توابع انگیزشی اسرار آمیز دوپامین mesolimbic (2012)

جان D. Salamone ، Mercè Correa

Neuron - 8 نوامبر 2012 (جلد 76 ، شماره 3 ، ص 470-485)

خلاصه

Dopamine هسته ای accumbens شناخته شده است که در فرآیندهای انگیزشی نقش مهمی دارد و اختلالات دوپامین mesolimbic ممکن است به علائم انگیزشی افسردگی و سایر اختلالات و همچنین ویژگی های سوء مصرف مواد کمک کند. گرچه سنتورس عصبهای دوپامین را به عنوان نورونهای پاداش معرفی می کند، این یک overgeneralization است، و مهم است که بین جنبه های انگیزه ای که به طور متفاوتی تحت تاثیر قرار دادن دستکاری های دوپامینرژیک قرار می گیرند، تمایز قائل شوند. به عنوان مثال، dopamint acumbens نمی تواند انگیزه غذایی یا اشتها اولیه مواد غذایی را متوقف کند، بلکه در فرآیندهای انگیزشی اشتها و پرخاشگرانه شامل فعال سازی رفتاری، تلاش تلاش، رفتار رویکرد، مشارکت کار پایدار، فرایندهای پولوویان و یادگیری ابزارگرا دخیل است. در این بررسی، نقش های پیچیده دوپامین در توابع رفتاری مربوط به انگیزش را مورد بحث قرار می دهیم.

متن اصلی

هسته آکومبنس دوپامین (DA) در چندین توابع رفتاری مرتبط با انگیزه دخیل است. با این حال مشخصه این مشارکت پیچیده است و در برخی موارد می تواند مشکل باشد. توجه مهم در تفسیر این یافته ها، توانایی تشخیص بین جنبه های متنوعی از عملکرد انگیزشی است که به طور متفاوتی تحت تاثیر قرار گرفتن دستکاری های دوپامینرژیک قرار دارند. اگر چه نورونهای قاعده شکمی به طور سنتی نورون های "پاداش" و "Mesolimbic DA" نامیده می شوند که به عنوان سیستم "پاداش" نامگذاری شده است، این تعمیم مبهم با یافته های خاصی که مشاهده شده، مطابقت ندارد. معنای علمی واژه «پاداش» نامشخص است و ارتباط آن با مفاهیم مانند تقویت و انگیزه اغلب تعریف شده است. مطالعات تخریب فارماکولوژیک و DA نشان می دهد که mesolimbic DA برای برخی از جنبه های عملکرد انگیزشی حیاتی است، اما برای اهداف کوچک یا بدون اهمیت است. برخی از توابع انگیزشی دائمی Mesolimbic DA نشان دهنده زمینه های همپوشانی بین جنبه های انگیزه و ویژگی های کنترل موتور است که با درگیر شدن شناخته شده هسته accumbens در حرکات متحرک و فرآیندهای مربوطه سازگار است. علاوه بر این، علیرغم ادبیات عظیمی که دز مازولیمبیک را به جنبه های انگیزه و یادگیری ناسازگاری مرتبط می کند، ادبیات چند دهه ای (به عنوان مثال، Salamone و همکاران ، 1994)، گرایش ایجاد شده تاکید بر دخالت دوپامینرژیک در پاداش، لذت بردن، اعتیاد و یادگیری مربوط به پاداش است، با توجه کمتر به دخالت mesolimbic DA در فرآیندهای aversive. این بررسی در مورد دخالت mesolimbic DA در جنبه های گوناگون انگیزه، با تاکید بر آزمایش هایی که با انتقال DA انجام می شود، به ویژه در accumbens هسته بحث خواهد کرد.

Mesolimbic DA و انگیزه: تغییر چشم انداز نظری

اگر هیچ چیز دیگری نیست ، انسان ها داستان گویانی کاملاً منفی هستند. به هر حال ، ما فرزندان افرادی هستیم که شب ها در اطراف آتش نشسته اند و توسط افسانه ها ، داستان ها و تاریخ های شفاهی جمع می شوند. اگر واقعیت ها یا اتفاقات تصادفی در تابلو فرش معنادار یک داستان منسجم بافته شود ، حافظه انسان کارآمدتر است. دانشمندان هیچ تفاوتی ندارند. یک سخنرانی م effectiveثر دانشگاه یا یک سمینار علمی ، اغلب به عنوان "یک داستان خوب" شناخته می شود. در مورد فرضیه ها و نظریه های علمی نیز چنین است. به نظر می رسد مغز ما خواستار نظم و انسجام تفکر ارائه شده توسط یک فرضیه علمی ساده و روشن است ، که فقط با شواهد کافی پشتیبانی می شود تا آن را قابل قبول کند. مسئله این است - اگر انسجام داستان با تفسیر بیش از حد برخی یافته ها و نادیده گرفتن برخی دیگر افزایش یابد ، چه می شود؟ به تدریج ، قطعاتی از پازل که متناسب نیستند همچنان در حال خوردن هستند و در نهایت کل داستان را به طرز ناخوشایندی ناکافی می دانند.

می توان ادعا کرد که این نوع تکامل در رابطه با فرضیه DA "پاداش" اتفاق افتاده است. می توان یک "داستان" ساخت ، که به شرح زیر انجام می شود: علائم اصلی افسردگی آندونی است و از آنجا که DA "انتقال دهنده پاداش" است که واکنشهای لذت جویانه را واسطه می کند ، پس افسردگی به دلیل کاهش تجربه لذت تنظیم شده توسط DA است . به همین ترتیب ، گفته شده است که اعتیاد به مواد مخدر به تجربه لذت ناشی از داروهایی که "سیستم پاداش" مغز را ربوده اند ، بستگی دارد که با انتقال DA با واسطه انجام می شود و برای انتقال لذت حاصل از محرک های طبیعی مانند غذا تکامل می یابد. این حتی نشان می دهد که مسدود کردن گیرنده های DA می تواند یک درمان آسان برای اعتیاد ارائه دهد. سرانجام ، می توان یک "داستان" نیز ارائه داد که بر این اساس ساخته شده است که نورونهای DA منحصراً به محرکهای لذت بخشی مانند غذا پاسخ می دهند و این فعالیت واسطه پاسخ عاطفی به این محرکها است ، که به نوبه خود اشتهای مصرف غذا را تشکیل می دهد. چنین داستان هایی "مردان نی" نیستند که به طور مصنوعی برای این معابر ساخته شده اند. اما متأسفانه ، علی رغم محبوبیت ، هیچ یک از این ایده ها با بررسی دقیق ادبیات کاملاً پشتیبانی نمی شود.

برای نمونه مثال درگیر شدن دوپامینرژیک در افسردگی، ممکن است این ایده را با توجه به اینکه «اندونیا» در افسردگی اغلب توسط متخصصان متخصص (یاTreadway و Zald، 2011) مطالعات متعدد نشان می دهد که افرادی که افسرده هستند اغلب دارای تجربه نسبتا طبیعی خودشان در برخورد با محرک های لذت بخش هستند و به نظر می رسد که بیش از هر مشکلی با تجربه لذت، افراد مبتلا به اختلال در فعالیت های رفتاری، رفتارهای پاداشگیری و تلاش (Treadway و Zald، 2011) در واقع، اکثر مردم افسرده از یک فلسفه فلج کننده از اختلالات انگیزشی رنج می برند که شامل عقب ماندگی روانشناختی، آلودگی و خستگی (Demyttenaere و همکاران ، 2005; Salamone و همکاران ، 2006) و شواهد قابل ملاحظه ای نشان می دهد که DA در این علائم (Salamone و همکاران ، 2006, Salamone و همکاران ، 2007) این مشاهدات، همراه با ادبیات نشان می دهد که بین فعالیت DA و تجربه هودونی، یک پیوند ساده وجود ندارد (به عنوان مثال اسمیت و همکاران ، 2011) و مطالعاتی که DA را به فعال سازی رفتاری و اعمال تلاش مرتبط می کند (Salamone و همکاران ، 2007؛ به بحث در زیر مراجعه کنید)، منجر به نتیجه گیری شود که دخالت دوپامینرژیک در افسردگی پیچیده تر از این است که داستان ساده اجازه داده شود.

به طور مشابه، واضح است که تحقیقات زیادی در مورد وابستگی و وابستگی به مواد مخدر با دستورالعمل های سنتی فرضیه پاداش، منطبق نیست. مطالعات متعددی نشان داده است که مسدود کردن گیرنده های DA یا مهار سنتز DA، به طور مداوم موجب بی اعتنایی به خود و یا "بالا" ناشی از داروهای سوء استفاده (گاوین، 1986; Brauer و De Wit، 1997; هانی و همکاران ، 2001; Nann-Vernotica و همکاران ، 2001; واچتل و همکاران ، 2002; لیتون و دیگران ، 2005; ونوگوپالان و همکاران ، 2011) تحقیقات اخیر تفاوت های فردی در الگوهای رفتاری نشان داده شده توسط موش ها را در شرایط تهویه مطبوع پولوویان شناسایی کرده اند که به تمایل به داروهای خود اداره مربوط است. موش هایی که واکنش بیشتری نسبت به نشانه های مشروط نشان می دهند، نشانگر الگوهای سازگاری دوپامینرژیک با آموزش هستند نسبت به حیواناتی که بیشتر به تقویت کننده های اصلی پاسخ می دهند (trackers of goal؛ Flagel و همکاران ، 2007) جالب توجه است، موش هایی که رویکرد مشروط به پوزولیوی بیشتر را به یک محرک اشتها نشان می دهند و نشان می دهند که انگیزه بیشتری برای نشانه های مواد مخدر وجود دارد، همچنین تمایل به نشان دادن ترس بیشتری در پاسخ به نشانه های پیش بینی شوک و تهدید تربیت متقابل (مورو و دیگران ، 2011) تحقیقات بیشتری به برخی از دیدگاه های طولانی مدت درباره مواد مغذی عصبی که مبتنی بر اعتیاد هستند، چالش می زنند، در مقایسه با ویژگی های تقویت اولیه مواد مخدر. برای مشاهده اعتياد به مكانيزمهای تشكيل عادتهای نئواستریاتال كه مبتنی بر مصرف داروهای گسترده است، شایعتر شده است كه میتواند نسبتا مستقل از احتمالات تقویت ابزار باشد یا ویژگیهای انگیزشی اولیه تقویت كنندههای دارو (کالیواس، 2008; بلین و همکاران ، 2009) این دیدگاه های در حال ظهور در زمینه عصبی اعتیاد به مواد مخدر و درمان بالقوه آن به مراتب فراتر از داستان اصلی ارائه شده توسط فرضیه «پاداش» است.

پس از دهه های تحقیق و ادامه تحولات نظری، بازسازی مفهومی قابل توجهی در زمینه تحقیقات DA وجود دارد. شواهد قابل توجهی نشان می دهد که دخالت در انتقال دائم Mesolimbic DA، جنبه های اساسی پاسخ های انگیزشی و هدیونیک را به مواد غذایی سالم (Berridge، 2007; Berridge و Kringelbach، 2008; Salamone و همکاران ، 2007) اقدامات رفتاری مانند نقاط شکستن پیشرونده و آستانه تحریک خود، که بعدها به نظر می رسید به عنوان نشانگرهای عملکرد "پاداش" یا "هدیون" DA، در حال حاضر در نظر گرفته شده به عنوان فرآیندهای ذکر شده از تلاش، ادراک تلاش هزینه های مربوط به هزینه یا فرصت، و تصمیم گیری (سالامون، 2006; هرناندز و همکاران ، 2010) چندین مقاله اخیر الکتروفیزیولوژی نشان داده است که پاسخ های هر دو نورون های قلب و عروق پیش آگهی یا شناسایی به محرک های منفی (Anstrom و وودوارد، 2005; بریشو و دیگران ، 2009; Matsumoto و Hikosaka، 2009; برومبرگ-مارتین و همکاران ، 2010; شولتز، 2010; لمل و همکاران ، 2011) بسیاری از محققان در حال حاضر درگیر دخالت mesolimbic و nigrostriatal DA در یادگیری تقویت و یا شکل عادت (عاقل، 2004; یین و همکاران ، 2008; بلین و همکاران ، 2009)، به جای هدیونیس per se. این روند همه را به بازنویسی دراماتیک از داستان دخالت دوپامینرژیک در انگیزه کمک کرده است.

