خلاصه ای از کل راه اندازی مجدد، با نمودار خلق (ED)

این مرد، که دیگر نمی توانست با استفاده از قرص های خوراکی موفق به استفاده از کاندوم شود، یافته های علمی اخیر درباره نحوه استفاده از آن را اعمال کرد superstimuli می تواند پاسخ لذت بخش مغز را خنثی کند به استفاده او از پورنو بیش از حد تحریک کننده امروز. او تصمیم گرفت به مغزش اجازه دهد "دوباره راه اندازی شود". اگرچه تجربه راه اندازی مجدد هر فرد متفاوت است (بهبودها از 4 تا 12 هفته متغیر است) ، اما تجربه وی معمولی و داده های وی بطور کامل دقیق بود. در اینجا بخشهایی از وبلاگ وی آورده شده است.

حالت در حالت راه اندازی مجدد

[هفته 2] بنابراین ، من فقط 10 روز بدون PMO (پورنو / استمنا / / ارگاسم) را کامل کردم. 5 روز اول سخت ، اما حیرت انگیز بود. من خیلی شاخ شدم ، احتمالاً وقتی مغزم سعی داشت من را از کار بیاندازد ، مثل اینکه 20 سال است هر روز کار می کنم ، شاید بیشتر. نعوظ که فقط به دختران نگاه می کند ، مقاومت در برابر بوسیدن دختری که در یک بار با او صحبت می کردم بسیار سخت است.

بعد از 5 روز ، همه چیز کاملاً از بین رفت. از آن زمان ، من صاف ، بی حس ، هیچ چیز هستم. جرقه های گاه به گاه روحیه جنسی ، اما همچنین نوعی لک ، صاف ، نیستی. نمی گویم افسرده ، زیرا به آینده خوشبین هستم و از راهی که در آن قدم گذاشته و متعهد هستم خوشحالم. اما بیشتر شبیه پوچ ، پوچ است. دخترانی که از یک هفته قبل ناامید شده بودم که با آنها کنار بیایم ، حالا حتی حوصله ارسال پیام کوتاه را ندارم. تقریباً احساس خصومت می کنم ، عصبانی هستم. احتمال رابطه جنسی جذاب نیست.

من فکر می کنم مغز من پذیرفته است که من نمی خواهم آن را تند و سریع ، بنابراین جلوی هوس را گرفته است. از طرف دیگر ، هنوز درک نکرده است که پورنو دیگر وجود ندارد و بنابراین هنوز هم اجازه نمی دهد دختران در زندگی واقعی هیجان زده شوم. من فکر می کنم که این یک روند بسیار تدریجی خواهد بود ، و من به دلیل وقفه های تدریجی سیم پیچ شدن ، احتمالاً دچار شلیک و برانگیختگی متناوب می شوم و سپس دوباره غیبت می کنم.

من از حضور در روز 10 فوق العاده هیجان زده ام. من هرگز حتی نمی دانستم که یک روز 3 وجود دارد! فکر کردم از نظر جسمی غیرممکن است که اینقدر جک نکنم. و در واقع پورنو در روز شانزدهم است ، زیرا من یک هفته قبل از اینکه متوقف شوم آن را متوقف کردم ، دیگر به آن نگاه نکردم.

[هفته 3] اوایل امروز من به دلیل عدم پیشرفت در بخش حساسیت مجدد بسیار بی تاب شده بودم. منظورم این است که فقط یک بار در روز عادت شده است ، درست است؟ چرا اینقدر طول می کشد تا از پس آن بربیایم؟ اما بعد من حساب کردم. 20 سال ، 365 روز در سال ، بیشتر آنها از جمله P - این بیش از خیره کننده 7,000 PMO است. اکنون می بینم که چرا ممکن است برخی از عادتها را برای از بین بردن داشته باشم.

[هفته 4] هنوز هم فلاش بک گاه به گاه واقعاً قوی به برخی از تصاویر جذاب از روزهای P می رسید. در ابتدا من ناراحت شدم که یک عارضه جانبی در این فرایند باعث می شود این فلاش بک ها ایجاد شود و از مجبور شدن در برابر آنها آزرده خاطر شوم. بعد فهمیدم که این یک عارضه جانبی نیست - این فرآیند است. هر بار که با موفقیت مقاومت می کنید ، یک قدم به آزادی از آنها می کشید. اینگونه است که در این بازی دیوانه وار پیشرفت می شود.

