سن 48 سالگی - خداحافظی از فانتزی ، سلام به جنسیت در دنیای واقعی

من به من ضربه ششم و نهایی هدف روز 15، که اکنون از آخرین گذشت من برابر است با 90 روز.

گرچه من قبلاً اظهار داشتم که این یک راه اندازی مجدد نیست ، بلکه یک دوره آزمایشی است که از آخرین گذشت من - شما را فریب دادم ، مغز ، مستقیماً شما را فریب داد !!!

البته نه ، واقعاً- ما از این باهوش تریم. با این حال ، این مثالی است که ما باید از "نیرنگ ذهنی" خود استفاده کنیم تا اینکه در واقع خود را از پس آن برمی داریم. تا انجامش نداده ای اعتباری ندارد یک شعار مشهور در جامعه بازیابی است.

من به هدف روز 90 خود ضربه زدم !!!

همانطور که قبلاً گفته شد ، این به عنوان راه اندازی مجدد رسمی من عمل می کند. در حالی که من از خطرات و مشکلات موجود در کمین بسیار آگاه هستم ، اما بدون نیاز به پورنوگرافی یا استمنا in در زندگی خود ، خوشحال و کامل هستم - به خصوص که آنها روشهای مقابله ای نادرستی هستند.

من تمایلی به حضور در خط و جستجوی چیزهایی برای پیاده شدن یا ضربه سریع دوپامین ندارم. من به خوبی می دانم که ، به هر دلیلی ، شروع می کنم تا از طریق جایگزین های آن ، و غیره به این پورنو ادامه دهم ...

اگر خودم را خلق و خوی کنم ، سعی می کنم بفهمم چه اتفاقی می افتد ، یا فقط بدون قضاوت مشاهده می کنم. من بیشتر این چیزها را نفس می کشم. تمرینات تنفس عمیق ، تکنیک های ذهن آگاهی و دعا روش های مقابله ای من هستند. من هنوز ذهنم را آموزش می دهم که به پورنو ، استمنا and و زنان متفاوت از گذشته فکر کنم ، و این گاهی اوقات از نظر ادراک ادامه دارد - اما این به سرعت در حال تغییر است.

من خیلی ترجیح می دهم تمایلات جنسی در دنیای واقعی به تخیلات ساخته شده در پورنو و استمنا occur. این "دنیای واقعی" بر صمیمیت عاطفی پافشاری می کند ، و این امر به بهترین وجه در یک رابطه متعهد اتفاق می افتد ، مانند پیمان ازدواج. این بهترین زمینه را برای عشق واقعی ، صمیمیت و تجربه جنسی فراهم می کند. همه چیزهای دیگر خارج از آن فقط خودخواهانه و غیرواقعی است و از این رو نامطلوب است.

ترک این رفتارهای اعتیاد به پورنو و رابطه جنسی سخت ترین کاری بوده است که تا به حال با آن روبرو بوده ام. به خاطر داشته باشید ، این برای من 20 سال به علاوه از تابستان 1993 بوده است ، اگرچه مطمئناً قبل از آن ، تولید این محصول در حال شکل گیری بود.

  • من فهمیدم که برای غلبه بر این اعتیاد نیاز به جدیت سگ مرده با خودمان ، کوشش ، سرسختی برای هرگز تسلیم شدن و دریافت لطف رادیکال خداست که مهم نیست ، چه اتفاقی داشته باشد ، آمرزیده شده و با آن سازش می کنید به او.
  • من دریافته ام که برای غلبه بر این اعتیاد ، فرد باید یاد بگیرد که چگونه با اصرارها روبرو شود و با آنها کنار بیاید. نمی توان از این دست و پنجه نرم کردن ، و ایجاد هیولایی بزرگتر از زندگی جلوگیری کرد. پیچ بزنید ، مردها! زندگی خیلی کوتاه است. چی؟ آیا می خواهیم این اعتیاد را 20 سال دیگر ادامه دهیم؟ چه زمانی ، اگر بخواهیم تغییر کنیم؟ این مطمئناً "جادویی" اتفاق نمی افتد ، ما باید به لطف او خود را تغییر دهیم.
  • من دریافته ام که برای غلبه بر این اعتیاد ، باید علم آن را درک و قدر بدانیم. ما مسیرهای عصبی حساس شده ای را ایجاد کرده ایم که شما را ملزم به انجام همان کار قدیمی می کند ، شما باید دقیقاً همانطور که پاسخ داده اید پاسخ دهید تا در تلاش خودخواهانه برای مصرف و نابودی زندگی خود ادامه دهید و قویتر شوید. تنها راهی که ما می خواهیم این اعتیاد را از بین ببریم و خودمان را تغییر دهیم این است که اگر در پاسخ به انگیزه ها و اصرارهایی که به ما وارد می شود ، کاری متفاوت انجام دهیم ، چه اینها برای ما بیرونی باشد ، چه احساسی و درونی برای ما.

