اعتیاد سایبریس: مطالعه موردی. دوروتی هیدن، LCSW (2016)

پیوند به مقاله

By دوروتی هیدن LCSW 04/28/16

لذت جنسی شدید به عنوان فرار از تجارب داخلی ناخواسته.

به دنبال الگويي كه توسط رفتارها و فعاليتهايي كه به طور بالقوه مشكلاتي (قمار، خريد، خوردن، نوشيدن و استفاده از مواد) تعيين شده است، قلمروي نسبتا جديد فعاليت جنسي مبتني بر فناوري اينترنت چالش ديگري براي افراد و جامعه است. همانند سایر رفتارها، اکثریت قریب به اتفاق افرادی که در فعالیت های جنسی سایبری شرکت می کنند (پورنوگرافی، استمناء وب کم زنده، ارسال متون جنسی، ارتباطات جنسی آنلاین تعاملی، و غیره) گاه گاهی اوقات این فعالیت ها را برای حواس پرتی های لذت بخش که در نهایت نه به عنوان روابط صمیمانه بیشتر به عنوان رضایت بخش. با این حال، برای دیگران، توانایی درگیر شدن در فعالیت های سایبرنتیک ارزان و ناشناس، توانایی آسیب رساندن به زندگی و از بین بردن روابط واقعی است که شبیه سایر انواع اعتیاد است. Dorothy Hayden تا حدودی تا زمانی که سایبرگزیده است در حال کار با وسوسه های جنسی است. در اینجا او یک مطالعه موردی را ارائه می دهد که برجسته بسیاری از پویایی های کلیدی این پارادایم است ... ریچارد جومون، PsyD

هنگامی که استیو برای اولین جلسه با من وارد شد، او به شدت بی روح و کم وزن بود. با سر سر و کار دارد، او با من تماس نگرفت و وقتی که در صندلی نشسته بود، به سمت داخل بود و چیزی برای گفتن نداشت. او در نهایت متوجه شد که او در مورد شغلش ازدواج کرده و همسرش طلاق داده است. به نظر می رسید که در اطراف این زیان ها در افسردگی شدیدی قرار دارد.

استیو گزارش داد که او یک بار بیش از حد در الکل و مواد مخدر مشغول است، اما به دلیل یک حادثه جدی در کار، او با استفاده از مواد ترک کرد. با این حال، طی چند ماه آینده، او دریافت که او خواستار استمناشدن است. او متوجه شد که اگر او در این اعمال اصرار نکرد، او تمام روز باقی خواهد ماند و به کار خود متمرکز نخواهد شد و وقتی همسرش با او صحبت می کند، به او توجه نمی کند. او به طور مداوم با فانتزی های جنسی خود مشغول به کار بود.

استیو احساس بی حرکت و خالی، بدون انرژی، علاقه، و یا ظرفیت لذت بردن است. تنها چیزی که به او حس حساسیت داد، یک برخورد جنسی بود. چند ماه پس از اینکه همسرش اعلام کرد که از آنجا بیرون می رود، متوجه شد که فانتزی های جنسی او و خواستار استمنا شدن، بیشتر و بیشتر قدرت می گیرند. او متوجه شد که اگر او جلوی او را گرفت، او تمام روز "سفت" باقی خواهد ماند، که باعث می شود او احساس بی قرار، تحریک پذیر و نارضایتی کند.

به زودی به اندازه کافی، استیو متوجه شد که پورنوگرافی برای تحریک جنسی او کافی نیست. استفاده او از دستگاه های دیجیتال برای تحریک جنسی افزایش یافته است. او متوجه شد که در فانتزی ها و آیین هایی که پیش از عمل جنسی انجام می شد قفل شده بود، درست همانند عمل جنسی واقعی، شاید حتی بیشتر. او بالاخره احساس عاطفی خود را با جستجوی دوپامین، دانلود، چت، ارسال پیامک، جنسیت و دیگر رفتارهای مبتنی بر جنسی حفظ کرد. هر ویدئوی جدید، تصویر، بازی یا شخص، دوپامین بیشتری را منتشر کرد و به او کمک کرد تا طولانی ترین حالت هیجان را از طریق جستجو، فریب زدن و پیش بینی او دنبال کند.

