سن 21 - من قبلاً درون گرا بودم ، از ترس از صحبت با مردم می ترسیدم

من بیهوده 21 ساله (و هنوز هم هستم). من قبلا هرگز رابطه نداشته ام. من به خودم می گفتم که باید روی تحصیلاتم تمرکز کنم (و همینطور هم بودم) ، در زندگی خودم به کسی احتیاج ندارم.

بعضی اوقات ، من حتی دختران را به دلیل عدم توجه به من سرزنش می کردم. و به عنوان شاید برخی از شما بچه ها ، من هر روز به معنای واقعی کلمه در مورد بکارت فکر می کردم. داشتم فکر می کردم

در مورد fapping ، من از 15 شروع کردم ، تماشای آنلاین P. فکر می کردم راهی مناسب برای جلوگیری از یافتن رابطه پیدا کرده ام. به مدت 3 سال ، هفته ای 3-4 بار فپ می کنم. این M سنگین نیست اما هنوز برای ایجاد اعتیاد ، ایجاد بی خوابی ، عدم تمرکز ، مه مغز کافی است ... من خودم چندین بار سعی کردم جلوی آن را بگیرم ، اما به اندازه کافی تلاش نمی کردم ، بنابراین خیلی زود به عادت های قدیمی خود بازگشتم . به دلیل مسائل خانوادگی ، دچار افسردگی شدم و مدتها جلوی چالش NoFap را گرفتم. وقتی می خواستم به پایین صعود کنم ، فهمیدم که باید تغییر کنم! آن زمان بود که شروع کردم به انجام آن بسیار جدی

در حال حاضر:
من بیش از 90 روز است که فپ نمی کنم. این زندگی من را کاملا تغییر داد. من یاد گرفتم که کمتر خودخواه باشم ، تماس چشمی را حفظ کنم (قبلاً چنین کاری نمی کردم). من همچنین در زندگی هرگز اینقدر متمرکز نبودم. ذهنم مثل روز روشن است.

و اما در مورد روابطم ، به محض اینکه دیگر از اهمیت دادن به زن و شوهر بودن یا نبودن ، باکره بودن یا نبودن دست می کشیدم ، با یک دختر کامل آشنا شدم. خوب ، باهوش ، زیبا ، بسیار خجالتی مثل من ، اما خوب است. ما در حال حاضر حدود 1 ماه و نیم با هم زن و شوهر هستیم. این فقط ابتدای کار است ، ممکن است در پایان کار نکند اما من اهمیتی نمی دهم ، من زندگی را همانطور که هست می گیرم!

در مورد fapping ، من دیگر اشتیاق ندارم. حتی فراموش کردم که معتاد شدن به این چرندات چه شکلی است. من می دانم که هیچ کس از خط زدن در امان نیست بنابراین من هنوز هم در مورد عوامل محرک و غیره بسیار محتاط هستم. 30 روز طول کشید تا "اشتیاق روزانه" را از بین ببرم. سپس من "flatlining" را زدم که برای من چندان دردناک نبود. سرانجام ، اصرارها برگشت ، اما من برای آن آماده بودم و به راحتی از شر آنها خلاص شدم. حالا ، احساس می کنم که هستم طبیعی.

من قبلاً درون گرا بودم ، از اینکه با مردم یا در جمع صحبت نکنم می ترسم. من نمی گویم که الان کاملاً با اینها موافقم ، اما قطعاً راحت تر شده است. با غلبه بر درون گرایی ، دوستان جدید زیادی را به دست آوردم ، زن و مرد (وقتی صحبت از دوستان زن می شد ، خوش تیپ تر بودم).

چه چیزی به من کمک کرد:

  • داشتن یک پروژه طولانی مدت: من شروع به یادگیری زبان اسپانیایی کردم. برخی از بستگان من به زبان اسپانیایی صحبت می کنند ، بنابراین فکر می کردم خوب باشد. مدتی سرم را از اعتیاد دور نگه داشت. شروع کردم به دوچرخه سواری و پیاده روی.
  • مدیتیشن: این کمک زیادی کرد. این به شما می آموزد که از گوش دادن به خواسته های خود دست بکشید ، و هرگونه خیال پردازی را بکشید (فکر می کنم تخیل طبیعی است اما در مورد ما بسیار خطرناک است).
  • ثبت یک دفترچه خاطرات دقیق: ثبت هر گونه تخیل ، خواب مرطوب ، احساسات. آنها را تجزیه و تحلیل کنید و پیدا کنید که آنها را به سمت مثبت هدایت کنید. به عنوان مثال ، "من وقتی در اتاقم تنها هستم و هیچ کس در آن نیست من می خواهم" => "بیرون برو ، یا برای کار با زبان اسپانیایی خود به کتابخانه برو"
  • یافتن پشتیبانی: در اینترنت اینجا. در مورد من ، من به خواهر بزرگترم خیلی اعتماد کردم. من می دانم که می توانم برای حفظ این نوع راز به او اعتماد کنم و همیشه پشتیبان باشم. همه افراد این شانس را ندارند که چنین اقوامی را تشویق کنند. در هر صورت ، افرادی را پیدا کنید که به شما کمک کنند.

امیدوارم این پست به شما که هنوز در تلاش هستید کمک کند. فقط یک چیز دیگر برای گفتن دارم: شجاع باشید ، کاملاً ارزشش را دارد!

با عرض پوزش برای ارسال طولانی ، فکر می کنم برخی ممکن است مفید باشند.

by محیت

روزهای 90 برای زندگی بهتر تلاش می کنید: نتایج را بررسی کنید