راه انداز / اصرار —-> پاسخ —–> عادت. ساده است. اگر پاسخ خود را تغییر دهیم ، عادت خود را تغییر خواهیم داد.

یاد آوردن: تعریف جنون در انجام همان کارهای قدیمی است ، در حالی که انتظار نتیجه متفاوتی دارد.

برای مردان (و زنان) در اینجا: اگر من بتوانم در این زمینه تغییر کنم ، هرکسی می تواند. داستان من ، با گوشه های بسیار تاریک ، به عنوان مثالی به کار می رود که مهم نیست که این اعتیاد هر چقدر بد ، چقدر ریشه ای داشته باشد ، می تواند تغییر کند و باید تغییر کند.

در حال حاضر مشغول نوشتن چیزی هستم که با آن تماس می گیرم روش ساتی، و پس از تکمیل آن پیوندی را در ژورنال من ارسال خواهد کرد ، که نمایانگر تکنیک های مختلفی است که من برای غلبه بر این اعتیاد 20 ساله به کار برده ام.

از همه شما متشکرم که اگر این کار را انجام دادید ، به خاطر حمایت از من و دعا برای من ، مجله من را خواندید

و با تشکر از شما راه اندازی مجدد ملت / YBR ، و برای مردانی که پشت خلق آن هستند.

ارتباط دادن - خداحافظی از فانتزی ، سلام به رابطه جنسی واقعی

توسط - لئون (جی جی ققنوس)


 

پست اولیه - لطف بی شرمانه

سفر من:

در حالی که این سفر به سمت آزادی برای من در 17 ژوئیه 2003 آغاز شد ، وقتی فاش شد (به همسرم که اکنون 20 سال دارد) که من به طور دوره ای از کتابفروشی های پورنو بازدید می کردم ، جنگ من بیشتر برمی گردد وقتی که به عنوان یک مسیحی وارد یک رابطه جنسی شدم اعتیاد به انواع مختلف در تابستان سال 1993. عضویت در یک کلیسای مذهبی مانند و روحانی بدرفتاری هیچ کمکی نکرد ، زیرا اخلاقی بیش از حد جنسی ، مخلوط با تربیت بی عشق من و پیدا کردن پورنوگرافی در زمین بازی به عنوان یک دانش آموز کلاس چهارم یا پنجم ، همه با هم مخلوط شده اند و من را به یک مکان اعتیاد می کشانند. همچنین ، در دوران نوجوانی ، یک رویداد آسیب زای مهم رخ داد که همچنین نقش سازنده ای داشت.

من از سال 1993 با این مبارزه که از سال 2003 آشکار شده است ، با آنچه [عمدتا] اعتیاد به پورنوگرافی سافتکور (هر چند با هاردکور گاه به گاه) ، از جمله استمنا and و لبه دار کردن ، دست به گریبان بوده ام. بهبودی مسیحی نوع گروه از آن زمان ، اما با کمترین تغییر رفتار.

بازگشت به داستان: [هشدارهای تبلیغاتی!]

در جستجوی درک رفتارهای وسواسی آمیز ، برایم مهم بود که داستانم را خیلی دور از ذهن بازگو کنم - غفلت در کودکی ، نه فقط از طریق تغذیه ، بلکه از همه مهمتر رشد عاطفی.

این غفلت توسط یک پدر غایب (که وقتی من 4 بود ترک کردم) و یک مادر کلامی توهین آمیز که با نام بردن من و توهین آمیز و توهین آمیز مرا شرم می کند.

وقتی کلاس هفتم بودم ، خودم را آماده به خودکشی کردم. فکر نمی کنم عصبی داشته باشم ، اما غالباً در فکر آن بودم. به دلیل برخی ادبیات کاتولیک که در آن زمان خواندم ، تصمیم گرفتم اجازه دهم داستانم ادامه پیدا کند ، و ببینم که فصل بعدی چه چیزی را ذخیره کرده است.

برای من جالب به نظر می رسید که ، در طول هر اتفاق آسیب زای زندگی ام ، سکس و سکس ، سکس و یا استمناء پیشگویی اتفاق افتاده بود که به طرز عجیبی به شکلی یا شکل دیگری به من پیشنهاد می شد ، گویی ناجی من است.

