30 سالگی (یک پزشک معتاد خود را توصیف می کند)

YourBrainOnPorn
و سرانجام، امروز اینجا هستم و اولین یک ماه دوری کامل خود از PMO را تکمیل می کنم. در این زمان، احساس تفاوت در اعتماد به نفس، انرژی، آرامش روحی و ثبات خود دارم. شرم از بین رفت آن تاریکی دیگر درون من وجود ندارد. من در حال شکست دادن آن هیولایی هستم که در هشت سال گذشته من و قلبم را می کشت. دارم از اعتیاد درمان میشم ذهن من به تدریج بهبود می یابد. حالا از اول داستانم رو براتون میگم…….

از اوایل کودکی، من یک پسر کنجکاو، فعال و مشتاق بودم. من در مدرسه مشخصات علمی بسیار خوبی داشتم. من قبلاً در هر کلاس مقام اول را کسب می کردم. همه به من می گفتند "قهرمان درس خوان". پدر و مادرم از تحصیل و عملکرد من بسیار راضی بودند. برعکس، من جنبه تاریکی از زندگی ام داشتم که به آرامی و به تدریج در حال تکامل بود. وقتی کلاس هفتم/هشتم بودم، تصور می‌کردم که با یکی از همکلاسی‌های خانم زیبای خود عاشقانه و رابطه جنسی داشته باشم. در آن زمان من حدوداً 14 ساله بودم. او در مدرسه شلوارک کوچک می پوشید و برای من بسیار جذاب به نظر می رسید. یه جورایی جذبش شده بودم اما، وجدان نداشتم که به او پیشنهاد یا چیزی شبیه آن را بدهم. این به این دلیل است که من هرگز نمی خواستم با درگیر شدن با دختران در مطالعه ام اختلال ایجاد کنم. این مفهوم سنتی من با تغذیه خانواده بود. با این حال، من عادت داشتم هر شب بعد از دراز کشیدن روی تخت درباره او تصور کنم. من او را به عنوان دوست دخترم تصور می کردم و او یک روز در میان به من سر می زد ... ما عاشقانه و شب مانی ... و رابطه جنسی ... و خیلی چیزهای دیگر داشتیم. این روند تا سه سال بعد که به کلاس 10 رسیدم ادامه پیدا کرد و ادامه یافت. در آن دوره، من قربانی OCD شدم. استرس و ناامیدی زیادی داشتم. نتوانستم طبق میلم تحصیلاتم را ارتقا دهم. در ترم اول کلاس دهم به خانه دوستم رفتم. من قبلاً خیلی شیفته تلفن های همراه بودم، زیرا تلفن همراه نداشتم. بنابراین، من تلفن همراه او را برداشتم، و شروع به کاوش کردم….. ​​از عکس، موزیک ویدیو، فیلم، و…. ناگهان آن ویدیو شروع شد! اولین برخورد من با فیلم پورنو. یک پسر و یک خانم در حال سکس در رختخواب ... من به یک اتاق جداگانه رفتم و کل ویدیو را تماشا کردم ... و شاید تا حدودی از آن لذت بردم .....!!

روزها گذشت، من امتحانات پایان ترم را دادم که بعد از آن 2-3 ماه تعطیلات بود. من قصد داشتم برخی از مهارت های کامپیوتری را در مرکز آموزشی محلی بیاموزم. یک روز بعد از اینکه کلاس های کامپیوترم تعطیل شد، به لوازم التحریر رفتم و از آنجا همه وسایل مطالعه را برای خودم و برادرانم می خریدم. سعی کردم چند مجله بخوانم تا چند دقیقه از آنجا بگذرم. افسوس!! در آنجا با دومین برخورد مواجه شدم….. ​​به مجله ای برخوردم که در آن داستانی در رابطه با امور جنسی خواندم. من آن داستان را خیلی دوست داشتم. حس عمیقی از لذت در ذهنم جاری شد. بسیاری دیگر از این قبیل داستان ها و نوشته های مربوط به جنسی در آن مجله وجود داشت. بالاخره خونه خریدم من در انزوا ماندم و شروع به خواندن آن داستان‌هایی کردم که با سیل دوپامین نعوظ را برایم فراهم کردند. روز بعد، به همان لوازم التحریر رفتم و بسیاری از کتاب ها و مجلات مشابه را خریدم... در این زمان که حاوی عکس های نیمه برهنه نیز بود. از خواندن آنها در خانه لذت بردم. اما، بعد از آن، از اعماق درونم کمی احساس گناه کردم. و من آن مجلات را دور انداختم و قول دادم دیگر چنین اقداماتی را تکرار نکنم.

