سن 20 - چگونه من یک طلسم شکافته شدن را حذف کردم

sissy.no_.PNG

همان موقع که به یاد می آورم ، یک طلسم شکافتن داشته ام. من نمی دانم از کجا آمده ، چگونه وارد آن شده ام ، هر یک از اینها. و صادقانه بگویم ، دیگر برایم مهم نیست که چگونه آن را پیدا کردم. من اعتیاد به پورنو را تماشا کردم که طلسم خود را از کنترل خارج می کند ، تا جایی که دائماً در مورد آن خیال پردازی می کردم و هیچ تحریکی را در چیزی پیدا نمی کردم که به نوعی درگیر آن نباشد. وقتی دبیرستان و سال اول دانشگاه را می گذراندم ، کم کم عجیب و غریب می شد

به نقطه ای که در آن هر زمانی که من تمام شد، زمانی که نگاهی به آنچه در آن بودم تماشا کردم یا نگاهی به آنچه که داشتم پوشانده بودم یا آنچه که من فکر کرده بودم، شرمساری خیلی بد بود و به سختی می توانستم در آینه نگاه کنم ، دانستن این بود که بسیاری از کسانی که من هستم و چه کاری انجام می دهند.

در تعطیلات بهار سال اول دانشگاه من تصمیم گرفتم که کارم را تمام کردم. دیگر نمی توانستم من نمی توانم یک وابسته جنسی معتاد به پورنو باشم. من نمی توانستم پسری باشم که نتواند چاقو بخورد مگر اینکه شورت بپوشد. این دیگر آن چیزی نبود که می خواستم باشم. بنابراین من در مورد اینکه چه کاری باید انجام دهم ایده ای داشتم و ایده خود را برای ده روز آینده دنبال کردم. و همه چیز با این واقعیت شروع شد که من شکلات را دوست ندارم.

روز اول

من شکلات را دوست ندارم. اما این همیشه درست نبود. وقتی بچه بودم شکلات را دوست داشتم. من هر وقت پدر و مادرم اجازه می دادند آن را داشتم ، به هر شکلی که بتوانم دست خودم را بگیرم. اما در هالووین وقتی یازده یا دوازده ساله بودم (به یاد نمی آورم ، مهم نیست) ، از Trick or Treating شکلات زیادی داشتم و برای اولین بار پدر و مادرم باعث نشدند "حالا کمی بخورم و پس انداز کنم بقیه برای بعدا ”. من تمام روز اول نوامبر را به خوردن هرچه شکلات در دهانم خوردم گذراندم و همانطور که در آن زمان عالی بود ، برای دو روز آینده احساس وحشتناک کردم. و از آن زمان به بعد ، من نمی توانم شکلات بخورم بدون اینکه به این فکر کنم که بعد از پرزده شدن شکلات در آن هالووین چقدر احساس ناخوشایندی کردم.

بنابراین آخرین تعطیلات بهاری ، یک روز وقتم را گرفتم و کاملاً مجنون شدم. همه لباس پوشیده ، صورتم آرایش پوشیده بود و پورنو مجلسی را به همان اندازه ای که باند من اجازه می داد ، می گرفت و مثل این که برای آن کمیسیون می گرفتم از بین می رفت. من احتمالاً آن روز ده ساعت پورنو تماشا کردم و بار خود را دوازده بار منفجر کردم. و این فوق العاده بود - در ابتدا. در پایان روز ، احساس خستگی ، کثیفی ، شرمندگی کردم و حتی به سختی می توانستم چیزی را در زیر کمر احساس کنم. همه چیز را برداشتم ، دوش گرفتم و احساس کردم مثل یک لاشه قطار لعنتی هستم.

روزهای دو و سه

من این روزهای چند روزه را از زندگی خود پاک کردم. اهدای یا پرتاب کردن تمام لباس های من و تجهیزات دیگر. صرفه جویی در تمام پورنو از حساب Reddit من. من واقعا بیرون رفتم، یک فلش درایو ارزان خریدم، همه ی پورنوهایم را که از رایانه من بر روی درایو دانلود کرده بودم منتقل کردم، و به طرف اسکله سوار شدم پورنو من را به اقیانوس لعنتی پرتاب کرد. خدا، این احساس عالی بود. به طور جدی.

بعضی اوقات تصور می کنم که درایو فلش آن سوی اقیانوس به آن سوی دنیا شناور است و به طرز معجزه آسایی هنوز هم کار می کند و در جایی شخصی وجود دارد که آن را در ساحل پیدا کرده و می پرسد چه فریادی بیمار دارای یک درایو فلش با چند گیگابایت فاک است تا پورنو فریبنده سیسی در آن.

در طول این دو روز ، من اصلا خودارضایی نکردم. حتی فکر کردن به آن باعث شد بعد از کاری که روز اول انجام دادم ، از معده ام احساس مریضی کنم و توپ هایم از سخت ترین تمرینی که تاکنون انجام داده ام ، دردناک هستند. تنها تعاملی که این روزها با پورنو داشتم یا حذف آن بود یا انتقال آن به درایو و متعاقباً اقیانوس اطلس. مثل اینكه كاری كه در طول این دو روز دیده بودم كاری برای من انجام می داد ، چون هنوز از روز قبل به طور جدی بیزار بودم.

