سن 28 - 18 ماه پیش من چاق ، افسرده ، خودکشی کردم و در اتاقم 24/7 بودم.

india.fit_.PNG

چند ماه پیش 18 من چاق بودم [100 kg] ، افسرده ، خودکشی بودم که ساعت 24 در اتاقم بود. من معتاد PMO بودم ، هر روز ساعتها در پورنو ، استمناء ، سیگار کشیدن علفهای هرز ، غذا خوردن مثل گربه ها. من نمی توانستم بخوابم تا اینکه بسیاری از اوقات شب را 3 خودارضایی کردم. من همیشه عصبانی بودم ، همیشه عصبانی بودم. اضطراب اجتماعی ، صحبت کردن با دختران را فراموش کنید.

سپس من NoFap را شروع کردم ، واقعاً کار سختی بود ، اما من ورزش زیادی را شروع کردم ، 25 کیلوگرم را از دست دادم ، تا کمتر از 75 کیلوگرم. ماه 8 را به من سپرد ، من بیش از 1000 کیلومتر در طی آن مدت دویدم ، میزان مصرف غذای خود را کنترل کردم. حالا از نظر جسمی متناسب بودم.

سپس به یک مرکز توانبخشی رفتم. در حقیقت ، من به آنجا رفتم ، خط فعلی خود را [111 روز پیش] شروع کردم. خوشبختانه در آنجا از دختری که دکترای روانشناسی خود را انجام می دهد ، مشاوره کرد ، او دانشجوی آنجا و در حدود سن من بود. من همه چیز راجع به اعتیاد من به او گفتم که با مکالمه با دخترها مشکل دارم ، او گفت که من خودم تصویر و افسردگی دارم. او واقعاً به من کمک کرد.

پس از مشاوره شروع به آماده سازی برای امتحان سطح ملی کردم ، زیرا می خواستم خودم را مشغول کنم. من نمی خواستم در اتاقم بمانم زیرا اکنون دوست ندارم تمام روز در اتاقم بمانم.

بنابراین برای یک "اتاق مطالعه" گوگل کردم تا بتوانم به آنجا بروم و مطالعه کنم. یکی را پیدا کردم و به آنجا رفتم. آن اتاق مانند 80 درصد دختران داشت. من واقعاً مضطرب بودم که در میان این همه دختر ، خیلی وقت ها فقط مرد آن اتاق بودم. سپس یک دختر با من شروع به صحبت کرد ، من سپس با او صحبت کردم [او یک وکیل است ، برای امتحان دادستان عمومی آماده می شود] ، سپس با دیگری صحبت کردم و بسیاری دیگر.

بعد هم این دختری بود که من خیلی دوستش داشتم. بالاخره به این دختر نزدیک شدم ، عصبانی شدم ، اما با خودم گفتم ، این را لعنت کن ، امروز روز است. در واقع ، من نمی دانستم که چه چیزی باید صحبت کنم ، در ابتدا فقط مکث می کردم ، بی دست و پا بود زیرا من چیزی برای سؤال کردن نداشتم. صحبت اول دقیقه 5 به طول انجامید. اکنون ما مرتباً صحبت می کنیم ، عالی است. او یک پزشک MBBS است و در حال تحصیل برای فارغ التحصیل پست در رشته زنان و زایمان است. من تا ساعت 12 در اتاق مطالعه درس می خوانم ، ساعت 5 صبح بلند می شوم ، ورزش می کنم ، کل روز را مطالعه می کنم ، دختری دارم که دوست دارد و با او صحبت می کنم ، شبها در 10 دقیقه می خوابم ، دیگر اضطراب ندارد. در واقع من الان وقت FAP ندارم.

بنابراین از اتاق / سر خود بیرون بیایید و چیز خوبی را پیدا کنید ، شجاع باشید.

ارتباط دادن - در اینجا یک روز داستان 111 وجود دارد

by Rahul_sing