نبرد "جنگجوی صلح در مقابل PMO: جنگجوی صلح 1 - PMO 0

داستان طولانی (بر اساس وقایع زندگی واقعی): کمی صبر کنید که لطفا بخوانید.

روزهای ابتدایی مدرسه:
روزگاری ، بچه ای که به اصطلاح دوستش در مدرسه به P معرفی شد. این زمانی بود که او چیزی را دید که قبلاً ندیده بود و احساس متفاوتی داشت.

پس از چند هفته / ماه ، او از دیدن تعداد بیشتر و بیشتر هیجان زده شد و به تدریج روز به روز افزایش یافت. دفعات تماشای P بیشتر شده بود و یک کودک احساس می کرد که بهشت ​​زیبایی هایی را پیدا کرده است که در آن می تواند زنان زیبا را برهنه ببیند و درباره آنها تخیل کند.

سریع به جلو (FF) - روزهای کالج:
بعداً ، در طول سال اول دانشجویی ، عاشق یک دختر زیبا شد. اما ابتدا او دوست او شد. بعد از چند ماه ، هر دو می دانستند که نمی توانند بدون هم زندگی کنند ، خیلی زود خواستگاری کردند و زن و شوهر شدند.

(FF) - بعد از فارغ التحصیلی، زمان آن بود که به آینده و زندگی شغلی خود نیز فکر کنیم. پسری برای تحصیلات عالیه به شهرهای مختلف رفت و دختری برای کار در مغازه خود اقامت گزید (پدرش در سال گذشته کالج درگذشت بنابراین مجبور شد تحصیلات بیشتری را ترک کند). اما عشق آنها متوقف نشد ، در حقیقت آنها چنان به هم نزدیک شدند که توانستند خانواده خود را برای ازدواج متقاعد کنند و پس از یک سال که نامزد کردند و قول دادند تا آخرین نفس خود بمانند. زندگی آنها زیبا و زیبا بود. دوستان آنها آنقدر خوشحال بودند که توانستند خانواده خود را برای آینده خود متقاعد کنند. همه معتقد بودند که داستان عاشقانه آنها به اصطلاح مثال کاملی از عشق واقعی است. بعضی از دختران نیز حسادت می کردند زیرا آن پسر بسیار زیبا بود و چنان وفادار بود که هرگز به فکر دختر دیگری نبود. خلاصه ، او 100٪ خود را به نامزدش می داد.

FF - بعد از دانشگاه:
یک روز پس از پایان تحصیلات عالیه ، تصمیم گرفت برای ادامه تحصیل به خارج از کشور برود. قبل از اینکه او کشور را ترک کند ، آنها به یکدیگر قول دادند که در روابط خود وفادار و شفاف بمانند تا از سو mis تفاهمات بی مورد جلوگیری کنند. بعد از چند ماه ، نامزدش دوست جدیدی از شبکه های اجتماعی پیدا کرد و شروع به گفتگو در اینترنت کرد. بعداً آنها شماره تماس خود را رد و بدل کردند و با تماس شروع به صحبت کردند. پسری از کارهایش بی اطلاع بود و مانند گذشته او را دوست داشت بدون اینکه شک کند.

FF - در حالی که او در خارج از کشور بود:
در یک لحظه ، یکی از دوستانش در گروهش به من گفت که او یک دوست دارد و او همیشه با او صحبت می کند ، آیا این را می دانی؟ پسری شوکه شد و نتوانست چیزی بگوید و به دوستش گفت که ممکن است فقط یک دوست باشد (فقط برای اینکه ذهن / قلبش را قانع کند).

بعداً فهمید كه اوضاع كنترل او نیست و او با زیر پا گذاشتن همه وعده ها از خط خود گذشت. وقت آن فرا رسید که از نامزدش در مورد همه چیز توضیحاتی می گرفتم اما او هیچ کلمه ای را به زبان نیاورد مگر اینکه گفت او فقط دوست خوب من است. پسری در فن آوری هوشمند بود ، بنابراین از تمام شبکه های اجتماعی-جیمیل بررسی کرد و از مکالمه آنها مطلع شد. او را با این شرایط منفجر کردند. او از قلب خود می دانست که نامزدش بیشتر او را دوست ندارد اما هر کاری که می توانست را امتحان کرد تا دوباره مثل قبل کارها انجام شود اما این فقط در قلب او بود ، واقعیت کاملاً متفاوت بود. او امیدوار بود و به عشق خود اعتقاد داشت که او واقعاً در موقعیت خود باقی بماند پس چرا او همه کارها را پشت سر او انجام داد.

پس از یک سال ، او به کشورش بازگشت با این امید که بتواند کاری کند تا نظر او را تغییر دهد اما خیلی دیر بود. او نامزدی را قطع کرد و هیچ دلیلی برای جدایی بیان نکرد. او فقط گفت ، او هیچ جذابیتی ندارد ، همین. او این جمله را به طرز وحشیانه ای بیان کرد که قلب او را سنگسار کردند اما در حالی که او از صمیم قلب او را دوست داشت ، او لبخند زد و تصمیم او را همانطور که هست پذیرفت و با یک قلب شکسته با لبخند رفت.

