به نظر می رسد که من آن را ساخته ام

من اینجام. 90 روز بدون هیچ تقصیری. این یک سواری وحشی بوده است. بالا و پایین. اصرارها و خطوط مسطح همراه با دوره های بهره وری فوق العاده.

آیا اوقات خوب ارزش اوقات بد را داشته است؟ آره. معلوم شد که من درد را احساس می کنم تا اینکه اصلاً چیزی را احساس کنم.

سخت ترین قسمت سفر من 40-45 روز بود. من به یک سایت پورنو گشتم و برایم سخت بود که آنجا را ترک کنم. مدتی طول کشید تا من به مسیر درست برگردم اما سرانجام به آنجا رسیدم. من عود نکردم زیرا به سادگی آن را به عنوان یک گزینه نمی دیدم. این طرز فکر وقتی زندگی سخت بود خیلی به من کمک کرد و به من اعتماد کن. طی 90 روز گذشته زندگی خیلی به سرم زده است.

آیا اصرارها بعد از 90 روز هنوز اینجا هستند؟ بله البته آنها هستند. فکر نمی کنم هرگز از بین بروند. بالاخره یک میل جنسی عظیم بخشی از یک مرد جوان بودن است. فقط امیدوارم که تا زمانی که دختر مناسب خود را پیدا نکنم بتوانم اصرارها را حفظ کنم. صادقانه نمی دانم که چه مدت سفر بدون NoFap خود را بدون یک دختر ادامه خواهم داد. شاید 90 روز بیشتر. شاید یک سال گفتن سخت است.

توصیه من به شما این است: فقط آن را انجام دهید. ممکن است کلیشه به نظر برسد اما چیز دیگری وجود ندارد. یا این کار را می کنید یا نمی کنید. قوی بمانید ، فشار بیاورید و ترک آن را به عنوان یک احتمال قبول نکنید! شما ممکن است هر از گاهی "شکست بخورید" (من دقیقاً یک عود را شکست نمی خورم اما می دانید ..) اما مهم است که دوباره بلند شوید و ادامه دهید!

احساس راحتی کنید که هر چیزی را از من بپرسید

[چگونه]

اتفاقاتی شبیه به این اتفاق افتاد: هفته های 1-2: سخت ، خواستار اما بهبود نظم. هفته های 2-4: دستگاه ساخته شده از نظم و انضباط خود. 4-6: خط ثابت. هفته های 6-8: سخت با فشارهای ناخواسته اما همراه با مقادیر زیادی از نظم و انضباط خود و بهره وری. هفته های 8 تا امروز: بهره وری بالا همراه با خواسته های کم.

قبلاً از نظر کیفیت [نعوظ] مشکلی نداشتید. من هر روز صبح چوب صبح دارم. در مورد تستوسترون .. خوب .. گفتن واقعاً سخت است. آیا احساس می کنم مردانه ترم؟ بله ، اما من بزرگتر و قویتر از سه ماه پیش هستم. می تواند به همین دلیل باشد. من واقعاً نمی دانم راستش دقیقاً احساسی که قبلا داشتم را به خاطر نمی آورم

در کل یک روحیه و نگرش بهتر است. و خیلی بیشتر از زندگی به طور کلی سپاسگزارم! 90 روز پیش من واقعاً به زندگی به عنوان هدیه نگاه نمی کردم. نه به این دلیل که زندگی من بد یا هر چیز دیگری بود اما .. می دانید .. فقط اینطور نگاه نمی کرد. من در حال حاضر.

من بعد از گذشت تقریباً دو سال از تعطیلات ، به آن نقطه بازگشت رسیدم و تصمیم گرفتم که در نهایت برای اولین بار به روزهای 90 برسیم.

ارتباط دادن - به نظر می رسد که من آن را ساخته ام 

by TestUpDown