استیو گزارش داد که او می تواند ساعت های بی پایان را تحریک می کند و بدون ایجاد فیزیکی موجب ایجاد ارگاسم می شود. جستجوی او برای ویدیو، تصویر یا شریک کامل، او را از اولویت های زندگی، روابط و تعهدات زندگی به طور موثر به عنوان هروئین، کوکائین و یا هر نوع تغییر دهنده خلق و خوی دور نگه داشت. Cybersex در واقع "داروی انتخابی" بود.

پس از یک سال درمانی، استیو توافق کرد تا به نشست متاهلین ناشناس (SAA) برود. او در آنجا راحتی پیدا کرد، دانست که او تنها کسی نیست که در چنین رفتارهای جنسی دخالت داشته باشد. او احساس کرد که در زندگی خود هرگز قبلا در زندگی خود حمایت و ارزش نداشته است. برای اولین بار او احساس کرد که در جایی قرار دارد. او شروع به احساس کرد که می تواند با مردم صحبت کند و مردم بتوانند با او اشتراک کنند. مهمتر از همه، او گزارش داد، او در حال یادگیری نحوه ی بودن خود و در محیط اجتماعی با خود در کنار او بود.

البته این به درمان او بستگی دارد. ما شروع به تجزیه و تحلیل هزینه / سود رفتار جنسی کردیم.  

در این زمان استیو یک پیشرفت بزرگ انجام داد. انکار او شکسته شد، او به وضوح متوجه آسیبهایی که او به خود و نزدیکانش کرده بود، دیده بود. این شامل موارد زیر است:

  • جداسازی از دوستان و خانواده / کاهش نزدیکی با یک فرد متعهد
  • اعتماد شکسته به روابط یکی
  • افزایش استرس از زندگی زندگی دوجانبه
  • از دست دادن درآمد از تخفیف در محل کار و از دست دادن فرصت شغلی
  • شرکای عزت نفس و عزت نفس خود را از دست می دهند ، زیرا نتوانسته اند تصاویر پورنو فانتزی را زندگی کنند
  • بچه ها از نظر احساسی بی توجه هستند
  • اختلال جنسی (اختلال نعوظ)
  • از دست دادن علاقه به سرگرمی و فعالیت های سالم دیگر
  • خود غفلت به علت عدم خواب و ورزش

تاریخ زندگی

استیو اول از سه فرزند بود و دو خواهر جوانتر داشت. قبل از تولد، مادرش در پنج ماهگی بارداری سقط جنین کرد. استیو مادرش را به عنوان "فریبکار" - گرم و دعوت کردن یک لحظه و رد کردن بعدی توضیح داد. او ستوده استیو. او سیب چشم او بود که نمی توانست اشتباه کند. با این حال، او استانداردهای دقیقی داشت و هنگامی که او نتوانست با آنها ملاقات کند، او را با نگرانی می گفت که او نفرت انگیز، پر سر و صدا و غم انگیز است و او را به مدت چند ساعت در اتاق خود می فرستد.

استیو یادآور شد که مادرش "نگرش" وحشتناکی نسبت به مردان دارد و اغلب شکایت می کند که آنها "جانوران" هستند - افسرده، خشن و فقط علاقه مند به رابطه جنسی. او اغلب در مقابل استیو روبرو می شود و قبل از اینکه به رختخواب برود، درب اتاق خواب را باز می کند. هنگامی که او ترسید، او اغلب با پدر و مادرش به تخت میرفت. این تا زمانی که پدر پدر خانواده 12 خود را از دست داد، ادامه پیدا کرد. او به یاد می آورد که او در رختخواب خود دراز کشیده است و او لباس شب یقه ای شیک پوش کرده است. استیو گزارش داد که او همیشه در مورد مادرش افکار جنس داشت.

