سن 20 سالگی - من به چشمان مردم نگاه می کنم. صدای من عمیق تر به نظر می رسد. هنگام سکوت احساس آرامش و آرامش می کنم. احساس احترام می کنم

من Nofap را به امید بهبود اضطراب اجتماعی خود شروع کردم. فقط چند هفته پایین خط بود که فهمیدم فقط اضطراب اجتماعی ندارم. تنهایی اضطراب داشتم.

پس از آن بود که فهمیدم اضطراب به صورت جزئی تقسیم نشده است. اگر در موقعیت های اجتماعی اضطراب دارید ، احتمالاً به تنهایی نیز اضطراب دارید. درک این مسئله برای من سخت بود زیرا نمی توانستم درک کنم که چرا وقتی کاملاً تنها هستم احساس اضطراب می کنم. احساس پوچی و تنهایی کردم. رفع این مشکل آسان نبود.

بنابراین من فقط وقت خود را عاقلانه تر می گذراندم. به جای اینکه فقط آنجا بنشینم و روی فکرهایم بنشینم ، کار کوچکی مثل لباسشویی یا ظرف هایم را انجام می دهم. بعد از اتمام کار ، احساس رضایت ناچیزی از انجام کاری می کنم و اضطرابم را از بین می برد. اضطراب هنوز وجود داشت ، اما من یاد گرفته بودم که چگونه می توانم توجه خود را به چیز دیگری معطوف کنم که تأثیر آن را بر من کم می کند.

من این کار را به مدت تقریبی 3-4 هفته ادامه دادم تا اینکه دیگر خشن نبود. من عادت داشتم افکار مضطربم را منحرف کنم. سطح اضطراب عمومی من کاهش یافته بود. هنوز احساس راحتی کافی نکردم که در کنار دیگران باشم ، اما می توانستم با خودم باشم. و از این بابت احساس اطمینان کردم. این یک پیروزی بزرگ برای من بود. زیرا بعداً زمینه ساز غلبه بر اضطراب اجتماعی ام می شود.

در همان زمان ، من این کتاب را گرفتم ، "دیگر آقای خوب پسر خوب نیست." یک بار آن را بخوانید. دوستش داشتم در مورد اینکه چگونه بسیاری از ما احساس شرم داریم و اینکه چگونه شرم ما را از رسیدن به پتانسیل واقعی خود در روابط محدود می کند صحبت شد. فهمیدم که شرم فقط نوع دیگری از فکر اضطراب آور است. بنابراین تمرین کردم که وقتی تنها شدم شرم خود را کنترل کنم. چیزی به اندازه بیرون رفتن برای غذا خوردن می تواند باعث شرمساری من ، برای صرف پول ، برای غذا خوردن در خانه شود. هر چه. ذهن من می تواند بهانه ای بیاورد تا از این بابت شرمنده شوم. اما به هر حال از پسش برآمدم و با گفتن خودم که خودم این کار را می کنم خودم را تقویت می کنم. اشکالی ندارد که برای خودتان کارهایی انجام دهید. اشکالی ندارد که بگویید چه چیزی در ذهن شما است. اشکالی ندارد که در مورد چیزی احساس خاصی داشته باشید. مشکلی نیست. تو خوبی. در واقع ، شما خوب هستید.

این تمرینات ذهنی واقعاً به من کمک کرد تا وقتی تنها هستم اعتماد به نفس پیدا کنم. بنابراین شروع کردم به خودم اجازه می دهم در کنار دیگران باشم. من قبلاً تمرین کرده بودم که وقتی تنها هستم ، افکار منفی خود را کنترل کنم ، بنابراین وقتی افراد دیگر در اطراف هستند ، چه تفاوتی دارد؟ شما همان کاری را انجام می دهید که تنها انجام می دهید ، افکار خود را کنترل کنید. به جز در موقعیت های اجتماعی ، شما نمی توانید در آشفتگی درونی خود ساکن شوید. شما باید درگیر امور خارجی باشید. بنابراین دقیقاً مانند شستن ظرف ها یا شستن لباس های خود ، توجهم را از افکار مضطرب خود دور می کنم و به آنچه فرد مقابلم می گوید ، معطوف می کنم. این باعث شد شنونده بهتری باشم. هرچه با دقت بیشتری گوش می دادم ، پاسخ های من مرتبط تر ، منسجم تر ، قابل درک می شدند.