روزها گذشت. من امتحانات پایه 10 را با نمرات پایین غیرمنتظره قبول کردم. برای ادامه تحصیل به پایتخت رفتم. بورسیه گرفتم و در یک کالج خوب پذیرفته شدم. من با هم اتاقی ام در هاستل کالج می ماندم. در سال اول تحصیل، به دلیل افکار OCD، وضعیت من بسیار اسفناک شد. من همیشه مضطرب و افسرده بودم. با این حال تمام تلاشم را در درس خواندن می کردم. هر چند وقت یکبار، فصل جشن نزدیک شد که دانشکده تعطیل بود. من و هم اتاقی ام قصد داشتیم به خانه برویم و یک خرید جزئی در بازار محلی انجام دادیم. بلیط هایمان را قبلا رزرو کرده بودیم. در آن زمان من یک تلفن همراه کوچک با کلید داشتم. اما، من یک کارت حافظه در آن داشتم و تعداد زیادی موزیک ویدیو و فایل های صوتی را در آن ذخیره کرده بودم. آن روز ناگهان فکری به ذهنم خطور کرد. چند هفته پیش، برخی از سالمندانم را دیدم که در حال خرید فیلم های پورنو از مغازه موبایل فروشی در همان حوالی بودند و آنها را در اتاق خوابگاه تماشا می کردند. فکر کردم از آن مغازه چند فیلم پورنو دانلود کنم و شب در اتاقم تماشا کنم. این فکر به قدری قانع کننده و هیجان انگیز بود که از هم اتاقی ام خواستم به هاستل ادامه دهد و من منتظر کارهای شخصی باشم. من به مغازه رفتم و درخواست فیلم های پورنو کردم. این فقط چند پنی هزینه داشت و بسیاری از فیلم های پورنو در کارت حافظه من آپلود شد. با هیجان بی اندازه به اتاق خوابگاهم رفتم، گوشیم را برداشتم و زیر پتو شروع به تماشای تک تک آنها کردم. حتی بعد از شام که از نیمه شب گذشته بود به تماشا کردن ادامه دادم. در پایان، من خسته بودم و کمی احساس گناه و شرم کردم، حدس می‌زنم….. سریع همه آن ویدیوها را پاک کردم و چرت زدم.

در طول سال دوم، فیلم های پورنو از دوستم دریافت کردم که در طبقه بعدی در همان خوابگاه اقامت داشت. با گذشت زمان، تحصیلات دو ساله من در دبیرستان به پایان رسید. از همان ابتدا هدفم این بود که پزشک شوم. بنابراین، شروع به آماده شدن برای کنکور پزشکی کردم. من برای اولین تلاش شکست خوردم. با این حال، به آماده سازی ادامه دادم. من قبلاً در یک اتاق اجاره ای در پایتخت می ماندم. از خانواده ام که هر از چند گاهی از من حمایت کردند بسیار سپاسگزارم. در این مدت استرس روحی و ناامیدی از عدم ورود به لیست شایستگی برای اولین بار داشتم. با این حال من قبلا خیلی خیلی سخت درس می خواندم. من بسیار جاه طلب و مصمم بودم. یک روز آنقدر از خودم و کارهای روزمره ام خسته شده بودم که شروع کردم به تصور چیزی که مربوط به رابطه جنسی و عاشقانه است. نعوظ شدیدی داشتم که مرا مجذوب خود کرد. در همین حین، آلت تناسلی خود را لمس کردم، احساس خوشایندی برایم داشت. محکم گرفتمش و آروم نوازشش کردم. کمی لذت بیشتر...... خیلی سریع شروع به نوازش کردم. حس بسیار منحصر به فردی را احساس کردم که تا آن زمان هرگز تجربه نکرده بودم. وای چه لذتی!! ناگهان متوجه شدم که بیوه اتاق من باز است. سریع بستمش و شلوار و لباس زیرم رو در آوردم. من شروع به نوازش آلت تناسلی خود کردم خیلی سخت و سریع. خیلی لذت بردم….نمیتونم بیانش کنم…….!!!! پس از مدتی، مایع سفیدرنگی به زور از آلت تناسلی من خارج شد... و من احساس لذت و آرامش زیادی کردم. OMG….. من هرگز این چیز را در زندگی ام حس نکرده بودم. من شگفت زده و هیجان زده بودم!!!!………و این اولین خودارضایی زندگی من بود.

