برای سالهای 20، این رمان نویس یک اعتصاب مخفی داشت

Obler.jpg

در ملاء عام ، بنیامین اوبلر خوشحال بود ، شغل موفقی داشت و توانست روابط با زنان برقرار کند - در حالی که به طور خصوصی وی را مجبور به تماشا می کرد. پورنوگرافی. در اینجا ، او در مورد عادت مخرب و نبرد خود برای فتح آن باز می شود.

2010: این 7am در سه شنبه ژانویه ، یک صبح تاریک در زمستان است. به ساختمان منازل می شوم و به فکر پذیرش خودم هستم: هفته گذشته ، من به پورنو اینترنت نگاه کردم.

منظور من این نبوده است. در حقیقت ، آخرین کاری بود که می خواستم انجام دهم. مهمتر از آن ، چیزی شبیه فراری نبوده که قبلاً انجام می داد.

این گروه گفتگوی درمانی مردانه رفتار اجباری جنسی من است ، جایی که هر سه شنبه صبح به مدت دو ساعت قبل از کار به آنجا می روم.

این کاری نیست که هر مرد قبل از کار روز سه شنبه تصمیم بگیرد. اما ما مرد نیستیم. ما مردهای ناامید هستیم. ازدواج های ما ، خانواده های ما ، عقل ، آزادی ما و در برخی موارد زندگی ما در معرض خطر است.

1984: من هنوز هم اولین باری که پورنوگرافی را دیدم به یاد می آورم. یک گالری عکس از یک زن که در ساحل مانند driftwood پرت شده است. با پرش از گشت و گذار ، سینه ها شناور می شوند. کلوزآپ های بزرگ gooseb.

خانه ای که من در آن بزرگ شدم یک کتابخانه مستهجن را در یک کابینت دو کشوی خاص برگزار کرد.

مردم از من سؤال می کنند که ای کاش هرگز به آن رفتار غیرقانونی نپرداختم. خیر. اگر بعداً آن را كشف كردم ، ممكن است كارها متفاوت باشد ، اما كشف خود جنسي امري طبيعي است. این تعداد دفعات بازدید من از پشیمانی من است.

مادر و پدرم دیر کار می کردند ، برادرم اغلب در ورزش بود. اکثر ظهرها بعد از مدرسه آزاد شدم که دوباره به کتابخانه مراجعه کنم.

اینجاست که مراسم شروع می شود. من به اندازه کافی عصبی بودم که کشف شدم که در زیر پنجره روبروی خانه همسایه اردک کردم. من روی زمین می نشینم ، کشو را به آرامی باز کنید. به دلیل عمق این مجموعه ، می توانم مطالب جدیدی را تهیه کنم ، دقیقاً مثل اینکه می خواهم بعداً در اینترنت انجام دهم.

بعضی اوقات ، وقتی من در عمل بودم ، شخصی به خانه می آمد. من یک اتومبیل در جاده رانندگی می شنوم ، درب گاراژ باز می شود. وحشت! برانگیختگی جنسی با اضطراب کشف و ترس از عدم پذیرش پیوند ناگسستنی برقرار شد.

به تصویر کشیدن یک مجله پورنو از شهوت روزمره ، برای یک بیننده آگاه ، اما نه برای یک شخص 12 ساله ، طنزآمیز است. یک پلیس زن با کامیون راننده ای که در آن کشیده شده است ، تحت تأثیر قرار می گیرد. یک زن خانه دار کودک پرستار خود را اغوا می کند.

در جادوگران ، پایان سناریوهای عادی وجود نداشت که امتحانات انتحاری را به همراه داشته باشند. زنان مبتلا به هوس جنسی ، همه جنبه های زندگی را تحت الشعاع خود قرار می دادند ، به همان اندازه که مشتاقانه از دیدن آن برهنه بودند.

وقتی شروع به پیش بینی بازگشت خود کردم ، به سختی از کابینه دور شدم.

1996: من یک کامپیوتر خانگی ، آپارتمان خودم و یک CD-ROM با شکوه با ساعتهای رایگان 100 زمان اتصال اینترنت AOL دارم. من آنلاین می شوم و جستجوی من هزاران نتیجه را به همراه دارد. در هیچ زمان ، من یک گالری عکس قبل از من دارم. من برای 13 سال دیگر بدون پورنو آنلاین نمی روم.

دوست دختر دارم که بعضی از آنها طولانی مدت هستند. اما من در این روابط فراموشی نیستم. کسی می خواهد ازدواج کند و من از این پیشنهاد ناشنوا هستم.

من از خانه خود در ایالات متحده به انگلستان نقل مکان می کنم ، جایی که قبض هزاران پوند را با شرکت مخابرات انگلیس در اینترنت می گیرم و همه آن را به کارت اعتباری شارژ می کنم.