فرآیندهای انگیزشی: پیشینه تاریخی و مفهومی

انگیزه اصطلاح به ساختاری اشاره دارد که به طور گسترده در روانشناسی، روانپزشکی و علوم اعصاب کاربرد دارد. همانطور که در مورد بسیاری از مفاهیم روانشناختی، بحث انگیزه در رشته فلسفه به آن پرداخته شده است. در توصیف عوامل علمی که رفتار را کنترل می کنند، فیلسوف آلمانی است شوپنهاور، 1999 در مورد مفهوم انگیزه در رابطه با نحوه برگزاری موجودات در موقعیت "انتخاب، دستگیری، و حتی جستجو از ابزار رضایت" بحث کرد. انگیزه نیز در طول توسعه اولیه روانشناسی یک منطقه حیاتی بود. روانشناسان اولیه علمی، از جمله ونت و جیمز، شامل انگیزه به عنوان یک موضوع در کتاب های درسی بودند. Nebohaviorists مانند هال و اسپنس اغلب از مفاهیم انگیزشی مانند انگیزه و درایو استفاده می کنند. جوان، 1961 انگیزه تعریف شده به عنوان "فرآیند تحریک کردن فعالیت ها، حفظ فعالیت در حال پیشرفت و تنظیم الگوی فعالیت" است. بر اساس تعریف جدیدتر، انگیزه "مجموعه ای از فرآیندهای است که از طریق آن ارگانیزم ها احتمال، نزدیکی و در دسترس بودن محرک ها را تنظیم می کنند. "(سالامون، 1992) به طور کلی، ساختار روان شناختی مدرن انگیزه اشاره به فرایندهای مرتبط با رفتار است که موجودات را قادر می سازد که محیط خارجی و داخلی خود را تنظیم کنند (سالامون، 2010).

شاید ابزار اصلی ساخت انگیزه این است که آن را یک خلاصه مناسب و ساختار سازمانی برای ویژگی های قابل توجهی از رفتار فراهم می کند (سالامون، 2010) رفتار به سوی تحریکات خاص و یا به دور از آن هدایت می شود، و همچنین فعالیت هایی که شامل تعامل با این محرک ها می شود. سازمانها به شیوه های فعال و غیرفعال دسترسی دارند به برخی از شرایط تحریک کننده (یعنی غذا، آب، جنس) و جلوگیری از دیگران (یعنی درد و ناراحتی). علاوه بر این، رفتار انگیزشی معمولا در مراحل (Table 1) رخ می دهد. مرحله تثبیت رفتار انگیزه ای، که نشان دهنده تعامل مستقیم با محرک هدف است، معمولا به عنوان فاز تحریر شناخته می شود. كلمه "consummatory" (کریگ، 1918) به "مصرف" اطلاق نمی شود، بلکه به معنای "تکمیل" است که به معنی "تکمیل" یا "پایان دادن" است. با توجه به این که محرک های انگیزشی معمولا در برخی از فاصله های جسمی یا روانی از ارگانیزم موجود هستند، تنها راهی برای به دست آوردن دسترسی به این محرک ها این است که درگیر رفتارهایی شوید که آنها را نزدیک تر می کند یا احتمال بیشتری را برای آنها ایجاد می کند. این فاز رفتار انگیزشی اغلب به عنوان "اشتها"، "تهیه کننده"، "ابزار"، "رویکرد" یا "جستجو" نامیده می شود. بنابراین، محققان گاهی اوقات بین "مصرف" و "جستجوی" محرک طبیعی مانند غذا (به عنوان مثال Foltin، 2001) یا یک داروی تقویت کننده در حقیقت، اصطلاح "رفتار جستجوی مواد مخدر" تبدیل به عبارت مشترک در زبان روان شناسی شده است. همانطور که در زیر توضیح داده شده است، این مجموعه از تمایز (مثلا ابزار در مقابل خلاص شدن از شر و یا در جستجوی در مقابل استفاده) برای درک اثرات manipulations dopaminergic در انگیزه برای محرک های طبیعی مانند غذا مهم است.

علاوه بر "جهت" جنبه های انگیزه (به عنوان مثال، که این رفتار به سمت محرک ها یا به دور از آنها هدایت می شود)، رفتار انگیزشی نیز گفته می شود که جنبه های "فعالیت"Cofer و Appley، 1964; سالامون، 1988, سالامون، 2010; پارکینسون و همکاران ، 2002؛ جدول 1). از آنجا که ارگانیسم ها معمولا از محرک های انگیزشی از راه دور فاصله می گیرند یا از طریق موانع و هزینه های پاسخ متفاوت می شوند، مشارکت در رفتار سازنده اغلب شامل کار می شود (مانند خوردن غذا، استفاده از پیچ و خم، فشار دادن اهرم). حیوانات باید منابع قابل توجهی را نسبت به رفتار تحریک کننده ای اختصاص داده و بنابراین می توانند با تلاش های قابل توجه، یعنی سرعت، پایداری و سطح بالایی از خروجی کار، مشخص شوند. اگر چه تلاش برای انجام این تلاش ها می تواند در مقطعی نسبتا مختصر باشد (به عنوان مثال، یک شکارچی که به دنبال شکار خود است)، در شرایط بسیاری باید طولانی مدت آن را حفظ کرد. قابلیت های مرتبط با تلاش بسیار انطباقی هستند، زیرا در محیط طبیعی، بقای زندگی می تواند بستگی به میزان اینکه ارگانیسم هزینه های واکنش مربوط به زمان یا هزینه کار را برآورده می کند. به همین علت، فعال شدن رفتاری چندین دهه به عنوان یک جنبه اساسی انگیزه شناخته شده است. روانشناسان مدت ها از مفاهیم درایو و انگیزه استفاده کرده اند تا تاکید بر تأثیرات تقویت کننده شرایط انگیزشی بر اندازه گیری رفتار سازمانی مانند سرعت اجرا در پیچ و خم داشته باشند. Cofer و Appley، 1964 پیشنهاد کرد که یک مکانیزم پیش بینی-ارتقاء وجود داشته باشد که می تواند توسط محرک های شرطی فعال شود و این امر باعث تقویت رفتار سازمانی شد. ارائه غير قانونی برنامه ريزي شده از محرک هاي انگيزشي اوليه مانند گلوله هاي تقويت کننده غذا مي تواند فعاليت هاي مختلفي از قبيل نوشيدن، حمل و نقل و چرخاندن (رابینز و کوب، 1980; سالامون، 1988) چندین محقق مورد بررسی تأثیر الزامات کار بر عملکرد وظایف سازمانی قرار گرفته اند که در نهایت به ایجاد زمینه ای برای توسعه مدل های اقتصادی رفتار عملگر (به عنوان مثال، هرش و همکاران ، 1988) اتولوژیست ها نیز مفاهیم مشابه را استخدام کرده اند. حیوانات خوراک دام نیاز به صرف انرژی برای دسترسی به مواد غذایی، آب و یا مواد تسلیحاتی دارند، و تئوری مطلوب تدارک غذا توصیف می کند که میزان تلاش یا وقت صرف شده برای به دست آوردن این محرک ها، تعیین کننده مهم رفتار انتخابی است.

درجه قابل توجهی از همپوشانی مفهومی بین فرایندهای کنترل حرکتی و جنبه های فعال کننده انگیزه وجود دارد. به عنوان مثال ، کمبود غذا می تواند سرعت دویدن را در پیچ و خم ها تسریع کند. آیا این شرایط منعکس کننده انگیزشی ، حرکتی یا ترکیبی از این دو است؟ فعالیت حرکتی به وضوح تحت کنترل سیستم های عصبی تنظیم کننده حرکت است. با این وجود ، فعالیت حرکتی در جوندگان نیز به تأثیر شرایط انگیزشی مانند تازگی ، محرومیت از غذا یا ارائه دوره ای گلوله های غذایی کوچک بسیار حساس است. علاوه بر این ، اگر ارگانیزمی هنگام اجرای سازوکار با چالش مربوط به کار روبرو شود ، غالباً با تلاش بیشتر به آن چالش پاسخ می دهد. افزایش نسبت مورد نیاز در برنامه های عملیاتی ، تا حدی ، می تواند فشارهای قابل توجهی به سمت بالا بر روی نرخ پاسخ ایجاد کند. روبرو شدن با یک مانع ، مانند مانع در پیچ و خم ، می تواند جوندگان را به تلاش خود افزایش دهد و از مانع بپرد. علاوه بر این ، ارائه یک محرک شرطی پاولووی همراه با یک محرک انگیزشی اولیه مانند غذا می تواند برای تحریک رویکرد یا تقویت فعالیت ابزاری مفید باشد ، تاثیری که به عنوان پاولوویان به انتقال ابزار معروف است (کلویل و Rescorla، 1988) بنابراین، سیستم های عصبی که تنظیم کننده خروجی موتور را تنظیم می کنند به نظر سیستم های عصبی عمل می کنند که رفتار را به سمت محرک های خاص یا دور از آنها هدایت می کنند (سالامون، 2010) البته، اصطلاحات "کنترل موتور" و "انگیزش" دقیقا همان چیزی نیستند، و به راحتی می توانید نکات غیر غلطی را بیابید. با این وجود، آشکار است که یک همپوشانی اساسی وجود دارد (سالامون، 1992, سالامون، 2010) با توجه به این مشاهدات، معلوم است که کلمات انگلیسی انگیزه و حرکت هر دو در نهایت از کلمه لاتین حاصل می شود مروه، به حرکت (به عنوان مثال مطیع پیشینیان گذشته است مروه) همانطور که با تمایز بین رفتار سازنده در مقابل رفتار پرخاشگرانه (یا به دنبال آن در مقابل مصرف)، تمایز بین جنبه های فعال در مقابل جنبه های انگیزه به طور گسترده ای برای توصیف اثرات دستکاری های دوپامینرژیک (جدول 1) مورد استفاده قرار می گیرد. ماهیت متفاوتی از فرآیندهای انگیزشی، یکی از ویژگیهای مهم ادبیات است که در مورد اثرات رفتاری دستکاریهای دوپامینرژیک، و همچنین تمرکز بر فعالیت پویا از نورونهای مازولیمبیک DA، بحث شده است.