رانندگی زیادی داشته اید - رانندگی در اواخر شب یکی از آرامش های من در این روند خسته کننده بوده است. وقتی به خانه می آیم و پر از بوق هستم ، سوار ماشین می شوم و چند ساعت رانندگی می کنم - در یک جاده پیچ خورده ، در برخی از تپه ها ، گاهی اوقات فقط در یک آزادراه. واقعا مهم نیست به نظر می رسد که فقط کمی مشغول نشستن در آنجا به نوعی مرا آرام می کند. شخص دیگری این کار را انجام می دهد؟

[هفته 5] امروز خیلی حالم خوب بود. به معنای واقعی کلمه فکر نمی کنم طی 7 سال چنین روحیه خوبی داشته باشم. و منظورم این نیست که اتفاق خاصی رخ داده است ، اما بدون هیچ دلیلی. مدت زیادی است که من آن شناوری را ندارم. من قبلاً آن را داشتم و 7 سال است که آن را ندیده ام و کم و بیش به فکر فرو رفته ام که شاید زندگی ذاتاً عبوس و غیر جالب است. از نظر تاریخی ، من فردی بسیار مثبت اندیش بوده ام و 7 سال گذشته بسیار عجیب بوده ام ، زیرا احساس می کردم با هیچ کاری نمی توانم در درون خود احساس نشاط کنم. تکه های شادی اینجا و آنجا ، اما همیشه کوتاه مدت. امروز ، سرانجام ، من با مردم معاشرت می کردم ، با مردم گپ می زدم زیرا برای برقراری ارتباط و برقراری ارتباط ، احساس خوبی داشتم. خیلی دلم برای آن تنگ شده است ، و فقط می دانم چقدر حالا که دوباره طعم آن را چشیده ام.

من 100٪ مطمئن هستم كه مسئله PMO بوده است. خیلی ساده ، همه موارد دیگر را کسل کننده کرده است. M به خودی خود به اندازه کافی بد بود که باعث شد من از 18 سالگی درخشش نداشته باشم ، اما فکر می کنم باند پهن باند سرانجام هرگونه محرک دنیای واقعی برای جذب علاقه من را از بین برد. شاید من کمی اغراق می کنم ، اما نه اینقدر. من در 7 سال گذشته جنبش های اجتماعی و علاقه مند بودن را تجربه کردم ، می دانستم که چگونه باید به نظر برسد و این کار را انجام می دهم زیرا احساس می کردم که باید باشم ، اما در همه حال هیچ لعنتی در داخل ندارم.

بله ، چند روز گذشته ، من کمی دریبل و احساسات مثبت می گرفتم ، مانند وقتی که فکر می کنید هر از گاهی یک قطره باران احساس می کنید ، اما مطمئن نیستید. امروز اولین روزی بود که حال و هوایی داشتم که واقعا پایدار بود و بعد از چند ساعت از بین نرفت. بیشتر شبیه 8 ساعت است و من هنوز آن را احساس می کنم. من مطمئن هستم که دوباره پایین خواهد آمد (منفی نخواهد بود ، اما من مدت زیادی است که آونگ عصبی-شیمیایی را در عمل می بینم تا این را بدانم) ، اما در حال حاضر ، این خیلی لعنتی خوب است ...

همه محکم بمانید. این کاملا ارزشش را دارد. این ممکن است تنها قطعه در پازل شما نباشد ، اما اگر PMO را انجام داده اید ، مطمئناً تأثیرات عمده غیرمنتظره ای داشته است.

[هفته 6] یک نقطه عطف به چند روز گذشته رسیده است. در واقع احساس می کنم به حالت عادی برگشته ام. من آنقدر عادت کرده ام که هوس کنم ، یا بی دلیل غمگین باشم ، یا نامتعادل باشم ، یا مضطرب شوم ، یا کاملاً مرده باشم ، یا ترکیبات هر یک از اینها را در یک زمان 40 روز گذشته داشته باشم که فراموش کنم که همیشه چنین احساسی نداشته است. 3 روز پیش همه چیز متوقف شد درست مثل آن در روزنامه خود دو روز پیش ، من نوشتم "واو - من احساس می کنم آنچه را که امروز فقط می توانم" عادی "توصیف کنم. این احساس در من باقی مانده است و هیچ یک از دیوانگی ها برنگشته است.

