سن 28 - قدم زدن در مسیر زندگی بهتر.

سلام بر همه در این وب سایت. اینک من در 68 مین روز خود در راه رسیدن به روز 90 این بار می نویسم تا چیزی را با همه شما به اشتراک بگذارم. به همین مناسبت ، من می خواهم در مورد تغییراتی که در زندگی من اتفاق افتاده است صحبت کنم ، اکنون که 60 روز از PMO گذشته ام ، اما تأکید بیشتر درباره یک تغییر به ویژه که زندگی من را به طور اساسی تغییر داده و به آزادی من از بردگی آن سبک زندگی مخرب.

همه ما می دانیم که اعتیاد به پورنوگرافی چه مغزی برای ما ایجاد می کند ، ما می دانیم که چگونه دید ما راجع به رابطه جنسی و سایر انسانها را به یک چیز کاملاً ناسازگار تحریف می کند ، اما مهمتر از همه ما درباره این که این معمولاً همراه با صدمه به خود ما است بسیار خوب می دانیم عزت ، ناشی از مصرف بیش از حد مواد پورنوگرافی. خوب این در مورد این است به ویژه من اینجا هستم تا در مورد آن صحبت کنم.

همانطور که قبلاً در سایر پست ها گفته ام ، می توان اعتیاد من را از سال 2005 جستجو کرد ، زمانی که اوضاع برای من بسیار ترش بود. اما اگر عاملی وجود داشته باشد در تمام اینها این واقعیت است که من در تمام زندگی خود هرگز دوست دختر نداشته ام ، این در زندگی واقعی است زیرا من مدتها پیش با یک رابطه از راه دور رابطه داشتم که حتی اگر بعد از دو سال کار نکرد و دو ماه یکی از خوشبخت ترین دوره های زندگی من بود ، من و همسر سابقم حتی شرایط خوبی داریم.

حال چگونه می توان این اعتیاد را به PMO من بازی کرد؟ خوب ، من کتمان نمی کنم که در برهه ای از زندگی من شروع به نگاه غیرواقعی و ناسالم به زنان کردم. نفرت؟ خیر. در عکس کاملاً مخالف: من اشتباه کردم که زنان را به عنوان موجودی غیرقابل دسترسی الهی دیدم که حتی برای جلب توجه شما به نوعی دانش عجیبی نیاز داشت. عزت نفس من در همه زمان ها پایین بود ، به دنبال بهانه ، سازوکارهای دفاعی ، دروغ به خودم می گشتم بنابراین می توانم به طور ناکارآمد کنترل خسارت را انجام دهم ، و در اینجا PMO چیزی بود که به من یک راه حل موقتی برای مشکل داد.

این ترجمه به این صورت است: من حتی نمی توانم به دختری نزدیک شوم که جذاب به نظرم برسد ، زیرا احساس کمی نسبت به شخص مورد نظر دارم. در حقیقت من به یاد می آورم که آخرین کسی که با آن اتفاق افتاد معلمی بود که چند سال از من کوچکتر بود (در آن زمان من 24 ساله بودم) و بسیار زیبا بود ، اما دوباره احساس ترس و وحشت کردم و حتی سعی نکردم ، سپس متوجه می شوم که او یک مورد مهم دیگر نیز دارد (اساساً اتفاقی که هر بار که احساس می کردم به شخص دیگری جلب شده است) اتفاق افتاده است. پس از آن من گفتم که من به اندازه کافی کافی دارم و به یک مارپیچ افسردگی می پردازم که اعتیاد PMO با قدرت بیشتری نسبت به قبل به من ضربه می زند. در اینجا نیز اتفاقی رخ می دهد که مشکل را بدتر می کند. من شروع به نگاه کردن به زنانی می کنم که می دانم راهی برای خروج از لیگ من نیستند و منظور من مشهور نیست ، من در مورد زنانی صحبت می کنم که یا در اکثر مواقع ازدواج کرده اند یا در 40 سالگی زندگی کاملا متفاوت با من هستند. من می دانستم که هیچ شانسی ندارم ، اما فقط با خیال پردازی و آرزوی آنها خوب بودم ، زیرا از درد قضاوت یا طرد شدن نیز در امان هستم. ایده رفتن به دنبال یک زن مسن قویتر شد ، فکر کرد این باعث خوشبختی من و مقبولیت مورد نظر من می شود. اوضاع آشفته و جهنمی ای بود.

بیایید سریع به زمان حال برویم. من مدت 4 ماه است که تحت درمان هستم و می توانم ببینم که این 68 روز بدون پورنوگرافی نتیجه داده است. من مزایایی مانند افزایش اعتماد به نفس ، عدم نیاز به تأیید دیگران و عشق بیشتر به خودم ، تمرکز بیشتر ، انگیزه بیشتر برای جستجوی تجربیات واقعی را دیده ام. اما مهمتر از همه ، ذهنیت های سمی از بین رفته است تا جای خود را به ذهنیت های سالم جدید بدهد.

معنادارترین نوع نگاه من به زنان است: نه تنها می فهمم که هیچ دلیلی برای قرار دادن کسی روی پایه وجود ندارد ، بلکه این به دیگران قدرت بیش از حد بر خوشبختی شما می دهد. اما من یک چیز دیگر را هم می فهمم: پورن ذهنیت من را به جایی تغییر داده بود که من در اصل دنبال یک زن تروفی می گشتم ، چیزی که به آن افتخار نمی کنم اما خود را بخاطر آن می بخشم. پیگیری من برای یک زن کامل ، آن چیزی که در تصاویر پورنو و سایر مواد تحریک کننده جنسی در مغز من ریشه دوانده بود ، منجر به چیزی جز بدبختی نشده بود. درک و پذیرش آن آسان نبود ، اما جای خود را به جهشی عظیم در روند بهبودی من داد. از هم اکنون نه تنها نیازی به پورنو احساس نمی کنم ، بلکه از آن بیزار شده ام و نمی خواهم کاری با آن داشته باشم.

آنچه که من در حال حاضر آرزو می کنم ، رابطه با دختری است که واقعاً در آن عشق و احترام وجود داشته باشد ، عاشق آن خواهم بود. من می دانم که برای رسیدن به این کار کار زیادی درگیر است ، چیزی به عنوان پاداش فوری (چیزی که PMO ما را قبلاً استفاده کرده) وجود ندارد ، من می دانم که باید تلاش کنم. این واقعیت برای ترساندن من بود ، اما اوضاع به همین منوال است ، اگر می خواهی چیز خوبی برای زندگی ات بیرون بیایید و از منطقه راحتی خود خارج شوید و این همان کاری است که من قصد دارم انجام دهم. همه چیز در آن زمان است ، البته بدون عجله همه چیز.

درست است ، روزهایی وجود دارد که من احساس تنهایی کرده ام ، من انسان هستم و مواردی از این قبیل طبیعی هستند. اما این را می گویم: مهم نیست که چقدر احساس تنهایی کرده ام یا روز بدی که داشته ام ، دیگر هرگز به پورنوگرافی متوسل نخواهم شد. من می خواهم که این تغییرات و ذهنیت های جدید در اینجا باقی بمانند ، به همین دلیل بدون در نظر گرفتن مدت زمان ادامه خط خود ، نگهبان خود را هرگز نمی گذارم.

این هم اکنون است تشکر برای خواندن

و برای تغییر در راه تفکر و زندگی من. با تشکر از شما Nofap، متشکرم

ارتباط دادن - راه رفتن به زندگی بهتر.

by دراکنکنیگ