سن 22 - سرانجام HOCD و اضطراب را شکست دهید. من با ترس روبرو شدم

مردم سلام،

این یک داستان طولانی است من تازه وارد فیس بوک شدم و دیدم Reddit در حال آمدن است و فکر کردم ، هی ، من مدتی نیستم که آنجا هستم و تصمیم گرفتم نگاهی به اینجا بیندازم. من حساب خود را حذف کردم زیرا از 13 اکتبر ، می دانم که برای زندگی پاک هستم و پس از مدتی در این رشته ، تصمیم گرفتم که با Reddit و NoFap / PornFree کار خود را تمام کنم. من قبلاً از NoFap رفته بودم و تصمیم گرفتم که احساس کنم بازدید از اینجا با ماندن در مبارزه ارتباط زیادی دارد و باید کمی از Reddit و به طور کلی از اینترنت مرخصی بگیرم.

خوب، در اینجا این است. خلاصه ای کوتاه از زندگی من اول. تا سن 12 رشد می کند، زندگی من یک نسیم بود. من یک بچه خوشحال بودم سپس پدر و مادر من طلاق گرفتند، رابطه با پدرم که بسیار نزدیک بود قبل از آن، تقریبا ناپدید شد، هر چند او هنوز در اطراف بود. من شروع کردم به تماشای پورنوگرافی و شروع به خودارضایی در سن 12-13 و بسیار سریع، مادر من متوجه شد، و او EXPLODED. او باعث شد من احساس ناخوشایند در مورد نگاه کردن به تصاویر برهنه زنان را احساس کنم، من فورا شرمنده شدم که از جنسیت

اگرچه شاید گوش دادن به مادرم یک برنامه هوشمندانه باشد و ترک تماشای فیلم پورنو برنامه بهتری باشد ، البته من ، بچه جوانی که بودم ، هیچ دختری را برهنه نکردم و می خواستم برهنه زنان را ببینم آن را به روشی مناسب من فکر می کنم شما بچه ها می دانید که من در مورد صحبت می کنم

به جلو ، من به تماشای پورنو ادامه دادم. من هرگز سلیقه خیلی عجیب و غریبی نداشتم ، اما در مورد جنسی بودن خیلی احساس شرم داشتم. آنقدر که حتی وقتی هوشیار بودم وقتی دختری علاقه داشتم نمی توانستم با او صحبت کنم. در حالی که من به طور کلی بچه بسیار مطمئنی بودم و در مدرسه راهنمایی (دبیرستان در ایالات متحده آمریکا) بچه بسیار خوبی بودم. من ستاره نبودم اما خیلی دوست داشتم چون من پسر خوبی برای دور زدن هستم و با احترام به همه رفتار می کنم.

من تعداد زیادی از علف های هرز سیگار، سیگارهای دودی را سیگار می کشیدم، الکل زیادی نوشیدم زیرا دوست داشتم به میخانه ها و باشگاه ها بروم. فقط در اینجا من اطمینان دارم که با زنان عاشقانه شوم.

چند سال بعد ، حدود 18 سالگی ، من تقریباً آماده بودم که برای شروع کارشناسی دانشگاه به دانشگاه بروم و هنوز باکره بودم (اتفاقاً هنوز هم هستم ، اما بعداً به آن خواهم آمد). OCD شروع کرد. و چون من همیشه با زنان مشکل داشتم ، من HOCD گرفتم. شکلی از OCD که در آن شما بسیار باورنکردنی از صاف نبودن می ترسید (یا همجنسگرا ، اگر این چیزی است که شما به طور معمول با آن شناسایی می کنید). اینطور نبود که من همجنسگرا باشم و در رابطه با همجنسگرایی مشکل دارم ، اما ترس کاملاً باورنکردنی آن موضوع را احاطه کرده بود.

سپس آنجا جایی که حدود دو سال جهنم است. تا اینکه مغز شما را در انجمن یافتم و از همه دانش من در آنجا جذب کردم شگفت زده شدم. و اطلاع از HOCD. این یک معجزه لعنتی بود. بالاخره فهمیدم مسئله من چیست. اینکه به نظر می رسید من HOCD دارم (من از این روش نوشتن به عمد استفاده می کنم) و با جنسیتم مبارزه نکردم.

