سن 23 سالگی - PIED رفته است - من همان شخصی نیستم که 7 ماه پیش بودم

confident4.jpg

این آخر هفته من یک نقطه عطف جدید را تجربه کردم. احساس بهبودی می کنم ، بسیار خوشبخت و از خودم راضی هستم. 7 ماه پیش به سختی نتوانستم نعوظ مفیدی با یک دختر بدست آورم. سخت ترین چیزی که می توانم پیدا کنم زمانی است که خودارضایی می کردم. من دچار اضطراب جنسی واقعی شدم

از آنجا که من می توانم با شلوار (ساختن + لمس کردن) خیلی سخت گیرم ، اما دقایقی که آنها از کنار بمهرم خارج شدند ، تمام شدند. من چندین بار با یو پی اس های قلاب تصادفی (تندر یا به صورت حضوری در مهمانی ها) سعی کردم اما همیشه هرگز به آنچه احساس می کردم می توانم با شریک زندگی خود نرسم ، دست نیاوردم. من یک دوست دختر داشتم (اکنون سابق) و روابط جنسی ما به دلیل مسئله من رضایت بخش نبود. من مطمئن شدم که او با استفاده از روش های دیگر راضی است. حتی اگر چند ماه پیش در حدود 2 تقسیم شدیم (شکاف تدریجی) می دانم با نگاه به آن ، خودم و او را از این لذت ناب من که فشرده ام ، فریب دادم.

اما این آخر هفته من با هم اتاقی ام و بهترین دوستش بیرون رفتم. یک چیز به دیگری منتهی شد و من به پایان رسیدم که با هم اتاقی هایم بهترین دوست بودم. حتی اگر جنس فقط مانند 5 دقیقه طول بکشد (هاهه) من از خودم خیلی خوشحال هستم زیرا من در تمام زندگی خودم هرگز با شریک زندگی سخت نبوده ام. من یک برنده هستم!

مواردی که می خواهم عنوان کنم که مربوط به موفقیت و "تغییر" من نیست.

بله بله در این ماه ها راحت شدم من این را برای تشویق کسی نمی گویم بلکه برای تشویق می گویم! موضوع اصلی NoFap "ادامه مبارزه" است.

-من 15 پوند عضله پیدا کردم

من روزانه فعال تر هستم (مطالعه ، معاشرت ، کار کردن روزهای 5 در هفته ، خواندن ، واسطه ، رفتن به مشاوره برای بهتر شدن شخصیت من و غیره).

-من از تماشاگر / سخنران بودن به یک فرد فعال / فعال / تحقق پذیر تبدیل شده ام

من زندگی را تجربه می کنم. من در حال مبارزه هستم و از آمدن مبارزاتم گذشته ام. من اضطراب اجتماعی را تجربه می کنم اما با آن مبارزه می کنم. من دیگر در خانه پیچ نمی خورم.

خوش به حال بچه ها! من فقط مجبور شدم داستانم را به اشتراک بگذارم. من 23 ساله هستم. من از امسال در کلاس 7 شروع به استفاده از پورنو کردم.

tldr: fap نکن

ارتباط دادن - من همان فردی نیستم که ماه ها قبل 7 بودم! من فقط باید از NoFap تشکر کنم. داستان من

By Dwarvesneedfood2