و من اینجا هستم. من بهترین معاشرت کننده نیستم ، اما می توانم خودم را حفظ کنم. من یک شنونده عالی هستم من به دیگران پاسخ های مرتبط و معنی دار می دهم. دیگر خودم را در موقعیت هایی که در اضطراب خودم زندگی می کنم جذب نمی کنم (* این اضطراب اجتماعی است). نامزد کردم. درست مثل این که من ظرف یا لباسشویی می شوم.

من: هیچ مزایای ناپخته ای:

  • افزایش انرژی: من می گویم که این است محوری از تمام مزایای NoFap که بیشتر به رشد شما کمک می کند ، صرفاً به این دلیل که انرژی آزمایش کردن را به شما می دهد ، سود خواهید برد بیش. برای خواندن آن کتاب اضافی برای کمک به خود ، بیرون رفتن برای آن آهسته دویدن ، وادار کردن خود به پختن آن وعده غذایی در خانه به جای سفارش. و آنچه در این مورد عالی است این است که مانند وزنه برداری است. استقامت شما فقط درصورت استفاده بیشتر از انرژی و افزایش حد خود افزایش می یابد. NoFap به شما انرژی اضافی مورد نیاز شما را می دهد یا بهتر بگوییم ، با جلوگیری از احساس تخلیه وحشتناکی که پس از خودارضایی ایجاد می کنید ، انرژی خود را حفظ کنید.
  • راحت تر در بدن خودم: اکنون می توانم وقت را تنها بگذارم و با خودم احساس خوبی داشته باشم. می توانم مستقیماً در آینه به خودم نگاه کنم ، که احساس خوبی دارد. من هرگز نسبت به ظاهر خودم آگاه نبوده ام ، اما تا به حال واقعاً هرگز نتوانسته ام خودم را در آینه نگاه کنم. من گمان می کنم این ارتباطی با احساس شرمندگی ناخودآگاه از چگونگی گذران وقت من داشته باشد (سیگار کشیدن علف های هرز ، تماشای پورنو ، تنبلی).
  • کنترل بیشتر احساسات من: به جای توسل به علف های هرز ، پورنو ، الکل یا حتی دوستان ، می توانم با خودم بنشینم و احساس خود را تجزیه و تحلیل کنم. احساس بد دیگر این احساس بد را ندارد ، فقط به این دلیل که می دانم دوام نخواهد آورد. من آموخته ام که احساسات زودگذر هستند و بخش بزرگی از انسان در حال فراگیری آنهاست ، چه خوب و چه بد. هر احساسی منحصر به فرد است و تجربیات ما به عنوان یک انسان در این کره خاکی است. این نحوه ارتباط ما با دیگران است. این فقط شادی های ما نیستند بلکه غم های مشترک ما را به هم متصل می کند. (به "مهمان خانه" اثر مولوی مراجعه کنید)
  • با اطمینان بیشتر در مورد دیگران: وقتی صحبت می کنم مردم را به چشم نگاه می کنم. به نظر می رسد صدای من عمیق تر شده است. در سکوت احساس آرامش و آرامش می کنم. احساس احترام دیگران را دارم.
  • فروتن تر: این سفر چیزهای زیادی در مورد خودم و نقص های خودم به من آموخته است. در جایی از مسیر فهمیدم که تنها کسی نیست که نقص دارد. بقیه هم این کار را می کنند. این برای من درک عمیقی بود. از آن زمان ، من نسبت به دیگران احساس فروتنی ، کم قضاوتی و قدردانی بیشتری از شجاعتی کردم که برای خود بودن در میان فرهنگ مطابق ما لازم است
  • مکالمه بهتر با دختران: من هفته گذشته در یک مهمانی بودم و برای اولین بار در کل کار دانشگاهی خود با یک دختر واقعاً جذاب که هیچ قصد جنسی نداشتم گفتگو کردم. از او پرسیدم که دوست دارد در اوقات فراغت چه کاری انجام دهد ، در مدرسه به عنوان مهندس هوافضا چه پروژه هایی را دنبال می کند و ما در این مهمانی درمورد دیگران درمورد دیگران نظرات خود را ارائه دادیم. می توانستم بگویم که او در حضور من احساس راحتی می کند و از گفتگوی ما لذت می برد. علاوه بر همه اینها ، من یک قطره الکل نخوردم. من آب داشتم میزبان به من پیشنهاد نوشیدنی داد و من با کمال لطف از کار خودداری کردم. او به من گفت که من واقعاً از این بابت از من خوشم می آید و اینگونه است که ما شروع به صحبت با یکدیگر کردیم. متأسفانه من شماره او را نگرفتم زیرا او وقتی که من در دستشویی بودم آنجا را ترک کرد ، اما من در مورد آن سفر نکردم. من از مکالمه و وقتمون بابت آنچه بود قدردانی کردم و در مورد آن احساس نیاز نکردم. چه کسی می داند ، شاید دوباره به اطراف نگاه کنم. اما در حال حاضر ، من از دیدار با شخصی به اندازه او جالب و جذاب و برگزاری یک مکالمه عالی بدون هیچ مشروبات الکلی احساس خوبی دارم.
