ارزیابی پاسخ های عصبی به اهداف و اشیاء اهداف انسانی به منظور شناسایی فرآیندهای عینی سازی جنسی که فراتر از استعاره است (2019)

Jeroen Vaes ، Giulia Cristoforetti ، Daniela Ruzzante ، Carlotta Cogoni و Veronica Mazza

گزارش علمی جلد 9 ، شماره مقاله: 6699 (2019)

https://doi.org/10.1038/s41598-019-42928-x

چکیده

هدف گیری - کاهش کسی به چیزی - نشان دهنده یک روش قدرتمند و بالقوه مضر است که ما می توانیم آنها را ببینیم و با دیگران درمان کنیم. زنان اغلب قربانی پروسه های عینی سازی می شوند که هر زمانی که زن به بدن او یا بخش های خاص بدن می رسد، رخ می دهد. چه چیزی معلوم نیست، این است که تا چه اندازه یک زن در هنگام تصحیح، یک جسم می شود. با استفاده از پارادایم عجیب و غریب در سه آزمایش، فعالیت عصبی شرکت کنندگان اندازه گیری شد، در حالی که آن ها اغلب تحریک کننده های مردانه و زنانه را تجزیه و تحلیل کردند و به ندرت اشیاء مانند عروس مانند جنس مشابه را ارائه دادند. انتظار میرود که اشیاء نابالغ مثل عروس مانند یک عاملی مرتبط با بیماری عصبی فیزیولوژیکی (P300) مرتبط با دیررس باشد، بیشتر آنها در مقایسه با محرکهای مکرر انسان (یعنی اثر عجیب و غریب) درک شده است. در آزمایش 1، اثر oddball به طور قابل توجهی کمتر برای زنان objectified در مقایسه با مردان objectified. نتایج آزمایش 2 تأیید کرد که این اثر تنها به تصورات آشکار شده زنان است. در آزمایش 3، هیچ اشاره گر معنایی به تقسیم انسانی انسان ارائه نشده است، اما زنان مصمم هنوز هم بیشتر شبیه به اشیاء واقعی هستند. با هم، این نتایج اولین بار نشان می دهد که ادراک زنان، زمانی که آشکار می شود، به طور اساسی فراتر از استعاره تغییر می کند.

معرفی

تعاملات ما بین انسانها معمولا با تمایل ما به شناخت افکار، نگرش ها، خواسته ها و نیت های دیگران تعیین می شود. در عوض، تعاملات ما با اشیا، عمدتا مفید و ظریف هستند. این الگوهای متداخل متداول معمولا به وضوح مشخص است به عنوان مناطق مغز جداگانه زیر توسعه انسانی در مقابل محرک های غیر انسانی1. با این حال، مواردی وجود دارد که تقسیم انسان-شیء تمایل به محو شدن دارد. این اتفاق می افتد زمانی که افراد عقیده به دیگر انسان ها. هدف گیری هر زمانی رخ می دهد که فردی چیزی تبدیل شود. در مورد عرفان سازی جنسی، این فرد به طور معمول یک زن است که قسمت های بدن و یا بدن آنها به عنوان ابزار صرفا از نظر شخصیت و شخصیت او جدا شده اند و به نظر می رسد که آنها قادر به نمایندگی از او هستند.2,3. از این رو، بسیار شبیه اشیائی هستند که برای ظاهر و سودمندی آنها بیشتر ارزشمندند، وقتی که عینیت داده می شوند، زنان به خصوص برای جذابیت و ارزش ابزاریشان مورد ارزیابی قرار می گیرند. چه چیزی مشخص نشده است این است که آیا زنان مصمم به واقعیات شبیه به اشیاء میشوند یا اینکه آیا مرجع ابعاد، یک استعاره است.

عینی سازی جنسی در جوامع مدرن غربی شایع است و عمدتا زنان جوان را هدف قرار می دهد. در یک مطالعه اخیر استرالیا4زنان جوان گزارش دادند که در هر روز یک رویداد عینی کننده (مثلا تماشای بدن ناخوشایند، گره زدن، اظهارنظر جنسی، گم شدن و حرکات جنسی) انجام می شود و شاهد عینی سازی جنسی دیگران، از طریق رسانه ها و در تعاملات بین فردی، تقریبا بیش از یک بار به صورت روزانه. بازنمایی زنان در رسانه ها اغلب با توجه به تصاویر قدرتمند تر در اکثر دنیای غرب،5,6. چنین تجربه های مستقیم و غیرمستقیم دارای عواقب ناخوشایندی است که منافع زنان در خود دارد4,7,8 و در بلند مدت به طور بالقوه به رفاه آنها آسیب می رساند9,10,11,12. علاوه بر این، درک زن در شرایط عینی سازی، آزار جنسی را افزایش می دهد13,14,15. بنابراین، درک بهتر از فرایندهایی که مبنای عینی سازی جنسیت است، بسیار مهم است.

