نیست که من هیچ یک از موارد بالا را انجام نداده ام. من بودم. بیشتر اوقات فقط کنترل داشتم! و بیشتر اوقات ، در خانه ، در خلوت خانه خود ، به دور از افراد قضاوت كننده در خانه می مانم ، خود را تسكین می دهم تنهایی ، اضطراب ، افسردگی ، احساس انزوا ، بی حوصلگی ، تماشای من یا خیال پردازی درباره گرما مردانی که کارهای ناخوشایند دیگری را برای مردان داغ انجام می دهند. من هر روز وقت خوبی را می گذراندم ، یا به دنبال تماشای پورنو بودم. خواندن پروفایل یا داستان در سایت های تخصصی که مرا به هیجان آورد. پخش مجدد سناریوهای ناخوشایند قبل از خواب در ذهنم ، بازی در نقش های مختلف قدرت و تسلیم مغز این مردان و من در دام افتاده بودند. همه اینها برای اینکه بتوانم بخوابم ، احساس تنهایی و اضطراب نکنم ، و نه احساس شل تر بودن منظور من از سالها ، YEARS است ، من اینگونه با اضطراب وجودی خود کنار آمده ام.

در چند سال گذشته ، من علاقه خود را به مواد مستهجن BDSM افزایش می دهم ، و یا دقیق تر مارپیچ رو به پایین. در ابتدا آن را با حضور در مدرسه فارغ التحصیل توجیه کردم. بین تأمین هزینه زندگی ، رعایت خواسته های زندگی روزمره و برنامه تحصیلات تکمیلی ، وقت و انرژی برای معاشرت وجود نداشت ، چه رسد به سرمایه گذاری در یک رابطه عاشقانه. چند دقیقه - که در واقع اغلب به یک ساعت ، سه یا پنج - جلوی رایانه تبدیل می شد و نیازهای جنسی من مراقبت می شد! من به این تصاویر یا داستانها زیاد می شوم ، تصحیح می کنم و ادامه می دهم. یا فقط به رختخواب بروید و تصادف کنید. من فکر کردم که جلوگیری از احساس خالی بودن احساسات ، یا کاملاً مرده شدن در داخل ، به یک مهارت خوب تبدیل شده ام.

مقالات و فیلم های YBOP که توضیح می دهند چگونه گرایش جنسی و سلیقه معتادان جنسی خنثی می شود و در پایان زندگی خود را تجربه می کند ، با من صحبت کرد. مرد بسیار مهربان ، مهربان ، دلسوز و غیر خشونت آمیز که من در "زندگی واقعی" هستم - به طور فزاینده ای - به نیاز سناریوی جنسی خشن تر ، فروتنانه تر ، و فروتنانه تر تبدیل شد. این قلمرو خیالی است که من برای رسیدن به جنسیت بالا ، خودم ناشی از داروهای ضد اضطراب خودم باید وارد آن شوم. بدون این سطح از شدت ، ED همه جا حضور داشت. هنگامی که کاملاً در این قلمروهای جنسی غافلگیر شده بود ، PE اغلب تصاحب می شد. در گذشته نگر ، PE از زمان اولیه 20 من همیشه تا حدودی حضور داشته است. و من هرگز نقاط را به هم وصل نکردم. واقعیت این است که تعداد بسیار کمی از مردم مانند گذشته دانشمندان می توانند به این نقاط کمک کنند. هدف از این مأموریت ، دور شدن از گناه سرکوبگر اجتماعی و کاتولیک سرکوبگرانه ، که مانع از بیان جنسیت سالم من شد- تا حدودی - - آنچه من به سمت جلو حرکت می کنم و به دام افتادم ، نمی تواند به اندازه سرکوبی باشد که برای فرار از آن استفاده کردم. بنابراین فکرم رفت و ده ها سال بعد از خواب بیدار می شوم ، متوجه شدم که اشتباه کردم. بسیار اشتباه!

