افسردگی ، اضطراب اجتماعی ، بی علاقگی - همه از بین می روند. احساسات برگشتن

از سال اول سال اول دبیرستان من از افسردگی رنج می برم. در بالا از آن، من مشکلات بی خوابی، اضطراب اجتماعی بالا و بی تفاوتی داشتم.

اما در اطراف 35 روزها چیزی تغییر کرد:

1) مشکلات خواب از بین رفته اند

من در واقع به نوعی الان یک مشکل مخالف دارم ، من می توانم در هر جایی بخوابم. قبلاً می توانستم با کوچکترین ترک نور از زیر درب یا قطره چکان شیر از خواب بیدار شوم ، اما اکنون اگر بخواهم می توانم از طریق Rush's Clockwork Angels با تقریباً حجم کامل در ماشین بخوابم.

2) احساسات باز می گردند

اکنون این یک مسئله مهم است ، به عنوان بچه ها ، من می دانم که ما می توانیم به دلیل تلاش برای به نظر رسیدن "ماچو" (این کلمه را نیز دمار از روزگارمان درآوریم) ، این مورد را بسیار نادیده بگیریم ، اما احساسات بخشی از دلیل اصلی داشتن کلمات و منطق است. اگر ما هیچ احساسی نداشتیم ، منطق و استدلال کجاست که شخص دیگری را به غیر از نابودی خودتان نکشید ، کجاست؟ اگر همدلی با انسان ها نداشته باشیم ، مراقبت از کسی غیر از خود شما بسیار سخت خواهد شد.

به خصوص با زنان ، به نوعی می فهمم که چگونه مغز آنها دوباره کار می کند. من معتقدم که این کلیشه واقعیتی را در این مورد نشان می دهد ، زنان بیشتر از مردان از احساسات برای تأیید استدلال های خود استفاده می کنند ، اما این آنها را احمقانه نمی کند. در حقیقت ، با استدلال منطقی در مورد همه چیز ، این سقوط نیز دارد ، خصوصاً در روابط با افراد دیگری که فهمیدم. مردم کسی را نمی خواهند که در یک مهمانی واقعیت ها را پخش کند ، آنها کسی بازیگوش ، غیر منطقی (تا حدی) و سرحال (و همچنین تا حدی) می خواهند.

آخرین چیزی که می خواهم در مورد احساسات یاد بگیرم این است سینتسه. سینستزی به من کمک می کند یاد بگیرم. یادگیری برای حفظ واقعی اطلاعات به یک زمینه مرتبط نیاز دارد. کاری که سینستزی برای من انجام می دهد این است که این ارتباط را به من بدهد. به عنوان مثال ، اگر من می خواستم یک شخصیت چینی مانند "..." را یاد بگیرم ، پس از آن همچنان حفظ خواهد شد زیرا معنی و شکل آن باعث می شود هلو را بچشم و بوی آن را بدبو کنم ، بنابراین من آن را به عنوان شخصیتی یاد می کنم که طعم هلو را دارد و به نظر می رسد مانند کاغذ شن . این انجمن ها از زمان شروع NoFap تاکنون بسیار قدرتمندتر شده اند و به همین دلیل به من معنای بیشتری در جهان بخشیده است.

3) من بیشتر خوشحال و پرانرژی هستم

ببینید، با افسردگی، من این کار را انجام داده ام که روزها برای من این کار را انجام می دهد:

  • روز خوب = بد روز بعد
  • روز عالی = روز وحشتناک بعدی

و نه همیشه برعکس

حالا این هفته گذشته چیزی شگفت انگیز اتفاق افتاد:

  • دوشنبه = یکی از بهترین روزهای زندگی من!
  • سه شنبه = یکی از بهترین روزهای زندگی من!
  • چهارشنبه = یکی از بهترین روزهای زندگی من!

