سن 19 - "خدا-حالت" دوست من: تغییری که من در او دیدم رادیکال ترین تغییری است که تاکنون در کسی دیده ام.

دوستان.alex_.JPG

دوست من (بیایید او را الکس صدا کنیم) و من در اوایل سال 2015 NoFap را با هم کشف کردیم ، کاملاً تصادفی که همزمان Game (خوب شدن با زنان) را کشف کردیم. هر دوی ما در آن زمان 18 ساله بودیم و به صورت نیمه منظم از پورنو استفاده می کردیم. من می خواهم مقایسه ای بین ما دو نفر به اشتراک بگذارم ، زیرا واقعیت این است که او با NoFap ماند و من این کار را نکردم. و من او را خدا دیده ام. امیدوارم این مورد در سفر شما الهام بگیرد.

هر دوی ما افراد درون گرا هستیم ، افرادی بسیار درون نگر. من در مدرسه به عنوان یک فرد نابغه شناخته می شدم - من همیشه با کلمات خوب بودم و این توانایی بیان به تنهایی باعث می شد باهوش باشم. به نظر می رسید مردم فکر می کنند من کاملا کاریزماتیک و پرحرف هستم و من اخیراً کشف کرده ام که دختران بیشتری نسبت به آن زمان متوجه من شده اند. اما مسئله این است که من اعتماد به نفس صفر داشتم. من چیزهای خوبی برای خودم پیدا کرده ام اما سالها با افسردگی جدی دست و پنجه نرم کردم.

از طرف دیگر الکس همیشه ساکت تر بود. او یک نوازنده و یک موج سوار است و از آن طریق منحصر به فرد در مسابقات مختلط بسیار جذاب است. او تقریباً تمام وقت خود را (بجز هنگام گشت و گذار) به بازی های رایانه ای و تماشای فیلم می گذراند. مردم با رمز و راز او شیفته شده بودند اما او کارهای زیادی برای او انجام نمی داد. او باکره بود در حالی که من سال قبل مال خود را به یک دوست دختر از دست داده بودم.

بنابراین ، ما NoFap را کشف کردیم ، و کبوتر درست داخل آن هستیم. چرا درست نیست؟ ما همیشه به دنبال آن وحی بودیم که تغییر زندگی می داد. اما هیچ یک از رگه های من به یک ماه نرسید. او فقط جلو می رفت.

تغییری که من در او دیدم بنیادی ترین تحولی است که تاکنون در کسی دیده ام. البته ، من نمی توانم همه چیز را با NoFap ارتباط برقرار کنم ، زیرا پس از اینکه او از یک دختر زیبا درخواست کرد که به رسمی (مهمانی) برود ، فقط متوجه شد که او تصمیم گرفته است که برود زیرا او قرار ملاقات ندارد ، او هرگز مصمم بود برای جلوگیری از دوباره چیزی. "من از پشیمانی امتناع می کنم!" عبارت اصلی او بود بنابراین او شروع به کار با دختران کرد و همزمان با NoFap از خطر جلوگیری نکرد. اما NoFap 100٪ عامل اصلی و قطعاً بزرگترین محرک تغییری بود که من دیدم.

او دوستانی پیدا کرد که مزایایی داشتند و دریافتند که مغز او آنقدر برای پورنو سیم کشی شده است که نمی تواند در هنگام اقدامات جنسی با یک دختر ارگاسم کند و گاهی اوقات ED را تجربه می کند. اما او نیرو گرفت ، مغز خود را دوباره سیم کشی کرد و به قدرت جنسی دست یافت. همزمان او بیشتر اجتماعی می شد ، بسیار اعتماد به نفس و اطمینان بیشتری پیدا می کرد. او به قضاوت بسیاری از دوستانش ، كاملاً بازی های رایانه ای را متوقف كرد. او یک بار به من گفت: "زندگی یک بازی است ،" و من برنده ام. چرا وقتی می توانم در پیانو یا دختران بهتر شوم ، وقتم را برای بهتر شدن در League of Legends تلف می کنم؟ "

