سن 29 - متاهل: با موفقیت ED و ناشی از انزال را شکست داد

با اطمینان می توانم بگویم که ED من نان تست است و این سایت به همراه بسیاری از شما مردم به همین دلیل است. اول از همه ، بگذارید به شما بگویم که این بدترین موردی که تاکنون خوانده اید نخواهد بود.

در حقیقت ، داستان موفقیت من در مقایسه با بیشتر آنچه در اینجا خوانده ام بسیار رام است (اگرچه بی نظیر است). صرف نظر از این ، پسران تهدید واقعی هستند. PIED یک واقعیت است. من قبلاً هرگز در اینجا پستی ارسال نکرده ام (و امروز هم امروز به آن پیوسته ام) ، اما بدون کمک از این مکان در جایی که اکنون هستم نیستم ، بنابراین می خواهم نظر و تجربه خود را برای شما دوستان بازگو کنم.

من مطمئن هستم که بسیاری از شما به این چشم نگاه خواهید کرد ، اما من در حقیقت در 13 سالگی بکارت خود را از دست دادم. تقریباً قبل از 15 سالگی به بعد از نظر جنسی بسیار فعال بودم. من معتقدم که این امر با بهبود من ارتباط زیادی دارد ، اما هرکدام از شما که هنوز باکره باشد ، من به شما ایمان دارم. همه ما

من می توانم زیاد صحبت کنم ، بنابراین سعی می کنم این مورد را تا حد ممکن کوتاه کنم. من 29 ساله هستم و خوشبختانه ازدواج کرده ام (اکنون دو سال است). من از 19 سالگی با همسرم بوده ام و زندگی جنسی ما همیشه عالی بوده است. ما به مدارس مختلف متوسطه رفتیم و برای مدت زمان طولانی دور از هم زندگی کردیم و اینجاست که پورنو و خیالات بازی می کنند. من پورنو را کشف کردم که اینترنت تقریباً بلافاصله راه افتاد. بگذارید حدود 14 سالگی بگوییم. به هر دلیلی ، گرچه من فردی بسیار جنسی بودم ، گرچه هوا گرم بود ، اما من هرگز واقعاً زیاد علاقه مند نبودم. آنچه من درگیر آن بودم ، گپ جنسی بود. Cybersex به طور دقیق. من تا حدی که من و GF (همسر فعلی) و من به مدرسه نرفتیم ، نوعی از آن بودم و خارج از آن بودم (در بین روابط و تعامل جنسی در زندگی واقعی). من این را توجیه کردم که فکر می کردم بهتر از تقلب جسمی او است ، بنابراین من می خواهم به اتاق گفتگوی جنسی با افراد دیگر (دختران ، "دختران" و گاهی اوقات با بچه های دیگر - با وجود صاف بودن) آنلاین ، در حالی که گاهی اوقات برخی از پورنو در پس زمینه.

من این کار را تقریباً یک یا دو بار در روز انجام می دادم ، هنگامی که با دخترم بودم ، روزها - گاهی اوقات هفته ها - مرخصی می گرفتم ، یا در مهمانی ها / معاشرت ها شرکت می کردم ، اما این به سرعت به یک عادت تبدیل می شد ، بدون اینکه حتی متوجه شوم. من همچنین استاد لبه شدم. من می خواهم برای هر جایی بین 1 تا 3 ساعت بدون O'ing بازی کنم. این در نهایت به زندگی جنسی واقعی من ترجمه شد و با گذشت زمان ، DE جدی داشت.

سرانجام من حتی نمی توانم با کاندوم تقدیر کنم ، و به سختی می توانم چیزی را احساس کنم. ما ازدواج کردیم ، زندگی جنسی ما سقوط کرد (مدتی بود) و علی رغم اینکه واقعاً با هم زندگی می کردیم ، ممکن است ماهانه یک بار رابطه جنسی برقرار کنیم. شاید دو بار و وقتی این کار را کردیم ، ذهن من به خیالات کثیف فکر می کرد تا خودم را O بسازم ، یا اینکه بهانه ای برای احساس نکردن آن درست می کردم و بدون اینکه واقعاً Oing کنم ، کار را تمام می کنم.