آغاز فرایند بیداری حدود 6 ماه پیش اتفاق افتاد. من شروع به گپ زدن در مورد این مرد داغ در یک نوار همجنسگرا محلی کردم. از نظر جنسی ، او کاملاً از نوع مردهایی بود که من واقعاً از طرف او روشن شده بودم. من واقعاً احساس خوشبختی و افتخار کردم که می خواست قلاب کند. ما انجام دادیم. و متاسفانه ، به اندازه کافی ، من نمی توانم آن را بلند کنم. شرم آور؟ خیلی زیاد! به خصوص بیشتر وقتی او از من سؤال کرد چه خبر است ، و این که من به او گفتم که من توسط صحنه های Dom / sub روشن شده ام. چیز او نیست به طرز عجیبی به پایان رسید. کمی بعد از آن رفت. و همه چیز به من احساس ... مثل یک بازنده کل. یک شل کننده منحرف! من تمام تلاش خود را کردم تا آن را خاموش کنم. وی گفت: "من حدس می زنم که اکنون واقعاً در دامنه زیرمجموعه / دامنه هستم ، و من فقط باید با مردانی که داخل آن هستم نیز ارتباط برقرار کنم. شاید آنها به اندازه گرم نباشند ، اما حداقل ما همان هیجان را به اشتراک خواهیم گذاشت. من به دنبال آنها می گردم که در آن جا معلق باشند ، جایی که بازی می کنند ، و با کسانی که با آنها بازی می کنم انتخاب بیشتری می کنند ... اوه ، خوب از این پس زندگی برای من است! " فکر کردم بالغ شده ام. فکر کردم خودم را همانطور که واقعاً هستم قبول کردم. که من طی این سالها تبدیل شده ام. در گذشته ، من مغز معتاد خود را توجیه می كنم كه معتاد به مواد مخدر مورد علاقه خود نباشد: اوج دوپامین ناشی از مواد تخریب كننده BDSM.

حدود یک ماه پیش ، در یک وب سایت تخصصی اختصاص داده شده به روابط DOM / subs ، این مرد داستان خود را در مورد سوء استفاده و تجاوز به سه فرد بزرگتر سیاه پوست هنگام نوجوانی به اشتراک گذاشت. او در ارسال خود نوشته بود كه از آن زمان ، او می دانست كه برای خدمت به مردان برتر سیاه به دنیا آمده است. من جزئیات را برای شما ذخیره می کنم. اما دیدن خودم که بسیار مورد علاقه داستانی او قرار گرفتم ، ضمن اینکه در ذهن منطقی خودم می دانم که این مرد دوباره تجربه شدیدی را که باعث شده توسط سه نوجوان بزرگتر مورد آزار و اذیت ، تحقیر و تجاوز قرار گرفته باشد ، دوباره عصبانی می کند و باعث ناراحتی و ناراحتی من شد. در خودم من به یاد می آورم که فکر می کنم: "اگر من در اینجا بمانم ، روحم را از دست می دهم ، و آنچه از صداقت من باقی مانده است ، و احترام به خودم. من از رویای من برای پیدا کردن آقای صحیح خودداری می کنم ... " تفاوت فاحش بین مردی که من در پشت درهای بسته بودم - تغذیه هوس دوپامین من w / پیکسل ، و یا تحمیل مجموعه ذهنی من از خیالات تاریک من در طول سالها انباشته شده است - و مرد من در زندگی شخصی و شخصی من است. ... دیگر خنک نیست و قطعاً بیان یک رابطه جنسی سالم نیست. به اندازه کافی متاسفانه ، احساس کردم که به شخصیتی عذاب آور برخی از داستان های تاریک و منحرف آرکتیپ تبدیل شده ام. در خلوت ذهن من ، اصلاً خوب کار نمی کردم. من می توانم آنرا به دنیای بیرون بسپارم ، وقتی درگیر همکاری با دوستان و کار شوم ، آرامش بیابم. اما حقیقت را می گویم ، مواقعی احساس می کردم که در آستانه از دست دادن آن هستم ، و این که کسی نبود که واقعاً بتوانم به آن متوسل شوم و از او کمک بخواهم. و با این حال ، به لطف یک دوست الهام بخش و دستگاه گوگل ، YBOP و YBR را پیدا کردم!

