چگونه اعتیاد PMO به من دست یافت: از هوشمند تا خودکشی و دوباره

جوان.guy_.fghjbnm.JPG

تمام دوران کودکی من "باهوش" بودم. من در مدرسه خوب کار کردم و لازم نبود خیلی تلاش کنم. من در زندگی بالا ، فعال بدنی و علاقه مند به انواع موضوعات بودم. من دوست داشتم چیزهای جدید را یاد بگیرم و بخوانم ، و علی رغم اینکه از نظر اجتماعی ناجور بودم ، بسیار مشتاق و مشتاق بودم.

این تا آخر دبیرستان ادامه داشت. اولین قرار گرفتن در معرض پورنو من در 12 سالگی بود ، و همچنین نحوه یادگیری من در مورد رابطه جنسی حتی بود. اینکه بگویم پورنو برای من چیز جدید مهیجی بود ، کم لطفی است. سیر نمی شدم.

هر چه بزرگتر شدم ، هنوز هم توانستم در مدرسه خیلی خوب کار کنم. اما وقتی به دبیرستان رسیدم و کلاسهای پیشرفته تری را شروع کردم ، ناگهان افراد زیادی اطراف من محاصره شدند که بسیار باهوش بودند ... و بسیار ناخوشایند از نظر اجتماعی بسیار کمتر از من بودند. من چند آشنای دوستانه پیدا کردم ، اما بیشتر خودم را حفظ کردم و روی تکالیف خود تمرکز کردم ، و در کنار آن فیلم های پورنو زیادی داشتم. این منجر به احساس افسردگی مداوم می شود. وقتی احساس می کردم راحت تر می توانم با دیگران ارتباط برقرار کنم دلم برای من تنگ شده بود اما با تکالیف و پورنو حواس خودم را پرت کردم.

با این حال ، من هنوز هم فارغ التحصیل در نزدیکی کلاس بالا ، و یک کار نیمه وقت از سن 16 تا زمانی که در 18 فارغ التحصیل شدم ، حفظ کردم. مطمئناً من کلمات را به معنای واقعی کلمه بی حال کرده بودم و به سختی می توانستم مردم (مخصوصاً دختران) را به چشم نگاه کنم ، اما به نظر سایر مردم هنوز هم به نظر می رسید که همه اینها را با هم داشته باشند. و صادقانه بگویم ، علیرغم اینکه من روزی دو بار استمناء کردم و علاقه ZERO به هر چیزی داشتم و هیچ تصوری از آنچه که می خواهم با زندگی خود داشته باشم نداشتم ، خودم را متقاعد کردم که عادت PMO من هیچ مشکلی ندارد. بعد از فارغ التحصیلی وارد یک کالج عالی شدم و زندگی را به خواب نکشید!

من سال اول تولد یک اتاقی داشتم. ما خوب شدیم اما او آخر هفته به ندرت در محوطه دانشگاه بود و تقریباً کل روز از بین رفته بود.

این ترم است که عادت PMO من منفجر شد. روزی دو بار به چهار بار در روز تبدیل می شد ، هر بار ساعت ها و ساعت ها در بین فیلم پورنو تماشا می کردم و قبل از اینکه هم اتاقی من برگردد ، فریزر را به دور اتاق می پاشم. مطمئناً من تکالیف خود را انجام دادم و همچنان توانستم نمرات خوبی کسب کنم ، اما زندگی اجتماعی نداشتم که بتوانم درباره آن صحبت کنم. ترم بهار ، من گاهی اوقات از کلاسها شروع می کردم ، کاری که قبلاً هرگز نکرده بودم. "بعضی اوقات" برای کلاسهایی که حضور در آنها مورد نیاز نبود ، به "تمام وقت" تبدیل می شد. نمرات من از "عالی" به "بله ، بله ، آن مرد خوب است ، خوب کار می کند ، بله ..."

تا سال دوم ، دو بار رشته را تغییر دادم. سپس من برای سومین بار از ابتدای سال تحصیلی را تغییر دادم که فکر می کردم حداقل جالبتر از دو گرایش دیگر است که قبلا داشتم. این خیلی غیرعادی نیست ، زیرا بسیاری از افراد نمی دانند که تا 19 سالگی چه کاری می خواهند انجام دهند ، اما در مورد من ، من به جز کسب نمرات خوب و انجام پورنو ، اشتیاق و تمایلی به انجام کاری ندارم. ... و بیشتر پورنو ... و ناگهان ، دستیابی به بخش "نمرات خوب" سخت تر و دشوارتر می شود. احساس می کردم دو برابر بیشتر در حال مطالعه هستم تا به نیمی از نتیجه برسم و به سختی می توانم بیش از پنج دقیقه تمرکز کنم تا اینکه مجبور به استراحت شوم. احساس می کردم دارم بیهوده تر می شوم ، نه باهوش تر.

علاوه بر این ، بعد از اینکه 50 درصد خوب افراد رشته من در ترم دوم بهارم هرزه شد ، یکبار دیگر خودم را در محاصره افرادی یافتم که اگر نه بهتر از آنها ، عملکردشان حداقل به اندازه من بود. علاوه بر این ، آن دسته از افراد علاوه بر گرفتن معدل عالی ، کارهای زیادی را با وقت خود انجام می دادند ، بنابراین قبل از اینکه بدانم ، متوجه شدم که به یک شیاد "هوشمند" تبدیل می شوم. دیگر فرصتی برای تعویق انداختن زندگی ام وجود نداشت ، اما چنان معتاد شده بودم که نه رانندگی داشتم و نه آینده نگری برای دیدن راهی برای خروج از آن. من همچنین هیچ دوستی نداشتم.