اشتهای جنسی من به طرز چشمگیری کاهش یافته است ، و من فقط تصور کردم که این همه بخشی از ازدواج ، یا یک دهه با یک زن (شگفت انگیز) بودن است ... بنابراین من فقط به کارهای عجیب و غریب سایبر خود و تماشای پورنو در کنار هم ادامه می دادم ، و ما صمیمیت خود را از دست داد و بیشتر جنگید.

وقتی تصمیم گرفتیم یک خانواده درست کنیم ، تابستان گذشته بود همه چیز واقعا به هوادار ضربه زد. اوت تا سپتامبر یک شستشو بود - من گاهی اوقات ، گاهی اوقات ، اما من PMO و cybersex را کاهش داده بودم زیرا می خواستم "سربازان" خود را تحت کنترل نگه دارم. من واقعاً فقط وقتی اوقات ماه او فرا می رسید ، این کار را می کردم. البته همیشه بدون اینکه او بداند.

عدم بارداری به نوعی رسیدن به ما بود و حدود اواسط ماه اکتبر ، من تصمیم گرفتم که PMO را کاملاً متوقف کنم ، به هر حال همیشه احساس شرمندگی می کردم. بنابراین چند روز اول خوب بود ، اما من شروع کردم به این حملات عصبانیت من وارد کار شدم ، که وحشی بود. من وقتی به خانه می رسیدم خودم را لمس می کردم ، اما نه - من از O قبول نکردم. سرانجام ، دوره های وحشی ناپدید شدند ، اما همراه با آنها ، خواسته من کاملاً پیش رفت. وقتی زمان شروع تلاش در ماه نوامبر فرا رسید ، من نتوانستم آن را ادامه دهم. ما می توانیم تقریباً به نیمی از ظرفیت آن برسیم ، شاید کمی بیشتر ، آن را وارد می کردم و ظرف چند دقیقه لنگ می رفت. به مدت دو هفته مستقیم. توپ های آبی واقعی بودند و ناراحت کننده است

من قبلاً هرگز تجربه ED نکردم ، شب دوم که اتفاق افتاد ، من بصورت آنلاین جست و خیز کردم و این مکان را پیدا کردم من ساعتهای زیادی را صرف خواندن تمام آنچه در PIED و همه چیز مربوط به آن می شدم. باورم نمی شد. این من بودم. این برای من اتفاق می افتاد!

اوضاع در خانه ما سنگین بود و من به یاد دارم که حدود 8 نوامبر ، من کاملاً به NoFap پایبند بودم. مهم نیست چقدر طول می کشد ، خودم را درست می کنم. من به همسرم نیمه حقیقت را درمورد اینکه چگونه وقتی از کار به خانه برمی گردم خیال پردازی می کردم اما گاهی اوقات فقط به او می گفتم. برای او توضیح دادم که این باعث حساسیت زدایی و مغزم شده است. او تعجب کرد ، اما حمایت کرد. من فکر نمی کنم که او واقعاً اوضاع را درک کرده باشد ، اما او به دلیل اینکه من نتوانستم برای قسمت بهتر دو هفته آن را برطرف کنم ، خیالش راحت بود.

علائم ترک من به شدت ضربه می خورد. افسردگی ، اضطراب ، از دست دادن اشتها ، خستگی ، لرز - بیش از یک هفته آنقدر زیاد داشتم. نیازی به ذکر نیست که میل جنسی کاملاً صفر و یک میل جنسی است که برای چه کسی می داند چه مدت به تعطیلات رفته بود. من متعهد شدم که خودم را لمس نکنم ، و خودم را با پروژه های اطراف خانه ، فشارهای هوایی و هاکی فانتزی مشغول کردم. دکتر تستوسترون من را آزمایش کرد که خوب بود و ویاگرا به من داد. خوب ، این آخرین قطره قطره برای من بود. 29 و گفتند که ویاگرا را امتحان کنید. من به زندگی خود سوگند یاد کردم که به این چیزها دست نخواهم زد.