حالا فقط اینكه اشتیاق از بین رفته به این معنی نیست كه من هنوز مغزم را خوب كرده ام. این بدان معنا نیست که من از عود در امان هستم! من در این 6 هفته گذشته سخت علیه وحش جنگیده ام و او را خاموش کرده ام ، اما این بدان معنا نیست که در بعضی از مراحل با ظرافت ضرب نمی کند و دوباره سعی می کند وارد شود. من باید هوشیاری مادام العمر را حفظ کنم. شعار من: فقط زنان واقعی. برای همیشه

من هنوز کاملاً تخلیه شده ام ، از لحاظ جسمی ، و از نظر ذهنی کاملاً تجربی. من قصد دارم به خودم حدود یک هفته فرصت نقاهت مغزی بدهم (شاید من یک فرد حقه باز هستم ، اما واقعاً احساس می کنم چیزی را پشت سر گذاشته ام) ، و سپس فکر می کنم که به اندازه کافی ترمیم شده و شروع به فشار آوردن به خودم می کنم دوباره در زمینه های دیگر زندگی ، که تقریبا 6 هفته گذشته در حالت تعلیق بوده اند.

[چند روز بعد] امروز واقعا افسرده عصبانی ، انتقادی تلخ از مسیرهایی که در زندگی طی کرده ام ، و مکانی که اکنون در آن هستم و توانایی های من برای پیشرفت.

در حالی که من یک لذت کاذب را از فهرست گزینه های خود حذف کردم ، اما هنوز چیزی وجود ندارد که بتواند آن را جایگزین کند ، زیرا گزینه های دیگر هنوز قدرت زیادی برای جلب رضایت من ندارند. همچنین ، بعد از این همه مقاومت PMO از نظر ذهنی بسیار خسته شده ام ، و امروز قدرت جوش و خروش را ندارم. اما اشتیاق واقعاً از بین رفته است - من امروز احساس "سطح سرسری ، فقط" بدخلقی "دارم.

حدس می زنم نکته دیگری که من را آزار می دهد این است که قطعاً در پایان هفته 6 پیشرفت بسیار چشمگیری اتفاق افتاد و من فکر کردم این به معنای تمام شدن این همه مزخرفات است. ظاهرا هر چند ، این فقط به معنی پایان دوره دیوانه بود. اکنون ناامیدی جنسی همراه با یک درد کسل کننده و از دست رفته جایگزین شده است ، و این باعث می شود که پیروزی با زنان برای من سخت شود ، من گمان می کنم که با یک غم درونی ارتباط برقرار می کنم.

[هفته 7] "حماقت احمقانه - 50 روز و هنوز PMO از دست رفته است" برای چند روز P از دست دادن ، خوب. اما اینکه 7 هفته بعد آن را از دست بدهم - چه نوزادی! یک ترس دوم نیز وجود دارد - اینکه شاید چرت و پرت هیچ ربطی به PMO ندارد و این فقط زندگی من است. جز این که فکر نمی کنم باشد ، اما ترس هنوز هم وجود دارد ، زیرا به نظر می رسد یک توضیح منطقی برای حیله گری است.

بنابراین ، آن دو شیطان من را ترکیب کرده و مورد تمسخر قرار می دهند. یکی می گوید ، "تو عزیزم! خیالتان راحت باشد چون P خود را از دست داده اید! " سپس دیگری می گوید: "یا شاید P نباشد! شاید شما فقط یک بازنده باشید و چرک باشید زیرا نمی توانید زندگی مشترک مناسبی داشته باشید! " هر بار ساعتها بین آنها رفت و برگشت کنید. بنابراین سعی می کنم اشتباه هر دو را ثابت کنم. بیرون می روم و با زنها ملاقات می کنم. من می توانم خودم را بشنوم که با آنها صحبت می کنم ، از شناگری میانه ، از احساس موفقیت و عادی درونی می پردازم. اما دومی که این عملکرد به پایان رسید ، پهپاد یکنواخت کسل کننده دوباره برمی گردد. گلوم

[چند روز بعد] نوسانات خلقی:

تغییرات خلق و خوی1) زنی وجود دارد که من به سمت آن پیشرفت می کنم. یک روز به او فکر می کنم و فکر می کنم او شیرین و سرگرم کننده است. روز بعد من در مورد او حرفی نمی زنم. این کار را تکرار کنید تا کاملا گیج شود.