طبیعت تفکیک شده اثر دخالت در تحویل DA Accumbens هسته

در تلاش برای درک ادبیات در مورد توابع انگیزشی accumbens DA، ما باید چندین اصل اصول مفهومی که در بالا ذکر شد را در نظر بگیریم. از یک طرف باید فهمید که فرآیندهای انگیزشی به قطعات اجزای سازنده تقسیم می شوند و گاهی اوقات دستکاری هایی که از انتقال دودکش adumbens انجام می شود، می توانند این اجزا را مانند استفاده از یک برش الماس درهم بشکنند، که عمدتا برخی از آنها را تغییر می دهد و دیگران را تحت تاثیر قرار نمی دهد (سالامون و Correa، 2002; Berridge و Robinson، 2003; اسمیت و همکاران ، 2011) از طرف دیگر ، ما همچنین باید بدانیم که فرایندهای انگیزشی با مکانیسم های مربوط به احساسات ، یادگیری و سایر کارکردها تعامل دارند و یک نقشه برداری دقیق از نقطه به نقطه بین فرآیندهای رفتاری و سیستم های عصبی وجود ندارد. بنابراین ، برخی از تأثیرات دستکاری های دوپامینرژیک ممکن است به طور م effectivelyثر از نظر اقدامات در جنبه های خاص انگیزه ، عملکرد حرکتی یا یادگیری قابل درک باشد ، در حالی که سایر اثرات ممکن است در مناطق همپوشانی بین این عملکردها کاملاً بیشتر باشد. سرانجام ، باید توجه داشت که بعید است که accumbens DA فقط یک عملکرد بسیار خاص را انجام دهد. تصور یک ماشین پیچیده مانند مغز پستانداران که به همین روشی ساده کار می کند دشوار است. بنابراین ، accumbens DA احتمالاً چندین عملکرد را انجام می دهد ، و هر روش خاص علوم اعصاب یا رفتاری ممکن است برای توصیف برخی از این عملکردها مناسب باشد ، اما برای دیگران مناسب نیست. با توجه به این ، جمع آوری یک دید منسجم می تواند چالش برانگیز باشد.

دستکاری مغز می تواند زیرمجموعه های یک فرایند رفتاری را به روش بسیار خاصی تغییر دهد. این اصل در علوم اعصاب شناختی بسیار مفید بوده و منجر به تمایز بسیار مهم در فرآیندهای حافظه قابل جدا شدن (یعنی حافظه توصیفی در مقابل رویه، کار در مقابل حافظه مرجع، فرآیندهای وابسته به هیپوکامپ و غیر وابسته) است. در مقابل، گرایش در بسیاری از ادبیات بحث در مورد رفتارهای رفتاری accumbens DA، به جای آن استفاده از ابزارهای مفهومی نسبتا نادرست است، یعنی شرایط بسیار عمومی و مبهم مانند «پاداش»، خلاصه اقدامات مواد مخدر یا سایر دستکاری ها. در واقع، اصطلاح "پاداش" در جاهای دیگر مورد انتقاد قرار گرفته است (کانن و Bseikri، 2004; سالامون، 2006; یین و همکاران ، 2008; Salamone و همکاران ، 2012) گرچه واژه ی پاداش به معنی «مترادف» معنای معنایی دارد، زمانی که برای توصیف یک فرایند عصبی رفتاری استفاده می شود هیچ معنایی معنادار "پاداش" وجود ندارد؛ بعضی از آنها آن را بعنوان مترادف برای «تقویت» استفاده می کنند، در حالی که دیگران از آن به معنای «انگیزه اولیه» یا «اشتها» یا به عنوان یک مترادف نامحدود برای «لذت» یا «هدیونی» استفاده می کنند (برای یک نظریه تاریخی «فرض اندونی» ،" دیدن عاقل، 2008) در بسیاری از موارد، کلمه "پاداش" به عنوان یک اصطلاح کلی استفاده می شود که به تمام جنبه های یادگیری اشتغال، انگیزه و احساسات اشاره دارد، از جمله جنبه های مشروط و بدون قید و شرط؛ این استفاده بسیار گسترده است زیرا اساسا بی معنی است. می توان استدلال کرد که استفاده بیش از حد از «پاداش» یک منبع سردرگمی عظیم در این زمینه است. در حالی که یک مقاله ممکن است به معنای لذت بردن از پاداش استفاده کند، ممکن است یکی دیگر از این اصطلاح برای اشاره به تقویت یادگیری استفاده شود، اما لذت بردن از آن نیست، و سوم ممکن است به انگیزه اشتیاق در یک شیوه ی عمومی اشاره شود. این سه معنی بسیار متفاوت از کلمه است که بحث در مورد رفتارهای رفتاری داسیزولیمبیک را مختل می کند. علاوه بر این، برچسب زدن "mesolimbic DA" به عنوان یک سیستم "پاداش"، نقش خود را در انگیزه ناخوشایند کاهش می دهد. شاید بزرگترین مشکل با واژه «پاداش» این است که مفهوم لذت یا هدیونیا را در بسیاری از خوانندگان به وجود می آورد، حتی اگر نویسنده آن را نخواست.

بررسی حاضر بر مشارکت آکوامبنز DA در ویژگی های انگیزۀ تقویت کننده های طبیعی مانند غذا تمرکز دارد. به طور کلی، شک کمی وجود دارد که accumbens DA در برخی از جنبه های انگیزه غذایی دخیل است؛ اما چه جنبه ای؟ همانطور که در زیر مشاهده خواهیم کرد، اثرات تداخل با انتقال داکوموبام داکت بسیار ماهرانه یا متمایز است، و بعضی از جنبه های انگیزه را مختل می کند و دیگران را در معرض آسیب قرار می دهد. باقی مانده از این بخش بر نتایج آزمایش هایی که در آن داروهای دوپامینرژیک یا عوامل عصبی به منظور تغییر رفتار رفتاری متمرکز می شوند تمرکز خواهند کرد.

اگر چه به طور کلی شناخته شده است که تخریب دندانهای پیشانی می تواند باعث کاهش مصرف غذا شود، این اثر به شدت با تخریب یا انطباق DA در ناحیه حسگر یا ناحیه حرکتی نئواستریاتوم جانبی یا ونتروپالتی مرتبط است، اما نه هسته ای accumbens (Dunnett و Iversen، 1982; Salamone و همکاران ، 1993) یک مطالعه اخیر optogenetics نشان داد که تحریک عصب های GABA چشمی شکمی که منجر به مهار نورون های DA می شود، برای جلوگیری از مصرف غذا (ون زسن و همکاران ، 2012) با این حال روشن نیست که آیا این اثر به طور خاص به علت اقدامات دوپامینرژیک است یا اینکه به وابستگی به اثرات ناگوار که با این دستکاری تولید می شود (تان و همکاران ، 2012) در حقیقت، تخلیه و انطباق پذیری آکامبنز DA بارها و بارها نشان داده شده است که به طور قابل توجهی باعث کاهش مصرف غذا نمی شود (Ungerstedt، 1971; کوب و همکاران ، 1978; Salamone و همکاران ، 1993; بالدو و دیگران ، 2002; Baldo و Kelley، 2007) بر اساس یافته های خود که تزریق D1 یا د2 آنتاگونیست های خانواده به هسته اكوببنس یا پوسته، باعث اختلال فعالیت های حرکتی، اما غذا را سركوب نكرد، بالدو و دیگران ، 2002 اظهار داشت که "antagonism adumbens DA" انگیزه اولیه برای خوردن را نفی نکرده است. تخمین زدگی Accumbens DA به کاهش مصرف غذا یا میزان تغذیه کمک نمیکند و از دست دادن غذا ناکام مانده است، اگر چه کاهش ناگهانی تخریب نئواستریاتوم ventrolalt بر این اقدامات تاثیر گذاشت (Salamone و همکاران ، 1993) علاوه بر این، اثرات آنتاگونیست های DA یا تخلیه داکومبن DA بر رفتار سازه ای تقویت شده غذا، به شدت شبیه به اثرات داروهای سرکوب کننده اشتها (Salamone و همکاران ، 2002; سینک و همکاران ، 2008)، یا کاهش ارزش تقویت کننده توسط پیش غذا (Salamone و همکاران ، 1991; آبرمن و سالامون، 1999; Pardo و همکاران ، 2012). Lex و Hauber، 2010 نشان داد که موش های صحرایی با تخلیه DA accumbens حساس به کاهش ارزش غذایی تقویت مواد غذایی در طول وظیفه سازنده هستند. علاوه بر این، واسوم و دیگران ، 2011 نشان داد که فلوتنیکسول آنتاگونیست DA بر کیفیت غذا خوردن پاداش مواد غذایی و یا افزایش طعم و مزه ی پاداش ناشی از تغییرات در حالت انگیزشی ناشی از افزایش محرومیت مواد غذایی تاثیر نمی گذارد.

شواهد قابل توجهی نیز نشان می دهد که هسته accumbens DA به طور مستقیم واکنش پذیری هدیونی را به مواد غذایی نمی دهد. یک بدن عظیم از کارهای Berridge و همکاران نشان داده است که تجویز سیستمیک آنتاگونیستهای DA و همچنین تخریب DA در کل مغز و اعصاب مغز منجر به واکنش پذیری طعم و مزه اشتها برای مواد غذایی نمی شود، که به طور گسترده ای پذیرفته شده واکنش پذیری هیدونی به محلول های شیرین است (Berridge و Robinson، 1998, Berridge و Robinson، 2003; Berridge، 2007) علاوه بر این، نابودی پروژکتور DA (Peciña و همکاران ، 2003) ، و همچنین میکرو تزریق آمفتامین به هسته اکومبنس (اسمیت و همکاران ، 2011)، که هر دو DA خارج سلولی را افزایش می دهد، قادر به افزایش واکنش پذیری مزه اشتها برای سقز نیست. Sederholm و همکاران ، 2002 گزارش شده است که گیرنده های D2 در هسته پوسته accumbens، واکنش پذیری طعم ناخوشایند را تنظیم می کنند و تحریک گیرنده D2 مغز، باعث کاهش مصرف سقراط می شود، اما نه جمعیت گیرنده ها، نمایشگر گوشتی طعم را متاثر می کند.

اگر nucleus accumbens DA اشتهای غذای فی نفسه یا واکنشهای لذت جوی ناشی از غذا را واسطه نمی کند ، پس نقش آن در انگیزش غذا چیست؟ توافق قابل توجهی وجود دارد که تخلیه یا تضاد DA accumbens جنبه های اصلی هدونیای ناشی از غذا ، اشتها یا انگیزه اولیه مواد غذایی را دست نخورده باقی می گذارد ، اما با این وجود بر ویژگی های مهم رفتار ابزاری (یعنی جستجوی غذا) تأثیر می گذارد (جدول 1 ؛ شکل 1) . محققان پیشنهاد کرده اند که هسته هسته ای accumbens DA به ویژه برای فعال سازی رفتاری مهم است (کوب و همکاران ، 1978; رابینز و کوب، 1980; سالامون، 1988, سالامون، 1992; Salamone و همکاران ، 1991, Salamone و همکاران ، 2005, Salamone و همکاران ، 2007; Calaminus و Hauber، 2007; Lex و Hauber، 2010)، اعمال تلاش در رفتار سازمانی (Salamone و همکاران ، 1994, Salamone و همکاران ، 2007, Salamone و همکاران ، 2012; مای و همکاران ، 2012)، Pavlovian به انتقال ابزار (پارکینسون و همکاران ، 2002; Everitt و Robbins، 2005; Lex و Hauber، 2008) رفتار رفتاری انعطاف پذیر (نیکولا، 2010)، هزینه انرژی و مقررات (سالامون، 1987; Beeler و همکاران ، 2012) و بهره برداری از یادگیری پاداش (Beeler و همکاران ، 2010) تخریب و آنتاگونیسم آکامبنز DA باعث کاهش فعالیت و حرکتی ناشی از حرکتی ناشی از خودبخودی و تازگی و همچنین فعالیت ناشی از تحریک (کوب و همکاران ، 1978; پسر عموها و دیگران ، 1993; بالدو و دیگران ، 2002) فعالیتهایی مانند نوشیدن بیش از حد ، دویدن چرخ یا فعالیت حرکتی که با ارائه دوره ای گلوله های غذایی به حیوانات محروم از غذا ایجاد می شود ، با کاهش DA accumbens کاهش می یابد (رابینز و کوب، 1980; McCullough و Salamone، 1992) علاوه بر این، دوزهای پایین آنتاگونیستهای DA و همچنین آنتاگونیسم یا کمخونی دگزامتازون DA باعث کاهش پاسخ غذا به برخی از وظایف میشوند، به رغم این واقعیت که مصرف غذا در این شرایط حفظ می شود (Salamone و همکاران ، 1991, Salamone و همکاران ، 2002; Ikemoto و Panksepp، 1996; کوچ و همکاران ، 2000) اثرات تخریب آکومبنز DA بر رفتار تغذیه شده با مواد غذایی به میزان زیادی بستگی به الزامات کار یا برنامه تقویت دارد. اگر اثرات اولیه تخلیه DA accumbens مربوط به کاهش اشتها برای مواد غذایی باشد، انتظار می رود که برنامه ثابت 1 (FR1) نسبت به این دستکاری بسیار حساس باشد. با این وجود، این برنامه نسبت به اثرات انتقال داده شده با DA در accumbens نسبتا حساس است (آبرمن و سالامون، 1999; Salamone و همکاران ، 2007; نیکولا، 2010) یکی از عوامل بحرانی حساسیت به اثرات تخلیه DA accumbens در رفتار تقویت شده غذایی، اندازه مورد نیاز نسبت است (به عنوان مثال تعداد پرس های اهرمی مورد نیاز برای تقویت کننده؛ آبرمن و سالامون، 1999; مینگوته و همکاران ، 2005) علاوه بر این ، محاصره گیرنده های DA accumbens عملکرد عملکردی تحریک شده با ارائه نشانه ها را مختل می کند (واکابایاشی و همکاران ، 2004; نیکولا، 2010).