  • انتخاب جدید زنان (و به طور کلی مردم): قبل از این سفر ، من هرگز نمی فهمیدم که زنان جنسی شده در ذهن من چطور هستند. تا اینکه شروع به مراقبه کردم ، افکار و احساسات اضطراب آمیز خود را در مورد زنان و از آنجا که منشا می گرفتم مشاهده کردم. فهمیدم که در تعاملات اجتماعی با زنان (حتی بیشتر از جذابیت آنها) به دنبال اعتبار سنجی از زنان هستم و واقعاً با آنها به عنوان افراد عادی رفتار نمی کردم. یک فرد سالم از نظر عاطفی نیازی به تأیید اعتبار از سوی کسی ندارد ، نه زن و مرد. یک فرد با اعتماد به نفس احساس عاطفی خود را تقویت و حفظ می کند. وی تعاملات خود با زنان را به عنوان نقطه ای از ارزش یا توانایی های شخصی خود نمی داند. این درک به من کمک کرده است تا چشم در چشم (به معنای واقعی و معنایی) با زنان تعامل داشته باشم. در پایان روز ، زنان انسانی هستند (دقیقاً مانند مردان) که خواهان ارتباط با انسان های دیگر هستند. هیچ کس نمی خواهد عینیت یابد و به یک خط فکری تنزل یابد ، خواه جنسی باشد. همه ما فارغ از جنسیت چند وجهی هستیم و در جنبه های مختلف زندگی خود دارای ارزش هستیم که می خواهیم از آنها قدردانی کنیم. این دیدگاه واقعاً به من کمک کرد تا در سطح عمیق تری با آن دختر از حزب ارتباط برقرار کنم (نگاه کنید به بالا). و من گمان می کنم که این چشم انداز همچنان روابط غنی تر و عمیق تری با سایر زنان (و مردان) در آینده فراهم کند.
  • باهوش تر
  • تقریباً هیچ مه مغزی وجود ندارد
  • اضطراب از 8.5 به حدود 2-3 رسید (هنوز هم هر روز بهبود می یابد): همزمان با NoFap ، من نیز مداوم مدیتیشن (تقریباً 20 دقیقه در روز) را شروع کرده ام. من به شدت توصیه می کنم برای هرکسی که می خواهد اضطراب او را بهبود ببخشد ، مراقبه کنید. به شما کمک می کند تا افکار خود را کاهش دهید تا بتوانید آنها را مرتب کرده و نسبت به احساسات خود اطمینان بیشتری داشته باشید. اگر کمی عصبی هستید یا از خود مطمئن نیستید قبل از موقعیت های اجتماعی کمک بزرگی می کنید.
  • روابط بهتر با دوستان پسر: من اعتماد به نفس بیشتری در مردانگی خودم و خودم به عنوان یک پسر دارم. من معتقدم که این پیشرفت از بهبود اضطراب اجتماعی من ناشی می شود ، اما من در اطراف مردان دیگر احساس اطمینان بیشتری می کنم. من اگر دایره ای دور هم بایستیم ، با شانه های آرام بلند می شوم. زبان بدن من احساس مردانگی و اعتماد به نفس بیشتری دارد. من از اشتراک نظرات خود نمی ترسم. از نزدیک شدن به پسر دیگری نمی ترسم. اما علاوه بر همه اینها ، من فکر می کنم بارزترین مزیت در این گروه این است که دیگر احساس نمی کنم "تأکید بر تسلط من" ضروری است. نیازی نیست که به بچه های دیگر ثابت کنم مردانه تر از آنها هستم یا از آنها منظم ترم یا هر چیزی که من را از آنها جدا می کند. من خودم را برای آنچه که هستم می پذیرم و خودم را ، بسته اصلی asianamericanpsycho را ، هرجا که می روم می آورم و در صورت نیاز کمک می کنم. من به مردان دیگر احتیاج ندارم که مرا تأیید کنند یا از من تعریف کنند. من فقط خودم هستم و از یک اعتماد به نفس طبیعی برخوردار هستم که احساس نمی کند می خواهم بچه های دیگرم را پایین بیاورم. در واقع ، من می خواهم بچه های دیگر در اطراف من حرف بزنند و از این برنامه لذت ببرند زیرا این باعث می شود اوقات خوبی را نیز داشته باشم.
  • jawline برجسته تر (نتیجه رژیم + کالریشن)
  • تنش جنسی شدید در اطراف دختران اما احساس راحتی و کنترل کامل است
  • صبورتر