پدر استیو هنگامی که آرام بود، نوعی، حساس و افسرده بود، اما زمانی که او نوشید، او با صدای بلند و پرخاشگر بود. با گذشت زمان استیو سه ساله بود، پدرش به ندرت آرام بود. علاوه بر این، وقتی که او نوشید، او به تمام خانواده سوء استفاده می کرد، اما او به استیو به خصوص سوء استفاده می کرد. از زمان به زمان، او به ذکر است که تولد استیو نه برنامه ریزی شده و نه می خواست. استیو متوجه شده است که پدرش "همیشه اطمینان داد که من می دانستم که چه چیز عاقلانه است."

پدر استیو زمانی که استیو نه ساله بود خانواده را ترک کرد. استیو احساس رها شدن می کرد و می ترسید که پدرش هرگز برنگردد ، اما در عین حال از اینکه او برگردد و همه آنها را شلیک کند نیز ترس داشت. وی همچنین احساس مسئولیت درمورد انقطاع ازدواج والدینش را داشت.

روش بالینی

تجربه عاطفی هسته استیو شدید بود، شرم زدگی که از آن جنس بودن او را تنها امداد خود به او داد. او نتوانسته بود انتظارات والدینش از او را بپردازد و نتوانسته بود خودش را به زندگی خودش برساند. زندگی در یک خانواده که در آن بت پرست یا بی اعتباری بود، شرم او را درونی کرد، یعنی یک بخش اساسی از هویت او.

او از زندگی اش با خانواده اش و شرم آور دوم از اعتیاد او خجالتی بود. هر زمان او ارگاسم داشت، با شرم و نفرت نفرین می شد. شرم آور نیست که قادر به کنترل رفتار شخصی خود با وجود بهترین تلاش خود باشیم.

عزت نفس پایین استیو و احساس خالی از نفس او ، تا حدودی از احساس او ناشی می شود که پدرش نه او را می خواست و نه برای او ارزش قائل بود ، بخشی از پاسخ نامنظم و خودشیفته مادرش نسبت به او و بخشی از احساس تقسیم و گاه بی شکل هویت او بود. مادر هارولد وظیفه استیو را در ایجاد هویت سالم مردانه با بی ارزش کردن پدرش پیچیده کرد ، و انتقاد کرد که استیو مانند پدرش رفتار می کند و به طور کلی مردان را بی ارزش می کند.

تجربه او با برنامه 12-Step کمک می کرد تا این شرم را کاهش دهد و همدلی و درک من از وی به او کمک کرد تا شرم او را کاهش دهد.

درمان به تغییر "مرتبه اول" و "تغییر دوم" تقسیم شد. تغییر "اول سفارش" برای تثبیت رفتار او طراحی شده است. او برای ارزیابی روانپزشکی برای کنار آمدن اختلالات روانپزشکی همراه بود. دکتر او را در دوز کم Prozac، نه برای اختلال خلقی، اما برای کمک به او در انجام تحریکات جنسی وسواس خود را.

سپس ما یک رژیم شناختی-رفتاری را برای ایجاد یک برنامه پیشگیری از عود شروع کردیم. او یک سری از "منجر" ها - رویدادهای داخلی و خارجی که پیش از انجام دادن آن جنس انجام شده بود، نوشت. او آموخت که از موقعیت های خطرناک دور بماند. برای هر ماشه، استراتژی های مقابله ای جایگزین شد. سپس راهها برای مدیریت گرایشها و خواستها مورد بحث قرار گرفت. او گرایش ها و فانتزی ها را به عنوان نشانه هایی از ناراحتی درونی دید. او می تواند به راحتی مشاهده و سخن گفتن دولت های داخلی خود، به جای پاسخ به آنها را با عمل جسمی. علاوه بر این، ما در مورد راه هایی که او ممکن است از وقفه ها و عودت برخوردار باشد، صحبت کرد. 

تغییرات رفتاری ساده در جای خود قرار گرفت. او گوشی هوشمند خود را برای یک تلفن معمولی تغییر داد. کامپیوتر در اتاق خانواده قرار گرفت. یک فیلتر که مواد انسانی را حذف کرد روی کامپیوتر قرار داده شد. او یک قرارداد خدمات اینترنتی خانوادگی را نصب کرد. هنگامی که او مجبور به استفاده از کامپیوتر بود، او خود را به زمان خاصی محدود کرد و ایمیل های خود را چک کرد.