2) یک روز واقعاً بلند می شوم ، حال و هوای عالی ، طلا از لبهای من ممنوع جاری می شود. روز بعد ، من یک دولت خسته کننده هستم ، که به هیچ کس تلخه نمی دهم و هیچ کس به او چرند نمی دهد. این کار را تکرار کنید تا تصویر شخصی کاملاً ناپایدار باشد.

3) یک روز فکر می کنم من یک شخص جالب هستم ، با تنهایی که به دنبال او می روم و واقعا زندگی مشترک خوبی را پشت سر می گذارم. روز بعد ، من احساس می کنم یک احمق متوهم فقیر ، که فکر می کند در حال شنا است ، در حالی که واقعاً فقط در گرد و غبار دست و پا می زند. این کار را تکرار کنید تا اینکه واقعاً خسته شوید.

[هفته 8] بزرگترین تفاوت در خروج از سازمان مجاهدین خلق، این است که به شما انگیزه می دهد که شجاع باشید، بیرون بروید و با دخترها ملاقات کنید. اگر شما هر روز آن را به پورنو می کشید و یک زن واقعی به سختی با شما ثبت می کند، چرا شما حتی می خواهید تلاش کنید و با او صحبت کنید؟ چه چیزی باید بدست آورید؟ هیچ چی. چه چیزی رو مجبوری از دست بدی؟ احتمال رد، تحقیر، شاید حتی خصومت و خشم از او.

اما تصور کنید زنی را دیده اید که دوست دارید و من به شما مبلغ 1,000,000،1،XNUMX دلار پیشنهاد دادم که بروید و با او صحبت کنید - هر چیزی بگویید ، مهم نیست چه. اگر واقعاً باور داشتید که من پولم را می دهم ، جرات گفتن با او را پیدا می کنید ، حتی اگر فکر می کنید ممکن است به شما بخندد. چه چیزی تغییر کرده است؟ او می خواهد دقیقاً به همان روشی که بدون پیشنهاد XNUMX میلیون دلاری من پاسخ می داد ، پاسخ دهد - فقط اکنون انگیزه دارید.

[چند روز بعد] شما یک حرم را ساختید.

شما آن کمدی های علمی تخیلی را می شناسید که در آن زن و شوهر نوجوان به نوعی خود را یک زن ربات ایده آل در زیرزمین خود بسازند و عاشق او شوند؟ PMO اینگونه است ، با این تفاوت که این فقط یک پسر است ، و او خودش یک حرمسرا از زنان داغ غیرقابل تحمل ساخته است. بنابراین وقتی این پسر به خارج از زیرزمین خود می رود ، در دنیای عادی ، به هیچ وجه علاقه ای به زنان عادی که می بیند ندارد ، زیرا او یک حرمسرا از زنان گرم در خانه دارد. بازگشت هر چه سریعتر به آنها تنها چیزی است که می تواند به آن فکر کند.

درست مثل بچه ها در فیلم، ما عاشق این هارم هستیم. این به همان سادگی است. مغز شما فکر می کند که حرمسرا واقعی است و به همین ترتیب رفتار می کند. هنگامی که شما در خانه هستید، شما به شدت هیجان زده به دختران از حرم خود را. هنگامی که شما دور هستید، شما هیجان زده می شوید که به خانه برسید.

شما باید با حرم مبارزه کنید.

این روند بسیار سخت است زیرا شامل شکستن با آن حرمت است. مغز شما باید بپذیرد که شما با همه آن دختران خداحافظی می کنید ، دیگر هرگز آنها را نبینید! مغز شما به مدت 8 هفته مستقیم با شما می جنگد ، زیرا به طرز ناامید کننده ای می خواهد حرام خود را حفظ کند. این شما را غمگین ، عصبانی ، بدبخت ، افسرده ، شاخ مانند جهنم ، بی حس ، پوچ و ناخوشایند خواهد کرد - شما را در بدترین جهنمی که احتمالاً ممکن است داشته باشد می کشاند تا شما را وادار به بازگشت به حرمسرا خود کند ، زیرا آنها آنها را بسیار دوست دارد. به نمودارهای خلقی من نگاه کنید - مغز من 8 هفته متوالی مرا با مزخرفات وحشتناک روبرو کرد.