و خیلی بیشتر (به روزرسانی این پست ادامه خواهید داد)

دوم خلاصه داستان "دیگر هیچ آقای خوب پسر" (باید خوانده شود!)

طی حدود دو هفته گذشته ، احساس می کنم خیلی رشد کرده ام. من این کتاب را به نام No More Mr. Nice Guy خواندم ، که در مورد این است که چگونه نسل فعلی مردان در جامعه هویت خود را بر اساس آنچه زنان از آنها انتظار دارند بنا می کنند. مردان به طور ناسالم بدنبال تأیید اعتبار زنان هستند اما با زندگی هایی که خود را راضی می کنند مردانگی خود را مهار نمی کنند. در ادامه این کتاب آمده است که مردان به خواسته های خود صدایی نمی دهند و در موقعیت ها مطیع و ترسوتر می شوند.

بخش های دیگر کتاب به نحوه ترجمه این نگرش به زندگی به روابط ، هم عاشقانه و هم افلاطونی اشاره کرده اند. که در عاشقانه روابط ، "بچه های خوب"زن خود را روی یک پایه قرار می دهند ، به هر نیاز او خدمت می کنند و تمام تلاش خود را برای او انجام می دهند به امید دریافت چیزی از او در عوض ، اعم از جنسیت ، اعتبار سنجی و غیره. این افراد خوب از ترس ایجاد درگیری نیازهای خود را به حداقل می رسانند آنها باید آنها را صدا کنند و تمام توجه خود را معطوف برآوردن نیازهای زنشان کنند. سرانجام ، این عادت های ناسالم منجر به مردان سرکوب شده و ناامید جنسی می شود که دیگر چندان "خوب" نیستند زیرا آنها بیشتر در معرض خشم و رفتارهای دستکاری برای رسیدن به خواسته های خود هستند. این افراد خوب به جای تمرین ویژگی های مردانه مانند ابراز وجود و اعتماد به نفس ، رفتارهای دستکاری کننده خود را پنهان می کنند و خود را به عنوان شریکی فداکار که مایل به سفر به عمیق ترین اهداف برای پاسخگویی به نیازهای همسر خود هستند ، پنهان می کنند. این عمل در یک احساس اشراف کاذب پوشانده شده است که قصد دستکاری مرد را پنهان می کند ، این واقعیت است که او برای گرفتن چیزی در عوض اقدام می کند. او از روی عشق یا فراوانی عمل نمی کند ، بلکه از مکانی ناامیدانه مأیوس است که در آن رفتار خود را با پوشاندن آن به عنوان یک رفتار خوش اخلاق معتبر می داند.

این مردان هستند ضعیف. آنها اطمینان ندارند که در برابر طرد شدن مقاومت کنند. ایده این است که بدون اینکه انتظار اقدام متقابل از طرف شریک زندگی خود را داشته باشید ، قدرت لازم است تا نسبت به شخص مهم دیگر خود سودمندانه رفتار کنید. اکنون ، این بدان معنا نیست که روابط نباید این تبادل متقابل مهربانانه را نسبت به یکدیگر داشته باشد. این است که می گویند آنها نباید