سپس استیو و من در مورد ارتباط خود با احساسات خود بحث کردند، زیرا احساسات منفی اغلب به عنوان سوختی برای بازی کردن به کار می روند. درمان با تمرکز بر یادگیری تحمل احساسات منفی بدون استفاده از جنس برای از بین بردن آنها متمرکز شده است. دانستن چگونگی مواجهه با احساسات قوی برای کنترل خودکامه جنسی ضروری است. مقابله با مسئله رضایت فوری مورد بحث قرار گرفت.

بخش مهمی از برنامه پیشگیری از عود بیماری در حال شناسایی و اعمال اختلالات شناختی است. معتادان جنسی در بسیاری از تحریفات شناختی نسبت به خود، در مورد زنان و در مورد جنسیت دارند. من از استیو خواسته بودم آنچه را که فکر می کردم داشتم بنویسم و ​​سپس در کنار آنها یک جایگزین، تفکر واقع گرایانه تر برای خواندن چند بار در هفته بنویسید.

چون استیو برای مدت طولانی جدا شده بود، ما در مهارت های ارتباطی اولیه کار می کردیم و او موافقت کرد تا در مورد خودت صادق باشیم. هر دو این وظایف باعث شد او در جهان با مردم بیشتر احساس راحتی کند.

زوج مشاوره 

یکی از چیزهایی که استیو را به درمان درمان کرد همسرش تهدید طلاق بود. گرچه رابطه آنها در سالهای رفتارهای اعتیادآورانه او به هم ریخته بود، او هنوز هم او را دوست داشت و بسیار خواسته بود که او در زندگی او باشد. سارا بخاطر این بود که رفتار استیو از بین رفته است. او با گذراندن این مقدار زیادی از زمان در زیرزمین درگیر در رفتار جنسی "انحرافی" باعث شد او احساس تنهایی، نادیده گرفتن، بی اهمیت و غفلت شود. اعتماد به نفس او رنج می برد، دانستن اینکه شوهرش ترجیح می دهد زمان خود را در مقابل یک صفحه نمایش کامپیوتر در شرکت یک شخص فانتزی که او نمی تواند رقابت کند صرف کند.

او به خاطر آنچه که در خانواده اتفاق می افتد حس عمیقی از احساس شرم می کند و از این واقعیت که او با هرکسی درباره وضعیت و یا احساساتش در مورد آن صحبت می کند، دچار تردید می شود؛ زیرا می خواهد از استیو از تحقیر او محافظت کند.

ترکیبی از تخریب، صدمه زدن، خیانت و از دست دادن اعتماد به نفس، صحنه را برای سارا آغاز می کند تا با مرد دیگری ارتباط برقرار کند. انگیزه های او هر دو برای بالا بردن اعتماد به نفس جنسی خود و به انتقام از استیو برای خیانت او سرکوب. با این حال، سارا در زمینه امور ادامه نیافت، زیرا او هنوز به استیو متعهد بود.

استیو بازی کردن تاثیر مخربی بر زندگی جنسی زن و شوهر داشته است. سارا، احساس می کرد که او به زنان فانتزی خود "اندازه گیری نمی کند"، کار خود را برای جذابیت بیشتر و عشق ورزیدن آغاز کرد و خیلی بیشتر از آن که یک بار انجام داد. او لباس های سکسی داشت که او فکر می کرد استیو دوست دارد. در بعضی موارد، سارا اقدامات جنسی انجام داد که او را ناراحت کرد، زیرا فکر کرد که او را دوست دارد. او هر کاری که می توانست انجام دهد، او را متقاعد ساخت که او "نیاز ندارد" به این "دیگر زنان" نگاه کند.