و بهتر شود. این مانند تماشای یک جوانه و شکوفه سریع در حال حرکت ، یک فوران آتشفشانی از پیشرفت بود (برای چنین تغییرات قابل توجه زندگی. ما در اینجا نیم سال صحبت می کنیم). او سیم های معیوب خود را عوض کرد بنابراین همیشه در حین رابطه جنسی سخت بود و می توانست با دختری ارگاسم کند ، طبیعت چگونه این کار را می کند. او از شهر ساحلی ما به قلب سیدنی خارج شد. او به خارج از کشور رفت. او دوستان جدید زیادی پیدا کرد. او رابطه جنسی زیادی داشت. تا به امروز ، من هرگز به اندازه او با دختران خوب ملاقات نکرده ام. مثل تماشای استاد در محل کار است. او از زندگی خود کاملاً خوشحال و راضی است. او شغل ، رابطه جنسی منظم ، سرگرمی و دوستان دارد. من واقعاً مرد شدن او را دیده ام.

این را می گویم چون می خواهم همه شما بدانید چه چیزی ممکن است. من فکر می کنم بسیاری از ما این اعتقاد را داریم "خوب شاید او ، اما او قبلاً ماهر / جذاب / کاریزماتیک بود و فقط آن را نمی دانست". اما این یک دروغ است ، یک دروغ برای راحت نگه داشتن ما در زندگی شل و ول. واقعیت این است که همه ما این قدرت نهفته را در درون خود داریم. با ملاقات با الکس یک یا دو سال پیش ، هرگز قادر به حدس زدن تغییر و تحولات پیش رو نبودید. او فقط یک پسر عادی بود.

من من NoFap را فراموش کردم. من به سختی به دنبال موفقیت موفقیت او چرخیدم ، برخی از توصیه های او در مورد دختران را در نظر گرفتم ، خواندن کمک های شخصی بسیار زیاد اما انجام هیچ کاری زیاد ، هنوز تماشای پورنو ، اواخر شب ، تعلل ، اتلاف وقتم در اینترنت ، احساس گه نسبت به خودم. من آخرین دستگاه اجتناب بوده ام.

اما هرگز نمی تواند اینگونه بماند. من نمی توانستم از این الگوهای فکری وحشتناک که بیشتر زندگی ام را آزار می داد بیرون بیایم و می دانستم که باید تغییر کنم. فقط احساس غیرممکن بود. اما کاتالیزور دو واقعه بود.

اول ، من یک دوست خوب با مزایای خود پیدا کردم. ما دو بار با هم ملاقات کرده بودیم اما هنوز کاری جنسی انجام نداده بودیم (تازه کار ، می دانم). الکس در این راه با نکات و پیشنهاداتی به من کمک کرده بود. اما وقتی سرانجام برهنه شدیم ، کابوس اتفاق افتاد. من کاملاً سخت بودم و برای گرفتن کاندوم از زمین خارج شدم. تا وقتی که من آن را احساس کردم نرم بودم و دیگر نمی توانستم سخت بگیرم. او این مسئله را اذیت نکرد اما من دیگر نتوانستم سخت بگیرم. به نظر می رسید کاملاً از بدن من جدا شده و هیچ احساسی ندارد. این یک احساس افتضاح است.

هنوز هم تا این شب سال نو کاری نکردم. من یک دختر فنلاندی همراه داشتم و پس از تماشای آتش بازی در طبقه پایین الکس در سیدنی اقامت داشتیم. من تمام شب حال بدی داشتم: ما تا قبل از رفتن به خانه با دختر فنلاندی (که قبلاً او را می شناختم) ملاقات نکردیم ، بنابراین تمام شب من با الکس و دختری که با او بود چرخ می رفتم. من مثل یک کودک از خودم احساس وحشت می کردم. او سعی داشت من را برای دیدار با زنان بلند کند یا هنگامی که برگشتیم با فنلاندی بخوابیم. من یک تناقض را تجربه می کردم: می دانستم که می توانم با زنان خوب باشم ، می توانم در زندگی ام شاد و برآورده باشم ، اما احساس ناتوانی و کودک مانند ، به ویژه در مقایسه با او. و من ترس کمین کننده ای داشتم ... ED. اگر دوباره تکرار شود چه می شود؟