2000: من به ایالات متحده برمی گردم و در زمینه تولید فیلم و تلویزیون کار می کنم. آخر هفته ها به دفتر می روم و به دوست دخترم می گویم که باید روی یک پروژه کار کنم. من برای دریافت فیلم از اتصال سریع اینترنت و برنامه های اشتراک فایل استفاده می کنم. من آنها را در آنجا تماشا می کنم و بعداً مثل یک آشغال در صندلیم می خوابم.

در خانه ، من دیر بیدار می شوم و بعد از رفتن دوست دخترم به رختخواب می روم. وقتی او سایتهای پورنو را در تاریخچه مرورگر رایانه پیدا می کند ، می گویم که باید این اسپم بوده باشد ، به تنهایی یا هر چیزی راه اندازی شده است. ما تلخ می جنگیم. "این تقلب است!"

من دروغ ها را قطع می کنم و اعتراف می کنم که در اطراف آن پرورش یافته ام و اعتراف می کنم که همیشه در آنجا بوده است. اما ما جوان هستیم و نمی دانیم در مورد آن چه کار کنیم.

سالهاست که ما این صحنه بی ثبات از ذوب و شکافت را تکرار می کنیم. وقتی رابطه تمام شود ، با احساس اجتناب ناپذیری است.

2007: من به تازگی اولین رمانم را به ناشر فروخته ام که یک اتفاق مهم برای من است. من با دایان یک زن باهوش ، بالغ و موفق ازدواج کردم.

ما یک خانه خریداری کرده ایم. من 35 ساله هستم و برآورده شده ام.

علاقه بزرگ دیگر من از همیشه فعال تر است. من یک اتصال اینترنتی سریع ، رایانه شخصی با جدیدترین سخت افزار و دفتر خودم در پشت خانه دارم که در آن پرده های چسبان نصب کرده ام.

به عبارت دیگر ، من به تمام پورنوهایی که می خواهم نگاه می کنم ، دقیقاً مثل همیشه.

تماشای پورنو مانند خوابیدن و غذا خوردن است. این بخشی از من است ، اگرچه بخشی را که علناً درباره آن بحث نمی کنم.

در اوایل زندگی دوستانه ما ، دایان با استفاده از پورنو اینترنت به من پیوسته بود ، و این منجر به گفتگوئی شد که در آن او قدردانی خود را از این نظر به دست آورد - گفت این طبیعی است ، زنان زیبا هستند ، از هیچ چیز نباید شرمنده شود و غیره. اما به این سادگی همه چیز ساده نبود. در ذهن من ، استفاده پورنو هنوز چیزی بود که باید مخفی نگه داشته شود.

ماهها بود که دچار بی حوصلگی ، خوش بینی ، مشکلات اشتها می شوم. من حالم بد بود ، خوابم نامنظم. من غالباً رویاهای وحشتناک و خشن داشتم ، لگد زدن و ضربات شبانه من که اغلب دایان را بیدار می کردم.

بدترین علامت این احساس بود که پشت چشمم ورم می کند - یک درد خارش دار و سوراخ دار.

من به داروهای ضد افسردگی رفتم. علائم کاهش یافته است. احساس بهتری داشتم رژیم من عادی شد. دوباره غذا خوب شد خدا را شکر می توانم دوباره از زندگی لذت ببرم!

به عنوان بخشی از بازگشت من به سلامتی ، به ورزشگاه بازگشتم.

سپس ، یک شب ، من نشسته ام تا از یک جلسه طولانی مرور فیلم ها و فیلم های زنان جوان لذت ببرم. این مغز من را با بی حس کردن مواد شیمیایی لذت می برد. اندورفین ها روز بعد بیدار شدم به چشم های ابرو که احساس می کردند در زیر آفتاب بیابانی پخته می شوند. با پایین آمدن از پله ها ، پاهایم از شدت گرفتگی فریاد می زدند.

"من به وب ضربه بزن ، به وب ضربه بزن" ، خودم فکر کردم. این زمانی است که می دانستم مشکلی وجود دارد.

در دفتر ، من درخواست کردم و به من تأیید شد که از منزل به صورت پاره وقت مشغول به کار باشم ، که سریع و مرتباً از آن سوء استفاده کردم در خانه ، من از پورنو استفاده کردم و سپس در یک کما افسرده روی نیمکت خوابیدم.

این شکست صمیمیت جنسی با دایان بود که مرا تحت درمان قرار داد.

اگرچه او نمی خواست من از دوست داشتن عکس هایی از زنان زیبا و سکسی شرمنده شوم ، در عین حال ما چندین سال در محاصره صمیمیت قرار داشتیم.

من و دایان موافقت کردیم که به دنبال مشاوره ازدواج باشیم ، ما را به مرکز سلامت جنسی در دانشگاه مینه سوتا و گروه گفتگوی درمانی من سوق داد.

2015: این قسمت شاد است. من در حال حاضر در نیویورک در طبقه بالا با ترزا که زندگی کامل تاریخ من را با مستهجن می داند زندگی می کنم. من فهمیدم که اعتیاد من تا چه حد عمیق است.

