من بزرگترین قدرتم را تقویت کرده ام: خانواده ام. من پر بارترین دوره کارم را از گذشته داشته ام.

من به داستانهای زیادی مثل داستانهای خودم روبرو نشده ام ، جایی که تمرکز روی رابطه جنسی یا بهتر شدن در آن نبود. من این مطلب را ارسال می کنم به امید اینکه به کسی کمک کند که ممکن است اینگونه فکر کند یا حتی ممکن است ذهن شما را به روی یک روش جدید تفکر باز کند. من توصیه می کنم که نگاهی به ژورنال من بیندازید زیرا پیشرفت خوبی در به روزرسانی دارد. من چند هفته دیگر که وقت بیشتری داشته باشم و دوباره ویرایش های زیادی انجام دهم ، این مورد را دوباره مرور می کنم ، اما در اینجا اولین پیش نویس وجود دارد:

چرا شروع کردم؟

وقتی کارم را شروع کردم ، از نظر اجتماعی و شغلی واقعاً در نقطه پایینی قرار داشتم. فهمیدم که تمام مشکلاتم را در زمینه پورنو مداوا کرده ام. اما این تنها باعث تسکین موقتی مشکلات شد. درعوض ، چون بیشتر خودم را در این دارو غوطه ور می کردم ، این امر تبدیل به بخشی از برنامه روزمره و بخشی از آنچه که هستم شد. این باعث شد که اهداف بلند مدت خود را کمتر در اولویت قرار دهم و در عوض به دنبال جلب رضایت آنی باشم. من چندین بار فهمیده بودم که این یک مشکل است اما هرگز نمی توانستم متعهد شوم که آن را کنار بگذارم. می توانم بیاد بیاورم که چندین بار به خودم گفتم: "من خیلی استرس دارم سزاوار پورنو. " من همچنین از نظر جنسی چندین مشکل داشتم که می توانید آنها را در مجله من بخوانید اما در اینجا تصمیم می گیرم که بر روی مشکلات اجتماعی و شغلی خود تمرکز کنم. به طرز عجیبی ، نکته مهم برای من تماشای این فیلم "Love Itrself" است. این یک فیلم بسیار احساسی است و در پایان فیلم ، 15 دقیقه خوب دیدم که غیرقابل کنترل گریه می کنم. فقط به خاطر فیلم نبود. فهمیدم که به طور کلی چقدر احساس بی مهری می کنم. من با خانواده ام ، تنها کسانی که احساس می کردم مرا دوست دارند ، رفتار نکرده ام ، همانطور که لیاقت آنها را داشته اند. من بسیاری از دوستانم را که قبلاً به خاطر منیت خودم و عدم شناخت پیامدهای انجام کارهای شدید ، مرا دوست داشتند ، بیگانه کرده ام. شاید به این دلیل که مغز من فکر کرد "من به این نیازی ندارم ، من همیشه می توانم به پورنو برگردم." فهمیدم وقتی دوست داشتم احساس خوشبختی می کردم. برای من کمی روشن تر شد که دنیا پیرامون من نمی چرخد ​​و من باید یاد بگیرم که با مردم همدلی داشته باشم و از دیدگاه آنها مسائل را ببینم. من پورنو را مسئول ناتوانی در احساس هیچ احساسی می دانم. من پورنو را به دلیل ناتوانی در انجام کار مقصر می دانم. تماشای آن را به انجام کارهای با کیفیت در اولویت قرار داده بودم. من از پورنو متنفر بودم و می خواستم آن را ریشه کن کنم.

در مورد اینکه چرا تلاشهای قبلی من شکست خورد و چه چیزی این بار تغییر کردم.

چندین بار سعی کردم آن را کنار بگذارم ، تفاوت عمده این بار این بود که من این کار را نکردم تا به نوعی خدای جنسیت شوم. در واقع ، من اصلاً به آن جنبه اهمیت نمی دادم. می توانم در آینه به خودم نگاه کنم ، آن را بگویم و واقعاً آن را باور کنم. به نوعی احساس کردم خیلی عجیب است که به آن اعتیاد داشته باشم. راه های زیادی برای احساس لذت وجود دارد و ما این روش عجیب را از همه چیز دیگر انتخاب می کنیم. از آنجا که تنها علاقه من این بود که در رابطه جنسی بهتر شوم ، من خودارضایی نمی کردم اما همچنان به طور مداوم به آن فکر می کردم. آن مسیر هرگز برای من کارساز نبود. این به نوعی شبیه لبه است و مغز نمی تواند آن سطح از استرس را کنترل کند. این بار قصد داشتم که به هیچ وجه به آن فکر نکنم. من هدف مشخصی داشتم که شایسته تر به نظر می رسید. این قرار بود که انسان بهتری باشم ، با مردم مهربان باشم ، از کره زمین مراقبت کنم ، درک من را بهتر کنم ، همدلی را بیاموزم و بتوانم براساس تفکر عمیق و درک ارزشهای خودم چیزها را در اولویت قرار دهم.