روزها گذشت، من هر وقت خواستم به خودارضایی ادامه دادم. در آن زمان برادرم با من زندگی می کرد. بنابراین، من در حمام، یا بعد از خوابیدن او، خودارضایی می کردم. من در لیست شایستگی قرار گرفتم و در یک دانشکده پزشکی پذیرفته شدم. در طول سال اول دانشکده پزشکی، من با تعداد کمی از دوستانم در نزدیکی دانشکده در اجاره می ماندم. این بار یک موبایل جدید با مدل لمسی گرفته بودم. از آنجایی که خیلی به کالج نزدیک بودم، توانستم از Wi-Fi کالج استفاده کنم. من قبلاً ویدیوها را در یوتیوب تماشا می کردم و برای اولین بار وارد فیس بوک شده بودم. من از سفرم برای پزشک شدن در آینده لذت می بردم... در همان زمان، OCD من به خوبی شکوفا می شد. من اغلب به دلیل افکار OCD روزهای بسیار بدی داشتم. من با دیدن عکس های برهنه بازیگر زن پورنو زیاد خودارضایی می کردم. یک شب، وقتی داشتم تلفن همراهم را می چرخیدم، به یک کلیپ ویدیویی برخوردم... البته یک ویدیوی پورنو... که در واقع دنبال تماشای آن بودم. من آن را .... و من می توانم آن را در تلفن همراه خود دانلود کنم. من آن را تماشا کردم و بلافاصله خودارضایی کردم. سپس، من ایده دانلود ویدیوهای بیشتری را پیدا کردم. من آنها را تماشا می کردم و بعد خودارضایی می کردم و به ارگاسم می رسیدم. اما، هر بار پس از تماشای ویدیوها، احساس گناه می کردم و آنها را حذف می کردم و قول می دادم دیگر تکرار نخواهم شد. این برای چند بار اتفاق افتاد. متوجه شدم که کار خوبی نمی‌کنم... اتفاق بدی با من می‌افتد... بنابراین سعی کردم این روند را ترک کنم... اما نتوانستم. هر بار می گفتم آخرین بار است. من هرگز نمی دانستم که در تله اعتیاد به فیلم های مستهجن افتاده ام.

قسمت های تماشای کلیپ های پورنو و خودارضایی و به دنبال آن گناهکار و وعده های عدم تماشای دوباره ادامه داشت. یک روز از دوستم درباره یک سایت پورنو شنیدم. سریع رفتم تو اتاقم و اون سایت رو باز کردم. حیرت آور!! سایت فوق العاده ای بود تعداد زیادی ویدیوهای پورنو با کیفیت بالا...دختران و زنان برهنه…..ویدئوهایی در ژانرهای مختلف…….احساس کردم وای………به این ترتیب، عادت من به تماشای فیلم های پورنو با کیفیت بالا از کلیپ های با کیفیت پایین تغییر کرد. این نشان می داد که من در حال رشد آن تاریکی در درونم هستم. این هیولا هر روز مرا فرسایش می داد. تقریباً هر روز متناوب یا بعد از هر دو روز تماشا می‌کردم. من تا آخر شب منتظر اینترنت پرسرعت بودم و آن فعالیت ها را در رختخوابم انجام می دادم. روز بعد آنقدر احساس کسالت و خواب آلودگی می کردم که نمی توانستم در اتاق سخنرانی خود تمرکز کنم و عملکرد خوبی داشته باشم. بعد از هر جلسه پورنو عمیقاً احساس گناه و شرمندگی می کردم. اما من نتوانستم این عادت رقت انگیز را متوقف کنم. من چندین برگه را باز می‌کردم، و فیلم‌های مستهجن با محارم/تجاوز/جنگ‌بازی/پورن‌های سالمندان/آماتور/زنای محارم و غیره...و غیره...و غیره را تماشا می‌کردم. اما، این عادت تغییر نکرد، در عوض مثل همه چیز رشد کرد. من شروع کردم به جستجوی انتخابی فیلم های پورنو مورد نظرم در گوگل و در هر صورت آن را تماشا کردم. من در تعطیلات جشن به خانه می رفتم و قول می دادم که این عادت را ترک کنم... اما هر بار که به اتاقم می آمدم، هوس پورنو می کردم و بی درنگ به تماشای افراطی می رفتم.