کوتاه داستان کوتاه ، رابطه آنها تقریباً 7 سال به طول انجامید.

جدایی دلیل اصلی م. بود. او واقعیت بی رحمانه را نمی دانست بنابراین بیشتر و بیشتر در آنجا زندگی می کرد بدون اینکه به عواقب آن فکر کند. او آنقدر افسرده بود که 2 سال طول کشید تا از آن شرایط خارج شود. یک روز او فهمید که راه اشتباهی را در پیش گرفته است و می تواند آینده اش را خراب کند. P نوعی فرار بود تا او برای مدت کوتاهی احساس خوبی کند. مدتی طول کشید تا فهمید که تماشای P فرار نیست ، در واقع این یک اعتیاد جهنمی است. P یک جهنم است ، جایی که زنان / کودکان بی گناه (نه همه) مجبور به فحشا می شوند و افرادی مانند او از تماشای اجرای آنها لذت می برند. چقدر رقت انگیز بود!

بطور خلاصه:

بعداً او بیش از P و P به اعتیاد منجر شد و این باعث عدم علاقه به انجام کار با تخلف هر روز شد. او سعی کرد هر روز بدون موفقیت موفق به ترک این افکار شود و با آنها فکر کند. سالها طول کشید تا به جایی رسید که احساس کند کافی است. او تصمیم گرفت زندگی خود را یک بار برای همیشه تغییر دهد. او هر روز صبح به درگاه خدا دعا می کرد تا راهی برای مبارزه با این اصرارها به او نشان دهد و روزی در اینترنت گشت و گذار می کرد و سرانجام به نوعی درباره یک سخنرانی TED و بعدا NoFap مطلع شد.

او در حال بررسی وب سایت NoFap بود و از داستان های موفقیت مطلع شد. اول او اعتقاد نداشت که این امکان وجود دارد اما خواندن داستان های بیشتر و بیشتر او را متوجه کرد که اگر تصمیم بگیرد می تواند این کار را انجام دهد. او شروع به خواندن همه داستان ها کرد و انگیزه آن چنان زیاد شد که تصمیم گرفت همان روز راه اندازی مجدد سیستم خود (بدون PMO) را آغاز کند.

او روز به روز از آن وب سایت اطلاعات جالب تری می یافت و درباره اعتیاد و نحوه کار آن اطلاعات بیشتری کسب کرد.

ماه اول مخصوصاً 1 هفته اول جهنم بود اما به نوعی او موفق شد بجنگد و بعداً در ماه دوم ، او با ذهن خود سر و کار داشت تا نتواند او را فریب دهد تا پاداش (M) بدهد.

پس از پایان یک ماه بدون PMO ، او خیره شد تا در مورد نحوه کار ذهن یاد بگیرد. به طور خلاصه ، او شروع به آموزش خود كرد تا بيشتر در مورد ذهن و چگونگي كنترل و همچنين به اشتراک گذاردن تجربه خود با ديگران بياموزد.

وقتی رانده می شوید ، همه چیز در راه شما نابود می شود. - دیوید گوگینز

در همان راه ، او یک حرکتی برای مقابله با این اعتیاد پیدا کرد. به طور خلاصه ، او آنقدر رانده شد که در اولین شوت آن را ساخت (Peace Warrior یک آدم وحشی است). در پایان ، همه چیز به عهده شماست ، چقدر بد آن را می خواهید.

برای کسانی که از بین رفته اند و افسرده شده اند:

PS او نامزد سابق خود را ببخشد حتی او احساس پشیمانی نمی کند (هنگامی که شروع به بخشش می کنید ، این زمان بهبودی است).

حالا من یک گرگ تنها هستم اما به این معنی نیست که احساس تنهایی می کنم. من آرامش و آزادی را پیدا کرده ام. همه چیز در مورد یک حالت ذهنی و نحوه تفکر است.

آنچه من آموخته ام (در نسخه کوتاه):
1. مثبت بودن

اگر شخص تصمیم بگیرد ، می تواند در هر نوع وضعیت توف مثبت باشد. مثبت یا منفی بودن به ما بستگی دارد. مثبت ماندن سخت تر از منفی ماندن است و وقتی کسی شما را می شکند ، مثبت نگر بودن به شهامت نیاز دارد و هنوز هم به او لبخند می زنید و او را همانطور که هست قبول می کنید.

2 استقامت
اگر کسی بتواند در این باره تصمیم بگیرد و عمل کند ، روزی او می تواند به خواسته خود برسد. این همه چیز در مورد تصمیم گیری است و احساس می کند یا نه بر اساس آن عمل می کند (خود انضباطی).