وقتی شروع کردم ، فقط از پورنو متنفر شدم و حاضر به فکر کردن در مورد آن نبودم. از نظر گذشته ، این ایده بدی نیست. قدرت اراده مهم است ، اما قطعاً کافی نیست. بیشتر وقتم را صرف یادگیری نحوه بهره وری بیشتر در کار و تلاش برای حل مشکلات با بیشتر دوستان کردم. من وقت بیشتری را به طور منظم با خانواده ام صحبت کردم. خیلی سریع ، دیدم که این چیزها چگونه باعث می شوند واقعاً احساس خوشبختی کنم. لبخندم بیشتر شد و وقتی در آینه به خودم نگاه کردم ، در واقع خوشحال به نظر می رسیدم. اما این تازه شروع کارها بود.

به نظرم 90 روز چه حسی خواهد داشت؟

صادقانه بگویم که من هرگز اینقدر فکر نکردم. من چند روز به طور منظم پیشخوان روز را می دیدم اما پس از آن بندرت آن را می دیدم. من فقط دو هدف داشتم. کار بهتری انجام دهید ، فرد بهتری باشید. سعی کردم به صورت هفتگی (تقریباً روزانه) در این مورد تأمل کنم. فقط این نیست که بخواهید اینطور باشید بلکه یاد بگیرید و خود را برای آن آماده کنید. قطعاً آسان نبود. روزهای زیادی را خودم احساس تنهایی زیادی کردم. اما من هرگز آن را دلیل مشاهده دوباره پورنو ندیدم. درعوض ، سعی کردم واقعاً آن احساس را احساس کنم. دیگر هرگز نمی خواستم آن را احساس کنم. واقعاً ، این احساسات است که به من کمک می کند هرگز به مطالب پورنو برنگردم ، هرگز نمی خواهم آن را دوباره احساس کنم.

در 90 روز چطور است؟

احساس می کنم بسیار بسیار خوش شانس هستم. من توسط 100 دوست احاطه نشده ام. این اغلب فقط 1 ، گاهی بیشتر است. اما اطمینان حاصل می کنم که به این افراد اجازه می دهم بدانند که من چقدر سپاسگزارم. با گفتن این حرفها نیست بلکه با تأیید اهمیت آنهاست. من تلاش می کنم برنامه ریزی کنم تا با آنها پاتوق داشته باشم. همیشه کار نمی کند ، اما اشکالی ندارد. آنها به من چیزی بدهکار نیستند.

من بزرگترین قدرتم را تقویت کرده ام: خانواده ام. من بیشتر از هر زمان دیگری با آنها می گذرانم و فقط هر زمان نیست. من واقعاً به آنها به عنوان تیم خود نگاه می کنم و آنها نقشی حیاتی در تصمیمات من و من در تصمیماتشان دارند. من اینجا بسیار خوش شانس هستم ، زیرا آنها به من اطلاع می دهند که چقدر برای آنها مهم هستم. آنها همچنین این تغییر را در من می بینند و من را تشویق می کنند. این یک انگیزه بزرگ است.

من بیشترین بازدهی کار خود را در کار داشته ام. هنوز فضای زیادی برای پیشرفت وجود دارد اما من واقعاً کار خود را دوست دارم. من اغلب به این فکر می کنم که بلند مدت کجا با آن می روم. ممکن است همه چیز مطابق خواسته من کار نکند ، اما من تلاش زیادی کرده ام. من به این کار ادامه خواهم داد ، حتی وقتی پیشرفت افزایشی باشد.

بزرگترین موانع من چه بود؟

حدود 30 روز اول ، من بندرت در مورد پورنو فکر کرده ام. روزهایی بود که فکر می کردم "درمان شده ام". اما متأسفانه ، روزهای شما هرگز کامل نیستند و زندگی شما به طور حتم وارونه خواهد شد. واکنش من نسبت به این شرایط همان چیزی بود که بیشتر از همه به آن افتخار می کنم. من هرگز راه حل آسان را انتخاب نکردم ، تا آنجا که می توانم به آن فکر کردم ، به یاد آوردم احساسی که قبلاً داشته ام و احساسی که دیگر هرگز احساس نکردم را تجربه کردم و با برخورد واقعی با آن روبرو شدم.