اما بعد ، دقیقاً مثل وقتی که از یک دوست دختر جدا می شوید (خوب ، در واقع دقیقاً یکسان است چون یکسان است) ، یک روز بیدار می شوید و تب از بین می رود. مغز می گوید: "خوب. من آن را دریافت *بو کشیدن*. حدس می زنم همه آنها واقعاً از بین رفته باشند و دیگر هرگز آنها را نخواهم دید. * خرناس *… هی - آن زنی که در صف بانک انتظار می کشد زیبا است! سلام عزیزم!" و شما شفا یافته اید. شما به زندگی واقعی بازگشته اید و هیچ حرمسرای جادویی و رباتیک در خانه ندارید.

من چیزی شرم آور / سرگرم کننده اما همچنین بسیار مهم را به اشتراک می گذارم. دقیقاً یک هفته پیش ، من احساس غایب شدیدی داشتم - شما احساساتی را که پس از جدا شدن از یک دختر احساس می کنید ، می دانید. آهنگی وجود دارد که مدام در سرم پخش می شود ، آهنگی که می گوید "من اصلا دلتنگت نمی شوم - مهم نیست که دوستانم چه می گویند". من آن را در YOUTube بازی کردم ، و آن را با هدفون گوش دادم. من به مدت دو ساعت مستقیم گریه می کردم ، و آن را بارها و بارها بازی می کردم ، در حالی که خاطرات تمام دختران دوست داشتنی من در تمام پورنوهایی که در این سالها دیده ام - دختران مورد علاقه من ، آنهایی که به آنها نزدیک ترین احساس می کردم - در سر من چرخید. داشتم از آنها خداحافظی می کردم. به نظر می رسید بعد از جدا شدن از دوست دختر سابق از عکس های خود با شما دیدن می کنید. بنابراین بله ، من دو ساعت گریه کردم ، شاید بیشتر ، با انجام این کار. بعد از آن ، من احساس آرامش ، آرامش ، بسته شدن عظیم کردم. آنها واقعاً از بین رفته بودند.

آن شب در میله ها تعداد اعداد 3 را دریافت کردم و در روز با یکی از دخترانی که روز بعد را دیدم رفتم.

در نهایت مغز شما پذیرفته می شود.

بنابراین وقتی می پرسید آیا ادامه کار در PMO این روزها سخت است؟ نه - واقعاً واقعاً آسان است. مغز من می داند که آن دختران از بین رفته اند. پذیرفته است این تلاش من را وادار کرده است که من را وادار به بازگشت به آنها کنم. حرکت کرده است حالا وقتی من در خانه هستم ، مغز من می داند که هیچ چیز جنسی در آنجا وجود ندارد. وقتی بیرون می روم ، مغز من می داند که زنان خوبی هستند که ممکن است بخواهند با آنها کنار بیایند ، اما تنها راهی که اتفاق جنسی می افتد رابطه جنسی با آنها است ، زیرا M دیگر در فهرست نیست ، گزینه.

اما رسیدن به آن نقطه 8 هفته طول کشید. در این فاصله مغز من فریاد قتل خونین را می کشید. و بعضی اوقات جیغ کشیدن متوقف می شود ، اما فقط به این دلیل است که عادت کردم جیغی نزند ، تا وقتی دوباره شروع به جیغ زدن می کند ، من را بهتر شوکه کند.

به همین دلیل است که می گویم تلویزیون را قطع کنید. اگر در خانه هستید ، و یک زن خوب به تلویزیون می آید ، مغز شما می گوید: "هی! دختری از حرمسرای من وجود دارد! حدس می زنم حرمسرا من از بین نرفت! هومنا-هومنا-هومنا ". و همه شما دوباره هیجان زده می شوید. خانه باید برای شما از بین برود زنان. هیچی آنجا نیست. بدون نگاه اجمالی ، بدون صورت ، بدون بدن ، هیچ چیز. دنیای خارج: زنان. خانه شما: مانند * خسته کننده است. این تنها راهی است که مغز شما پیام مورد نیاز خود را می گیرد ، این است که دیگر حرمسرا نیست. رفته.

[چند روز بعد] من خلق و خوی خود را در مقیاس 0-10 به ثمر رسانده ام: 0 کاملا شل و ول است ، 10 کاملا عالی است. 8 کاملا عالی است. تصور کنید در اتوبان با سرعت 80 مایل در ساعت در حال رانندگی با BMW هستید. می شنوید که موتور آن با خوشحالی و قدرت در حال کروز از بین می رود ، اما دانستن اینکه اگر بخواهد به راحتی می تواند تا 120 مایل در ساعت برسد. 8/10 زمانی است که موتور شما مانند آن موتور احساس می کند - قدرتمند ، خوشحال ، کروز.