توانایی آنتاگونیستهای DA یا تخلیه داکومبن DA برای جدا شدن بین مصرف غذا و رفتار سازمانی تقویت شده غذا و یا بین وظایف ابزارهای مختلف، برخی از جزئیات جزئی و یا نتیجه epiphenomenal نیست. در عوض، این نشان می دهد که در شرایطی که رفتار سازمانی تقویت شده توسط مواد غذایی می تواند اختلال ایجاد شود، جنبه های اساسی انگیزه غذایی نیز باقی می ماند. تعدادی از محققان که در مورد ویژگی های اساسی تقویت کننده های محرک نوشته اند، نتیجه گرفته اند که محرک هایی که به عنوان تقویت کننده های مثبت عمل می کنند، نسبتا ترجیح داده می شوند، یا به دنبال روشی، هدف گیری یا رفتار محو و یا ایجاد سطح بالایی از تقاضا هستند و این اثرات یک جنبه اساسی تقویت مثبت (دیکنسون و بالئین، 1994; سالامون و Correa، 2002; Salamone و همکاران ، 2012) همانطور که در تجزیه و تحلیل اقتصادی رفتاری ارائه شده است Hursh، 1993: "پاسخ دادن به عنوان یک متغیر وابسته ثانویه در نظر گرفته می شود که از اهمیت زیادی برخوردار است زیرا در کنترل مصرف بسیار مهم است." بنابراین ، نتایج توضیح داده شده در بالا نشان می دهد که دوزهای پایین DA آنتاگونیست و تخلیه DA accumbens جنبه های اساسی انگیزه و تقویت مواد غذایی اولیه یا بی قید و شرط را مختل نمی کند اما حیوانات را به برخی از ویژگی های نیاز به پاسخ ابزاری ، پاسخ بی پرده به نشانه های شرطی حساس می کند. و تمایل حیوانات به منظور تقویت مواد غذایی را کاهش می دهد.

یکی از تظاهرات ماهیت تجزیه اثرات رفتاری دوزهای سیستمیک پایین آنتاگونیست های DA و تخلیه یا تضاد accumbens DA ، این است که این شرایط بر تخصیص نسبی رفتار در حیوانات پاسخ دهنده به وظایفی که تصمیم گیری مبتنی بر تلاش را ارزیابی می کنند ، تأثیر می گذارد. (Salamone و همکاران ، 2007; Floresco و همکاران ، 2008; مای و همکاران ، 2012) یک وظیفه که برای ارزیابی اثرات دستکاری های دوپامینرژیک در تخصیص پاسخ استفاده شده است ، به موش ها گزینه ای را برای فشار دادن اهرم تقویت شده با تحویل یک ماده غذایی نسبتاً ترجیح داده شده ، در مقابل نزدیک شدن و مصرف یک ماده غذایی همزمان در دسترس اما کمتر ترجیح داده شده (Salamone و همکاران ، 1991, Salamone و همکاران ، 2007) تحت شرایط ابتدایی یا کنترل، موش های آموزش دیده بیشتر مواد غذایی خود را با فشار دادن اهرم دریافت می کنند و مقادیر کم چو را مصرف می کنند. دوزهای کم و متوسط ​​برای آنتاگونیست های DA که D را مسدود می کنند1 یا د2 زیرگروه های گیرنده های خانوادگی تغییر قابل توجهی در تخصیص پاسخ در موش های صحرایی انجام می دهند که باعث کاهش فشار اهرم تقویت شده با غذا می شود اما مصرف چو را به میزان قابل توجهی افزایش می دهد (Salamone و همکاران ، 1991; کوچ و همکاران ، 2000; سینک و همکاران ، 2008) این کار در چندین آزمایش معتبر بوده است. دوز آنتاگونیستهای DA که باعث انتقال از فشار دادن اهرم به مصرف غذا می شود، بر مصرف کل غذا تأثیر نمی گذارد و ترجیح دادن بین این دو غذای خاص را در آزمایش های انتخاب آزاد تغذیه (Salamone و همکاران ، 1991; کوچ و همکاران ، 2000) در مقابل، مهار کننده های اشتها از کلاس های مختلف، از جمله fenfluramine و antagonists کانبوئیدهای CB1 (Salamone و همکاران ، 2007; سینک و همکاران ، 2008)، در افزایش دوز مصرفی که موجب فشار دادن اهرم شد، افزایش یافت. در مقایسه با اثرات آنتاگونیسم DA، قبل از تغذیه، که یک نوع از کاهش ارزش تقویت کننده است، هر دو فشار اهرمی و مصرف چاودار کاهش می یابد (Salamone و همکاران ، 1991) این نتایج نشان می دهد که تداخل با انتقال DA تنها به کاهش انگیزه یا مصرف مواد غذایی اولیه نمی پردازد، بلکه تغییر تخصیص پاسخ را بین منابع جایگزین مواد غذایی که از طریق پاسخ های مختلف به دست می آید، تغییر می دهد. این اثرات رفتاری وابسته به accumbens DA هستند و توسط تخلیه های accumbens DA و تزریق موضعی D1 یا د2 آنتاگونیست های خانوادگی به هسته یا پوسته accumbens (Salamone و همکاران ، 1991; کوچ و همکاران ، 2000; Nowend و همکاران ، 2001; فرار و همکاران ، 2010; مای و همکاران ، 2012).

یک روش T-maze نیز برای مطالعه گزینه های مربوط به تلاش طراحی شده است. برای این کار بازوی دو طرفه پیچ و خم منجر به تراکم تقویت مختلف (به عنوان مثال، گلوله های غذایی 4 در مقابل گلوله های غذایی 2، یا 4 در برابر 0)، و در برخی شرایط، یک مانع در بازو با چگالی بالاتر از تقویت مواد غذایی برای تحمیل یک چالش مرتبط با تلاش (Salamone و همکاران ، 1994) هنگامی که بازو دارای چگالی بالا دارای مانع است و بازوی بدون مانع دارای تقویت کننده های کمتری است، تخلیه یا انطباق پذیری دافعه DA کاهش انتخاب بازوی بالا / پاداش بالا را افزایش می دهد و انتخاب بازوی کم هزینه / پایین پاداش (Salamone و همکاران ، 1994; دنک و دیگران ، 2005; Pardo و همکاران ، 2012; مای و همکاران ، 2012) هنگامی که هیچ مانعی در پیچ و خم وجود نداشت، جوندگان ارجحیت چگالی بالا تقویت را ترجیح دادند، و هیچ انطباق پذیری گیرنده د و انحراف از DA، انتخاب خود را تغییر ندادندSalamone و همکاران ، 1994) هنگامی که بازو با مانع حاوی گلوله های 4 بود، اما بازوی دیگر هیچ گلوله ای نداشت، موش هایی که دارای تخلیه DA accumbens بودند، همچنان بازوی چگالی بالا را انتخاب کردند، مانع عبور کردند، و گلوله ها را مصرف کردند. در یک مطالعه اخیر ماز ماز با موش، در حالی که هالوپریدول انتخاب آرنج را با مانع کاهش داد، این دارو بر روی انتخاب تاثیری نداشت، زمانی که هر دو سلاح مواجه بودند (Pardo و همکاران ، 2012) به این ترتیب، دستکاری دوپامینرژیک بر ترجیحات مبتنی بر افزایش تقویت کننده تاثیر نمی گذارد و بر تبعیض، حافظه و یا فرآیندهای یادگیری سازمانی مربوط به ترجیحات بازوی تاثیر نمی گذارد. باردت و همکاران ، 2009 یک تعهد به تنزیل تلاش برای تنزیل کردن تدریجی، که در آن مقدار مواد غذایی در بازوی چگالی بالا از ماز، هر آزمایشی را که موش ها آن بازو را انتخاب کرده بودند، کاهش داد. تخفیف تلاش توسط دولت D تغییر یافت1 و D2 آنتاگونیست های خانوادگی، که بیشتر احتمال دارد که موش ها آرنج کم تقویت / کم هزینه را انتخاب کنند. افزایش انتقال DA با استفاده از آمفتامین اثرات SCH23390 و هالوپریدول و همچنین موش های بی طرف را نسبت به انتخاب بازو تقویت بالا / هزینه بالا متوقف می کند، که با مطالعات انتخاب اپراتور با استفاده از موش های نابود کننده حمل کننده DAکاگنارد و همکاران ، 2006).

یکی از مسائل مهم در این زمینه این است که دامهای حیواناتی که دچار اختلال انتقال DA هستند حساس هستند به نیازهای کاری در انجام وظایف مربوط به تلاش و یا عوامل دیگری مانند تاخیر زمانی (به عنوان مثال دنک و دیگران ، 2005; Wanat و همکاران ، 2010) به طور کلی، اثرات آنتاگونیسازی DA در تخفیف تاخیر ثابت شده است که نسبتا مخلوط است (وید و همکاران ، 2000; کوفرنوس و همکاران ، 2011)، و وینستانلی و همکاران ، 2005 گزارش داد که تخلیه آکوامبین DA بر تخفیف تاخیر تاثیر نمی گذارد. Floresco و همکاران ، 2008 نشان داد که آنتاگونیست دلتا داروی هالوپریدول، حتی زمانی که برای اثرات دارو در پاسخ به تاخیر کنترل می شود، تلاش های متفاوتی را از بین می برد. واکابایاشی و همکاران ، 2004 متوجه شد که انسداد هسته accumbens D1 یا د2 گیرنده ها عملکردی را در یک برنامه زمانی پیشرونده ، که شامل انتظار برای فواصل زمانی طولانی تر و طولانی تر به منظور دریافت تقویت کننده است ، مختل نمی کنند. علاوه بر این ، مطالعات با برنامه های پشت سر هم تقویت کننده که دارای نسبت های متصل به الزامات فاصله زمانی هستند نشان می دهد که تخلیه DA accumbens باعث می شود حیوانات نسبت به نیازهای نسبت اضافه شده حساس تر شوند اما حیوانات را از 30-120 ثانیه نسبت به نیاز به فاصله زمانی حساس نمی کنند (Correa و همکاران ، 2002; مینگوته و همکاران ، 2005).

