در حال حاضر بیش از٪ 50 از راه علامت روز 90. چیزهایی واقعا شروع به تغییر می کنند.

این اولین بار عظیم است ، من روز 46 هستم. سالهاست که سعی می کنم یک هفته را مدیریت کنم و ناگهان در آن کار می کنم. این بار چه فرقی کرده است؟ دو چیز ، دوست دخترم 100٪ در آن حضور دارد ، در واقع او به دلایل خودش در چالش شرکت می کند. داشتن این پشتیبانی و پاسخگو بودن نسبت به شخصی که بیش از هر چیز دیگری او را دوست دارم انگیزه ای است که من به آن احتیاج دارم. ثانیا ، به عنوان پاداش وقتی به 90 روز می رسیم ، با هم در یک جزیره در یک ماجراجویی در فضای باز می رویم. ما هفته ها است که در مورد آن صحبت کرده ایم تا انتظارات را برای ادامه جنگ افزایش دهیم. به یاد می آورم که چند هفته پیش (ما این را در کد سخت انجام می دهیم ، بنابراین بدون رابطه جنسی!) هنگامی که در یک موقعیت بسیار مصالحه قرار داشتیم که 70/30 بود ، منجر به رابطه جنسی می شد ، و ساختن تصمیم گیری به جای گفتن "نه" ، من نام جزیره را گفتم و هر دو بلافاصله متوقف شدیم. ما واقعاً می خواهیم به این مقصد برسیم. من فکر می کنم که نه تنها داشتن یک مقصد هوشمندانه ، بلکه برنامه ریزی یک پاداش در روز 90 مهم است تا چشم انداز خود را برای بازه زمانی تعیین کرده و هیجان ایجاد کند. اما بیشتر ، و من شک ندارم که این دلیل واقعی کار این بار است ، داشتن پشتیبانی و شخصی که از او پاسخگو هستید بسیار مهم است. من فوق العاده خوش شانس هستم که چنین دوست دختری زیبا (کاملاً از لیگ من خارج شده است) که با این 110٪ در هیئت مدیره است ، اما همه ما به حمایت افراد دیگری که در این مورد درک می کنند نیاز داریم.

با 46 روز ورود ، تغییرات دیگری که می توانم گزارش دهم. افزایش انگیزه و تمایل به سلامتی جسمی من. من کاملاً کمر و بازوهایم را از انجام بیش از حد این کار در سالن بدن کوتاه کرده ام ، اما حتی این نیز مانع انگیزه من برای بازگشت نیست. من فقط یک هفته قبل (و در مورد تناسب اندام) دوباره به آن بازگشتم و خیلی مشتاقم که از نظر جسمی بهترین باشم. من می خواهم در صورت نیاز به قدرت و انرژی اصلی هسته ای داشته باشم. من می خواهم در یک رژیم غذایی خوب گیر بیفتم و تعادل خوبی بین غذاهای مختلف داشته باشم تا تمام تغذیه مورد نیاز خود را به خودم بدهم. می خواهم احساس زنده بودن کنم! با توجه به دردی که من در حال حاضر در بدنم هستم این مسئله را به عنوان یک تنظیم بزرگ تجربه می کنم ، اما به نوعی درد خوبی است! من می دانم ، به دلیل چالش NF ، که "این نیز خواهد گذشت" ، و ارزش آن را برای طولانی مدت دارد. احساس می کنم خودم بدنی ام را کنترل می کنم.

مزایای دیگر - من اعتماد به نفس واقعی کسب کرده ام (و همچنان نیز به دست می آورم). در حقیقت من یک جلسه کاری را رهبری می کردم و با اتفاقی کاملا آرام و با اعتماد به نفس دلپذیر با اتاقی در حدود 12 نفر از همکارانم صحبت می کردم. این چیزی است که تصور نمی کردم دو ماه پیش انجامش بدهم! من هستم so در موقعیت های اجتماعی خیلی بهتر ، احساس نمی کنم که باید خیلی دیگران را تحت تأثیر قرار دهم ، فقط باید خودم باشم. من در حال رشد هستم و خودم را برای چیزهایی که می توانم تغییر دهم دوست دارم ، مانند رفتار من و فقط نحوه کار مغز من. چیزی که می توانم در مورد آن بیشتر بگویم این است که مردم به طور کلی من را دوست داشتنی می دانند. مردم با مهربانی به من گفته اند که "واقعاً من را دوست دارند". در حقیقت ، یکی از دوستان / همکاران من را مانند پنیر بز توصیف کرد. در ابتدا آنها از آن متنفر بودند (هاها) اما بعد از مدتی آنها عاشق آن شدند و این بهترین چیزی است که تا به حال شده است (آنها در واقع این حرف را زدند!).

من فکر می کنم مردم صداقت را دوست دارند و آنها آرزوی افرادی را دارند که آن را درک کنند. راستش ، هرچه بیشتر در مورد چالش NF استقامت داشته باشم - خوب این باعث نمی شود من فکر کنم همه چیز را فهمیده ام - اما این نگرشی به من می دهد که می گوید "من توانایی دارم ، می توانم هر کاری بکنم!" ، و من فکر می کنم این آن ذهنیت صمیمانه ای که همه واقعاً در درون خود به آن اشاره می کنند.

سایر موارد - من یاد می گیرم که کمی بهتر با خواندن روبرو شوم (این امیدوارم خیلی پیشرفت کند) و هر بار روی یک چیز تمرکز داشته باشم. ارباب حلقه ها را خریدم تا برای اولین بار بخوانم. این یکی از آن کتاب هایی است که "من تقریباً به مطالعه آن می پردازم" ، چون اهل مطالعه زیاد نیستم ، فکر می کنم این مکان خوبی برای شروع باشد.

به هر حال ، من کاملاً دیر بیدار هستم و به جای اینکه حتی به خودم وسوسه شوم ، کارهایی را انجام می دهم که به نظر من مثمر ثمر است. خنده دار امشب فکر می کردم که چطور معمولاً در این موارد تسلیم وسوسه می شوم ، اما فقط گفتم.

ارتباط دادن - در حال حاضر بیش از٪ 50 از راه علامت روز 90. چیزهایی واقعا شروع به تغییر می کنند.

by noentendre