در 8 روز گذشته حال و هوای من به زیر 6 نرسیده است! بلوز ، رکود ، کمبود ، استیصال - همه رفته! این برای من شگفت انگیز است. حتی با خواندن گزارش های راه اندازی مجدد افراد دیگر ، نگرانی داشتم که حتی پس از راه اندازی مجدد ، حالت خصوصاً در غیاب استمنا همچنان بالا و پایین می رود.

برای شفافیت ، نمی گویم که این هفته ناامید نشده ام ، یا به طور خلاصه عصبانی شده ام - دارم. اما این ناامیدی طبیعی است ، پاسخ دادن به مواردی که انتظار دارید برای هرکسی ناامید کننده باشد. حتی در لحظات ناامیدکننده یک قدرت و انرژی هسته ای و تغییرناپذیر وجود داشته است. برای من بسیار قابل توجه بود ، تقریباً باورنکردنی ، زیرا من خیلی به PMO بالا و پایین (و البته بی حسی قبل از شروع این روند) عادت کرده ام. اما آنجاست خلق و خوی عالی

[نمودار خلق نهایی خود را از مدت کوتاهی پس از این پست در آغاز این پست]

[هفته 9] روز 57 بدون MO ، روز 64 بدون P. جنسی موفق ، عالی ، "طبیعی" ، با کاندوم

تاریخچه: من هرگز دوست نداشتم از کاندوم استفاده کنم. غالباً هرگز به رابطه جنسی روی نمی آورم زیرا نعوظ را از دست می دهم حتی به این فکر می کنم که مجبورم یکی از آنها را بیرون بریزم و از آن استفاده کنم. نعوظ غالباً از دست داده پوشاندن کاندوم. به ندرت نعوظ را از دست می دهید

شب گذشته: Stiff 🙂 در حالی که کاندوم را خاموش کردید، کاندوم را خاموش کردید، هنگام شروع رابطه جنسی و پیدا کردن نیاز به روانکاری، از طریق روانکاری، قرار دادن روانکاری، داشتن رابطه جنسی بودید. همه با سفتی نمونه. 🙂 نکته من فقط طبیعی بود، و ارتباط با تبدیل شدن بود، و احساس خیلی درست است، به نحوی که من فقط می دانستم که آن را از طریق shenanigans کاندوم با من باقی بماند.

و جنسیت به اندازه گذشته بدون داشتن کاندوم احساس خوبی داشت. من گمان می کنم به دلیل افزایش رانندگی و افزایش حساسیت پایین باشد. من واقعاً از رابطه جنسی دوباره با کاندوم با او هیجان زده ام ، اتفاقی که قبلاً هرگز نیفتاده است. رابطه جنسی بدون کاندوم قبلاً آنقدر هیجان انگیز بود که می خواهم تکرار کنم. رابطه جنسی با کاندوم از آن طرف خط افتاد و ارزشش را نداشت. اما اکنون من خوشحال می شوم که این تجربه را چندین بار تکرار کنم

آتش بازیخود ارگاسم: بسیار قوی و لذت بخش. هیچکدام از مواردی که نگران آن بودم اتفاق نیفتاد. من قادر به جلوگیری از آمدن برای مدت زمان کاملاً قابل قبولی بودم. در حقیقت ، من حتی واقعاً به آن فکر نکردم ، فقط به نظر می رسید یک تعامل جنسی سالم و عادی است. وقتی آمدم ، سرم منفجر نشد و هیچ رگ خونی را پاره نکردم و "8 هفته FUCKING !!" در گوش او همانطور که فکر کردم ممکن است باشد. در واقع ، این فقط یک رابطه جنسی زیبا ، صمیمی ، بسیار لذت بخش بود ...