پس از یافتن YBR ، و خواندن بسیاری از پست ها و ادیسه های شخصی ، در داخل سرم شنیدم: "روز ولنتاین". هوشیار بودن از نظر جنسی ، چون در هیچ PMO تا 14 فوریه 2013 کاملاً ترسناک بود. بسیار ترسناک! به اشتراک گذاشتن این تاریخ با شما در حال حاضر بسیار آسان تر خواهد بود. متعهد به داشتن 121 روز هوشیاری کامل جنسی نباشید. و با این حال ، من به نوعی می دانم که یک راه اندازی مجدد که کمتر از آن باشد ، کوتاه مدت است که توانایی من را برای زندگی در یک فصل جدید از زندگی من تغییر می دهد. فصلی که فقط به خودم اجازه می دهم رویایش را ببینم. دو هفته پیش با مشاهده این جدول زمانی سطح اضطراب زیادی ایجاد شده است. بزرگ. اما اکنون ، نه خیلی زیاد: نه در اغلب اوقات ، نه به اندازه طاقت فرسا. این به این معنی نیست که ترسناک نیست. به من اعتماد کن هنوز هم هست. زیاد! در 16 روز گذشته ، بیشتر اوقات مرحله "آنجا پایین است ، مرحله مرگ" را تجربه می کنم. و من آن را دوست دارم به من استراحت می دهد. این مسئله دشوار نیست که مجبور شوید با هرگونه هزینه ای با انرژی جنسی مقابله کنید. من می دانم که مقاومت در برابر شیاطین وقتی آنها با انتقام برمی گردند بسیار سخت خواهد بود و با عصبانیت می خواهند مرا حتی برای چند لحظه به دنیای خود بکشند. اما در حال حاضر ، من می دانم که این مکان ملاقات سایبری وجود دارد. و فعلاً کافی است!

اکنون باید به زندگی خود برگردم ، سالن بدنسازی منتظر است. اما من قطعاً به زودی باز خواهم گشت و بخشی ذاتی از این انجمن خواهم شد. من به آن نیاز دارم ... و این سفر طولانی خواهد بود!


من این کار را کردم ... واقعی !!!!

فوریه 15، 2013

با لبخندی بر لب و دلی آرام ، صادقانه می توانم بگویم: "موفق شدم!".

و مهمتر از همه ، در روند آن ، من بسیاری از گناهان و شرم داخلی را درمان کردم.

بدون PMO به مدت 123 روز قطعاً یکی از بزرگترین چالشی است که من تاکنون پذیرفته ام و در زندگی ام موفق بوده ام. همه چیز طاقت فرسا نبود. قطعا نه. خدا را شکر! اما بیایید این را بپذیریم که در چند روز و هفته های اول هوشیار ماندن ، یک عمل کاملاً اراده ای بود. این انجمن نجات من بود. به معنای واقعی کلمه همینطور است. من بدون آن هرگز این چالش را قبول نمی کردم. من در مورد آن بسیار واضح هستم ... و از آن سپاسگزارم! خواندن داستانهای صادقانه زندگی و مبارزات همسفران من فروتنانه ، عادی و قدرتمند بود. داستان های شما به من جرأت داد كه باور كنم من هم می توانم به آنچه كه در آن موفق شده اید ، برسم. خودم را از دام پورنوگرافی / استمنا / / فانتزی S&M رها کنم و یک رابطه جنسی سالم (قلب به دیک متصل) را هدف بگیرم. این سایت پر از قهرمانان واقعی است که برای بهبودی آنها سخت تلاش کرده اند. الهام بخش!

در اوایل بهبود من ، بهترین دوست من به من گفت: "مردی که این سفر را آغاز می کند ، مردی نخواهد بود که آن را تمام می کند!". حق با اون بود. این پیروزی اکنون جزئی جدایی ناپذیر از بنیان زندگی جدید من است. اکنون که من این کار را انجام داده ام ، اگر واقعاً بخواهم ، هیچ چیز نمی توانم انجام دهم. از نظر من ، این قدرت واقعی است!

همانطور که در پستهای قبلی به اشتراک گذاشته بودم ، چند روز قبل از کریسمس با مردی خونسرد ، مهربان و از نظر احساسی آشنا شدم. وقتی معلوم شد که هر دو باهم توانایی یک فضای عاشقانه و جنسی را تجربه کردیم ، به او فهماندم که برای او یا شخص دیگری قرار نیست در مورد تعهد خود نسبت به خودم مذاکره مجدد کنم. ولنتاین من را انتخاب کرد و من قصد نداشتم دوباره در مورد تاریخ مذاکره کنم. حقیقت این است که من "آگاهانه" تاریخ را انتخاب نکردم. همانطور که فکر می کردم تعهدی 60 یا 90 روزه را در نظر بگیرم ، آن را در ذهنم شنیدم. وقتی ولنتاین را در ذهنم شنیدم (121 روز مواظب باش) ، شوکه شدم ... متحجر شدم. ولنتاین فاصله زیادی داشت. از سن 12 سالگی یا حداقل ، حداقل خودم را خواب آور می کردم. اما من همچنین می دانستم که در پایان روز همه چیز خلاصه می شود و می گوید: "چقدر بد می خواهی؟". در اعماق وجودم می دانستم آنچه را که برای تجربه یک رابطه موفق ، پر جنب و جوش و صمیمی لازم است ، دارم. من فقط باید ذهنم را از تار عنکبوت های S&M که در آن گیر کرده بودند پاک کنم. در حالی که من نمی دانم آینده در انتظار چه چیزی است و وانمود نمی کنم که تصوری واضح از آن دارم ، من از این مرد در زندگی خود بسیار سپاسگزارم که در کنارم گیر کرده است. به ما فرصتی داده اند. ترسیده بودم که فرار کند. کاملاً برعکس من و او بسیار صمیمی و متصل شده ایم. من دوست دارم که در روز پنجم ، محدودیت هایی که مانع ما شده بود برداشته شدند ... راستش را بخواهید کمی ترسناک هم هست. و همچنین بسیار باحال است!