بارزترین نمونه این زمان ، زمانی بود که توسط مردی به عنوان یک نوجوان فراری که در خیابان ها زندگی می کرد ، مورد تجاوز قرار گرفتم.

رویدادهای دیگری نیز وجود داشت که به عنوان مثال در حالی که احساس ضعف می کنید ، پورنوگرافی [چاپ شده] در خیابان ها پیدا می کنید. یا ، یک بار وقتی من به عنوان یک دختر 14 ساله سعی کردم از یک رستوران محلی مشغول غذا خوردن و شستن باشم ، یک خانم فاحشه پیشنهاد داد که مرا به خانه اش ببرد. یادم می آید که از زنهای مختلفی که داخل یک اتاق می رفتند و بیرون می رفتند ، مسخ شده بودم. بعداً یک بلوند رفت ، یک سبزه آمد بعداً - من نمی دانستم در آن محیط دودی و نور کم چه خبر است.

هنگامی که من در 1985 یک مسیحی شدم ، زندگی من تغییر کرد. من مشکلات شهوت و استمناء داشتم ، اما در 1990-91 مدت محدود پیروزی را از اینها دریافت کردم. این بهترین زمان آزادی در زندگی جوانم بود.

سپس من با همسرم آشنا شدم. ما با او آشنا شدیم ، او هنوز باکره بود و سالها بعد با 3 ازدواج کردیم ، اما در طول زمان ملاقات ما حیوانات سنگین وجود داشت - که باعث شرم زیادی در آن زمان شد ، چون من عضو یک کلیسای بسیار قانونی بودم.

در زمان ملاقات ما ، در روزهای اولیه طرد و پذیرش زیادی از طرف او وجود داشت که این نوع باعث بازپخش مداوم مسائل مربوط به طرد و ترک شد. از نظر عاطفی بسیار نیازمند بودم.

یک شب تصمیم گرفتم به او بگویم که در نوجوانی چه اتفاقی برای من افتاد ، و او در آن زمان مرا رد کرد که قربانی جرمی شدم که در آن مقصر نبودم. این مسئله باعث شد که اعتیاد 20 به علاوه سال گذشته باشد که به ازدواج ما منتقل شد.

لطف خدا:

ما مدتهاست که این موارد را بین خودمان حل کرده ایم ، و او از پویایی همه چیز می داند.

اما حتی بعد از درک این موارد در زمینه روانشناختی آنها تا سال 2000-03 ، هنوز هم نتوانستم آزاد شوم تا اینکه شروع به یادگیری لطف رادیکال خدا نسبت به خود کردم. تا زمانی که یاد نگرفتم چگونه عشق بی قید و شرط خدا را به خودم بپذیرم ، با وجود تلاش برای ترک ، نمی توانستم از شرم و شرمی که مرا مقید نگه داشت ، خلاص شوم.
 
آنچه در حال حاضر برای من بسیار مفید است درک لطف خداوند است ، زیرا این مسائل جنسی تحت "قانون" بسیار اخلاقی شده است ("… تو نباید") - اما در عوض ، این لطف به من می گوید ، "تو را دوست دارند و بخشش می کنند تمام گناهان تو ، هر چه باشد! "- همه گناهان من هنگامی که مسیح بر روی صلیب مرد ، بود همه هنوز آینده است. این بدان معناست که تا آنجا که به خدا مربوط می شود ، من کاملاً و کاملاً آمرزیده شده ام ، و نه تنها این - بلکه من صالح هستم (در حق با خدا هستم) ، مقدس و مقدس هستم (جدا می شوم) - صرف نظر از نحوه رفتار من - خوب یا بد. تنها چیزی که لازم است این است که ذهنم را به حقیقت احیا کنم. 

بدون تلاش برای صداگذاری هدفمند "مذهبی" ، درک موارد فوق برای من بسیار مهم بود ، زیرا شرم سمی و ذهنیت قانون گرایانه عامل این اعتیاد و وسواس بود.

هدف من در اینجا:

اگرچه من در این انجمن تازه وارد هستم ، اما تاکنون در زندگی ام درمانهای زیادی دریافت کرده ام و امیدوارم در همان سفر دیگران را تشویق کنم ، خواه مومن باشند یا نه ، ما همه انسان هستیم و همه ما نیاز به بهبودی از شکستگی خود در این زمینه داریم ، زیرا این قطع رابطه جنسی بیشتر علائم مسائل عمیق تر است.

پیوند های مفید:

مجله Reboot Nation لئون

تاریخچه خطا

صلح و عشق به همه.

JJ ققنوس (لئون).