در طول سال سوم کالج پزشکی، متوجه شدم که اعتیاد به پورن نیز وجود دارد، و این اعتیاد در حال تکامل است. افراد زیادی در سراسر جهان از آن رنج می برند. آنها به دلیل این عادت زندگی، شغل و روابط خود را نابود کرده اند. می دانستم که تماشای پورن سلامت ذهنی، روحی، عاطفی و جنسی ما را تخریب می کند. بنابراین، بارها سعی کردم این عادت را ترک کنم، اما بعد از هر تلاشی موفق نشدم. هرازگاهی عود می کردم. تمام تلاشم بی نتیجه ماند. نمی توانستم جلوی تماشای فیلم های پورن را بگیرم. در ضمن از گوگل هم داستان های جنسی می خوندم. من اغلب خودارضایی می کردم. زمانی که احساس استرس یا تنهایی می‌کردم یا وقتی هوس می‌کردم در ژانرهای مختلف پورن پرسه می‌زدم. اما، در همان زمان، برای ترک این عادت اعتیاد آور بسیار تلاش می کردم و بارها و بارها شکست می خوردم. در سال چهارم برای مشکل OCDم به روانپزشک مراجعه کردم. او برای من داروهای ضد افسردگی / ضد اضطراب تجویز کرد که تا یک سال و نیم بعد ادامه دادم. من در سال چهارم خیلی خوب عمل کردم و در آزمون پایانی دانشگاه در دسته خود رتبه اول را کسب کردم. پس از آن، قبل از شروع سال آخرم، سخت آماده شدم تا این اعتیاد را ترک کنم. اما، دوباره و دوباره عود کردم. OCD و اعتیاد به پورن به طور همزمان سلامت روان من را از بین می بردند. در اتاق خوابگاهم، وقتی هم اتاقی ام خواب بود، سایت های پورنو را جستجو می کردم، آخر شب آنها را تماشا می کردم و خودارضایی می کردم. بعد از هر بار عود، وعده‌های جدید و تلاش و اراده قوی می‌دادم، اما بعد از چند روز شکست خوردم. من هرگز نتوانستم بیش از یک هفته از این مزخرفات دور بمانم. این روال اسفناک من بود. اکنون، آن زمان را می بینم که در جهنم زندگی می کردم. جهنمی که در آن گیج و ترسیده بودم. جهنمی که شادی و شادی مرا ربود. جهنمی که بر روح و روانم سایه انداخته بود. جهنمی که بیشتر از جهنم بود!

در تمام سال آخر کالج پزشکی نتوانستم به قولم مبنی بر ترک عادت پورنو عمل کنم. بالاخره امتحان دانشگاه (آزمون پایانی دوره کارشناسی پزشکی) در خانه ما را زد. و این تصادف بزرگ رخ داد………..!!!!! من به دلیل استرس و اضطراب زیاد دچار یک وضعیت بد سلامتی ناگهانی شدم که منجر به ترک تحصیل در یک آزمون شد. درمان اورژانسی در بیمارستان ما انجام شد. وقتی روی تخت بیمارستان دراز کشیده بودم، فکر خودکشی به ذهنم رسید. فکر کردم برای همیشه فرار کنم و دیگر به وطنم برنگردم. فکر کردم از واقعیتم محو شوم. اما پروردگارم دست مرا گرفت و بازگرداند. در حالی که در اورژانس دچار درگیری شدید روحی شده بودم، تقاضای مسکن می کردم. یک خانم دکتر کارورز (سالمندم) پیش من آمد و به من مشاوره داد. صدای نرم و شیرینش ذهن و روحم را آرام می کرد. اکنون متوجه شدم که خدا از طریق او با من صحبت می کرد. او نه تنها مرا دلداری داد، بلکه مرا تشویق کرد تا یک جهش کوانتومی جدید انجام دهم. او از من و عملکرد تحصیلی گذشته ام تمجید کرد. این روند افکار منفی و خودکشی من را از بین برد... حالا، من نور جدیدی دریافت کردم، یک انرژی جدید. من به دنبال زمان بودم... افسوس، آن روز دیگر برای حضور مجدد در امتحان دیر شده بود. بنابراین، من یکی از آزمایشاتم را از دست دادم، اما نه دیگر امیدم، نه دیگر اعتماد به نفسم. بقیه امتحانات رو شرکت کردم که خیلی خوب پیش رفت.