برای پایان دادن به این ورود طولانی ، من می دانم که من D - O - N - E با پورنو هستم ، مانند PMO. اکنون مسئله ای غیرقابل بحث است. A "آنجا انجام شده است - انجام شده است - نه ممنون!" واقعیت دیگر هیچ وابستگی عاطفی به پورنو وجود ندارد. قطعاً به این معنی نیست که من نباید هوشیار باشم. اما کشش از بین رفته است. چه آرامشی!

من همچنین می دانم که من باید به تعهد خود ادامه دهم تا "edge" نباشم یا O. از MM هنوز فشار زیادی به من وارد است. و 121 روز برای پاک کردن این کشش کافی نبود. بنابراین ، پیشخوان جدیدی ایجاد کردم که مرا به تعهد بدون MO / ME ادامه دهد. وقتی به آن می رسم ، 1/2 سال از MO / ME آزاد خواهم بود. من خوب می دانم که اگر این کار را نکنم ، زودتر از موعد به عادت های قدیمی برمی گردم. تا به امروز خودم را احساس می کنم که وقتی مضطرب می شوم دیک خود را سکته می کنم. هر وقت خودم را می گیرم ، دستم را به سمت شبکه یا قلبم می برم و آهسته تر ، آگاهانه نفس می کشم. و از بین می رود. من انتظار ندارم بدون اضطراب زندگی کنم. من انسان هستم ، این بخشی از زنده بودن است. چیزی که امیدوارم این باشد که ارتباطی مانند این وجود داشته باشد: "احساس اضطراب کنید ... دیسک خود را به اوج لذت ببرید تا اضطراب را برطرف کنید ... اضطراب فروکش خواهد کرد!" موفق بودن حداقل به این معناست که اکنون می بینم: احساس اضطراب - نفس عمیق تر ، حضور در اینجا و اکنون در من ... و درک اینکه من در امان هستم ... یا آنچه را باید انجام دهم تا احساس امنیت کنم! "

باشه ، همین حالا قطعاً هرگز یاد نگرفتم که بیشتر و به طور موجز بنویسم!

اوه خب .. ممکن است یک شمارنده هم برای آن وجود داشته باشد! !


Epilogue - چقدر بد می خواهید؟

فوریه 15، 2013

من فقط یک چالش 121 روزه PMO را تمام کردم. این یک تعهد بسیار بزرگ بود. این یک موفقیت بزرگ برای جشن گرفتن است! قطعاً قابل انجام است. این انجمن YBR یک جامعه شگفت انگیز است!

دستورالعمل های موفقیت توسط بسیاری از قهرمانان در اینجا به اشتراک گذاشته شده است. آنچه اضافه خواهم کرد این است که اراده محض به تنهایی کافی نیست. این شما را به زمین بازیابی نمی رساند. همانطور که در "من خودم را از یک اعتیاد که خودم و روحم را می خوردم پیدا کردم!" در یادگیری هر آنچه درمورد اعتیاد و چگونگی تأثیر مغز و ذهن در هنگام تحقق پورنو ، قدرت فوق العاده ای داشت. من در مورد آن بسیار خواندم. من عمیقاً از مردان دیگری در این بخش از انجمن الهام گرفته ام كه ​​موفق شده اند. من اغلب برای یافتن شهامت به این بخش می آمدم. برای خواندن در مورد نسخه های مختلف موفقیت آینده من. من می خواستم در اولین حرکتم موفق شوم. من می خواستم بخشی از