روز چهارم

روز چهارم یکی از بهترین روزها برای من بود. من سعی کردم سخت ترین کار خود را انجام دهم تا نه تنها از پورنو طلسم من جلوگیری کنم، بلکه همچنین سعی می کنم که در مورد آنچه که همیشه در مورد آن در ذهن من رخ داده است فکر کنم. و هنگامی که آن نگاه نزدیک به آن را دیدم، در مورد آن هیچ چیز گرم و عاشقانه ای نبود. من ناراحت شدم بنابراین، هنگامی که روز چهارم در اطراف من چرخید، تصمیم گرفتم در مورد داشتن رابطه جنسی منظم و وانیلی با یک دختر که در کلاس روانشناسی من نشسته بود، فریاد بزنم. (یادداشت جانبی: روانشناسی یک موضوع جالب است. من حدس می زنم این پست تمام در مورد روانشناسی است، زمانی که شما واقعا آن را متوقف کنید.)

در آن زمان معجزه آسا به نظر می رسید که می توانم خودم را با خیالی از یک رابطه عادی "خسته کننده" با کسی برانگیخته کنم. آن روز احساس یک ابرقدرت داشت. سه روز بدون پورنو و بدون سرگرم کردن طلسم خود ، و ناگهان می توانم هر زمان که بخواهم در مورد هرچه می خواهم چاقو بگیرم؟ این فوق العاده است! با نگاهی به گذشته ، این کاملاً عادی است. من متوجه اثرات مخرب بیش از ده سال اجازه دادن به طلسم خود و پورنو نبودم که آن را هدایت کردم ، من را کنترل می کند.

بهترین تاپیک که تا حالا داشتم

روزهای پنج تا ده

من صبح اول روز پنج یک دفترچه جیبی کوچک خریدم. من در تمام طول این روزها خود ارضایی نکردم و به هیچ پورنو نگاه نکردم. من دفترچه را با خودم آوردم و هر وقت تمایل به تماشای پورنو یا یک فکر صمیمی گرا در ذهنم ایجاد می شد ، آن دفتر را بیرون می آوردم و این جمله را بارها و بارها می نوشتم تا اینکه اصرار می رفت:

این نیست که من هستم

من 10 روز تصمیم گرفتم این کار را متوقف کنم، زیرا روز دهم بود که من به آخرین خط آخرین صفحه نوتبوکم رسیدم. بعد از اینکه این نوت بوک پر شد، من آن را به حیاط خلوتم بردم، آن را سوزانده بودم، خاکستر را به اقیانوس ریختم، از همان اسکله که پورنو من را یک هفته و نیم پیش زدم. درست مثل قبل، این احساس بهتر از آنچه من همیشه می توانم توصیف کنم.

پس از آزمایش

روز بعد و هر روز پس از آن همه طبیعی بود. من می گویم "به حالت عادی برگرد" ، اما این جدید بود. "عادی" قلمرو ثبت نشده ای بود. اما خدا ، "عادی" احساس خوبی دارد. روز دهم از آزمایش من آخرین باری بود که احساس کردم لازم نیست خودارضایی کنم ، زیرا در این هنگام بود که به این نتیجه رسیدم که مشکل خود خودارضایی نیست. من از روز اول هنوز به پورنو نگاه نکرده ام ، اما حتی اگر این کار را می کردم ، هنوز هم فکر نمی کنم چیز جذابی پیدا کنم. با اعتیاد به پورنو در آینه عقب ، دیگر فقط علاقه ای به من ندارد. و این احساس عالی است.

از وقتی این کار را کردم ، زندگی من همه به سمت بهتر تغییر کرده است. من از پوسته ام بیرون آمدم ، به یک برادری پیوستم و بهترین دوستانی را که داشتم پیدا کردم. من در پایان از کلاس روانشناسی خود با هاتوی پرسیدم ، اما بعد از رفتن به چند قرار شام کاملاً واضح به نظر می رسید که ما برای هم جدا نیستیم. اما سلام ، گاهی اوقات اینگونه پیش می رود. زندگی همیشه اینطور پیش نمی رود. گاهی اوقات همه چیز با دختر روان پیش نمی رود. گاهی اوقات شما چند ماه بعد در یک معاشرت اجتماعی با جذابیت او با یک دختر واقعاً عالی ملاقات می کنید و خود را خوشبختتر از آنچه تاکنون با او بوده اید می بینید. هنگامی که ارسال این مطلب را به پایان رساندم ، قصد دارم با او و والدینش شام بخورم.

یک سالی است که من از شر طلسم و اعتیاد خود خلاص شده ام و همه علائم تا کنون نشان می دهد که هر دو برای همیشه از بین رفته اند. تا زمانی که آن را ادامه دهم ، نمی توانم تغییر کنم.

من بیست ساله ام من افزایش زیادی در اعتماد به نفس خود دیده ام ، و به دنبال آن بهبودهایی در زمینه های دیگر وجود دارد ، اما 90٪ مطمئن هستم که اعتماد به نفس به همه موارد دیگر کمک کرده است و من مطمئن هستم که افزایش اعتماد به نفس نتیجه بریدن سم بوده است از زندگیم خارج شده

TL؛ DR: بفهمید چه چیزی مانع شما می شود و آن را بکشید. آزادی یک احساس جهنمی است.

ارتباط دادن - چگونه یک طلسم مادام العمر را در طی ده روز حذف کردم - و چگونه یک سال بعد کار می کند

By trjd97