سن 24 سالگی - زنانه ، تحقیر ، اجباراً بی زن ، گربه گاو ، برده / استاد و حتی محتوای همجنسگرایان 2 بار در روز

من روز دیگر داشتم "فراتر از سفارش" توسط جردن پیترسون را می خواندم. این یک کتاب عالی برای کمک به خود است و در واقع دنباله ای بر "12 قانون برای زندگی" است. یکی از این قوانین / فصل ها "اگر خاطرات قدیمی هنوز شما را ناراحت کرده اند ، آنها را با دقت و به طور کامل بنویسید" نام دارد. بنابراین این کاری است که من در اینجا انجام خواهم داد. ابتدا ، من خلاصه ای از زندگی من تاکنون را به شما دوستان ارائه خواهم داد. بعد از آن ، هر وقت بخواهم جزئیات را وارد می کنم و تمام آسیب ها و زخم های نبرد خود را در این صفحه می نویسم.

بنابراین ، من 24 سال پیش در یک شهر کوچک در هلند به دنیا آمدم. من از تنها کودکی بزرگ شدم و با مادر و پدرم زندگی کردم. پدر و مادرم در 7 سالگی طلاق گرفتند. از آن زمان ، من و مادرم با هم زندگی می کردیم و پدرم خارج شد. اندکی بعد یکی از دوستان پدرم ناپدری من شد و او هنوز با مادرم زندگی می کند. پدرم نیز دوباره ازدواج کرده است و با همسر جدیدش صاحب دو فرزند شده است و من آنها را برادرهای کوچک خود می دانم. در دوران کودکی من بچه ای شاد ، خلاق ، درونگرا و بامزه بودم. اما من بسیار مطیع و "پسر خوبی" بودم. اگرچه دوست داشتم خودم باشم ، من بچه اجتماعی بودم و در دوران کودکی سرگرم کننده بودم.

وقتی به دبیرستان رفتم ، دوستان جدید زیادی پیدا کردم. برونگرا و سرکش تر شدم. من در دبیرستان بسیار سرگرم شدم. من برای اولین بار دختری را بوسیدم ، اولین دوست دختر واقعی ام را بدست آوردم و برای اولین بار رابطه جنسی برقرار کردم. متأسفانه ، من در دوران دبیرستان عادات بد زیادی نیز پیدا کردم: سیگار کشیدن ، نوشیدن زیاد ، سیگار کشیدن علف های هرز ، خوردن غذای ناخواسته ، تعلل و بدترین موارد از جمله: در سال آخر ، آنها به دلیل رفتار و نمرات بدم مرا بیرون کردند.

بعد از دبیرستان عادت های بد من بدتر شد. من بیشتر و بیشتر شروع به نوشیدن و سیگار کشیدن کردم ، آزمایش مواد مخدر سخت را شروع کردم و فتیش پا بی گناه من در یک فتیش فدوم فامدور سخت ایجاد شد. من حداقل دو بار در روز به رفتارهای زنانه ، تحقیر ، بی زور ، زن گاوچران ، برده / استاد و حتی محتوای همجنس گرایانه برخورد می کردم. به دلیل کمبود انگیزه ، اخلاق کاری ، تعلل ، و نداشتن جهت در زندگی ، دو بار موفق به دریافت مدرک نشدم. داروها ، محتوای زنانه ، اعتماد به نفس پایین ، افسردگی و نامه ای که به من می گفت من دوباره از مدرسه اخراج شدم ، باعث شد جنایتی وحشتناک انجام دهم. در 20 سالگی با خوردن قرص و نوشیدن مشروب خودکشی کردم.

خوشبختانه ، من تمام قرص ها را در خواب بیرون دادم و بعد از شب ماندن در بیمارستان ، می توانستم دوباره به خانه بروم. هنوز که با تمام مشکلاتم سر و کار دارم ، در تجارت پدربزرگم شروع به کار کردم. از آنجا به آرامی دوباره خودم را ساختم. NoFap را شروع کردم ، تغذیه سالم ، وزنه زدن ، تماشای محتوای خودیاری در YouTube ، دویدن و خواندن کتاب. در سن 22 سالگی با استفاده از یک برنامه خاص موفق شدم وارد دانشگاه شوم. من به خوابگاه دانشجویی در شهر دیگری رفتم و لیسانس تجارت و کارآفرینی را شروع کردم.

اکنون ، تقریباً در آغاز سال سوم هستم. من اکنون 6 ماه استعمال سیگار را ترک کردم ، ماهها است که مست نیستم ، مصرف دارو را به چند بار در سال کاهش داده و هر روز علیه PMO می جنگم. بدن و ذهن من در فرم خوبی قرار دارند و من از هر زمان دیگری سالم تر و شادترم. من حتی سال گذشته مسیحی شدم. اما این کاملاً خوشبختانه نیست. من هنوز هم شیاطین زیادی دارم که باید با آنها مقابله کنم.

اگر به داستان من و بهبود من علاقه مند هستید و می خواهید از جزئیات آن مطلع شوید ، لطفاً صفحه من را دنبال کنید تا به روز شوید. به خاطرات خاصی از زندگی می پردازم. "اگر خاطرات قدیمی هنوز شما را ناراحت می کند ، آنها را با دقت و کامل بنویسید"

ارتباط دادن - خاطرات یک جوان 24 ساله که از یک اقدام خودکشی جان سالم به در برد

By دانیل هینز