سن 22 - سفر 2.5 ساله من از صفر تا قهرمان

من اولین بار در حدود 2 و حدود نیم سال پیش به این انجمن پیوستم ، در حالی که من شروع به تحقق بخشیدن به موقع خودداری از این کار کردم که متوجه شدم وقتی که امتناع ورزیدم ، توانستم در ورزشگاه بلندتر کنم.

من یک پسر / پسر ترک تحصیلات دانشگاهی 19 ساله بودم ، احساس می کردم بسیاری از بچه ها به من احترام نمی گذارند ، کمک نمی کند مهارت های اجتماعی من عالی نباشد. من در حال کار شغلی بودم که از کسب بادام زمینی بدون سرگرمی های بسیاری غیر از سیگار کشیدن ، نوشیدن الکل و مصرف مواد مخدر (علف های هرز ، کک ، MDM) واقعاً لذت نمی بردم. همه اینها باعث شد که احساس گمشده و اغلب افسردگی کنم.

بعد از شروع nofap ، بلافاصله شروع به دیدن تغییرات کردم ، اعتماد به نفس من رو به افزایش رفت و دیگر نگذاشتم همکاران و مشتریان به من بی احترامی کنند و قاطعیت بیشتری پیدا کردم و همیشه برای خودم ایستادگی کردم. وقتی در ورزشگاه دستاوردهای مناسبی داشتم ، بسیار قویتر شدم. من باکره نبودم ، اما مدتی بود که شاید یک سال از حضور در کنار دختری گذشته بود و اعتماد به نفس خانم ها را پایین می آورد.

یک سال سریع جلو بروید ، من دیگر سیگار نمی کشم ، مواد مخدر مصرف می کنم و به ندرت الکل می نوشم. من در شغل جدیدی هستم که بیشتر پرداخت می کنم ، من هفته ای 3-4 بار تمرین بوکس + تقریباً 10 ساعت کاردیو خارج از آن را شروع کرده ام. من در بهترین شکل زندگی ام هستم و از کسی گله ای ندارم. با تشکر از کنار گذاشتن عادت های گران قیمت ناسالم ، پول بیشتری دارم و سبک و کمد لباس خود را بهبود بخشیده و آراسته شده ام.

من خیلی بیشتر مورد توجه خانم ها قرار می گیرم و اعتماد به نفس بیشتری در خودم احساس می کنم. من هفته ای چند بار شروع به بیرون رفتن از بازی های روزانه می کنم (در طول روز به زنان ضربه می زنم) ، به دلیل نداشتن مهارت های اجتماعی عالی ، در ابتدا زیبا نبود. اما من بهتر می شوم و شروع می کنم به گرفتن تعداد زیادی از چند خرما / بدون هیچ خللی اما هنوز هم جالب تر و جالب تر از مقایسه با جایی که بودم بسیار جالب بود.

6 ماه دیگر به سرعت پیش بروید و در آمریکای جنوبی به صورت انفرادی در حال مسافرت هستم ، سفری که سالها درباره آن صحبت می کردم و به دوستان و خانواده می گفتم ، اما بالاخره بلیط یک طرفه را رزرو کردم. من عاشق این قاره هستم ، در ابتدا ملاقات با افراد جدید کار سختی است اما من به زودی با پیشرفت مهارت های اجتماعی در یک شخص رشد می کنم و چیزهای شگفت انگیزی را می بینم و با تعداد زیادی دختر مسافر گرم و لاتین های خوب روبرو می شوم!

سریع 6 ماه دیگر به جلو بروید و من در کلمبیا ، شگفت انگیزترین کشوری که تاکنون بوده ام ، هستم ، من یک دوست دختر محلی گرم در یک اتاق در یک آپارتمان با دانشجویان باحال کلمبیایی دارم ، زندگی به نظر عالی می رسد قصد دارم برای تبدیل شدن به یک انگلیسی انگلیسی آموزش دهم معلم در اینجا به علاوه بهبود زبان اسپانیایی من. سپس BOOM من با آنفولانزا مانند علائم و خستگی وحشتناک بسیار بیمار می شوم ، خستگی ادامه دارد و ادامه می یابد. من حتی برای آشپزی خیلی ضعیف هستم ، فقط می توانم برای خرید غذا به مغازه ها بروم اما فقط با کمی پیاده روی احساس سرگیجه می کنم.

من به پزشکان مراجعه می کنم و برای تنهایی چیزهایی آزمایش می کنم که حتی MONO را برای آنها ذکر کردم اما آنها می گویند بعید است و آنها قادر به تشخیص من نیستند.

وضعیت من بهبود نمی یابد و 3 ماه بعد درست قبل از کریسمس 2014 که به انگلیس بازگشتم ، رویای من برای ماندن در کلمبیا با دوست دختر داغ و دوستان جدید محلی من شکسته شد و من به دلیل بیماری که هیچ پزشکی بیش از آن نمی تواند تشخیص دهد بسیار بیمار هستم . پس از بازگشت به انگلستان ، آنها آزمایشاتی را انجام می دهند و من به زودی مبتلا به MONO (تب غده ای) می شوم. داشتن یک تشخیص تسکین دهنده است.

ارتباط دادن - از صفر تا قهرمان نوفاپ! اما اکنون بار دیگر به جاده بزرگی رسیده اید ...

 

by Brendan056