وقتی برگشتیم با دختر در همان تخت خوابیده بودیم. ما در نهایت بوسه و لمس کردیم و او گفت که بیشتر می خواهد. ببینم ، من دستم را به کاندوم رساندم ، آن را باز کردم و رفتم تا آن را روی… نرم کره قرار دهم. احساس می کردم 100٪ بی اراده هستم. او دلسوز به نظر می رسید و به خواب رفت. بیدار نشستم

من فهمیدم که با تماشای فیلم های پورنو ، خواندن داستان های وابسته به عشق شهوانی یا تنها در اتاقم ، تصور برخوردهای جنسی ، سخت عصبانی شده ام ، اما وقتی صحبت از تجارب جسمی فیزیکی شد ، آلت تناسلی من چندان علاقه ای نداشت. حتی با دوست دختر قدیمی ام ، من صادقانه می گفتم که هرگز برای رابطه جنسی هیجان زده نبودم. مغز من فقط برای آن سیم کشی نشده بود. من آن را بهم ریخته بودم.

من آنجا در تاریکی نشستم ، دختری که آرام کنارم نفس می کشید. فکر کردم این همه چیز را تغییر می دهد. این تجسم فیزیکی هر چیزی است که در درون من را می کشد ، عدم اعتماد به نفس ، افسردگی ، اجتناب از من. همه در آلت تناسلی نرم آشکار می شوند. می دانستم که باید تغییر کنم. در غیر این صورت من هرگز نمی توانم از رابطه جنسی لذت ببرم ، فقط به خاطر شرم از آن اجتناب می کنم. در غیر این صورت هرگز نمی توانم با دختران خوب شوم زیرا در فکر شکست جنسی ناگزیر برای پیروی از آن هستم. در غیر این صورت من بعد از این احساس خستگی و شادی می کردم و بعد از آن روی تختم دراز کشیدم.

من الان فقط در روز 11 هستم ، و فکر می کنم ممکن است از همین حالا هم خط بزنم. تاکنون هیچ تغییری وحشی ایجاد نشده است. اما من می توانم مواردی را برای تکمیل NoFap شما توصیه کنم:

  • ورزش- خدای من کمک می کند. چه کاردیو و چه روی عضلات کار کنید ، ظاهر بهتری خواهید داشت ، احساس بهتری خواهید داشت و خواب بهتری خواهید داشت.
  • قند کمتری - تعجب خواهید کرد که این نقش چه نقشی در شیمی عصبی و روده دارد.
  • مراقبه- از شنیدن مدیتیشن بیمار شدم و شروع کردم. بسیاری از اوقات ، به ویژه در ابتدای کار ، از اینکه مغز شما به این راحتی حواس پرت می شود ، بسیار ریز رنجیده می شوید. شما باید خود این مسئله را به عنوان یک حواس پرتی تشخیص دهید. بدون هیچ توقعی! فقط حضور داشته باش
  • زودتر به رختخواب بروید - یکی از شیاطین مداوم من. زمان خواب خود را با افزایش های مختلف تماس بگیرید و زودتر از خواب بلند شوید. احتمالاً شب ممکن است ، زمان پایان دادن باشد. صبح ها زمان ممکن است.
  • معاشرت کنید - حتی اگر برای آن انرژی ندارید. بچه ها دخترا مهم نیست برو اونجا
  • تاریخ - حتی اگر با مغز و آلت تناسلی ام سر و کار دارم ، می دانستم که نمی توانم اجازه دهم که بهانه ای برای قطع صحبت با دختران شود. بنابراین در tinder! گیم ، مطالب خوب روانشناسی اجتماعی و روانشناسی تکاملی را بخوانید ، نه چیزهای متنفر از زن. خاراندن زنان از پایه بدون توجه به اشیاest پورنوگرافی بسیار خارق العاده است.

