(علت) فیس بوک با ارزش اسمی: چرا استفاده از رسانه های اجتماعی ممکن است موجب اختلال روانی (2017) شود؟

نویسندگان

Søren Dinesen Ostergaard

چاپ اول: 21 سپتامبر 2017

DOI: 10.1111 / acps.12819

نقل شده توسط (CrossRef): مقالات 0 آخرین به روزرسانی 27 سپتامبر 2017

فیس بوک، بزرگترین شبکه رسانه های اجتماعی، در حال حاضر در حدود 2 میلیارد کاربر ماهانه دارد [1] ، مربوط به بیش از 25٪ از جمعیت جهان است. اگرچه ممکن است وجود یک شبکه اجتماعی آنلاین بی ضرر یا حتی سودمند به نظر برسد ، اما یک سری مطالعات اخیر حاکی از آن است که استفاده از فیس بوک و سایر سیستم عامل های رسانه های اجتماعی ممکن است تأثیر منفی بر سلامت روان داشته باشد [2-5].

در یک مطالعه طولی اخیر که بر اساس سه امواج داده (2013، 2014 و 2015) از شرکتکنندگان 5000 بیشتر در شبکه ملی مطالعات شبکه اجتماعی Gallup، Shakya و Christakis دریافتند، استفاده از فیس بوک (که به صورت عینی سنجیده شد ) با رضایت ذهنی خود گزارش شده منفی بود [3] هر دو کلیک "مانند" بر روی محتوای صفحات دیگران در فیس بوک و ارسال "به روزرسانی های وضعیت" در صفحه فیس بوک خود ، با سلامت روان ارتباط منفی داشتند. مهمتر از همه ، این نتایج از نظر آماری قوی و دو موج بوده و حاکی از آن است که جهت اثر از استفاده از فیس بوک به پایین آوردن بهزیستی ذهنی می رود و نه برعکس [3] با این حال، با توجه به ماهیت مشاهدات داده های تجزیه و تحلیل، این نتایج نشان می دهد که اثبات عاطفی از اثر مضر فیس بوک، اما احتمالا - به علت ماهیت طولی مطالعه - نشان دهنده بهترین برآوردهای در دسترس از اثر فیس بوک در ذهن رفاه به روز [3] یکی دیگر از مطالعات اخیر حاکی از آن است که استفاده از فیس بوک می تواند تأثیر منفی بر سلامتی داشته باشد،5] که در آن شرکت کنندگان 1095 به صورت تصادفی (یا به طور تصادفی) به دنبال یکی از دو دستورالعمل قرار گرفتند: (i) "نگه داشتن با استفاده از فیس بوک به طور معمول در هفته بعد"، یا (ii) "از فیس بوک در هفته بعد استفاده نکنید '[5] بعد از این هفته، کسانی که به گروه فساد فساد اعطا شده بودند، رضایت عمیقتری از زندگی و احساسات مثبت بیشتری نسبت به گروههای فیس بوک به طور معمول نشان دادند5] با این حال، با توجه به طرح ناپیوسته این مطالعه، نتایج آن نشان دهنده اثری از اثرات فیس بوک نیست - اثری که برای ایجاد آن دشوار خواهد بود.

اگر با این وجود فرض کنیم که استفاده از فیس بوک در حقیقت تاثیر مضر روی رفاه ذهنی دارد، چه چیزی در آن مکانیزم قرار دارد؟ این جنبه هنوز مشخص نیست، اما یک توضیح بصری بصری - با برخی از حمایت تجربی - این است که مردم عمدتا جنبه های مثبت جنبه های زندگی خود را در رسانه های اجتماعی نشان می دهند [6] و دیگر افرادی که تمایل دارند این پیش بینی های مثبت و منفی را به صورت ارزشمند بپذیرند، بنابراین این تصور را می پذیرند که زندگی خودشان نسبت به دیگر کاربران فیس بوک منفی است [7] همانطور که توسط یافته های اخیر هانا و همکاران نشان داده شده است، چنین مقایسه ای اجتماعی بالا، احتمالا میانجیگری تأثیر منفی استفاده فیس بوک از رفاه روانی است [4].

آیا قابل اعتماد است که تأثیر منفی فیس بوک بر سلامت روانی باعث ایجاد اختلالات روانی می شود؟ پاسخ به این سوال به احتمال زیاد «بله» است، زیرا به خوبی ثابت شده است که سطوح پایین رضایت ذهنی خود گزارش شده نشانگر حساسیت نسبت به اختلال روانی، به ویژه افسردگی است [8] علاوه بر این، افراد مبتلا به افسردگی ممکن است به تاثیرات بالقوه مضر رسانه های اجتماعی به دلیل «منفی شناختی منفی» که ویژگی شایع در این جمعیت است، بسیار حساس باشد [9-11] در زمینه فیس بوک، تعصب شناختی منفی به احتمال زیاد ممکن است به این معنا باشد که افرادی که در معرض افسردگی قرار دارند احساس می کنند که زندگی خود را مقایسه می کنند ویژه منفی به دیگر افراد در فیس بوک منفی است. علاوه بر افسردگی، به نظر می رسد که فیس بوک و دیگر سیستم های رسانه های اجتماعی مبتنی بر تصویر نیز می توانند تاثیر مضر در ارتباط با اختلالات روانی داشته باشند، در حالی که یک تصویر شخصی منفی / تحریف شده بخشی از روانپزشکی است، مانند اختلالات خوردن [4، 12].

اگر استفاده از رسانه های اجتماعی مانند فیس بوک سلامت روان را به خطر بیندازد، ممکن است ما یک اپیدمی جهانی اختلالات روانی روبرو هستیم که احتمالا بیشترین تاثیر را بر نسل های جوان که بیشترین استفاده از این برنامه ها را دارند [3] بنابراین، زمینه روانپزشکی باید این امکان را بسیار جدی بگیرد و مطالعات بیشتری راجع به تأثیر رسانه های اجتماعی بر سلامت روان و راه های کاهش این اثر اگر آن را واقعا یک مضر است. یکی از راه های این کار این است که بارها و بارها به طور جدی برای کودکان و نوجوانان تأکید شود: رسانه های اجتماعی مبتنی بر طرح های بسیار انتخابی و مثبت است که واقعیت ندارد و نباید بر روی ارزش آن صورت گیرد.

تضاد علایق

نویسنده هیچ تضاد منافع را اعلام نمی کند.