پس از اتمام امتحانات، من به مدت یک ماه یا بیشتر در آزمایشگاه مهارت خود داوطلب بودم. همه‌گیری کووید-19 ناگهان بالا گرفت. کل کشور قفل شد. مجبور شدیم از پایتخت به خانه برگردیم. این هم بدبختی دیگری بود که امتحان تکمیلی من را حدود هشت ماه به تعویق انداخت. همه دوستان من قبلاً کارآموزی خود را شروع کرده بودند، اما من هنوز یک مقاله را تکمیل نکرده بودم. این پر استرس ترین لحظه زندگی من بود. تمام جهان در دوران همه گیری جان سالم به در می برد. دانشگاه اطلاعیه جدیدی از امتحانات تکمیلی ما اعلام نکرده بود. من قبلاً از خانه ام به پایتخت برگشته بودم. من در یک اتاق اجاره ای نزدیک دانشگاهم زندگی می کردم. کل روز خیلی بی نظم و پر استرس بود. در ابتدا، حالم خوب بود. متعهد شدم که دیگر فیلم های پورنو را تماشا نکنم. اما، این موقعیت مدام مرا به سمت آن سوق داد. و در نهایت، من وارد پرخوری های پورن شدم. جذاب ترین فیلم های پورنو را از اتاق دوستم دانلود می کردم (چون او اینترنت پرسرعت داشت) و بعد تمام روز در اتاق بسته ام به بهترین شکل ممکن آنها را تماشا می کردم. من قبلاً از اواسط سال سوم به پورنوهای ژاپنی معتاد شده بودم. این بار افق آن را گسترش دادم. من شروع به دریافت چند فیلم پورنو ژاپنی با کیفیت بالا به همراه زیرنویس انگلیسی کردم. هنوز آن شب را به یاد دارم که به مدت 5 ساعت در شب فیلم های پورنو تماشا می کردم. و من سه بار خودارضایی کردم. بالاخره بعد از خستگی ساعت XNUMX صبح خوابیدم.

به تدریج و به تدریج، کووید-19 شروع به کاهش کرد. امتحانات تکمیلی ما تمام شد و بالاخره کارآموزی ام را شروع کردم. در همان زمان برادرم برای کنکور پزشکی آماده می شد. هر دو تصمیم گرفتیم در یک اتاق اجاره ای در نزدیکی بیمارستان من زندگی کنیم. آن مکان بسیار زیبا و آرام بود. در اینجا، من در روز اول متعهد شدم که دوباره پورن را تماشا نکنم. اما، آن اینترنت پرسرعت مرا بسیار فریب داد و در نهایت شروع به تماشای فیلم های پورنو کردم. من در تمام سال کارآموزی بسیار تلاش کردم تا این عادت را ترک کنم و اعتیادم را درمان کنم. اما، من واقعاً بارها و بارها شکست خوردم. با این حال، من در سایر جنبه های زندگی پیشرفت زیادی کردم. گواهینامه دوچرخه گرفتم با همکاری دوستان و ارشدم شروع به انجام کارهای تحقیقاتی زیادی کردم. وظایف کارآموزی من خیلی خوب پیش رفت و تمام اقدامات بالینی را یاد گرفتم. در نهایت، من در آزمون کارشناسی مجوز خود را قبول کردم، و دکتر ثبت نام کردم. اما، اعتیاد به پورن من همچنان در حال تکامل بود. جذب روزافزون من به ژانرهای پورن ژاپنی هرگز مرا از اعتیاد دور نکرد. من شروع به جستجوی بیشتر و بیشتر کردم، از نام ژانر گرفته تا نام بازیگران زن، انواع مختلف ویدیوهای مشابه، جستجوی زیرنویس انگلیسی، باز کردن حدود 50 تب به طور همزمان…… OMG… OMG….. آن دوپامین هجوم… آن سیل دوپامین در ذهن من ....ذهن رقت انگیز من باید تمام این چرندیات را تحمل می کرد!!!!