یکی از مواردی که ما مردان در کلینیک یاد می گیریم ، رفتار ماست ، رسیدن به زانو که به پورن می رسیم ، اجتناب کننده است.

ما با احساسات خود سر و کار نداریم. ما توانایی پردازش استرس ، عصبانیت ، ترس را نداریم. ما همچنین ارتباط برقرار نمی کنیم.

برای ساختن این مهارت ها سالها طول کشیده است اما اکنون آنها را دارم. بنابراین ، در حالی که قبلاً ، در مراحل اولیه پرهیز از پورنو ، من به معنای واقعی کلمه احساس می کردم دنیا روز به روز به پایان می رسد ، اکنون به سادگی با زندگی روبرو می شوم.

توانایی من برای برقراری رابطه بزرگترین تغییر است. من قبلاً به بسیاری از زنان عشق می گفتم ، اما نمی دانستم واقعاً عشق چیست.

من به عنوان یک جوان ، یک فرد تحصیل کرده و شخصی که در کلیسای کاتولیک پرورش یافته است ، من می دانستم راهی که باید به زنان احترام بگذارم چیست. من به برابری جنسیتی اعتقاد داشتم.

من به عنوان یک کاربر پورنو ، من به عنوان زنان مورد رضایت و شریک جنسی جنسی بالقوه خود از زنان قدردانی کردم. وقتی زنی شریک جنسی سابق شد ، هیچ ارزشی برای من نداشت.

در مورد زنانی که من نمی دانستم ، به سختی می توانم یک زن جذاب را در ملاء عام ببینم بدون اینکه به بدن او نگاه کند. من نمی توانم خودم را متوقف کنم که متوجه ویژگیهای غیرقابل تحمل یک زن شدم. افکار انتقادی که در نگاه من زنی شکل گرفت ، من فکر کردم غیرقابل شکل ، چربی ، کوتاه ، ساده یا زشت است.

همه اینها گفتند ، سالها طول کشید تا از اولین تلاشم برای کنار گذاشتن - سالها درمان شدید ، مشاوره زناشویی ، عقب نشینی و کار سخت - برای رسیدن به هوشیاری ناشی از استفاده از مستهجن استفاده کنم که مدتهاست در این کار استفاده می کنم.

همانطور که به دیگران توصیه کردم ، دیگر هیچ بازگشتی ندارد. همیشه می تواند ناشناخته باشد. داستان همیشه قابل بازنویسی است.

مقاله اصلی (هشدار شروع: پورنو در حاشیه است)

"بالا مثل مصرف دارو است"

توسط کارول کوپر ، دکتر آفتاب

بسیاری از مردم ، زن و مرد ، برای از بین بردن بازدارندگی و ادویه جات ترشی جات ، پورنو تماشا می کنند.

برای بسیاری از آنها ممکن است بی ضرر باشد ، مگر اینکه محتوای ناسازگار ، خشن یا منحرف باشد.

اما پورنو می تواند به جدایی جدی بین فانتزی و زندگی واقعی منجر شود. به جای تقویت یک رابطه ، می تواند به معنای عینیت دادن به شریک زندگی و درنهایت رهایی کمتر از رابطه جنسی باشد. پورن تنها چیزی است که ارضا می شود.

این تقریباً شبیه به هر عادت جنسی اجباری دیگر است ، که شامل خطوط چت و لذت بردن از خود نیز می شود.

اعتیاد پورنو نیز بیشتر از آنچه تصور می کنید به اعتیاد به مواد مخدر شباهت دارد.

تحقیقات با اسکنهای MRI نشان می دهد که فعالیت در مغز معتادان پورنو بسیار شبیه به آنچه در سر سوء مصرف کنندگان مواد مخدر اتفاق می افتد است.

و نمایش فیلم های آبی به کسانی که فکر می کنند در آنها قلاب شده است ، الگوهای مغزی کاملاً متفاوتی را نسبت به افرادی که به پورنو وابسته نیستند ، ایجاد می کند. درست مانند دیگر معتادان ، افراد تحت الشعاع پورنو دریافتند که نمی توانند رفتار خود را کنترل کنند. آنها هدایت می شوند که از پورنو به دنبال آن باشند و در پایان به همان میزان بیشتر و بیشتر به آن احتیاج پیدا کنند.

زن و مرد هر دو می توانند معتاد به پورنو باشند ، اما به نظر می رسد در مردان شایع تر است. مطالعات نشان می دهد معتادان مرد نیز احتمالاً رفتار ضد اجتماعی نشان می دهند.

این شامل نوشیدن سنگین ، قمار و مبارزه است. و آنها اغلب در سلامت جسمی و روانی بدتری قرار دارند.

البته این اثبات نمی کند که پورنو علت است ، اما ممکن است.

مقاله اصلی (هشدار شروع: پورنو در حاشیه است)