به طور خلاصه، نتایج مطالعات انتخابی T و ماموریت عمل در جوندگان، این ایده را مطرح می کنند که دوزهای پایین آنتاگونیست های DA و تخریب DA accumbens، جنبه های اساسی انگیزه و تقویت اولیه را دست نخورده باقی می گذارند، اما با این وجود، باعث کاهش فعالیت های رفتاری می شوند و حیوانات را مجبور می کنند انتخاب پاسخ بر اساس نیازهای پاسخ کار و انتخاب گزینه های ارزان قیمت برای به دست آوردن تقویت کننده ها (Salamone و همکاران ، 2007, Salamone و همکاران ، 2012) شواهد قابل توجهی نشان می دهد که mesolimbic DA بخشی از یک مدار گسترده تر تنظیم کننده فعال سازی رفتاری و عملکرد مربوط به تلاش است که شامل فرستنده های دیگر (آدنوزین، GABA؛ مینگوته و همکاران ، 2008; فرار و همکاران ، 2008, فرار و همکاران ، 2010; نونس و همکاران ، 2010; Salamone و همکاران ، 2012) و ناحیه مغز (amygdala basolateral، قشر مچ پا، پالیدوم شکمی؛ والتون و همکاران ، 2003; فلورسکو و قدس شريفي، 2007; مینگوته و همکاران ، 2008; فرار و همکاران ، 2008; Hauber و Sommer، 2009).

مشارکت Mesolimbic DA در انگیزه اشتیاق: فعالیت پویا سیستم های DA

گرچه گاهی اوقات گفته می شود که هسته داکوتاسیون آزاد یا فعالیت های نورون های قلب تنگال شکمی را با ارائه تقویت کننده های مثبت مانند غذا تحریک می کند، ادبیات توصیف واکنش های مازولیمبیک د به محرک های اشتها واقعا پیچیده است (Hauber، 2010) به طور کلی، آیا نمایش مواد غذایی باعث افزایش فعالیت های نورونی DA یا انتشار مجدد DAA می شود؟ در طیف گسترده ای از شرایط و از طریق مراحل مختلف رفتار انگیزه ای، چه فاز یا جنبه های انگیزه، به شدت با تحریک فعالیت دوپامینرژیک مرتبط است؟ پاسخ به این سوالات بستگی به زمانبندی اندازه گیری و شرایط خاص رفتاری مورد مطالعه دارد. نوسانات فعالیت DA ممکن است بیش از مقیاس زمانی مختلف باشد و اغلب تمایز بین فعالیت "phasic" و "tonic" (گریس، 2000; Floresco و همکاران ، 2003; برو و گریس، 2005) تکنیک های ضبط الکتروفیزیولوژیکی قادر به اندازه گیری فعالیت فازی سریع از نورون های قابل پیش بینی DA (به عنوان مثال شولتز، 2010) و روش های ولتامتری (به عنوان مثال، ولتاژ سیکل سریع) ضبط د "انتقال" DA که تغییرات فاز سریع در DA خارج سلولی است که به نظر می رسد آزاد شدن از انفجار فعالیت های نورون DA است (به عنوان مثال رویتمن و همکاران ، 2004; سامبرز و دیگران ، 2009; براون و همکاران ، 2011) همچنين پيشنهاد شده است كه تغييرات فازي فازي در آزمايش DA مي تواند نسبتا مستقل از شكستن نورونهاي DA باشد و به جاي آن، انعكاس همزمان شيردهي بينيرون هاي استرياتولوژي كولينرژيك را نشان مي دهد كه باعث انتشار DA از طريق يك مکانيزم گيرنده نيكوتينيرایس و همکاران ، 2011; ترلفل و همکاران ، 2012; Surmeier و Graybiel، 2012) از سوی دیگر، روش های میکرو دیالیز، DA اندازه گیری خارج سلولی را به گونه ای نشان می دهد که نشان دهنده اثر خالص مکانیزم های آزاد سازی و جذب یکپارچه بیش از واحد های بزرگتر از زمان و فضا نسبت به الکتروفیزیولوژی یا ولتاژ سنجی (به عنوان مثال Hauber، 2010) بنابراین، اغلب پیشنهاد می شود که روش های میکرو دیالیز اندازه گیری سطح "DA" "تونیک" را اندازه گیری کنند. با این وجود، با توجه به این واقعیت که میکرودالیال می تواند نوسانات مربوط به رفتار یا مواد مخدر (به عنوان مثال، افزایش و سپس کاهش) در DA خارج سلولی که در عرض چند دقیقه اتفاق می افتد، شاید مفید باشد، استفاده از عبارت "سریع فازی" در مورد تغییرات سریع در فعالیت مرتبط با DA که می تواند با الکتروفیزیولوژی یا ولتاژ سنجی اندازه گیری شود و همچنین "فاز آهسته" با توجه به تغییراتی که در زمان مقیاس زمان کمتر انجام می شود اندازه گیری شده با روش های میکرو دیالیز (به عنوان مثال Hauber، 2010; سگوویا و همکاران ، 2011).

مطالعات الکتروفیزیولوژیک نشان داده است که ارائه تقویت کننده های غذایی جدید یا غیر منتظره با افزایش گذرا در فعالیت های نورون های قلب تنگال قلب قابل پیش بینی همراه است، اما این اثر با ارائه منظم و یا مکرر در معرض از طریق آموزش (شولتز و همکاران ، 1993; شولتز، 2010) با استفاده از روش های ولتاژ سنجی برای اندازه گیری تغییرات سریع فاز در انتشار DA، رویتمن و همکاران ، 2004 نشان داد که در حیوانات آموزش دیده، قرار گرفتن در معرض یک محرک شرطی که نشان می دهد که فشار دادن اهرم منجر به تحویل ساکارز همراه با افزایش گذرای DA می شود، اما ارائه واقعی تقویت دهنده ساکارز نبود. یک یافته مشابه در سال های قبل گزارش شده است نیشینو و دیگران ، 1987، که به بررسی اهرم ثابت نسبت آزاد ثابت در میمون ها پرداخته و مشاهده کرد که فعالیت های نورون های قلب تظاهرات موضعی تخمین زده شده در هنگام استفاده از اهرم در حیوانات آموزش دیده افزایش یافته است، اما در طول ارائه تقویت کننده کاهش یافته است. تحویل غذای غیرقابل پیش بینی و همچنین ارائه نشانه هایی که پیش بینی کننده تحویل غذا بود، موجب افزایش سرعت سیگنال فازی سریع به وسیله ولتامتری در هسته هسته accumbens (براون و همکاران ، 2011) DiChiara و همکارانش نشان دادند که قرار گرفتن در معرض غذاهای متنوع با غذای متنوع، DA درون هسته ای را افزایش می دهد که به صورت میکرو دیالیز اندازه گیری می شود، اما این پاسخ به سرعت عادت می کند (به عنوان مثال باسارئو و دیگران ، 2002) یک مقاله اخیر در مورد میکروبیالیز نشان داد که ارائه تقویت کننده های غذایی با کربوهیدرات بالا به موش هایی که قبلا در معرض آن قرار گرفته هیچ تغییری در DA درون سلولی در هسته یا پوسته acumbens ایجاد نکرد (سگوویا و همکاران ، 2011) در مقابل، خرید و نگهداری نسبت فشار اهرمی نسبت ثابت با افزایش در انتشار DA (سگوویا و همکاران ، 2011) الگوی مشابهی نشان داده شد که نشانگرهای انتقال سیگنال مربوط به DA (c-Fos و DARPP-32) اندازه گیری شد (سگوویا و همکاران ، 2012) با هم، این مطالعات از این ایده که ارائه غذا به تنهایی، از جمله غذاهای خوش طعم، به طور یکنواخت، باعث افزایش تعداد دفعات انتشار DA در طیف وسیعی از شرایط نمی شود.

با این حال، شواهد قابل توجهی نشان می دهد که افزایش در انتقال DA با ارائه محرک های مرتبط با تقویت کننده های طبیعی مانند غذا و یا عملکرد رفتار ابزار؛ این در مطالعاتی است که شامل میکرو دیالیز (Sokolowski و سالامون، 1998; استلوند و همکاران ، 2011; Hauber، 2010; سگوویا و همکاران ، 2011)، ولتامتری (رویتمن و همکاران ، 2004; براون و همکاران ، 2011; Cacciapaglia و همکاران ، 2011) و ضبط الکتروفیزیولوژیک در حین پاسخ آزاد عمل (نیشینو و دیگران ، 1987; کوسوبود و دیگران ، 1994). Cacciapaglia و همکاران ، 2011 گزارش داد که انتشار فاز سریع فاز در هسته accumbens که توسط ولتاژ سنجی اندازه گیری شده است در زمان شروع یک نشانه که نشان دهنده دسترسی به تقویت کننده، و همچنین مطبوعات پاسخ اهرم، و اثرات تحریک آمیز از این انتشار فازی در neurons accumbens با خنثی کردن شلیک در neurons قاعده تنگال DA. علاوه بر این، بخش قابل توجهی از تحقیقات الکتروفیزیولوژی برخی از شرایطی را ایجاد می کند که فعال شدن انفجار در نورون های قلب تظاهرات غشایی پیش بینی شده، از جمله ارائه محرک هایی که با تقویت کننده اصلی همراه است، و همچنین شرایطی که دارای تقویت بالاتر نسبت به انتظار تولید شده توسط تجربه قبلی (شولتز و همکاران ، 1997) مشاهدات بعدی منجر به فرض شده است که فعالیت نورون DA میتواند نوعی از سیگنال خطا پیش بینی باشد که توسط برخی از مدلهای یادگیری (به عنوان مثال، Rescorla و واگنر، 1972) این الگوی فعالیت در نورون های احتمالی DA، یک مبنای رسمی تئوری برای دخالت سیگنالینگ سریع فاز DA در مدل های آموزش تقویت (شولتز و همکاران ، 1997; بایر و Glimcher، 2005; Niv، 2009; شولتز، 2010).