روزی بود که فکر کردم دیگر حتی به نوفاپ هم نیازی ندارم ، فراتر از آن بودم. اما بزرگترین درک من این است که این سفر یک سفر 90 روزه نیست. این یک مادام العمر است که من هر روز در زندگی ام کار خواهم کرد. و من با آن مشکلی ندارم. هرگز قدرت لغزش را دست کم نگیرید. می توانید لغزش های جزئی یا حتی یک کار کامل داشته باشید اما آنها را دور نزنید. با آنها کنار بیایید ، درد را احساس کنید ، زیرا وقتی واقعاً آن را احساس کردید ، به روشی زندگی خواهید کرد که اجازه نمی دهد دوباره این احساس را داشته باشید. من می دانم که این یک موضوع حیله گر است: احساس درد در واقع زیرا راه حل هایی وجود دارد که ما نباید اینجا استفاده کنیم. اگر آنقدر احساس درد می کنید که نمی توانید مسیری را که می خواهید طی کنید تا از آن خارج شوید ، لطفا کمک بگیرید. ایده من در اینجا این نیست که دائما احساس درد کنید بلکه احساس آن است تا اشتباهات خود را تکرار نکنید. امیدوارم اراده شما برای زنده ماندن و شاد زیستن بر همه احساسات غلبه کند.

چه مواردی کمک کردند؟

- خداحافظ reddit. من می خواستم وقت خود را وقف انجام عمدی کارها کنم و نه با مجذوب کردن افراد مملو از تصادفات.
- خداحافظ نظرات یوتیوب. من فقط از Youtube در حالت محدود استفاده می کنم.
- من 75 روز قبل از اینکه دوباره فقط یک شکل از آن را دوباره معرفی کنم ، از شبکه های اجتماعی خداحافظی کردم.
- مراقبه: یک بازی تغییر کرده است. به من فهماند که می توانم شخصیتم را کاملاً تغییر دهم.
- بازتاب: با گذشت زمان ، این تغییر دهنده بازی برای من بود. چندین شب را بیدار ماندم و از هر عملی که داشتم سال می کردم تا بفهمم چرا فلان کار را انجام داده ام یا کمی احساس کردم.
- سرگرمی های جدید: یک فرد مینیمال (بیشتر سبک زندگی) شد ، از گیاهان ، رنگ ، یوگا مراقبت کرد.
- از عادت ها خلاص شدم: من در چند رشته ورزشی رقابت می کردم ، همه آنها را کنار گذاشتم. اگر درک درستی از رقابت پذیری پیدا کنم به آن باز خواهم گشت ، اما احساس کردم بیش از حد خودخواهانه است.

الان رابطه من با پورنو و سکس چیست؟

این به نظر عجیب می رسد اما خود را مهار کنید. من فکر می کنم پورنو عالی است. قصد ندارم به خودم دروغ بگویم که هرگز آن را دوست نداشتم ، البته این کار را کردم. اما دیگر هرگز آن را تماشا نمی کنم. فقط برای من نیست رابطه من با آن فقط منجر به اتفاقات بد شد. من مطمئن هستم که مردم اگر بخواهند می توانند با آن تعادل پیدا کنند. من نه.

در مورد رابطه جنسی ، افکار من در مورد آن باعث شده است که بفهمم هنوز اصلاً آن را درک نمی کنم. من چیزی را خیلی بد می خواستم زیرا به نظر می رسید که بقیه آن را می خواهند. فکر کردم از پورنو استفاده می کنم چون خیلی شاخ و شاخ هستم. اما در عرض 3 ماه ، من هرگز شاخ و شانه نزده ام (همچنین هرگز به خودم اجازه ندهم). مطمئناً ، وقتی در یک فیلم چیزی نسبتاً بخارپوش را تماشا می کنم (غریزه ام تبدیل به نگاه دور شده است) ، برانگیخته می شوم. اما اینجاست که تمام می شود ، من هرگز بیشتر به آن فکر نمی کنم.

من برای درک بیشتر در مورد آن باز هستم و روزی امیدوارم. اما از هم اکنون ، من واقعاً نمی دانم که چگونه به من اجازه می دهد در سطح عاطفی با یک انسان دیگر ارتباط برقرار کنم.

من قصد دارم اینجا متوقف شوم سعی کردم تا آنجا که می توانم مباحث را در موضوعات اجتماعی و تخصصی حفظ کنم. امیدوارم این به کسی کمک کند که کمی مثل من فکر کند.

ارتباط دادن - 90 روز: سفری فراتر از رابطه جنسی

by pho_thom_md