سن 26 - انجمن برای من اهمیت خود را از دست داده است

من 26 ساله هستم و آنجا را ترک کردم زیرا فهمیدم این روی زندگی من تأثیر منفی گذاشته است. من از حدود 11 سالگی شروع کردم. این روزها اغلب به اینجا نمی آیم. در آغاز ، حدود 3 سال قبل ، من تمام روز در اینجا بودم. سرانجام می توانم بگویم که من در نوار Nofap هستم. جسمی و ذهنی. در ابتدا من عادت داشتم خیلی زیاد خیال پردازی کنم در حالی که در یک خط قرار داشتم.

اگر از من بپرسید که چگونه این کار را انجام داده ام ، نمی توانم آن را به درستی برای شما توضیح دهم. آنچه اتفاق افتاد PMO به نوعی اهمیت خود را به عنوان یک مشکل برای من از دست داد. در زمان شروع این رشته نگرانی ها و مسائل بسیار بیشتری وجود داشت. من حتی تا یک ماه بعد از آن مطلع نبودم که در یک خط هستم.

اگر از من راهنمایی بخواهید ، من چیزی بیش از آنچه قبلاً می دانید برای گفتن ندارم. اگر مثل من معتاد شدی بخر ، بدان که زمان می برد. هیچ چیز یک شبه اتفاق نمی افتد. پس از آنکه برای همیشه آن را رها کردید ، آخرین عود وجود نخواهد داشت. فکر کردن به این روش ، عودهای پی در پی را بسیار دشوارتر می کند. اما باور کنید می آید. ممکن است متوجه نشوید. اینطور نیست که یک سوئیچ بزنید. نسبتاً تدریجی است. مدتی وارد یک رشته خواهید شد که متوجه می شوید از نظر روحی یا جسمی عود نکرده اید. کاش همه شما آن روز را پیدا می کردید.

ارتباط دادن - ورود به سیستم

By paranoid_trip


ورود به سیستم پس از سال 1

من بیش از 2 سال است که یک فضانورد هستم. من در ابتدا در Sub بسیار فعال بودم. اعتقاد و تلاش من نیز بسیار زیاد بود. جنگ با PMO سپس یک نبرد ثابت بود که همیشه در پشت ذهن من کمین بود. پست های بی شماری را می خواندم که به دنبال راه های جدید برای مبارزه با آن بودند ، گاهی اوقات خودم را ابداع می کردم. هنگام شروع NoFap پرهیز از این کار بسیار دشوار بود. هم نبردهای جسمی و هم ذهنی در جایی که دشوار است ، و من هر چند وقت یک بار شکست می خورم. لازم به ذکر است که من به PMO معتاد شده ام و برای تفریحی این کار را نمی کنم.

اولین پیشرفت واقعی من زمانی بود که PMO را برای کل ماه های 6 ترک کردم. در این مدت چند رویای مرطوب اتفاق افتاد. اما ، من فقط توانستم از این لحاظ جسمی خودداری کنم ، از نظر ذهنی هنوز خیالی بودم. این را هم باید یادآور شوم که برداشت من از تعامل زن با مرد بسیار کمرنگ بود. این همراه با خیال پردازی من را از پیشرفت واقعی باز داشت. اما در ذهن من خوشحالم و بسیار مغرور بودم که توانستم PMO را برای مدت طولانی متوقف کنم. اما در واقعیت من فقط خودم را گول می زدم.

بعد از این اجرا ، من عود کردم و خیلی به آن توجه نکردم. من در مورد عادت های قدیمی خودم به همه مراجعه کردم. اما یک تغییر احساس گناه بود. تقریباً هر جلسه باعث احساس گناه شد. زندگی اجتماعی من از این اتفاق تأثیر بسیاری گرفت. این چند عادت اعتیاد آور دیگر را نیز باز کرد که تا آن زمان تحت کنترل بودند. در این مدت در حال غرق شدن به پایین های جدید بودم. با این حال من هیچ تلاشی برای متوقف کردن مجاهدین خلق نکردم. در این مدت ، من نیاز بدنی به PMO را از دست دادم. این یک عادت خالص شد. من این کار را می کردم نه به این دلیل که می خواستم ، بلکه به این دلیل که همیشه این کار را انجام داده ام. این آیینی شد. من در این مدت کار خود را ترک کردم. من غمگین ، افسرده بودم و موارد ذهنی دیگری داشتم که بدتر می شدند. من این مدت طولانی ادامه دادم

من در این مدت تنها ماندم. سپس من به همراه خانواده ام درگیر شدم. من تصمیمی گرفتم تا خودم را بهتر کنم. من به GYM ملحق شدم و شروع به کار کردم. در این دوره من قادر به متوقف کردن PMO برای مدت زمانی کوتاه بودم. اما به زودی عود می کردم. صادقانه بگویم ، من آن را تلاشی برای 100٪ نمی کردم. این کار برای چند ماه ادامه یافت و ورزش با اعتماد به نفس واقعاً به من کمک کرد. و بعد از گذشت حدود ماه 2 ، من توانستم PMO را به طور کامل متوقف کنم. هیچ فشار جسمی و خیالی ذهنی نیست. من تعجب کردم ، زیرا نمی دانستم چگونه این اتفاق افتاد. لازم به ذکر است که در این مدت داروهایی برای اسکیزوفرنی را شروع کردم. اگر هرکدام از شما از من بپرسید که چطور این کار را کردم ، نمی دانم به شما چه بگویم. درست مثل یک سوئیچ متوقف شد. فکر می کنم دلیل این بود که من نگرانی های بزرگتری برای تمرکز روی آن داشتم.

بنابراین توصیه من به هرکدام از شما این است که سعی کنید منفعلانه از PMO خودداری کنید. به جای تلاش برای مقابله با آن و تبدیل کردن آن به یک چیز عظیم ، سعی کنید آن را تصدیق کنید و از احساساتی که با آن به وجود می آید چشم پوشی کنید. از نظر من اهمیت PMO به دلیل سایر مشکلات در زندگی من کاهش یافته و در نهایت توانستم نادیده بگیرم. حالا این را تصدیق می کنم که حتی در صورت نیاز به اجتناب بتوانم از آن خودداری کنم. سرانجام توانستم عادت خود را بشکنم اما بدون آنکه من متوجه آن شوم اتفاق افتاد. تفاوت اساسی بین آن زمان و اکنون این است که من دیگر از خواسته ها نمی ترسم. هنگامی که من به طور جدی با آن مبارزه می کردم ، خواستها شرایط را بسیار بدتر می کرد و من دائماً از آن آگاه می شوم. اکنون روزی نیازها از آن عبور می کنند.

من فقط می خواستم سفر خود را با همه در میان بگذارم. می دانم که چیزهای زیادی گفتم که واقعاً مفید است. همه بهترین ها برای همه افراد دیگر و امیدوارم روزی بتوانید بگویید که از مجاهدین خلق آزاد هستید