اگر چه تمرکز اصلی مقاله حاضر بر اثرات دستکاری دوپامینرژیک بر جنبه های متمایز انگیزه است، مفید است تا اهمیت فاز سریع و آهسته فازیک (یعنی "تونیک") را برای تفسیر اثرات شرایطی که مداخله می کنند، مورد توجه قرار دهیم با انتقال DA. زمانبندی های مختلف فعالیت دوپامینرژیک می تواند عملکرد بسیار متفاوتی داشته باشد و بنابراین تاثیرات خاص دستکاری می تواند بسیار بستگی به این دارد که آیا فعالیت فیزیکی سریع یا آهسته یا سطوح پایه ای DA تغییر می کند. محققان با استفاده از تحرک های مختلف دارویی یا ژنتیکی به طور متفاوتی تحت تاثیر فعالیت سریع فاز DA در برابر انتشار DA در مقیاس های زمانی (زویفل و دیگران ، 2009; پارکر و همکاران ، 2010; گریدر و همکاران ، 2012) و گزارش کرده اند که این دستکاری ها می توانند اثرات متمایز رفتاری داشته باشند. مثلا، گریدر و همکاران ، 2012 نشان داد که تداخل انتخابی با فعالیت دیاز فاز مانع از بیان واکنش های موضعی شرط شده به خروج از یک دوز حاد نیکوتین، اما نه برای خروج از نیکوتین مزمن. در مقابل، انسداد گیرنده های D2 بیان بیان غلط شرطی را در هنگام خروج مزمن، اما نه حاد، تحت تاثیر قرار می دهد. زویفل و دیگران ، 2009 گزارش کرده است که غیرفعال کردن ژن های انتخابی گیرنده های NMDA، که موجب شلیک شلیک در نورون های VTA DA شد، موجب کاهش یادگیری اشتیاق وابسته به نشانه شد، اما رفتار کار برای تقویت مواد غذایی را براساس برنامه نسبتا مترقی ناکام ماند. در حقیقت، تعدادی از توابع رفتاری مرتبط با DA در حیواناتی با اختلال فعالیت سریع فاز DA (زویفل و دیگران ، 2009; وال و دیگران ، 2011; پارکر و همکاران ، 2010) این مشاهدات به منظور تلفیق اطلاعات از مطالعات انجام شده با فعالیت فازی سریع با آنهایی که بر روی اثرات آنتاگونیسم یا ضعیف شدن DA متمرکز هستند، پیروی می کنند. اول از همه، آنها پیشنهاد می کنند که در تعمیم مفاهیم تولید شده در مطالعات الکتروفیزیولوژی یا ولتامتری (به عنوان مثال، انتشار DA به عنوان یک "تدریس تدریجی") به توابع رفتاری که هنگام مصرف داروها و یا تخلیه DA استفاده می شود، باید محتاط باشد برای جلوگیری از انتقال DA. علاوه بر این، آنها نشان می دهد که مطالعات در مورد فعالیت سریع فازهای mesolimbic DA ممکن است شرایطی را که بطور سریع افزایش یا کاهش فعالیت DA یا ارائه یک سیگنال DA اختصاص داده شده، بیان کنند، اما به طور جدی به ما در مورد مجموعه گسترده ای از توابع انجام شده توسط انتقال DA در چندین زمان و یا کسانی که اختلال در انتقال DA.

مشارکت مكانیزمهای Mesolimbic و Neostriatal در یادگیری ابزارهای پوشیدنی

اگر چه می توان انگیزه را در شرایطی تعریف کرد که آن را از ساختارهای دیگر متمایز می کند، باید به رسمیت شناخته شود که در صورت بحث در مورد ویژگی های رفتاری یا پایه عصبی انگیزه، باید عملکرد های مرتبط را نیز مورد توجه قرار دهیم. مغز فاقد نمودار یا قطب نما و جعبه است که به طور منظم توابع اصلی روانشناختی را به سیستم های عصبی گسسته و غیر همپوشانی جدا می کند. بنابراین، مهم است که درک رابطه بین فرآیندهای انگیزشی و سایر توابع مانند هوموتازیست، آلوزوستیس، احساسات، شناخت، یادگیری، تقویت، احساس، و عملکرد حرکتی (سالامون، 2010) مثلا، Panksepp، 2011 تاکید می کند که چگونه شبکه های عاطفی در مغز پیچیده پیچیده با سیستم های انگیزشی درگیر در فرآیندهای مانند جستجو، خشم و یا وحشت. علاوه بر این، رفتار / رفتار ابزارگرا نه تنها تحت تاثیر ویژگی های احساسی یا انگیزشی محرک ها بلکه همچنین البته فرآیندهای یادگیری است. حیوانات یاد میگیرند که در پاسخهای خاصی که با نتایج تقویت کننده خاص مرتبط هستند، تعامل داشته باشند. به عنوان بخش مهمی از ساختار سازمانی تهویه ابزار، ارگانیسم ها باید یاد بگیرند که کدام اقدامات منجر به ایجاد محرک ها (به عنوان مثال، ارتباطات نتیجه عمل). بنابراین، توابع انگیزشی با حرکت، شناختی، عاطفی و دیگر توابع (موگنسون و دیگران ، 1980) اگر چه بررسی حاضر بر روی مشارکت دائمی Mesolimbic DA در انگیزه برای تقویت کننده های طبیعی متمرکز شده است، همچنین مفید است که بحث مختصر در مورد احتمال دخالت دائمی Mesolimbic DA در یادگیری ابزار داشته باشیم.

می توان فکر کرد که این امر می تواند نسبتا ساده باشد که نشان دهد که nucleum accumbens DA متقاعد کننده تقویت یادگیری است و یا به شدت در فرآیندهای پلاستیک سیناپسی دخیل است که در آن ارتباط یک پاسخ عمل با تحویل یک تقویت کننده (به عنوان مثال، انجمن نتیجه عمل) نتیجه گیری می شود. اما این زمینه تحقیق به عنوان تحقیق انگیزشی که در بالا بررسی شده، بسیار دشوار و پیچیده است. مثلا، اسمیت رو و کلی، 2000 نشان داد که بلوک همزمان DA D1 و گیرنده NMDA در هسته هسته accumbens هسته عقب افتاد کسب اهرم ابزار فشار دادن. علاوه بر این، دستکاری های پسزمینه ای که بر تثبیت حافظه اثر می گذارد، نیز بر دستکاری اهرم ابزار (هرناندز و همکاران ، 2002) با این وجود، در بررسی ادبیات در مورد هسته accumbens و یادگیری ابزار یین و همکاران ، 2008 به این نتیجه رسیدند که "acumbens برای یادگیری ابزارآمیز نه ضروری و نه کافی است". به طور مشابه، بلین و همکاران ، 2009 اشاره کرد که ضایعات و دستکاری های دارویی هسته هسته اکومبنس می تواند در کسب رفتار ابزاری تقویت شده توسط محرک های طبیعی تأثیر بگذارد ، اما اظهار داشت که "مشارکت های دقیق روانشناختی" از اکومبنس و سایر ساختارهای مغزی همچنان نامشخص است. اگرچه بسیاری از مطالعات نشان می دهد که ضایعات بدن سلول ، آنتاگونیست های DA ، یا کاهش DA می توانند بر روی نتایج مربوط به یادگیری در روش هایی مانند ترجیح مکان ، دستیابی به فشار اهرم یا سایر روش ها تأثیر بگذارند ، اما این خود نشان نمی دهد که هسته سلول های عصبی وجود دارد یا انتقال مزولیمبیک DA برای انجمن های خاصی که زمینه ساز یادگیری ابزاری هستند ضروری است (یین و همکاران ، 2008) اثرات خاص مربوط به یادگیری ابزار می تواند با ارزیابی اثرات کاهش ارزش تقویت کننده یا تخریب احتمالی، که اغلب در مطالعات فارماکولوژی یا آسیب دیده انجام نمی شود. با توجه به این موضوع، مهم است که توجه داشته باشیم که ضایعات سلول بدن در هر دو هسته یا پوسته accumbens حساسیت به تخریب احتمالی را تغییر نمی دهند (کوربیت و همکاران ، 2001). Lex و Hauber، 2010 متوجه شد که موش های با هسته accumbens DA تخلیه هنوز به کاهش ارزش افزوده تقویت کننده حساس هستند و پیشنهاد کرد که هسته accumbens DA ممکن است برای رمزگذاری ارتباطات نتیجه عمل نباشد. اگر چه معلوم نیست که آیا accumbens DA برای ارتباط بین پاسخ و تقویت کننده حیاتی است، شواهد قابل توجهی نشان می دهد که هسته accumbens DA برای رویکرد پاولوویان مهم است و Pavlovian به انتقال ابزار (پارکینسون و همکاران ، 2002; ویل و برریج، 2000; دالی و همکاران ، 2005; Lex و Hauber، 2008, Lex و Hauber، 2010; یین و همکاران ، 2008) چنین اثرات می تواند مکانیسم هایی را ایجاد کند که محرک های محرک می توانند اثرات فعال کننده را بر پاسخ سازه (رابینز و Everitt، 2007; Salamone و همکاران ، 2007)، همانطور که در بالا بحث شد. اثرات فعال یا تحریک کننده محرک های محرک می تواند یک عامل در تقویت پاسخ سازه ای است که قبلا به دست آورده است اما همچنین می تواند با افزایش پاسخ واکنش و تغییر رفتار رفتار را افزایش دهد و به این ترتیب فرصت بیشتری برای جفت پاسخ با تقویت فراهم می آورد. یک مقاله اخیر نشان داد که تحریک optogenetic از neuron های قلب تنگال واژینال، تقویت مثبت از اهرم ابزار را با فشار دادن خود و تأثیر بر مصرف غذا تأثیر نمی گذارد، اما ظهور اهرم تقویت شده غذا را با فشار دادن بر یک اهرم فعال در هنگام کسب و افزایش خروجی واکنشهای مهار شده قبلی (Adamantidis و همکاران ، 2011).

جالب توجه است، حتی از دست دادن DA D1 گیرنده ها بدست آوردن رفتار رویکرد پولوویان، نابود کردن گیرنده های NMDA را کاهش دادند که منجر به کاهش 3 در فاز سریع فاز DA شد که با ارائه نشانه های مرتبط با غذا ایجاد شد، به دست آوردن رفتار رفتار پولوویان (پارکر و همکاران ، 2010) این نشان می دهد که رابطه بین انتشار سریع مرحله ای DA و یادگیری هنوز نامشخص است. مطالعات آینده باید اثرات دستکاری هایی را که بر سیگنالینگ فازی سریع DA تأثیر می گذارند با استفاده از روش هایی که به طور مستقیم یادگیری تقویت را ارزیابی می کنند (به عنوان مثال ، کاهش ارزش تقویت کننده و تخریب احتمالی) بررسی کنند. علاوه بر این ، روش های ژنتیکی و دارویی که منجر به سرکوب سریع فعالیت فازی DA می شوند ، باید برای اقدامات آنها در زمینه فعال سازی رفتاری و جنبه های مربوط به انگیزه ، بیشتر ارزیابی شوند.

مشارکت Mesolimbic DA در انگیزش و یادگیری غلط: فعالیت پویا سیستم های DA

بازبینی مختصر برخی از مقالات در ادبیات DA ممکن است با این تصور که داوطلبانه mesolimbic در انتخاب پرونده های هودونی، انگیزه اشتها، و یادگیری مرتبط با تقویت، به کنار گذاشتن جنبه های ناخوشایند یادگیری و انگیزش، در کنار هم قرار بگیرد. با این حال، چنین دیدگاهی با ادبیات متناقض خواهد بود. همانطور که در بالا توضیح داده شد، شواهد قابل توجهی نشان می دهد که انتقال آکوامبین DA به طور مستقیم واکنش های هودینی را به محرک ها نمی دهد. علاوه بر این، یک ادبیات بسیار بزرگ وجود دارد که نشان می دهد که mesolimbic DA در انگیزه های ناخوشایند دخالت دارد و می تواند بر رفتار در شیوه های یادگیری ناسازگار تاثیر بگذارد. تعدادی از شرایط مختلف عصبی (به عنوان مثال شوک، خراب شدن دم، استرس محدودیت، محرک های محرک تهدید کننده، داروهای ناخوشایند، شکست اجتماعی) می تواند آزادی DA را به وسیله روش های میکرو دیالیز افزایش دهد (مک کالو و دیگران ، 1993; Salamone و همکاران ، 1994; Tidey و Miczek، 1996; جوان، 2004) برای بسیاری از سالها، تصور می شد که فعالیت های نورونی DA در واقع با افزایش انگیزه های ناخواسته افزایش نیافته است. با این حال، مطالعات اخیر نشان داده اند که فعالیت الکتروفیزیولوژیکی نورون های قابل پیش بینی یا تشخیص DA با شرایط منفی و استرس زا افزایش می یابد (Anstrom و وودوارد، 2005; بریشو و دیگران ، 2009; Matsumoto و Hikosaka، 2009; برومبرگ-مارتین و همکاران ، 2010; شولتز، 2010; لمل و همکاران ، 2011) با اينكه رویتمن و همکاران ، 2008 گزارش داد که یک محرک طعم دهنده (quinine) باعث کاهش تغییرات DA در هسته accumbens، آنستروم و همکاران ، 2009 مشاهده شد که استرس شکست اجتماعی با افزایش فعالیت فازي سریع سریع همراه با اندازه گیری های الکتروفیزیولوژی و ولتاژ سنجی همراه بود. عدم اطمینان در مورد اینکه آیا نورون های جداگانه DA وجود دارند که به طور متفاوتی به محرک های اشتباه و غرور پاسخ میدهند و نسبت تعداد نورون ها به هر یک از آنها پاسخ می دهد، اما به نظر می رسد که کمبود فعالیت مازولیمبیک DA در حداقل برخی شرایط منفی وجود دارد به طور خاص به هدیونیا یا تقویت مثبت وابسته نیست.