متقابل باشند. این اقدامات نباید مربوط به آخرین عملی باشد که شریک زندگی شما برای شما انجام داده است. شما در حال خرید گلهای او نیستید زیرا او شب گذشته سر عالی به شما داد. او به شما سر عالی نمی دهد زیرا شما روز دیگر برای او گل خریداری کرده اید. شما در حال خرید گل های او هستید زیرا او را دوست دارید و می خواهید او را خوشحال ببینید. شما به او سر عالی می دهید زیرا واقعاً می خواهید احساس خوبی به او بدهید. این اقدامات از یک مکان واقعی و کامل ناشی می شود. این اقدامات مستقل از یکدیگر این اقدامات شما را ملزم می کند اسیب پذیر.

این بینش ها نیز ترجمه می شوند افلاطونی روابط ممکن است به دلیل تمایل به اعتبار سنجی از دیگران ، روابط پلاتونی ناسالم با دیگران داشته باشید. مردم دوست دارند چیزهایی به آنها داده شود نه اینکه چیزهایی از آنها گرفته شود. پسر خوب می خواهد با دوستانش پاتوق بگذرد زیرا می خواهد احساس کند توسط آنها معتبر است. او با آنها پاتوق نمی گذارد زیرا واقعاً از منحصر به فرد بودن آنها و تحسین خلاقانه و سبکی که هنگام معاشرت با آنها ایجاد می شود ، قدردانی می کند. نه ، او فقط می خواهد در حضور آنها باشد و احساس قدردانی کند ، حتی اگر در شیمی گروه کمک نکند. این نگرش ها غالباً مورد توجه خود فرد قرار نمی گیرند ، اما سرانجام در افکار وی و رفتارهای ظاهری وی در این محیط های اجتماعی نفوذ می کنند. وقتی تعامل خود را با این گروه کاملاً درونی نگه می دارد ، کمتر پرحرف خواهد بود و بیشتر به فکر دیگران درمورد خود خواهد بود. او فکر می کند یک شنونده فعال است ، که چیز بدی نیست ، اما تمایل به اعتبار سنجی و ترس از عدم پذیرش از طرف دوستانش او را ساکت نگه می دارد. او هیچ خروجی ، هیچ شخصیت اجتماعی ، چیزی برای پذیرفتن و قدردانی مردم اطرافش ندارد. او نمی تواند آسیب پذیر باشد. او تحمل این واقعیت را ندارد که حرف بعدی که می گوید کاملاً مورد توجه و چشم پوشی قرار بگیرد. او نمی تواند این واقعیت را تحمل کند که ممکن است اکثریت گروه نظریه مشابه او را نداشته باشند ، و این اعتماد او را از بین می برد ، زیرا او در حال بررسی این مسئله است که آیا او باید برای بیان نظر شخصی خود صحبت کند یا نه. بیشتر اوقات ، او ساکت ماندن را انتخاب می کند و اگرچه احساس می کند این گزینه ایمن تر است ، اما اعتماد به نفس و عزت نفس او را از بین می برد. تعاملات از این قبیل باعث تقویت این طرز تفکر می شود و او فقط خودش را در یک حفره عمیق تر فرو می برد.

