سن 20 - من می توانم در کنار دختری باشم و از تمام وجود او قدردانی کنم

من به عنوان یک نوجوان جوان در پورنو گیر کردم و به سرعت با آن شیفته شدم. اما هرگز نفهمیدم که چرا چیزی به نظر می رسد بدن من با هر فیبر موجودیت من را هدایت می کند.

[یا چگونه] چیزی که احساس خیلی خوبی داشت ، می توانست باعث شود من از خودم احساس انزجار و شرم کنم. به عنوان یک کاتولیک ، افراد زیادی داشتم که درمورد اینکه چرا استمنا “" بد "است ، به من می گفتند ، اما نمی توانستم بفهمم چگونه می توانم رابطه جنسی خود را از آنچه که با پورنوگرافی به آن عادت کرده بودم ، معتاد کردم. به خودم گفتم اگر واقعاً بخواهم می توانم جلوی آن را بگیرم.

به خودم گفتم وقتی دوست دختر داشتم می توانم جلوی آن را بگیرم. البته نمی توانستم. بعد از یک رابطه و 3 سال بعد که در خود راکد خودم غرق شدم ، سعی کردم و موفق به ترک آن نشدم ، نزدیک بود که تسلیم شوم. من خودم را متقاعد کردم که آن گزارش های 90 روزه ، 150 روزه ، 1 ساله در اینجا توسط بچه هایی نوشته شده اند که برخی راز پیدا کرده اند ، راهی برای از بین بردن اصرارهایی که من نمی توانم آنها را شکست دهم.

سپس یک روز ، من در مورد همه چیز با یک کشیش صحبت می کردم ، که چگونه بارها و بارها برای ترک کردنش تلاش کردم و شکست خوردم ، و او فقط مرا متوقف کرد و گفت که وی مشاهده کرده است که این مشکل را مشاهده کرده است که مردان ، ازدواج ها و خانواده های بی شماری را نابود می کند و من هم مدیون هستم. آن را برای خودم و خانواده آینده خودم به دست از پیچ خوردن خود بردارید و احساس ناراحتی از خودم کردم و این چیز را در جوانه فرو کنید. این روزها 90 بود و فکر می کنم دلیل متفاوت بودن آن روز این بود که این اولین باری بود که من اعتقاد داشتم قربانی مستهجن هستم و مسئولیت زندگی خود را به عهده گرفتم. و دلم می خواست زندگی خود را برگردانم.

جنت ، همانطور که احتمالاً همه شما بهتر و بهتر از من می دانید ، اصرار هرگز برطرف نمی شود. ضعیف تر یا کوتاهتر نمی شوند. اما هر وقت از روی اصرار دعوا می کنید ، شما قوی تر می شوید و بعد از مدتی ، هنگامی که یک میل دوباره بیدار می شود ، به شما آرامش می دهید تا به آن بخندید و به خواندن بروید ، با یک دوست صحبت کنید ، گیتار بزنید ، مراقبه کنید یا دعا کنید. شما می خندید زیرا خوشحال هستید ، زیرا فکر تجارت صلح در داخل ، آشتی با خود که ناشی از تحمل این مبارزه است ، فقط مسخره است. من می توانم دوستان و خانواده ام را دوباره در چشمان نگاه کنم ، زیرا مال من پاک است.

من می توانم با یک دختر باشم و از تمام آنچه او هستم قدردانی کنم ، زیرا جنسی من دیگر به نفع خودم زنجیر نشده است. و از همه مهمتر برای من ، یاد گرفته ام که با نگاه کردن به بیرون به مردم و زیبایی های دنیای اطرافم ، به جای چرخاندن درونی و پوسیدن در یک زندان از ذهن خودم ، به سختی های زندگی پاسخ دهم. از همه شما متشکرم ، برای هر پست ، هر گزارش روز 90 ، هر کلمه یا تصویر دلگرم کننده و برای نبرد با مبارزات خوب. شما را در 365 می بینیم.

TL ؛ DR - "ما به راحتی می توانیم کودکی را که از تاریکی می ترسد ببخشیم. فاجعه واقعی زندگی زمانی است که مردان از نور می ترسند. " - افلاطون

ارتباط دادن - گزارش روز 90: زندگی یک روز به طور همزمان

by UpaloShegvitsqalen