من نمی توانم در این مورد وانمود کنم که یک گورو هستم. من تازه شروع کردم تغییر عادت ها مانند شنا کردن در برابر جزر و مد است. سخت است ، تا اینکه موج دارها جریان آب را به آهستگی به مسیری که می روید تغییر دهید.

من روز دیگر با الکس قایقرانی کردم و همه اینها را به او گفتم. او لبخند مضحکی زد و گفت که این منطقی است: او من را تحت فشار قرار داده بود تا در تلاش برای دختران پیشرفت کنم اما متوجه شده بود که به نظر می رسد زندگی را نگه دارم.

وی گفت: "NoFap همه چیز را برای من تغییر داد." "دلیل اصلی من برای ادامه کار ، این کاتالیزور برای هر چیز دیگری بود." او به من گفت که من از بسیاری جهات از او بهتر هستم: او فقط بیشتر کار کرده بود در حالی که من در رکود باقی مانده بودم.

من قصد دارم افسردگی خود را شکست دهم. من بسیاری از ویژگی های خوب برای ساختن دارم ، شما نیز همینطور. و من قصد دارم این ED را بزنم. برای من مهم نیست که یک راه حل سریع باشد یا یک سفر طولانی تر. برای من مهم نیست که با چند دختر باید سر و کله بزنم. و بعد؟ من قصد دارم مهارت های جنسی خود را بهبود ببخشم و زندگی را به خوبی ادامه خواهم داد. همه چیز از اینجا شروع می شود ، همین الان. تغییرات اندک با گذشت زمان گلوله برفی. وقتی این اتفاق می افتد ، بهتر است باور کنید که پست پیروزی من غرش شیر خواهد بود. 2016 سالی است که من می شوم. چون من مثل الکس نیستم. ما شخصیت های مختلف ، شیاطین مختلفی داریم که باید با آنها روبرو شویم. اما در پایان ، من می خواهم به چشم او برابر نگاه کنم. پیچ پورنو به تعویق انداختن پیچ به جای آن زندگی کنیم.

و این حقیقت است ، fapstronauts عزیزم. همه ما اینقدر پتانسیل داریم که درونمان خفته نشسته ایم. الکس این پتانسیل را آزاد کرد. من در حال حاضر سفر خود را برای انجام این کار آغاز می کنم. همه ما می توانیم زندگی مورد نظر خود را بسازیم. همه چیز با بستن لپ تاپ و باز کردن درهای پیشرفت شروع می شود.

با تشکر از خواندن و شما می توانید آن را انجام دهید!

tl؛ dr: من و دوستم تماشاچی پورنو خجالتی و تنبل بودیم. او این کار را ترک کرد و کاریزماتیک ، شاد ، ریسک پذیر ، با زنان عالی و در زندگی کامل شد. الان هم همین کار را می کنم. همه ما این پتانسیل را در درون خود داریم. برو زندگی کن

ارتباط دادن - Godmode دوست من

by مزدور


بروزرسانی

[پاسخ به پیام خصوصی]

من کاملا [اختلال عملکرد جنسی خود را بهبود داده ام]. با خوشحالی ، بعد از این همه اضطراب در عملکرد ، یک بار که بالاخره موفق شدم یک بار رابطه جنسی برقرار کنم ، از آن زمان دیگر این اضطراب را تجربه نکردم. مطمئناً بسیاری از تمرینات ذهنی و کارهایی که من انجام می دادم به من کمک کرد ، اما بیش از هر چیزی فقط عبور از آن آستانه بود و فهمید که من قادر به رابطه جنسی هستم. اما فکر می کنم این فقط "اضطراب عملکرد" ​​بود.