III. بینش شخصی از نقص شخصی و کتاب

این مواردی است که طی سه ماه گذشته ، از طریق تجربیات شخصی خودم ، متوجه شده ام. با این حال ، از زمان خواندن این کتاب حدود دو هفته ، احساس می کنم که بسیار زیاد شده ام. وقتی کتاب را برای اولین بار خواندم ، احساس کردم که این زندگی من را برای تی توصیف می کند. من همیشه توسط دیگران به عنوان یک پسر خوب توصیف شده ام. من در سال اول دانشگاه پسر بسیار محبوب و شناخته شده ای بودم و مردم من را به خاطر اینکه پسر بسیار خوبی بودم می شناختند. و من آن را دوست داشتم. من در این واقعیت وحی کردم که با دیگر بچه ها "متفاوت" هستم. من حدود یک سال با یکی از جذاب ترین دختران کلاسم رابطه برقرار کردم تا اینکه به طرز وحشتناکی به پایان رسید. بعد از خواندن این کتاب ، احساس کردم که این روابط افلاطونی و عاشقانه من را کاملاً توصیف می کند.

من مرد خوش قیافه ، محبوب و مردانه ای نبودم که به خودم اعتقاد داشتم هستم. من یک پسر خودشیفته ، تأیید طلب ، بی ادعا بودم و برای دیگران زندگی می کردم. من رویای پسری که فکر می کردم نیستم. من احمق "خوش اخلاقی" بودم که بیش از یک شخص با دوست دخترش به عنوان یک شی و تأیید اعتبار رفتار می کردم. تقریباً یک سال و نیم با سابقم رابطه داشتم. با این حال ، من قادر به برقراری ارتباط عاطفی با او نبودم. تا به امروز نمی توانم بگویم که او را به خوبی می شناسم. قسمت بزرگی از او وجود داشته و دارد که احساس می کنم در تجربیات من گم شده است ، که هرگز در طول رابطه به دنبال پرداختن یا کشف آن نبودم. بهترین راهی که من می توانستم بیان کنم این بود که رابطه من و او یک ظروف سرباز یا مسافر زیبا بود (جیسون مراز). در تعاملات ما هیچ آسیب پذیری وجود ندارد. من در آن زمان نمی دانستم ، اما به دلیل ناامنی ها و عدم تمایل به آسیب پذیری آنقدر بین ما دیوارهایی ساخته بودم که در پایان رابطه ، کاملاً از او جدا شدم. من جدایی را خیلی سخت انجام دادم ، اما نه به این دلیل که احساس می کردم شخصی را که مخصوص من بود ، شخصی را که با او پیوندهای صمیمی عمیقی داشتم ، از دست داده ام. این جدایی مرا نابود کرد ، زیرا من هیچ کسی برای تأیید اعتبارم باقی نمانده بودم ، کسی که احساس کند من ارزشمند هستم. نه تنها او و همسالانم بلکه از همه بدتر خودم احساس بی ارزشی ، بی فایده و ناخواسته بودن کردم. نمی خواستم من باشم. زندگی من در آن زمان احساس شرمندگی می کرد.