آنچه سارا نفهمید این بود که هیچ مردی مرگبار نمی توانست تا "مهیج وابسته به انسانی" زندگی کند - حالت دوپامین، بسیار متاثر از این است که معتاد به جنس هنگامی وارد عمل می شود که واقعا با جنسیت رابطه ای ندارد با یک زن واقعی فرد واقعی زندگی هرگز نمی تواند با فانتزی رقابت کند. او همچنین متوجه شد که او مسئولیت این وضعیت را نپذیرفت، وضعیت استیو از آسیب های دوران کودکی حاصل شد و او را به خوبی زخمی کرد.

در درمان، سارا بیان کرد که این رفتار جنسی نیست که او را به همان اندازه دروغ و اسرارهایی که رفتار را در بر می گیرد آسیب برساند. این بود که او نمی دانست که آیا او می تواند ببخشد. او شک داشت که او همیشه می توانست دوباره به او اعتماد کند.

سالها استیو به او میگوید وقتی چیزی برایش مظنون بود، «دیوانه» بود. او نیاز داشت تا بپذیرد که او مشکلی ایجاد نکرده و نمی تواند آن را کنترل کند. 

چند سال سارا، مانند بسیاری از زنان پیش از او، در مورد "جاسوسی" در همسرش وسواس شد؛ به طور مرتب چک کردن هارد درایو کامپیوتر، گوشی های هوشمند، متون، فیلم ها، وب کم، ایمیل ها، و غیره برای دیدن اینکه آیا او عمل می کند. او گفت هنگامی که او این کار را انجام داد، احساس دیوانه کرد، اما او همچنان سعی کرد تا کنترل بیشتری بر وضعیتی که او احساس می کرد بی قدرت باشد.

سارا توافق کرد تا برای شرکت کنندگان از معتادان جنسی که در آن ملاقات با زنان است که توانایی حمایت و همدلی را داشتند، شرکت S-anon را آغاز کند. در همان زمان، او شروع به درمان با یک درمانگر من به او مراجعه کرد، در حالی که آنها هر دو ادامه رابطه زناشویی.

روانکودنیک

یک سال پس از شروع درمان استیو اعلام کرد که او درمان را متوقف می کند. من او را تشویق می کنم که در مورد آنچه که او را به این تصمیم هدایت کرده بود صحبت کند. اکتشاف ما فانتزی خود را نشان داد که من او را مجبور و تحقیر خواهم کرد زیرا او پس از آنکه از خود مطمئن بود، «شکست خورد». کار بیشتر نشان دهنده روابط بین این فانتزی و شرم استیو در مورد سقوط او از گرایش و نیاز به کمک، حسادت و خشم من و تعدادی از تجربیات عاطفی مهم دوران کودکی از طرف والدینش بود. توانایی استیو برای بحث در مورد این چیزها در یک محیط امن، او را قادر به دیدن من کمتر به عنوان یک قلدر و بیشتر به عنوان یک مربی پایدار و ثابت که ممکن است قادر به کمک به او از غرق شدن که او در حال حاضر می دانست که زندگی درونی او است. 

اثرات درمان

همانطور که درمان پیشرفت کرد، استیو شروع به درک کرد که این مواجهه های جنسی گذشته گذرا مبتنی بر فانتزی آن چیزی نیست که واقعا دنبالش بود، چرا که آنها او را برآورده نمی سازد و یا نیازهای خود را برای ارتباط صمیمی راضی نمی کند.

سپس معالجه نوبت رسیدگی به خسارت وارده از روابط وی با والدینش بود. ما به طور مستقیم به پیام هایی که او در کودکی درونی می کند و بر سلامتی او در بزرگسالی مingثر است ، نگاه می کردیم. برخی از این موارد عبارتند از:

  • او به اندازه کافی خوب نیست، دوست داشتنی نیست و او متعلق به آن نیست
  • او تهدیدات رها کردن، غفلت و بی توجهی را تجربه کرد
  • کمال گرایی والدین

پس از آنکه مهمترین پیام های کمبودی را که دریافت کردیم، پیدا کردیم، او در طول زندگی خود از طریق این پیام ها فرایندی سخت و سنگین را گذراند. او به عنوان یک بزرگسال، به طور آگاهانه این پیام ها را با پیام های جدیدی که منافع شخصی خود را به نمایش گذاشت، به چالش می کشد. مهمتر از همه، او بازگشت به "شرم آور شده است." هر دو پدر و مادر خود را به روان مجروح با عزت نفس پایین خود و احساس شرم است که آنها را به استیو داد. استیو تصمیم گرفت که شرم به او تعلق ندارد؛ آن متعلق به پدر و مادرش بود و او را به جایی که متعلق به او بود، به والدینش داد.