پس از پایان دوره کارآموزی، به مدت دو سال با قرارداد دولتی به بیمارستان روستایی کشورم اعزام شدم. سرویس اینترنت در این مکان در دسترس بود. و من دوباره متعهد شدم که از آن زمان فیلم های پورنو تماشا نکنم. و به همین ترتیب عهدم را زیر پا گذاشتم و شروع به تماشای فیلم های پورن کردم. من قبلاً وارد یک وب سایت پورنو ژاپنی جدید شده بودم که حاوی فیلم های با کیفیت بسیار بالا با زیرنویس انگلیسی بود. این همان چیزی بود که نورون های هوس باز من می خواستند. اما در عین حال برای آزمون فوق لیسانس آماده می شدم و وظایفم را به خوبی انجام می دادم. اما، اعتیاد به پورن همچنان با قدرت کامل در درون من رشد می کرد. اواسط همان سال با دختری به صورت آنلاین آشنا شدم. او خیلی زیبا بود و من را نیز دوست داشت. شروع کردیم به چت و گفتگوی آنلاین. کم کم به او پیشنهاد دادم که در یک رابطه باقی بماند و او قبول کرد. بارها و بارها به حرف زدن ادامه دادیم. کم کم صحبت هایمان عاشقانه شد. ما اواخر شب در رختخواب در مورد عشق و رابطه جنسی شروع کردیم به صحبت کردن. برنامه ریزی کردیم که همدیگر را ببینیم و شب بمانیم، رابطه جنسی داشته باشیم و همه چیز. بعداً گفتگوی ما شدیدتر شد. ما تماشای پورن را با اشتراک گذاری صفحه شروع کردیم. زمانی که با او صحبت می کردم، خودارضایی می کردم. تلفنی همدیگر را می بوسیدیم. این یک رابطه بسیار سمی بود، فقط یک جاذبه فیزیکی که با عادت های پورن همراه بود. در اواسط این رابطه، در یک سایت ازدواج با دختر جدیدی آشنا شدم. او همچنین اهل رشته پزشکی، پزشک بود. او به من گفت که قبلاً دوست پسری داشته که بارها با او رابطه جنسی داشته است. من هم شروع کردم به صحبت تلفنی با او. علاوه بر این، تلفنی همدیگر را می بوسیدیم و با هم خودارضایی می کردیم. وقتی همدیگر را دیدیم از او خواستم رابطه جنسی داشته باشد. او انکار نکرد او در واقع من را دوست داشت و می خواست رابطه ای ایجاد کند. اما من او را جذاب ندیدم زیرا چاق و تنومند بود. به این ترتیب، من برای اولین بار کمی با دنیای واقعی درگیر شدم، حتی اگر کمی سمی بود. و کمی از اعتیادم جدا شدم. این اولین باری بود که حدود سه ماه از تماشای فیلم های مستهجن خودداری کردم. با این وجود، من اغلب خودارضایی می کردم. در پایان سال، رابطه من با این دو خانم به نوعی به پایان رسید ... و اکنون دوباره شروع به تماشای فیلم های پورنو کردم.

سال دوم پست من شروع شد، اما من بارها و بارها تکرار کردم. میدونی، وقتی هوس میکردم توی ذهنم کمک میخواستم. هرازگاهی دست به خودکشی روانی می زدم. با این حال، در این زمان، من کمی متعهدتر بودم و مانند یک فرد مسئولیت‌پذیرتر رفتار می‌کردم. خانواده من برای عروسی من دنبال دختر می گشتند. شروع کردند به ارسال عکس ها برای من. شروع کردم به فکر کردن و عمل کردن متفاوت. و من توانستم بر این شیطان پیروز شوم……این داستان از اینجا شروع می‌شود……