من حتی سعی کردم به خودم بگویم ، "روز بعد وحشتناک خواهد بود" ، اما این اتفاق تا روز پنجشنبه رخ نداد ، اما تقریباً مانند گذشته بد نبود. روزهای عالی متوالی هرگز پیش از آن اتفاق افتاده است. واقعا هیچ دلیلی وجود نداشت که آن روزها احساس خوبی داشتم. من فقط خطا مانند آن، و آن را به من می خواهم به چیز بیشتری انجام دهد.

اما یک چیز وجود دارد که امیدوارم سرانجام از بین برود: احساس 2:30 دارم سخت. همیشه حدود ساعت 1:00 اتفاق می افتد. تقریباً غیرممکن است که کاری انجام دهم که در آن زمان خواب نباشد ، اما بیشتر از مزایای دیگر NoFap نیست.

4) کسی که همه منتظر آن بوده اید: دختران!

من از حدود یک ماه پیش متوجه آن شدم. دختران به من نگاه می کنند ، دختران مرا لمس می کنند ، دختران می خواهند با من صحبت کنند ، دختران در مورد من صحبت می کنند ، دختران هر کجا که می روم IOI به من می دهند. برخی از IOI می تواند اعتماد به نفس من بیش از حد باشد ، اما من از آن استقبال می کنم! اعتماد به نفس بیش از حد باعث عزت نفس من می شود و در نتیجه زنان و افراد بیشتری علاقه مند به من می شوند.

من همیشه می شنوم که مردم می گویند: "من همیشه احساس می کنم می توانم بگویم گذشته من احمقانه تر از الان است". من به این اعتقاد ندارم و زنان یک نمونه از مواردی هستند که برای من صدق نمی کند. واقعیت این است که در دوره راهنمایی و سال اول دبیرستان ، من یک بودم DAWG. من قبلاً پسری بودم که هر دختری حداقل دو بار از او می پرسید ، پسری که دختران می خواهند با او تقلب کنند (البته من اعتقاد ندارم که انجام این کار درست است ، اما این اتفاق افتاد و تقریباً بار دیگر اتفاق افتاد) ، پسر که تقریباً با هر دختری معاشقه می کرد. به یاد دارم که دوستی به نام کوین داشتم ، بدی بود که آن زمان زنان را جذب کردم و او از من کمک خواست. من نکات خود را به او دادم و سپس او خیلی سریع به همان پسر تبدیل شد ، اما پس از آن ، آن را گم کردم ، و اتفاقاً همان زمان بود که من شروع به وارد کردن کارهای سخت تر کردم. جداول چرخیدند ، او آهن ربا بزرگ بود ، و من تکه تکه ناامید شدم. اکنون ، من شروع به بازگرداندن آن کرده ام ، اما این با کمک Seddit و سایر خوانش های جامعه اغوا است. به طور جدی ، همه ، Seddit و NoFap دست به دست هم می دهند (یا دست در دست نیستند) ، به خصوص اگر اتفاقاً آلت تناسلی داشته باشید. حتی اگر یک ماده "طبیعی" شما باشد ، به شما می فهمد که درست چه کاری انجام می دهید ، آن را آگاه کنید یا مانند من ، شما را متوجه می کند که بود انجام درست

من به خودم می گفتم که بعد از 90 روز ، دوباره سعی می کنم قدم بزنم ، اما این خیلی خطرناک است. زندگی من ، من زندگی، و دوباره، من زندگی درحال برگشتن است. دارم احساس می کنم تمام. بعضی از مردم می گویند که شما باید زندگی خود را در شرایط اعتدال بکشید، نه فقط آنها را بیرون از سوال بگذارید. اما چگونه در مورد چیزهایی مانند سیانید؟ آیا می خواهم سیانور را در آرامش بگیرم؟ نه، منو می کشه همانطور که روبرو هستم یا نگاه میکنم، همین امر به من معنوی و ذهنی اتفاق میافتد.

سخت ترین قسمت ساختن راحت خواب است.

ارتباط دادن - این آخرین قطعه به پازل است 

 by David_Coron