استیو با ایده شکنجه خانواده اش درگیر شد. او عفو را به عنوان چیزی که برای خودش انجام داد، مشاهده کرد؛ زیرا زندگی در ناراحتی بیش از حد دردناک بود. این زمانی بود که او به آنها مراجعه کرد. دیدارها کوتاهتر بود و تعاملاتش با آنها آرامتر و کمتر عصبانی بود. او آنها را به عنوان افراد فاسد پذیرفته بود که بهترین کار را برای والدین خود انجام دادند.

سه سال پس از شروع درمان، استیو تغییرات چشمگیری در زندگی او ایجاد کرده است. او همچنان به درمان ادامه داد و او برنامه فعالانه ای را در رابطه جنسی معتادان ناشناس اجرا کرد. او شبکه ای از دوستان حامی داشته و سرگرمی های جدیدی را ایجاد کرده است. او به طور مرتب ورزش کرد. او و سارا خوب کار می کردند. آنها به "قرارداد ناخودآگاه" که شامل فهرستی از رفتارهایی بود که او پیروی می کرد، پیوست. با گذشت زمان، او نشان داد او می تواند یکبار دیگر اعتماد کند.

استیو هنوز گرما داشت، اما مهارت هایی را برای مقابله با آنها به دست آورد. چندین بار او از بین رفت. با این حال، به دلیل کار پیشگیری از عود، ما این کار را انجام داده بودیم، او به یک عود کامل تبدیل نشد و او متوجه شد که یک زایمان به معنای آن است که او باید برخی از تغییرات در برنامه بهبود عود خود را.

عزت نفس او افزایش یافت. او دیگر قربانی خودخواهی و شرمساری نبود. او در حضور خود راحت بود. از طریق دخالتش در برنامه 12 خود، رضایت خود را از عضویت در یک جامعه مراقبتی و کمک به دیگران داشت.

با کمک درمان، دیدگاه وی در زندگی تغییر کرد. او از داشتن یک فرد نابالغ، نارسیسیستی است که دیگران را بعنوان "اشیاء رضایت دهنده" میشناسند تا آنها را به عنوان افرادی که نیازها، افکار و احساسات خودشان را دارند، قدردانی کند. او آموخته است که شنونده خوبی باشد و همدلی کند. در نتیجه، وی رضایت داشتن یک شبکه از دوستان نزدیک و حمایت کننده از جمله و به ویژه همسرش را توسعه داد.

از طریق مشاوره زوجین، تلخی و خشم در پشت آنها گذاشته شد و از طریق درمان های جداگانه آنها یاد گرفتند که در درمان "متحدین" باشند. هر یک از آنها ادعا می کردند که از طریق بحران های خود رنج می بردند، از روابط عمیق تر، ثروتمند و جنسی بیشتر لذت می بردند.

نتیجه

عشق و جنس بخشی از شرایط انسانی هستند و به همین ترتیب آنها برای جامعه بالینی اهمیت دارند. از آن دسته افرادی است که با جمعیت بالینی، به ویژه جوانان کار می کنند، از آشنایی با اثراتی که تکنولوژی دیجیتال بر روی جنسیت انسان دارد، آگاه است. 

Dorothy Hayden، LCSW، یک روان درمانی در عمل خصوصی در منهتن است. برای سال های 20 او درمان اختلالات جنسی و شرکای آنها را انجام داده است. او مقالات 40 درباره اعتیاد جنسی نوشته است (www.sextreatment.com) و کتاب "Total Addiction Recovery - A Guide to Therapy" را تهیه کرده است. خانم هایدن توسط HBO، "20 / 20" و اندرسون "360" در مورد تاثیر سایبرزکس بر جامعه مصاحبه شده است.