از ابتدای امسال شروع کردم به آموزش در مورد اعتیاد به پورن و روش های درمان. شروع کردم به گشت و گذار در یوتیوب و گوگل شبانه روز. سرانجام خداوند به دعا و زحمات من گوش فرا داد. من با این شخص فوق العاده برخورد کردم. او دکتر تریش لی، عصب شناس شناختی و مربی تایید شده بازیابی اعتیاد جنسی است. من ویدیوهای یوتیوب او را تماشا کردم. آنها واقعاً پرانرژی و الهام بخش بودند. او واقعاً نظرات کارشناسی خود را در ویدیوهای خود بیان کرد. من کاملاً به او ایمان داشتم. من مشترک کانال او شدم و شروع به دنبال کردن سریال یک ماهه او کردم که سال گذشته انجام شد. به دلیل نداشتن پول کافی برای پرداخت نتوانستم به گروه آنلاین تحت رهبری او ملحق شوم. علاوه بر او، صبح زود به تمرین کماندویی که توسط مربی بوپندرا سینگ راتور سازماندهی شده بود، پیوستم. این دو قدم زندگی من را تغییر داد. من هر روز ویدیوهای کوتاه دکتر لی را تماشا می کردم و چیزهای ارزشمندی را که او می گفت یادداشت می کردم. و به لطف خدا، از آن چاله تاریک بالا رفتم و با موفقیت یک ماهه رایگان فیلم های پورنو را تکمیل کردم.

در طول این یک ماه پرهیز از PMO، یک بار خواب عود و انتشار شبانه را دیدم. من رویای تمایلات شدید و پورنوهای لبه دار را دیدم. صبح ها هم بعد از بیدار شدن دچار اضطرار می شدم. به همین ترتیب، اصرار زیادی برای کنار گذاشتن سایت‌های پورنو در هنگام استراحت در رختخوابم در طول روز وجود داشت. زمانی که در حمام بودم، این اشتیاق ظاهر شد. به طور مشابه، من در نیمه اول ماه نعوظ قوی داشتم که سخت بود. بیشتر مواقع واکنشی نشان نمی دادم و نعوظ کم می شد. چند بار به اندام تناسلی‌ام دست می‌زدم و آلت تناسلی‌ام را در حالت نعوظ حس می‌کردم و سپس به سرعت دست‌هایم را دور می‌کردم. ذهن من شروع به فکر کردن کرد که پورن ها جعلی و غیر واقعی هستند. در حالی که من در چهاردهمین روز بودم، خواهر شوهرم در تماس ویدیویی اظهار نظر کرد که من واقعا جذاب تر و درخشان تر از قبل به نظر می رسیدم. در آن لحظه متوجه شدم که این بار واقعاً در حال بهبودی از اعتیاد هستم. گاهی اوقات نعوظ طولانی مدت مانند 14-30 دقیقه بود، اما من گوشم را به سمت آن می‌چرخانم. و در نهایت رفتند. چند شب خوابم بهم ریخت. وقتی تاخیر خواب داشتم، هوس های شدید داشتم. هنوز آن دو شب (روز بیست و یکم و بیست و چهارم) را به یاد دارم که نتوانستم بخوابم. و ناگهان، اصرار شدیدی پیدا کردم که حداقل سایت های پورنو را باز کنم. هیولای داخل به من می گفت فقط باز کن. شب اول از رختخواب بلند شدم و موبایل را گرفتم تا فیلم پورنو ببینم…..!!!! اما خدا نجاتم داد من به تازگی فیس بوک را باز کردم و شروع به ارسال درخواست دوستی برای چند خانم زیبا کردم که در پیشنهاد درخواست دوستی ظاهر شد. و بعد از یک ساعت یا بیشتر، گوشی را روی میز گذاشتم و خوابیدم. شب آخر، به دلیل برخی درگیری های سازمانی در طول روز، استرس روحی زیادی داشتم. با وجود خستگی و خواب آلودگی نمی توانستم بخوابم. من ناگهان با یک اصرار/تکانه برای باز کردن پورنو در تلفن همراهم از خواب بیدار شدم. اما، خدا به من کمک کرد. اینترنت کارآمدی وجود نداشت. خدایا شکرت و بعد، 40 دقیقه منتظر ماندم تا اینترنت فعال شود. پس از آن، به تدریج، وضعیت ذهن من به طور کامل تغییر کرد. در نهایت، بسته داده تلفن همراه را گرفتم و چند ویدیو را در یوتیوب و فیس بوک تماشا کردم. من دیگر سراغ پورنو نرفتم. هورا!! این بار هم برنده شدم. در هفته آخر این ماه، نعوظ من چندان سخت و مکرر نبود. اصرارها شروع به کم شدن کردند. من دیگر عاشقانه و رویدادهای جنسی را تصور نمی کردم. و با تمام این تلاش ها، با راهنمایی های بسیار زیاد دکتر تریش لی و با لطف خداوند، دوره 21 روزه پرهیز خود را با موفقیت به پایان رساندم. برای اولین بار احساس کردم که موفق شدم. به این ترتیب پایان تاریکی هشت ساله من آغاز شد.