تمرکز منحصر به فرد بر روی زن و نه بدن مرد در تحقیقات عینی سازی، به واسطه تئوری های تکاملی و اجتماعی فرهنگی انگیزه گرفته شده است. از منظر تکاملی، بدن زن بیشتر در مقایسه با بدن مرد توجه بیشتری می کند، زیرا معمولا دارای خوشه ای از نشانه هایی است که اطلاعات مربوط به باروری و ارزش باروری زنان را فراهم می کند16,17. بلکه نظریه های اجتماعی فرهنگی تاکید بر تأثیر نقش کلیشه ای دارند18 و سلسله مراتب پدرسالاری به عنوان علت هایی است که ارزیابی زنان را به ویژه براساس ظاهر آنها حفظ می کند2,19. هر دو نظریه به طور بالقوه توضیح می دهند که چرا زنان بیشتر قربانی عفونت هستند و آنها را به ظاهر بدن و یا برخی از اجسام بدن می رساند. به عنوان یک نتیجه، بدن زن به احتمال زیاد برای ظاهر و سودمندی آن، بسیار شبیه یک شیء است.

تغییر در شخص به چیزی در تحقیق درباره انهدام انسان و انسان شناسی مورد بررسی قرار گرفته است؛ نشان داده شده است که اعضای خارج از گروه غیر انسانی و (انزجار) اشیاء الگوهای مشابه مغز را به وجود آورده اند20,21، در حالی که اجسام انترپومورفیز نسبت به محرک های انسانی پاسخ های عصبی مشابهی را ایجاد می کنند22,23,24,25. در حوزه عینی سازی جنسی، تلاش های تحقیقاتی مشابه انجام شده است، اما هیچ کدام به ما اجازه نمی دادند که واقعا شباهت بین زنان مصمم و اشیاء واقعی را ببینیم.

کار غیر انسانی کردن26,27,28,29 ارتباطات، استعاره ها و یا ویژگی های صوری که مردم هنگام مواجه شدن با مردان و زنان در شنا و یا لباس زیر (یعنی آگاهانه) و یا به طور کامل لباس (به عنوان مثال، بدون objectified) مواجه است نشان داد. زنان هدفمند به عنوان ضعیف، ذهن و دوستانه توصیف شده اند و یا به راحتی با شرایط حیوانی (مانند طبیعت، بینی) در مقایسه با مردانی که به سختی لباس پوشیدنی و لباس های کاملا لباس پوشیدن دارند، راحت تر می شوند. در حالی که این نتایج به ما ایده هایی از ارتباطات معنایی که مردم هنگام مواجه شدن با زنان مصمم می دهند، به ما امکان می دهد که نتیجه بگیریم که این زنان در واقع در مقایسه با اشیا در سطح ادراکی شبیه تر هستند.

به همین ترتیب، نتایج عصبی تصویرسازی30 نشان داد که مردان با نگرشهای جنسیتی خصمانه نسبت به زنان، کاهش فعالیت آن مناطق مغزی را که به طور معمول در ارتباط با فرایندهای ذهن با توجه به زنان عینی در مقایسه با سایر اهداف اجتماعی همراه است، نشان داد. تحقیقات دیگر نشان داده است که اهداف زن مصمم است با استفاده از فرآیندهای شناختی که معمولا در تعاملات ما با اشیا استفاده می شود. در حالی که اشیا به طور معمول با استفاده از پردازش تحلیلی شناخته می شوند، شناخت افراد و به ویژه چهره های انسان از طریق پردازش پیکربندی به دست می آید. با توجه به این که فرآیند دوم نشان می دهد که شناخت موفقیت بستگی به درک روابط بین بخش های اصلی محرک است، شناخت مردم معمولا هنگامی که بدن یا چهره آنها متوقف می شود، در حالی که شناخت اشیاء بدون تأثیر (مثلا31,32) برنارد، اعمال اثر معکوس به قلمرو عینی سازی جنسی و همکاران.33 متوجه شد که بر خلاف دیگر اهداف انسانی، در تشخیص بدنهای زن عیسی مسیح هنگامی که آنها به طور مستقیم یا معکوس نشان داده شد تفاوت وجود نداشت. به عبارت دیگر، بدن انسداد یافته زن به عنوان خاطره ای از قسمت های بدن تقسیم شده است و یک فرآیند جزئی است که معمولا در شناخت اشیا ها مشاهده می شود. نمایش مناطق خاص مغز30 یا فرایند شناختی33 به طور مشابه در هنگام تعریف اشیاء و زنان واجد شرایط، با این حال، تضمین نمی کند که آنها در واقع یکسان هستند و یا حتی مشابه می شوند. برای یکی از آن که در شرایط خاصی نیز اشیاء نشان دادند که اثرات برگشت پذیری را نیز منجر می شوند31,34,35 به این معنی که هیچ نوع همپوشانی کامل بین نوع پردازش (تحلیلی و پیکربندی) و هدف (شی در مقابل انسان) وجود ندارد. علاوه بر این، محرکهایی که بسیار متفاوت هستند مانند غذای خوشمزه و مواد مخدر غیرقانونی، شناخته شده است که مناطق مغز همانند (یعنی سیستم پاداش36).