سریع دو سال مهمانی مهمانی و چندین برخورد جنسی مست و بی معنی ، NoFap را کشف کردم. من در ابتدا تردید داشتم ، اما افسرده ، بی انگیزه و ناامید از راهی برای رهایی از رکود یک زندگی بودم. بنابراین من آن را امتحان کردم. من برادرم را تابستان قبل از چهارمین سال ترک کردم ، خانه زیبایی پیدا کردم که خوشبختانه با چندین دوست دیگر پیدا کردم و تصمیم گرفتم زندگی ام را به عقب برگردانم. در سه ماهه بعدی ، NoFap را شروع می کنم و کاملاً روی خودم سرمایه گذاری می کنم. مهمانی را رها کردم. سیگار کشیدن را ترک کردم. من برای اینکه پاتوق باشم از زدن دوستان خود دست کشیدم زیرا احساس تنهایی می کردم و کاری ندارم. من کالشناختی گرفتم. رژیم سالم تری گرفتم من بسکتبال بیشتری را شروع کردم (سرگرمی بزرگ من که از کلاس سوم دبستان بازی می کردم). من یک برنامه ریز آکادمیک خریدم و شروع به برنامه ریزی هفته هایم کردم. من بیشتر درس خواندم. دوستان با مطالعه پیدا کردم. من وقتم را با بهره وری بیشتری سپری کردم. اسنپ ​​چت و اینستاگرام را پاک کردم. من فقط از فیس بوک برای برقراری ارتباط با چند دوست استفاده می کنم ، اما نه فعالانه پست می گذارم و نه اخبار خبری را جستجو می کنم تا ببینم بقیه در چه وضعیتی هستند. زندگی من اولویت اصلی من شد و از شر هر چیزی که باعث تمرکز شود ، خلاص شدم. امروز من روز هستم 65 از Nofap.

اگر تا اینجا خوانده اید ، از اینکه وقت گذاشتید و این پست را مرور کردید متشکرم. این اولین باری است که سفرم را با کسی به اشتراک می گذارم و باید بگویم که برای به اشتراک گذاشتن موفقیت هایم با شما بچه ها بسیار آزاد کننده و قدرتمند است. اگر شما در حال حاضر با NoFap دست و پنجه نرم می کنید ، من روز گذشته یک پست دیگر نوشتم که چگونه بعضی روزها احساس می کنید دوباره به میدان بازگشتید. از خود ناامید نشوید ، تقصیر شما نیست که احساس شرمندگی می کنید. همه اینها بخشی از روند راه اندازی مجدد سیستم است. من این کار را تا زمانی که بتوانم ادامه خواهم داد و قصد دارم ارسال پیام دیگری را حدود 100 روز ارسال کنم. موفق باشید همکاران Fapstronauts من و متشکرم برای همه پست های بصیرت و خنده دار در این بخش که مرا ادامه داد حتی زمانی که فکر نمی کردم بتوانم روز دیگری را رقم بزنم. شما بچه ها MVP واقعی هستید.

اجازه ندهید عنوان شما را گول بزند. من فکر نمی کنم که مردان دیگر نباید خوب باشند. این چیزی نیست که کتاب درباره آن صحبت می کند. این کتاب در مورد این است که چگونه مردان در این نسل مردانگی خود را از دست داده اند ، دیگر قاطع نیستند ، به اعتبار زن وابسته شده اند و دیگر مردان جذاب و با اعتماد به نفسی نیستند که واقعاً قرار بوده است باشند. این کار بر تحریک درک نادرست مردان از خود و دیگران (چه زن و چه مرد) متمرکز است تا رشد شخصی را تحریک کند و به آنها کمک کند اعتماد به نفس و عزت نفس خود را بازیابند.

 

 

ارتباط دادن - NoFap (روز 65) + "دیگر هیچ آقای خوب پسر" = رشد عمیق اجتماعی و شخصی (شامل مزایا)

by آسیاییامریکایی پسیسیو