سن 32 سالگی - زندگی حزب شد. احساس رئیس بودن

young.guy_.dsjdjgh.JPG

من آن را در یک سالن محلی کشتم. 6 از ما؛ زن و شوهرهای دختر / پسر 2 و یکی دیگر از دوستان من و من خودمان بودیم. برای ساعت 4 ، من در حال چرخش بودم ، همه سرگرم می شدم ، با همه صحبت می کردم ، با افراد جدیدی آشنا می شدم ، مردم در واقع تکیه می زدند تا آنچه را که باید بگویم را بشنوم.

بهترین قسمت: 1 زوج 1 ساعت بعد به گروه ما پیوستند (آنها دوست دوستان بودند). دختر مدام درحال بررسی من ، ارتباط چشمی قوی ، تعداد زیادی IOI بود. او سعی می کرد هر چیزی و هر آنچه را که به او گفتم بهم ربط دهد و همچنان سعی داشت مرا متوجه خود کند. او با همسرش بود که بسیار آرام و افسرده به نظر می رسید بنابراین من نمی توانستم با او چنین کاری کنم (این همان چیزی است که به خودم گفتم) ، اما 30 دقیقه بعد ، او تصمیم گرفت که بماند.

او جای خود را روی کاناپه گذاشت و درست کنار من نشست. به او گفتم که برای یک دود بیرون می روم و او می خواهد به من بپیوندد. یک چیز به دیگری منتهی می شود ، و چیز دیگری که می دانید ، او چند سانتی متر از من فاصله دارد و خود را جمع می کند. اعتراف می کنم ، اصرارهای شدیدی داشتم و او بوی بسیار خوبی داشت ، اما من به او گفتم که نمی تواند چون او در حال دیدن شخصی است. او فقط به داخل قدم زد. دود را تمام کردم و مهمانی را ادامه دادم. IOI های او ادامه داشت اما من با آن کار تمام کردم.

54 روز پیش من هر کاری می کردم که حتی او را وادار کند به من نگاه کند.

لعنت ، من نمی دانم این شخص درون من کجاست ... من خوشحالم اما ترسیده ام بی شرم هم باشم. باید بیشتر مراقبه در یک لحظه قطعاً به او رضایت می دادم ، حتی او را روی یک پایه قرار داد. من سعی می کنم مردم را برای آنچه که هستند و نحوه رفتار آنها با دیگران اکنون ببینم.

من 32 ساله هستم و بیش از 2-3 سال است که nofap را روشن / خاموش می کنم.

بسیاری از مزایای دیگر نیز وجود دارد اما من نمی توانم با ذکر آنها در اینجا عدالت را رعایت کنم. سعی می کنم کمی وقت پیدا کنم و لیست خودم را بنویسم اما به زودی قرار نیست ، ببخشید.

TL؛ DR: راه افتاد؛ زندگی مهمانی شد. دختر (که با شخص دیگری ملاقات کرده بود) نزد من آمد ، سعی کرد مرا ببوسد ، من افکار دوم داشتم اما تصمیم گرفتم که ادامه ندهم. احساس یک رئیس.

ویرایش: با تشکر از بازخورد بچه ها ، من فروتن هستم.

ارتباط دادن - روز 54. من آن را در یک سالن محلی کشتم. بسیار نزدیک به یک دوچرخه است.

By SThrowAway2014