من در اطراف جستجو کردم و قرص های ماکا را کشف کردم - همان شخص بی تاب و بی حوصلگی که هستم - که در تجارب خود باید بگویم ، یک بخشش خدایی بوده است. بعد از حدود یک یا دو هفته مصرف 3 بار در روز این قرص ها ، احساس چیزهایی می کردم. علائم ترک شروع به از بین رفتن کرد ، انرژی من بالا گرفت و کمی احساس آلت در آلت تناسلی ام وجود داشت (همچنین بسیار سالم تر به نظر می رسید). من هنوز خودم را لمس نکردم حتی اگر کمی این جا و آنجا خیال پردازی کرده باشم. من گاهی اوقات نیمه نعوظ پیدا می کنم ، اما هیچ چیز خیلی بزرگ یا خیلی سخت نیست. میل جنسی من یک جورایی می آمد و می رفت ، و من واقعاً مطمئن نبودم که چه اتفاقی می افتد ، اما بدن من قطعاً به نوعی در حال گذار بود. نه اوینگ در واقع به تعادل مغز من کمک می کرد.

در طول این همه (حتی در طول خط مشی من)، من در تلاش برای rewire شدم. من با همسرم فوق العاده مهربان بودم، می توانستیم خوشحال باشیم، هر زمان که با هم تنها باشیم، بوسه می زنیم و یکدیگر را لمس می کنیم، و این قطعا کمک می کند.

وقتی نوبت به "دوره تلاش" دسامبر ما رسید که اتفاقاً هفته گذشته بود ، من نگران شدم ، اما احساس آمادگی کردم. من حدود دو ماه بود که اود نکرده بودم و حدود 5 هفته بود که اومدم. ما نور را شروع کردیم ، من در طبقه پایین حرکت را احساس کردم ، صمیمی تر شدیم و رونق گرفتیم. من در سالها اینقدر سخت گیر نبودم. ما عشق ورزیدیم ، هر دو اوج گرفتیم و این کار را از آن زمان هر شب انجام دادیم (اکنون 5 پشت سر هم) بدون هیچ مشکلی و از زمان نوجوانی تاکنون چنین احساسی نداشته است. من می خواستم اینجا پست کنم ، اما در صورت اثر "تعقیب کننده" مردد بودم ، که می توانم تأیید کنم دقیق نیست. این معامله واقعی است ، پسران.

موارد بسیار بیشتری وجود دارد که من می خواهم بنویسم ، و در اینجا دو داستان دیگر وجود دارد که احساس کردم به من مرتبط هستند و به من کمک بزرگی کردند:

لطفا در صورت تمایل از من هر چیزی را که می خواهید بدانید بپرسید. من می خواهم تا جایی که می توانم کمک کنم. این برای من ترسناک بود و من مواردی را خواندم که خیلی بدتر هستند ، بنابراین فقط می توانم تصور کنم که بچه های دیگر چقدر اضطراب دارند.

شما می توانید این، پسران را ضرب و شتم. تهدید واقعی است، اما پیروزی نیز همین است.

PS هرگونه خطای املایی / گرامری قابل توجهی را ببخشید - من این را از تلفن خود ارسال کردم

برخی از قوانین زندگی توسط:

  1. دست از خود بردارید اصلاً متوقف - فقط متوقف شود.
  2. Rewiring فوق العاده مهم است. همسر من کمک کرد تا بهبودی من را افزایش دهم.
  3. به تالارهای گفتمان Success Story پایبند باشید. بقیه را نادیده بگیرید تا بهبود پیدا کنید.

داستان موفقیت من: http://www.yourbrainrebalanced.com/index.php?topic=32389.msg512939#msg512939

ارتباط دادن - ED موفق شد

توسط - StarkMoody