مدارک قابل توجهی از چند دهه گذشته (Salamone و همکاران ، 1994) و ادامه به ادبیات اخیر (فاور و همکاران ، 2008; زویفل و دیگران ، 2011) نشان می دهد که تداخل با انتقال DA می تواند به کسب یا عملکرد رفتار ناخواسته انگیزه منجر شود. در واقع، برای چندین ساله، آنتاگونیست های داوطلبانه غربالگری پیش از قاعدگی برای فعالیت ضد پریشیاسیون بر اساس توانایی آنها در رفتار انحرافی ناگهانی (Salamone و همکاران ، 1994) Accumbens DA تخلیه از فشار دادن اجسام اجتناب شده (مک کالو و دیگران ، 1993) تزریق سیستمیک و یا intra-accumbens از آنتاگونیستهای DA نیز باعث ایجاد ناخوشایند و نگرانی مزه می شود (Acquas و Di Chiara، 1994; فنو و همکاران ، 2001)، و نیز تهدید ترس (Inoue و همکاران ، 2000; Pezze و Feldon، 2004). زویفل و دیگران ، 2011 گزارش داد که از بین بردن گیرنده های NMDA، که برای کاهش انتشار فاز سریع فاز، عملکردهای تهدید ترس وابسته به نشانه را مختل می کند، گزارش شده است.

مطالعات انسانی نیز نقش مهمی در روان درشت در جنبه های انگیزه و یادگیری عصبی نشان داده اند. جانبازان جنگ با اختلال استرس پس از ضربه نشان داد که جریان خون در striatum / nucleus accumbens در پاسخ به ارائه محرک های منفی (به عنوان مثال، مبارزه برای تلفن های موبایل؛ لیبرزون و همکاران ، 1999) مطالعات تصویربرداری انسانی نشان می دهد که پاسخ های BOLD واژینال، به وسیله fMRI اندازه گیری می شوند، در پاسخ به اشتباهات پیش بینی بدون در نظر گرفتن اینکه آیا محرک پیش بینی رویدادهای پاداش یا حواس پرتی (جنسن و همکاران ، 2007) و این اشتباهات پیش بینی شده از سوی طرفداران آنتی بادی هالوپریدول (منون و همکاران ، 2007). بالکی و همکاران ، 2010 گزارش داد که در افراد عادی ، پاسخ های BOLD مرحله ای هم به هنگام شروع و هم به جای یک محرک حرارتی دردناک رخ داده است. دلگادو و دیگران ، 2011 نشان داد که پاسخ BOLD جسم مخطط شکمی در طی تهویه بد به یک محرک اولیه بد (شوک) و همچنین از دست دادن پولی افزایش یافته است. یک مطالعه PET که اندازه گیری جابجایی داخل بدن راکلوپرید را برای ارزیابی ترشح DA در انسان به دست آورد ، گزارش کرد که قرار گرفتن در معرض استرس روانی اجتماعی باعث افزایش نشانگرهای DA خارج سلولی در جسم مخطط شکمی به روشی می شود که با افزایش ترشح کورتیزول در ارتباط باشد (پروسنر و همکاران ، 2004) به همین ترتیب، مطالعات تصویربرداری انسان نیز نشان می دهد که استریاتوم شکمی و آنزیم مازولیمبیک DA واکنش نشان می دهند به محرک ها و همچنین محرک های اشتها.

خلاصه و نتیجه گیری

به طور خلاصه ، ایده های سنتی در مورد DA به عنوان واسطه "hedonia" و تمایل به تساوی انتقال DA با "پاداش" (و "پاداش" با "hedonia") جای خود را به تأکید بر درگیری دوپامینرژیک در جنبه های خاص انگیزه می دهد. و فرآیندهای مربوط به یادگیری (شکل 2) ، از جمله فعال سازی رفتاری ، اعمال تلاش ، روش تحریک نشانه ، پیش بینی رویداد و فرایندهای پاولوویان. انتقال DA در هسته هسته تأثیر مهمی بر واکنش لذت جویانه به سلیقه ها ندارد ، و همچنین به نظر نمی رسد که انگیزه اولیه غذا یا اشتها را ایجاد کند (Berridge و Robinson، 1998; سالامون و Correa، 2002; کلی و همکاران ، 2005; باربانو و دیگران ، 2009) علاوه بر این، اگرچه دستکاری های دوپامینرژیک می تواند پیامدهای رفتاری در حیوانات آموزش دیده در انجام وظایف یادگیری را تحت تأثیر قرار دهد، شواهد محکمی وجود ندارد مبنی بر اینکه DA Accumbens برای جنبه خاصی از یادگیری ابزار مهم است که شامل ارتباط بین عمل ابزار و نتیجه تقویت (یین و همکاران ، 2008) با این وجود، accumbens DA به وضوح برای جنبه های انگیزه اشتها و انگیزه (Salamone و همکاران ، 2007; Cabib و Puglisi-Allegra، 2012) و در فرایندهای یادگیری مشارکت می کند، حداقل در بخشی از طریق فرآیندهای که شامل رویکرد پاولوویان و پولوویان به انتقال ابزار (یین و همکاران ، 2008; بلین و همکاران ، 2009) تداخل با انتقال آكومبنس DA باعث كاهش پاسخ هاي رويكرد پاولوويان مي شود كه توسط نشانه هايي كه پيش بيني تحويل مواد غذايي را فراهم مي كنند و پاسخ هاي اجتنابي را كه توسط نشانه هايي كه پيش بيني محرك هاي منفي را ايجاد مي كنند، كاهش مي دهد. آکومبنز DA کاهش یا انطباق اثر آثار محرک های محرک را کاهش می دهد و حیوانات را بسیار حساس به هزینه های پاسخ سازنده مرتبط با کار (به عنوان مثال، تولید برنامه های نسبت با نیازهای نسبت بزرگ، کوهنوردی مانع؛ Salamone و همکاران ، 2007, Salamone و همکاران ، 2012; باربانو و دیگران ، 2009) بنابراین ، nucleus accumbens DA به وضوح در جنبه های انگیزش ، و تنظیم اقدامات معطوف به هدف دخیل است ، اما به روشی کاملاً مشخص و پیچیده است که با کلمه ساده "پاداش" منتقل نمی شود. برخی از وظایف ابزاری به عملکردهای تحت فشار مزولیمبیک (به عنوان مثال ، جنبه های فعال کننده انگیزه ، اعمال تلاش) ضربه می زنند ، و بنابراین آسیب به مزولیمبیک DA به راحتی بر عملکرد این وظایف تأثیر می گذارد ، در حالی که به سایر وظایف تقویت شده مثبت یا اقدامات مربوط به غذای اصلی پاسخ می دهید انگیزه ، دست نخورده باقی می مانند.

در چند سال گذشته ، تصویری که ظاهر شده است این است که به نظر می رسد neostriatum (به عنوان مثال جسم مخطط پشتی) و عصب دهی DA آن پیوند واضح تری نسبت به هسته سازهای هسته ای با پردازش ارتباطات سازمانی دارد (یین و همکاران ، 2008) ضایعات نئواستریاتوم Dorsomedial حیوانات را به هر دو کاهش دهنده تقویت کننده و تخریب احتمالی تبدیل می کند (یین و همکاران ، 2005) هر دو ضایعه سلولی بدن و تخریب DA در striatum dorsolateral نشان داده شده است که باعث کاهش شکل عادت (یین و همکاران ، 2004; فاور و همکاران ، 2005) دخالت نئوستریاتوم در شکل گیری عادت میتواند به نقش فرض گانگلیس پایه در ترویج توسعه توالیهای عمل یا «تکه کردن» اجزای رفتار سازمانی (Graybiel، 1998; ماتسوموتو و دیگران ، 1999) این ایده که در حال گذار از تنظیم مخطط شکمی دستگاهی است که به مکانیزم های مربوط به حفره بینی بستگی دارد و تشکیل عادت را تنظیم می کند ، به طور گسترده استفاده شده است تا توضیحی در مورد چندین ویژگی اعتیاد به مواد مخدر ارائه دهد (بررسی کنید توسط بلین و همکاران ، 2009) ، و همچنین برای درک اثرات تقویت کننده های طبیعی (سگوویا و همکاران ، 2012) با این حال، در این زمینه، مفید است تا تأکید کنیم که دخالت هسته accumbens DA در جنبه های یادگیری یا عملکرد ابزار یا دخالت داوطلبانه neostriatal در تنظیم کدگذاری از فعالیت های نتیجه گیری یا تشکیل عادت، به این معنا نیست که این اثرات توسط اقدامات انگیزه اولیه یا اشتها برای تقویت کننده های طبیعی مانند غذا متاثر می شوند. مثلا، اسمیت رو و کلی، 2000 نشان داد که تزریق ترکیبی D1 آنتاگونیست و یک آنتاگونیست NMDA در دوزهای که باعث کم شدن فشار دادن اهرم تقویت شده توسط غذا بر مصرف غذا تاثیری نداشته و این نتیجه را به عنوان نشان دادن فقدان اثر انگیزشی کلی این دستکاری تفسیر کرد. علاوه بر این، تداخل با انتقال DA در نئواستریاتوم dorsolateral نشان داد که باعث ایجاد عادت می شود، اما هدف را هدف قرار می دهد (به عنوان مثال، از نظر انگیزه ای هدایت می شود) پاسخ ناقص (فاور و همکاران ، 2005) بنابراین ، دخالت DA در نوزادان در ایجاد عادت شواهدی در مورد مداخله دوپامینرژیک انگیزه غذایی اولیه یا اشتها فراهم نمی کند. در حقیقت ، مصرف غذا بیشتر تحت تأثیر کاهش DA در حفره شکمی شکمی است و این اختلالات مربوط به اختلالات حرکتی است که بر میزان تغذیه و استفاده از انگشتان پا در هنگام تغذیه تأثیر می گذارد و به موازات القای لرزش دهانی که دارای خصوصیات استراحت پارکینسون است ، رخ می دهد. لرزش (جیش و سالامون، 1991; Salamone و همکاران ، 1993; کالینز-پراینو و همکاران ، 2011).