بنابراین NoFap را شروع کردم. و دوباره عود کردم. صدها بار چرا؟ احتمالاً به این دلیل که از بزرگسالی ترسیده ام. برای شروع روابط. آسیب دیدن. برای رفتن به دنیای بزرگ و بزرگ ترسناک. رد شدن تا با ترسهایم روبرو شوم. قبول اینکه من همه قدرتمند نیستم و زندگی می تواند زیبا باشد ، در حالی که من قبلا بدون نگرانی در یک حباب زندگی می کردم ، زیرا در زندگی خیلی راحت گذر کردم.

من برخی از خطوط جامد داشتم و اعتماد به نفس من شروع به ساختن کرد. خوشحال شدم افسردگی از دست رفته شروع به مبارزه با مشکلات OCD کرد. شروع به مراقبت از امور مالی کردم روابط من با دوستان و خانواده. رفتن به ورزشگاه خوردن و زندگی سالم

و مهمتر از همه ، من شروع به پذیرفتن کردم که رابطه جنسی (به طور کلی) چیز خوبی است. من پورنو را ترک کردم (حداقل در ابتدا سعی کردم) و خود ارضایی کردم تا فقط در مورد دخترانی که می شناسم و می توانم با آنها بخوابم کمی احساس و شاید خیال پردازی کنم. فقط روبرو شدن با ترسهایی که در هنگام خودارضایی ظاهر می شوند و به طور کلی با استمنا sex و رابطه جنسی راحت تر می شوند ، عجیبی برای عود نکردن آنها ایجاد می کند. منظورم این است که من عادت داشتم بعد از مدتی خیلی راحت تحریک شوم و از عهده این کار بر نمی آیم. احساس می کردم بسیار جنسی و پرانرژی هستم و می خواهم خودارضایی کنم. این همان کاری بود که من مشروط به انجام آن بودم. آیا می خواهید بار را آزاد کنید؟ فقط کمی پورنو روشن کنید و بروید.

انجام این کار بسیار خوب بود. و سرانجام ، در شب دوازدهم اکتبر ، احساس ناامیدی کردم زیرا هنوز مشکلات زیادی داشتم. نماز را شروع کردم و شب وحشتناکی داشتم. وحشتناک ترین شب زندگی من و احساس سخت بودن. چشمی نمی بست و به دلیل دندان پوسیده درد زیادی داشت. من نمی گویم که البته خدا بود ، اما آن شب چیزی تغییر کرد.

از آن شب ، من پورنوگرافی و سیگار را ترک کردم و دیگر هیچ مشکلی نداشتم. فکر می کنم سرانجام فهمیدم که در یک نقطه پایین قرار دارم و کاملاً با آن کار تمام شدم.

و بنابراین شروع کردم به بروز ترس هایی که دارم دارم. بازگشت به پورنو یا سیگار برای از بین بردن اضطراب، اما به مواجهه با ترس و فعالانه ایجاد اعتماد به نفس.

از زمان به زمان خودارضایی کنید، اما از لحظه ای به اوج لذت جنسی نرسیدید و احساس کنید که انرژی و فقط در حال صحبت کردن با مردم است، در حالی که خیلی احساس انرژی جنسی می کنید. این ابتدا وحشتناک بود، اما مواجهه با این ترسها باعث شد من بیشتر اعتماد به نفس داشته باشم.

HOCD نیز تقریبا به طور کامل رفته است. من با ترس مواجه شدم من شروع به درمان این وضعیت کردم. قبول میکنم که ممکن است همجنسگرا باشم این جنسیت چیزی بسیار واضح نیست، به عنوان یکی از مقالات که به بیشتر نوشتن کمک کرد اینکه جنسیت یک امر سالم و طبیعی است و اگر تمرکز خود را روی اضطراب قرار ندهید بلکه روی کاری که انجام می دهید ، اضطراب برطرف می شود.

و حالا ، بالاخره جرات کردم بگویم که من مردی مطمئن و رشد یافته هستم.

من با این که هستم ، با زخمها و ترسهایم ، و نقاط اطمینان و نقاط قوتم راحت هستم. من یاد می گیرم مسائلی که در روابط و زنان داشتم را بپذیرم و اکنون ترس کمتری از زنان دارم. من به دلیل مسائلی که پس از طلاق پدر و مادرم داشتم ، در یافتن همسر خوب ، داشتن یک ازدواج خوب و یک پدر و مادر خوب بسیار جدی هستم ، اما بالاخره آزادتر جنسی می شوم. اما من اینقدر هم اهمیت نمی دهم که هرگز دوست دختر جدی نداشته باشم.