3 چقرمگی ذهنی
هرچه بیشتر در این سفر و جنگ بروید ، از نظر ذهنی نیز قدرت بیشتری پیدا می کنید. این سفر همه چیز درمورد مقاومت و اراده ذهنی است. شما می توانید یک مرغ باشید یا می توانید یک گرگ باشید ، این همه به خود شما و قدرت اراده شما بستگی دارد. هرچه بیشتر با چالش ها روبرو شوید ، به همان اندازه قوی تر و ساده می شوید. بنابراین از چالش ها نترسید.

4 ذهن آگاهی
من یاد گرفته ام که در یک لحظه زندگی کنم. قبل از هر کاری که می کردم در حالت خلبان خودکار بود اما اکنون می توانم فکر کنم ، قدم به عقب بردارم ، به خودم نگاه کنم و با هوشیاری انجام دهم. من به نوعی زندگی می کنم که بتوانم حالت خلبان خودکار را پیدا کنم و به حالت دستی بروم. در مورد آن فکر کنید

منافع زیادی در من دیده ام اما این اصلی ترین مواردی است که می خواهم برجسته کنم زیرا مردم می توانند مزایای دیگری را از تقریباً هر داستان موفق بخوانند و پیدا کنند.

برای مبارزه با افسردگی و اضطراب (برگرفته از منابع دیگر):
"اگر یکی از آن روزهای تاریک را سپری می کنید ، اشکالی ندارد. احساس آن تاریکی کاملاً خوب است. اگر هم اکنون دچار شکستگی قلب شده اید ، اگر اکنون دچار بحران مالی شده اید ، اگر اکنون به بیماری مبتلا هستید یا اکنون به هر نوع بحرانی می روید ، به یاد داشته باشید که بحران پیش می آید برای خدمت به شخصی که می خواهد از آن به عنوان سوخت استفاده کند. شما یک انتخاب دارید ، می توانید به عنوان یک قربانی زندگی کنید و یک قربانی شوید یا می توانید از خود بپرسید ، چگونه می توانم از این تاریکی که دوام نخواهد داشت استفاده کنم ، چگونه می توانم از درد استفاده کنم ، چگونه از تاریکی استفاده کنم ، بنابراین رشد می کند من بنابراین باعث قدرتمندتر شدن من می شود ، بنابراین من را عاقل تر می کند ، بنابراین به من اجازه می دهد تا از بزرگترین فضایل بشریت استفاده کنم.

همه شما تاریکی را می شناسید ، همه شر را می دانید. اما مهمتر از این ، همه شما خوب می دانید. همه شما نور را می شناسید. همه شما خنده و عشق را بهتر از هرکسی می دانید. این فرصتی برای رشد است ، لطفا به من اعتماد کنید ، شما را به بزرگترین هدایت می کند. پس آن تاریکی را در آغوش بگیر. زندگی خود را زندگی خود را با فعالیت بدنی ، با طبیعت و جوجوتسو ، با آفتاب و خنده ، با خاطرات خوب و دوستان ، با خلاقیت و نظم در آغوش بگیرید.

خود را نظم دهید ، حواس خود را نظم دهید. بنابراین می توانید خود را آزاد کنید و به آینده ای روشن بروید. لطفاً به یاد داشته باشید ، شما برای درخشش ساخته شده اید ، چیزهای بزرگی در راه است و شما متوسط ​​نیستید. تاریکی خواهد گذشت و شما قصد پرواز دارید. "

سفر من هنوز تمام نشده است ، در واقع آن تازه شروع شده است. من این سفر را نه به دلیل آسان بودن بلکه به دلیل سخت بودن ادامه می دهم. من می خواهم در آن سطح به جایی برسم که ذهن ، جسم و روح من یکی شود.

یاد آوردن:
ساده ترین کار این است که fap کنید اما برای تبدیل شدن به یک انسان روده و روده طول می کشد و نه fap.
با تهیه لیستی از کارهایی که تحت تأثیر قرار می دهد ، مادر بزرگ را دوست نداشته باش ، کارهایی را انجام می دهی که همه چیز مهم است. نیازی نیست به رخ بکشید که من این کار را می کنم & آن & amp ؛ blah blah ... با انجام کارهایی آن را نشان می دهد.
اگر کسی به شما گفت که این کار را اشتباه انجام می دهید ، آن پانک را خفه کنید و هر جهنمی که می کنید را ادامه دهید زیرا در پایان با آزمون و خطا خواهید آموخت.
دوره زمانی.

PS2: من روال خود را به طور مضحک نظم داده ام که حتی اگر ذهن من بخواهد در مورد انجام M فکر کند ، به هیچ وجه نمی تواند امیدوار باشد که در این زندگی اتفاق می افتد.

قلب 1 - ذهن 0

امیدوارم که این موضوع برای فضانوردان همکارم مفید باشد.
از صبر و پشتیبانی شما متشکریم
باشد که نیرو با همه شما باشد.
تن عشق و صلح.

ارتباط دادن - نبرد "جنگجوی صلح در مقابل PMO: جنگجوی صلح 1 - PMO 0

by جنگجو صلح