غذاهای سالم بخورید. از غذاهای سرخ شده و روغنی دوری کنید. از شیرینی بیش از حد به راحتی می توان جلوگیری کرد. من حتی متوجه شدم که ماکارونی و گلوتن اضافی اضطراب فردای من را افزایش می دهد ، و این باعث می شود که بخواهم برای کاهش آن به J / O تمرکز کنم. به طور منظم تمرین کن. با شدت برای ناامیدی ، مبارزات خود یک خروجی خلاق و سالم داشته باشید. ماساژ دهید (البته موارد سالم). به اسپا بروید و استرس خود را عرق کنید. دور آن را شنا کنید. جکوزی دور است خنده. حقیقت خود را با چند دوست حامی به اشتراک بگذارید. از کسانی که شما را بخاطر حضور در این سفر مسخره یا قضاوت می کنند دور بمانید. هنگامی که به آنها بگویید موفق شدید ، قهرمان آنها خواهید شد. عزت نفس ناشی از موفقیت بسیار زیاد است. این زندگی موید است!

یاد بگیرید که استرس خود را تعدیل کنید. به پنجره تحمل خود احترام بگذارید و خود را فراتر از توانایی خود تحمیل نکنید. استرس بیش از حد (سرخوردگی / عصبانیت و کینه ...) در بدن شما را مجذوب می کند تا آن را به روش های «قدیمی خوب» که شما را به اینجا رسانده آزاد کند. در ژورنال بنویسید ، از انجمن اینجا استفاده کنید. با خود و مردان شگفت انگیز این انجمن صادق باشید. بدانید که شما تنها نیستید. چون تنها نیستی مردان حاضر در این انجمن اصیل و بخشنده هستند. احساسات خود را دوباره زنده کنید. سالم ها آنهایی که خلاق هستند. کسانی که قبل از اعتیاد داشته اید. پیش از موعد روشن باشید که باید چند چالش بزرگ برای غلبه بر آنها وجود داشته باشد. ممکن است تعداد آنها زیاد نباشد ، اما همان زمان که با آنها مبارزه می کنید بسیار عظیم و مغلوب به نظر می رسند. آماده روبرو شدن با آنها و پیش از موعد باشید. برنامه ای داشته باشید. چند برنامه داشته باشید. ناامیدی هایم را به سختی و به شدت که می توانم به دیوار فشار دادم. من به دیوار مشت نزدم. نیازی به آسیب رساندن به خودم نیستم. این به من اجازه داد تا در غم و اندوه عمیق زیر اعتیادم قدم بگذارم. چیزی که اکنون من آن را "لعنت به آن بهبودی و راه اندازی مجدد مزخرف!" لحظه همان لحظه عمیق ترین و تاریک ترین لحظه من بود. همچنین معلوم شد همان لحظه ای است که گوشه را چرخاندم. از آن زمان به بعد ، من می دانستم که موفق شده ام ، حتی اگر هنوز 2/1 ماه دیگر فرصت داشته باشم. من قدرتمند باقی ماندم و با چند چالش دیگر روبرو شدم ، اما چیزی شبیه به آن "سفر تاریک روح" نبود. و اگر دوباره برگشته بود آماده بودم. وقتی این احساس ناتوانی نسبت به اعتیاد شما را فرا گرفت ، انجمن خود را پیدا کنید تا از شما حمایت کند. دیوار را برای تخلیه خشم ، عصبانیت ، ناامیدی ، ناتوانی پیدا کنید. تحت این اعتقاد که شما به حد مجاز خود رسیده اید و نمی توانید بیش از این پیش بروید ، با آسیب پذیری تماس بگیرید. باز هم ، اراده محض شما را به آنجا نخواهد رساند. کار کردن با آن باعث می شود که آزاد شود. حیواناتی را که آسیب دیده اند تماشا کنید. آنها به معنای واقعی کلمه آن را متزلزل می کنند. وقتی خیلی زیاد است ، چیزها را تکان دهید. بگذارید خود حیوان شما غرایز سالم زنده ماندن خود را بازیابد!

این میتونه انجام بشه، این شدنیه، این امکان پذیره. این فقط بستگی دارد "چقدر بد می خواهید؟"

ارزشش را دارد. به دنبال آن برو!

پیوند به مجله

BY ShameNoMore


(اولین پست) ژورنال - ولنتاین مبارک!