همه چیز خوب است. و اینکه من می توانم بگویم که با اطمینان و آسانی ، در حالی که فقط در مورد تمام موضوعاتی که داشتم نوشتم (و همانطور که می بینید ، اینها بیش از اندازه کافی بود ، اگرچه زندگی من نسبت به این پست خیلی بدتر از آن بود) ، یک مورد محکم برای اینکه چرا بالاخره رایگان پورنو بودن آسان است.

بله ، من دوست دارم برخی از زنان در حال حاضر برهنه را ببینم ، دوباره ، فقط آن را به روشی مناسب می گویم. اما احساس جنسی و تمایل به دیدن زنان و در واقع آنلاین شدن و تماشای پورنو چیز کاملاً متفاوتی است. اکنون خودم نظم و انضباط را یاد گرفتم که برای رسیدن به آنچه می خواهم لازم بود. و اگرچه من کامل نیستم و هنوز در زمینه های کافی مبارزه می کنم ، اما این موضوع را مطرح کردم.

TL: DR: لازم نیست آن را بخوانید. این تا حدی فقط نوشتن داستان من در اینجا است زیرا این مکان خیلی به من کمک کرد و نوشتن در مورد داستان من احساس خوبی دارد. و تا حدی به این دلیل که امیدوارم افرادی که اکنون مبارزه می کنند بتوانند با یکدیگر ارتباط برقرار کنند و بدانند که اگر شما به کار خود ادامه دهید مشکلی نخواهد داشت. تسلیم نشو. در انتهای تونل نور وجود دارد و آن نور روشن است ، دوست من.

این مدت زمان زیادی برای برداشتن از تاریکی و به سوی نور است. و گاهی اوقات من کمی از زمان به عقب می افتم و هنوز هم برخی از دوره های بد زمانی که خط من در عقب است. اما به طور کلی حالت رو به رشد است و بسیار خوب است.

ارتباط دادن - داستان درباره اینکه با دشمنان من مواجه شده و در حال حاضر، در نهایت، برای روزهای 137 بدون هیچ مشکلی پاکسازی می شود

by vnnwlkr1


 

بروزرسانی - در نهایت HOCD و اضطراب را شکست داد

من مدت طولانی است که دچار مشکلات جدی اضطراب اجتماعی و HOCD هستم. برای سالهای زیادی ، به دلیل HOCD و اضطراب اجتماعی ، زندگی اجتماعی من (و به همراه آن ، زندگی کامل من) به طور جدی کم بود. من نمی توانم از دوست یابی ، بودن با مردم ، صحبت با مردم لذت ببرم. سالها جهنم بود.

نمی توانم بگویم که اینجا برای همه دقیقاً همان خواهد بود. من در این زمینه متخصص نیستم. اما من الان حدود 2 سال است که روی pornfree / nofap کار می کنم. این سال گذشته ، من به سختی هر گونه پورنو تماشا کرده ام. من خود ارضایی می کنم (بنابراین در اینجا NoFap وجود ندارد). من شروع کردم به زندگی سالم تر. زیاد ورزش کنید. ادامه مطلب سرگرمی های جدید پیدا شد و من از کارهای قدیمی بیشتر لذت می برم. خودم را در موقعیت های ناخوشایند زیادی قرار دهم و تمرکز خود را روی کاری که انجام می دهم حفظ کنم ، نه احساسات اضطرابی. من خودم را هر روز آنجا می گذارم تا بهتر شوم.

و این هفته ، بسیار باورنکردنی ، اولین هفته زندگی من بود که از بسیاری از برخوردهای اجتماعی لذت بردم. من در این هفته با افراد مختلفی صحبت کردم. و من از همه آنها لذت بردم. این احتمالاً بهترین هفته زندگی من است.

من چیزی نخریدم. من در زندگی حرفه ای خود گام های عظیمی بردارم. من سرگرمی یا علایق جدیدی پیدا نکردم. نه ، برای اولین بار بعد از سالها احساس سلامتی کردم.

احساس خوبی دارم لعنت، خوب است که این را بگویم.