بچه ها ، به این موضوع پایبند باشید. هدفی که شما به دنبال آن هستید واقعی و شگفت انگیز است. من تضمین می کنم که 100٪ ارزش تلاش را دارد و ناامید نخواهد شد. به خودتان اجازه دهید باور کنید که این مکان ارزش گذراندن 3,6،12 ، حتی 2 ماه بدبختی و مزخرفات را دارد ، زیرا همینطور است. اینقدر طول نمیکشه باید 3-5 ماه طول بکشد. اما اگر یک سال ، جهنم XNUMX سال طول بکشد ، باز هم ارزش آن را خواهد داشت. موفق باشید ، هم سربازان خروس

[چند روز بعد] در واقع داشتن رابطه جنسی و داشتن فرصت های بیشتر در راه بسیار کم کرده است ، حتی ممکن است ناامیدی را از بین ببرد. اما همچنین ، من فکر می کنم مغز من سازگار شده است ، انتظارات خود را تغییر داده است. بخشی از دلیل این که پس از PMO بسیار ناامید می شوید این است که مغز به رژیم غذایی عظیم "جنسیت" عادت کرده است (بسیار خوب ، در واقع بدنبال پورنو می رود) ، بنابراین فکر می کند که سطح تحریک و فعالیت جنسی یک امر عادی است. بعد از مدتی که عصبانیت خود را از دست داد ، تسلیم می شود و با مقدار جدید جنسیت در زندگی شما سازگار می شود ، یعنی هر چند وقت یک بار

بله ، من برخی از فرصت ها را از طریق ناامیدی منفجر کردم ، زیرا من عادت نداشتم که اینقدر میل داشته باشم. تقریباً نتوانستم جلوی خودم را بگیرم تا دختران را که با آنها صحبت می کردم ببوسم ، اما شما یاد می گیرید که رانندگی اضافی را کنترل کنید و از آن سپاسگزار باشید.

به طور خلاصه - زندگی شما تغییر می کند زیرا شما از دیدار با دختران بیشتری الهام گرفته اید ، PLUS مغز شما پس از مدتی با دفعات پایین تر فعالیت جنسی سازگار می شود ، PLUS شما رفتار اجتماعی خود را تغییر می دهید تا میل جنسی قوی تری را که در آن احساس می کنید در نظر بگیرید ، بنابراین شما هنوز هم باحال به نظر می رسند این یک فرآیند است ، یعنی زمان می برد ، اما به من اعتماد کنید ، کاملاً ارزشش را دارد.

[پست بعدی، چند هفته بعد] من احساس می کنم کمی در مورد هدایت کسب و کار خصوصی من، اما در عین حال من می خواهم برادران من در خروس شواهد مثبت من در موقعیت به ارائه بنابراین: دیروز، رابطه جنسی با یک دختر. یک بار با یک کاندوم

امروز ، رابطه جنسی با یک دختر دیگر. دو بار ، با کاندوم ، فقط حدود 30 دقیقه از هم دور (من 40 ساله هستم ، مردم). خیلی دقیق ، با 2 کاندوم. تمام نعوظ ها بسیار زیبا و سخت ، بدون هیچ مشکلی حفظ می شوند ، کاندوم از نظر دختران قرار داده می شود (همیشه برای من یک نقطه خطر محسوب می شد) ، حتی وقتی که کاندوم روشن شد وقتم را گذاشتم (من قبلاً آن را در اسرع وقت وارد کنید به امید بازیابی نعوظی که به سرعت پرچم دار شده است).

این معجزه است و من قطعا درمان می شود.

اوه ، و رابطه جنسی واقعا عالی بود. من می توانم با خوشحالی تا آخر عمر از کاندوم استفاده کنم. این کاملاً مثل رابطه جنسی و بدون رابطه قبلی بود. من مطمئن هستم که اکنون حساسیت بیشتری در خروس خود دارم که هر شب آن را محکم نمی گیرم و آن را مرور نمی کنم.

برای کسانی که درمورد ED می پرسند: حدس می زنم قبلاً ED پیشگیری داشته باشم. یعنی ، من می دانستم که به ED مبتلا می شوم ، مخصوصاً اگر می دانستم که باید از کاندوم استفاده کنم ، بنابراین حتی به دنبال رابطه جنسی نمی روم ، در واقع حتی یک دختر را دنبال نمی کردم. با این حال ، دو ماه پیش ، من به نوعی با دختری داغ و بدون نعوظ در رختخواب قرار گرفتم ، که برای من تحقیرآمیز بود. آن وقت است که من اینجا راه خود را پیدا کردم. داستان کوتاه - بله ، اگر من از ترس رابطه جنسی اجتناب نمی کردم ، احتمالاً ED بیشتری داشت.

خیلی ممنون از همه کسانی که داستان / افکار / عقل خود را به اشتراک گذاشته اند!

راه اندازی مجدد راه است

دفعات بازدید: کل وبلاگ از تجربه راه اندازی مجدد