اگرچه نشانگر ساده هدونیا یا انگیزه اولیه غذا و اشتها نیست ، اما به نظر می رسد DA در هسته هسته چندین کانال اطلاعات عبور داده شده از این هسته را تنظیم می کند و بنابراین در انواع فرآیندهای رفتاری مربوط به جنبه های انگیزه شرکت می کند. برای دهه ها ، محققان اظهار داشتند که ساختارهای گانگلیون پایه به عنوان تنظیم کننده عملکرد حسی-حرکتی عمل می کنند ، این بدان معنا نیست که تداخل در گانگلیون پایه یک فلج ساده یا ناتوانی حرکتی را ایجاد می کند ، اما در عوض به این ایده اشاره می کنند که این ساختارها ، از جمله تخته سنگ ها ، در آن شرکت می کنند در دروازه (یعنی آستانه) تأثیر ورودی حسی بر بازده رفتاری. به طور مشابه ، موگنسون و دیگران ، 1980 و همکارانش سالها پیش اظهار داشتند که هسته اکومبنس به عنوان یک رابط "لیمبیک-موتور" عمل می کند ، و ارتباطی را بین مناطق لیمبیک درگیر در احساس و شناخت و مدارهای عصبی تنظیم کننده برون رفتاری ایجاد می کند. شواهد قابل توجه از منابع مختلف نشان می دهد که هسته اکومبنس به عنوان دروازه ، فیلتر یا تقویت کننده اطلاعاتی که از مناطق مختلف قشر یا اندام در حال عبور از مناطق مختلف حرکتی مغز است عبور می کند (به عنوان مثال ، Roesch و همکاران ، 2009) مطالعات الکتروفیزیولوژیکی و ولتاژ سنجی نشان می دهد که acumbens هسته ای به مجموعه ها و میکروسیستم های نرون های خاصی که توسط DA (اونتون، 2003; Carelli و Wondolowski، 2003; Cacciapaglia و همکاران ، 2011). Roesch و همکاران ، 2009 گزارش داد که هسته accumbens نورون اطلاعات در مورد ارزش یک پاداش انتظار می رود با ویژگی های خروجی موتور (یعنی سرعت پاسخ یا انتخاب) که در طول تصمیم گیری رخ می دهد ادغام شود. انتشار DA ممکن است یک آستانه برای هزینه های ارزشمندی را تعیین کند و در برخی موارد ممکن است ریسک فرصت طلبانه برای بهره برداری از منابع را فراهم کند (فیلدز و همکاران ، 2007; گان و همکاران ، 2010; Beeler و همکاران ، 2012) این پیشنهاد منطبق با مشارکت پیشنهادی "accumbens DA" در اقتصاد رفتاری رفتار سازمانی است، به ویژه از نظر تصمیم گیری هزینه / سود (Salamone و همکاران ، 2007, Salamone و همکاران ، 2009).

همانطور که در بالا ذکر شد، ارگانیسم ها معمولا از محرک های انگیزشی اولیه یا اهداف توسط موانع یا محدودیت ها جدا می شوند. راه دیگری برای گفتن این است که فرایند مشارکت در رفتار انگیزه، نیاز به این دارد که ارگانیسم بر "فاصله روحی" بین خود و محرک های مرتبط با انگیزش، غلبه کند. مفهوم فاصله روحی یک ایده قدیمی در روانشناسی است (به عنوان مثال لوین، 1935; شپارد، 1957; لیبرمن و فورستر، 2008) و در بسیاری از متون نظری مختلف در زمینه های مختلف روانشناسی (به عنوان مثال، تجربی، اجتماعی، شخصیت، و غیره) گرفته شده است. در زمینه کنونی، به سادگی به عنوان یک اشاره کلی به ایده ای که اغلب به طور مستقیم و یا با تجربه تجربه نمی شود، اشیاء یا رویدادها استفاده می شود و بنابراین ارگانیسم ها در طول ابعاد مختلف (به عنوان مثال، فاصله فیزیکی، زمان، احتمالات، نیازهای ابزار) از این اشیاء یا حوادث به شیوه های مختلف، mesolimbic DA به عنوان یک پل عمل می کند که حیوانات را قادر می سازد تا فاصله روانی را که آنها را از اشیاء یا حوادث هدف جدا می کند عبور دهد. تحقیقات متعدد این روش را به شیوه ای متفاوت بیان کرده اند و یا بر جنبه های مختلف فرآیند تأکید دارند (Everitt و Robbins، 2005; کلی و همکاران ، 2005; Salamone و همکاران ، 2005, Salamone و همکاران ، 2007, Salamone و همکاران ، 2009; فیلیپس و همکاران ، 2007; نیکولا، 2010; Lex و Hauber، 2010; Panksepp، 2011; Beeler و همکاران ، 2012؛ به شکل 2 مراجعه کنید) ، اما بسیاری از توابع که در آن DA نقش داشته است ، از جمله فعال سازی رفتاری ، اعمال تلاش در طول رفتار ابزاری ، انتقال Pavlovian به ابزار ، پاسخ به محرک های شرطی ، پیش بینی رویداد ، رفتار رویکرد انعطاف پذیر ، جستجو و انرژی هزینه و تنظیم همه برای تسهیل توانایی حیوانات برای غلبه بر موانع و به تعبیری فراتر رفتن از فاصله روانشناختی مهم است. به طور کلی ، هسته اکومبنس DA برای انجام پاسخهای ابزاری فعال که به وسیله محرکهای شرطی استخراج یا حفظ می شوند مهم است (سالامون، 1992)، برای حفظ تلاش در پاسخ سازه در طول زمان در نبود تقویت اولیه (Salamone و همکاران ، 2001; سالامون و Correa، 2002) و برای تنظیم تخصیص منابع رفتاری با تنظیم محدودیت ها بر روی پاسخ های سازمانی که برای تهیه تقویت براساس تجزیه و تحلیل هزینه / سود انتخاب شده اند (Salamone و همکاران ، 2007, Salamone و همکاران ، 2012; هرناندز و همکاران ، 2010).

پیامدهای ترجمه و بالینی

به موازات تحقیقات حیوانی که در بالا مورد بررسی قرار گرفته است، مطالعات تجربی و بالینی با انسان همچنین شروع به توضیح برخی از توابع انگیزشی DA DA و در نهایت به اهمیت بالقوه بالقوه خود می کنند. این تحقیق در حال ظهور بر روی انسان، با استفاده از تصویربرداری و همچنین روش های دارویی، نتایجی را مطابق با این ایده که سیستم های جادویی به طور کلی و DA به طور خاص، در جنبه های رفتار سازمانی، پیش بینی تقویت، فعال سازی رفتاری و تلاش، فرآیندهای مرتبط ناتسون و دیگران ، 2001 گزارش داد که فعال سازی fMRI accumbens در افرادی که وظیفه قمار را انجام می دهند مشهود است ، اما این افزایش فعالیت به جای ارائه واقعی پاداش پولی ، با پیش بینی یا پیش بینی پاداش همراه بود. اودرهتی و همکاران ، 2002 مشاهده شد که پيش بيني تحويل گلوكز همراه با افزايش فعاليت fMRI در ناحيه هاي مياني مغزي و جفتي دندان است اما اين مناطق به تحويل گلوكز پاسخ نمي دهند. مطالعات تصویربرداری اخیر باعث شده است که روان درشت در تصمیم گیری هزینه / سود (Croxson و همکاران ، 2009; Botvinick و همکاران ، 2009; کورنیاوان و دیگران ، 2011). Treadway و همکاران ، 2012 یافته ها نشان داد که تفاوت های فردی در اعمال تلاش در انسان با یک نشانگر تصویربرداری از انتقال پروتئین جفتی همراه بود. علاوه بر این، واردل و همکاران ، 2011 نشان داد که آمفتامین تمایل افراد را برای انجام تلاش برای به دست آوردن پاداش افزایش می دهد ، به ویژه هنگامی که احتمال پاداش کم است اما اثرات میزان پاداش بر تمایل به تلاش را تغییر نمی دهد. یک مقاله تصویربرداری اخیر نشان داده است که دوزهای L-DOPA که نمای جسم مخطط را افزایش می دهد اقدامات با انگیزه اشتیاق بر نمای عصبی مقدار تقویت کننده تأثیر نمی گذارد (Guitart-Masip و همکاران ، 2012) یکی دیگر از گزارش های اخیر توانایی دستکاری کاتچولامین را در بین جنبه های مختلف انگیزه و احساسات در انسان ((ونوگوپالان و همکاران ، 2011) در این مطالعه، دسترسی به سیگار کشیدن به عنوان تقویت کننده مورد استفاده قرار گرفت و محققان با انتقال سنتز کاتچولامین با کاهش فینیل آلانین / تیلرین، انتقال دافع را کنترل کردند. مهار سنتز کاتچولامین، اشتیاق خود گزارش شده برای سیگار یا پاسخ های هودینی را ناشی از سیگار کشیدن نداشت. با این وجود، نقطه شکستن نسبت به میزان پیشرفت نسبت به تقویت سیگار، نشان می دهد که افرادی که سنتز دائمی کاهش یافته اند، تمایل کمتری نسبت به کار سیگار را نشان می دهند. علاوه بر این، تحقیقات تصویربرداری نشان داده است که هسته انسان accumbens / striatum ventral نه تنها به محرک های اشتها پاسخ می دهد، بلکه به استرس، بی حوصلگی و بیش از اندازه / تحریک پذیری پاسخ می دهد (لیبرزون و همکاران ، 1999; پاویک و همکاران ، 2003; فان و همکاران ، 2004; پروسنر و همکاران ، 2004; لویتا و دیگران ، 2009; دلگادو و دیگران ، 2011) در مجموع، این مطالعات نشان می دهد که بین یافته های تولید شده از مدل های حیوانی و نتایج حاصل از تحقیقات انسان، از نظر بسیاری از توابع انگیزشی سیستم های دائمی مزانستریاتال، شباهت زیادی وجود دارد.

همانطور که مفاهیم در مورد DA همچنان در حال تکامل هستند، تحقیق در مورد رفتارهای رفتاری DA، پیامدهای عمیقی برای تحقیقات بالینی از اختلالات انگیزشی در افراد افسردگی، اسکیزوفرنی، سوء مصرف مواد و سایر اختلالات دارد. در انسان، جنبه های پاتولوژیک فرایندهای فعال سازی رفتاری دارای اهمیت بالینی قابل توجهی هستند. خستگی، بی حسی بودن، آنژیا (به عنوان مثال کمبود انرژی خود گزارش شده) و عقب ماندگی روانشناختی علائم رایج افسردگی هستند (مارین و دیگران ، 1993; استال، 2002; Demyttenaere و همکاران ، 2005; Salamone و همکاران ، 2006) و علائم انگیزشی مشابه نیز در سایر اختلالات روانپزشکی یا عصبی نظیر اسکیزوفرنی (یعنی "انسداد")، برداشتن محرک (ولوکو و دیگران ، 2001)، پارکینسونیسم (فریدمن و همکاران ، 2007; شور و همکاران ، 2011)، مولتیپل اسکلروز (Lapierre و Hum، 2007) و بیماری عفونی یا التهابی (دانتزر و همکاران ، 2008; میلر، 2009) شواهد قابل توجهی از مطالعات حیوانی و انسان نشان می دهد که دائمی Mesolimbic و Striatal DA در این جنبه های آسیب شناسی انگیزه دخیل هستند (اشمیت و همکاران ، 2001; ولوکو و دیگران ، 2001; Salamone و همکاران ، 2006, Salamone و همکاران ، 2007, Salamone و همکاران ، 2012; میلر، 2009; Treadway و Zald، 2011) یک روند اخیر در تحقیقات سلامت روان موجب کاهش تاکید بر دسته های تشخیصی سنتی شده است و به جای آن تمرکز بر مدارهای عصبی که میان علائم پاتولوژیک خاص (یعنی معیار دامنه دامنه تحقیق؛ موریس و کوتبرت، 2012) این امکان وجود دارد که تحقیقات مداوم در مورد عملکردهای انگیزشی DA باعث روشن شدن مدارهای عصبی زمینه برخی از علائم انگیزشی در آسیب شناسی روانی شود و توسعه درمان های جدیدی را برای این علائم که در سراسر اختلالات متعدد مفید هستند ، ارتقا دهد.

PDF