پدرم سه روز پس از دریافت نمرات آخر ترم ، به نوعی تفنگ ساچمه ای را در زیر تخت من پیدا کرد و وقتی از من در این باره س caveال شد ، غافل شدم و به او گفتم که من در جیبم یک اسلحه تفنگ ساچمه زنی نیز دارم. آن شب قصد داشتم خودم را بکشم. به پایین سنگ رسیدم. یک هفته بعد در بخش روانپزشکی ، و باید اعتراف کنم که احساس خیلی بهتری داشتم ... خصوصاً از آنجا که اینترنت و حریم خصوصی واقعی وجود نداشت ...

با این حال ، من آن را به خاطر داروهای جدیدی که برای مقابله با افسردگی به من دادند ، گچ کردم. با خودم گفتم این پورنو نیست. این پورنو نیست ، که هیچ ارتباطی با آن ندارد ، این پورنو نیست ...

فقط در طی دو روز ، من به انجام PMO بازگشتم. در عرض یک ماه ، سه تا چهار بار در روز برگشت. به طرز تکان دهنده ای ، من دوباره احساس افسردگی کردم ، و در عرض شش ماه دیگر و تجربه همان مبارزات قبلی ، تقریباً یکبار دیگر اقدام به خودکشی کردم ، هرچند که من آن برنامه را به والدینم نگفتم. من دو بار داروها را عوض کردم و به نظر نمی رسید هیچ کدام موثر باشد. با گذراندن ترم متوسطه بهارم ، معدل من کمی بهتر شده بود ، اما آنقدر که می دانستم خوب نبود. و من هنوز هیچ کار دیگری با زندگی خود انجام نمی دادم ، و هنوز هیچ دوستی نداشتم. من 40 پوند اضافه کردم.

سپس ، در تعطیلات زمستانی ، اتفاقی افتاد: من NoFap و Yourbrainonporn را کشف کردم. و بعد ناگهان همه چیز معنا پیدا کرد و دیگر نمی توانستم انکار کنم. اعتیاد به پورن زندگی من را نابود می کرد.

من NoFap را از ژانویه سال 2016 شروع کردم و از آن زمان یک سفر طولانی طی شده است. من به آرامی پیشرفت کردم و در این کار چیزهای زیادی درباره خودم یاد گرفتم. NoFap به من کمک کرد تا وقتی که سال گذشته برای امتحان GRE خود می خواندم ، تمرکزم را برگردانم و در کمال تعجب من این آزمون را کشتم. من همچنین موفق شدم معدل خود را به سطحی برسانم که برای یک برنامه کمی جذاب تر باشد. بسیار سخت بود ، هرچند ، هنگامی که من شروع به پذیرش در برنامه های دکترا کردم (که باید آنها را بپذیرم تا بتوانم در رشته مورد نظر خود هر نوع شغل داشته باشم) و فهمیدم که چیزهای زیادی برای قرار دادن وجود ندارد یک بار که نمرات آزمون را پشت سر گذاشتم ، به لطف استفاده مزمن از پورنو در دوران دانشگاه. اما من توانستم خودم را از این طریق کنار بیاورم ، و پس از ترور کردن روز مصاحبه ، با یکی از مدارسی که در آن تقاضا کردم (پس از اینکه من چند ماه طول کشیدم و اعتماد به نفس را افزایش دادم!) موفق شدم وارد مدرسه خوبی شوم. اوه ، و من اکنون چند دوست و چند آشنای دارم!

اما چیزی که می خواهم از کل این داستان طولانی دریافت کنم این است: وقتی می گویم هرچه زمان می گذرد ، اعتیاد به PMO شما را از خود بگیرید. زندگی شما را مجبور می کند تا برای دستیابی به اهداف خود ناراحت باشید ، و اگر مثل من بودید و می خواهید به تنهایی در حباب راحتی پورنو در اتاق خود باشید ، آماده نخواهید شد. شما شروع به دیدن دیگران می کنید که پشت سر شما را ترک می کنند ، حتی اگر واقعاً باهوش باشید ، زیرا PMO اراده شما برای موفقیت را از بین برده و ذهن شما را خسته کرده است. این واقعاً مانند شیشه جلوی مه آلود است. جهنم ، شما می توانید با لامبورگینی رانندگی کنید ، اما اگر جلوپنجره مه آلود داشته باشید و جلو نبینید ، به جایی نمی روید. همان مورد PMO.

اگر در حال حاضر دانشجو هستید و عادت مزمن PMO دارید ، لطفاً - در اسرع وقت این کار را متوقف کنید. حتی اگر از پس زندگی برمی آیید ، شاید حتی تا الان هم خوب کار کرده باشید ، این را از من بگیرید که گذشت زمان و افزایش سختی زندگی مانند آنچه در من انجام داد ، شما را فرا خواهد گرفت. منتظر ماندم تا تقریباً دیر شود ... کاری را که من انجام دادم انجام نده. از درد زیاد خود را دریغ کنید.

لعنت ، این همه جهنم بود. اما اگر یک نفر آن را بخواند ، و اگر داستان طولانی من به نوعی به آنها کمک می کند ، پس ارزش تایپ کردن را داشت.

ارتباط دادن - همه دانش آموزان دبیرستانی و دانشگاهی که دارای اعتیاد به PMO هستند: قبل از اینکه خیلی دیر شود ، این کار را ترک کنید.

by رنو

  • توجه داشته باشید: که در این پست قبلی او توضیح می دهد که در مورد دوست پسر خواهرش در مورد r / nofap اطلاعات کسب کرده است.