امروز بسیار خوشحال، مطمئن، پایدار و همدل هستم. در ذهنم آرامش و در قلبم رضایت وجود دارد. احساس می کنم دارم از جهنم می روم. من متوجه شده ام که ابر سیاه پوشش نقره ای دارد. دارم از قبر تاریکی برمیگردم دارم از دره هیولاها برمیگردم گذشته تلخم را برای آینده ای بهتر ترک می کنم. من اکنون از ته قلبم قول می دهم که هرگز در فعالیت ها و رویدادهایی که به دنیای تاریک پورنوگرافی منتهی می شود افراط نخواهم کرد. من تمام تلاشم را می کنم تا از افراد خوب دیگری حمایت کنم که زندگی آنها مورد تهاجم این شیطان قرار گرفته است. من از هر روحی که در آنجا وجود دارد و از هر موجود قدرتمندی که هر روز در حال پیشرفت هستند حمایت خواهم کرد. از این به بعد هرگز در دام هیچ نوع اعتیادی نمی افتم.

در این مناسبت برد-برد، می‌خواهم از هر فردی، واقعی یا مجازی، که مستقیم یا غیرمستقیم به من در سفرم کمک کرد، تشکر کنم. بسیار بسیار ویژه و صمیمانه ترین تشکر از دکتر تریش لی که این نور را در زندگی من به ارمغان آورد. او مانند مادر من است که مرا از هر مصیبتی محافظت می کند، برای بهبود من دعا می کند و در هر شرایطی بهترین های من را آرزو می کند. از پروردگار متعال سپاسگزارم که این موفقیت را در زندگی من به ارمغان آورد. تو همیشه نجات دهنده بزرگی بوده ای!!!!

می دانید دوستان من با وجود اینکه در این هشت سال عود کردم اما در عین حال خیلی تلاش کردم و صادقانه تلاش کردم تا این عادت را ترک کنم و این اضافه شدن را تمام کنم. همیشه یک پرتو نور در انتهای تونل وجود دارد. اگر با قلب خوب به تلاش ادامه دهیم، بی مزد نمی مانیم. اگر بدن، ذهن و روح خود را در جهت یک هدف هماهنگ کنیم، کل جهان به نفع ما عمل می کند.

و، سفری طولانی در پیش است….. فقط یک ماه است که در مورد آن صحبت می کنم. اول از همه، من باید سه ماه پرهیز مداوم را تکمیل کنم که مدت زمان معمول بهبودی باقی می ماند. البته باید در تمام عمرم برای همیشه از این اعتیاد رها باشم. این همیشه هدف بزرگ من باقی خواهد ماند، به هر حال یک پروژه بزرگ. برعکس، من هنوز چالش‌های زیادی برای بازگشت دارم. از آنجایی که من دانشجوی پزشکی هستم، باید دائماً از طریق اینترنت کار کنم و اغلب به تلفن همراه نیاز دارم. نمی توانستم به طور کامل از آنها دوری کنم. این نقطه ضعف من است. بعد، من هنوز شریک زن (یا همسر) ندارم که بتوانم احساساتم را با او در میان بگذارم، در صورت نیاز کمک بگیرم. این یک خلاء دیگر است. با این حال، نقاط قوت من ویدئوهای یوتیوب دکتر تریش لی، تعهدات قوی و صادقانه من، حرفه درخشان و هیجان انگیز من در آینده و البته خانم زیبایی است که در نهایت با او ازدواج خواهم کرد. به طور کلی، قدرتمندترین خداوند متعال در آنجاست که از من مراقبت می کند، من را به درستی راهنمایی می کند، به من غذا می دهد و از من مراقبت می کند.

برای همه ی روح های زیبای بیرونی برای شما آرزوی بهترین ها را دارم. نعمت من همیشه با شماست قطعا یک روز برنده خواهید شد. شما یک جنگجو هستید که پیروز می شوید. شما پادشاهی هستید که همه دشمنان را شکست می دهید. در درون شما خدایی وجود دارد که بالاترین خیر را مدیون است. تو قدرتمندترین موجودی پیشاپیش موفق باشید

متشکرم.

منبع: سفر موفق 30 روزه پرهیز کامل از PMO

 

توسط: bestperson433