برای سنجش شباهت های واقعی بین زنان عقیده شده و اشیاء واقعی، باید (1) یک مقایسه مستقیم با اشیاء و (2) استفاده از یک روش است که به طور مستقیم برآورد شباهت های ادراکی میان محرک های شیء و انسان، به جای فقط اندازه گیری سبک پردازش مشابه . تلاش برای آزمودن نقطه اول اخیرا انجام شده است. تمرکز بر روی N170، پتانسیل مربوط به رویداد که معمولا با پردازش پیکربندی همراه است، تحقیق نشان داد که تنها بدن غیرقابل انکار (به طور کامل لباس) بدن انسانی بر خلاف اشیاء (یعنی به سختی لباس) بدن و اشیاء انسانی (یعنی کفش ها) زمانی که محرک ها تقسیم شدند37 یا معکوس38. به طور مشابه، در مطالعه دیگری، تأثیر معکوس برای زنان غیرفعال شده، اما نه برای زنان عینی و اشیاء مانند خانه ها34. در حالی که این مطالعات موفق به تست شبیه سازی پردازش مشابهی که در هنگام شناسایی تصاویر زنان مصداق یافته و اشیاء واقعی به تصویب رسید، هیچ تلاشی برای تست شباهت ها در ادراک زنان وفادار و اشیاء واقعی انجام نشده است. بنابراین، تحقیق قبلی به ما اجازه نمی دهد که نتیجه گیری کنیم که فرآیندهای عینی سازی فراتر از استعاره است و این بدین معنی است که زنان واجد شرایط واقعا شبیه به شیء شان هستند. مطالعات کنونی یک پارادایم جدیدی را ارائه می دهد که به طور مستقیم فعالیت های عصبی شرکت کنندگان را هنگامی که با تصاویری از مردان و زنان غیرمنطقی و اشیا قابل مقایسه مواجه می شوند، به ما می دهد تا شباهت های واقعی میان محرک های انسانی و ذهنی را اندازه گیری کنیم.

تحقیق حاضر

برای آزمون فرضیه که زنان تصور شده در مقایسه با دیگر اهداف انسانی بیشتر شبیه به اشیا هستند، سه آزمایش انجام شد. در تمام آزمایشات، پارادایم شناخته شده oddball به تصویب رسید (به عنوان مثال39,40)، که در آن یک دنباله از محرک های تکراری اغلب توسط یک محرک انحرافی، به عنوان مثال، oddball، قطع می شود. پتانسیل مربوط به رویداد (ERP) در شرایط فعال ثبت شد و پاسخ به سمت oddball و محرک های تکراری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. تحقیق با استفاده از این پارادایم نشان داده است که P300 - یک مولفه بالقوه مربوط به رویداد که در اطراف 250-600 ms بعد از شروع تحریک رخ می دهد - از طریق محرک های نادر به وجود می آید و دامنه آن افزایش می یابد تا محرک oddball متفاوت با تکرار محرک ها41,42. در آزمایشی 1، موارد تکراری یا آشکارا (یعنی به ندرت پوشیدنی) اهداف مردانه یا زنانه بودند، در حالی که اهداف زنانه و مردانه غیر آشکار شده (به طور کامل) اهداف زنانه و مردانه بارها و بارها در آزمایش 2 ارائه شده است. در هر دو آزمایش، اهداف نادر، اجسام قابل مقایسه قابل درک بودند (یعنی عکاسهایی مانند عروسک) که به طور خاص برای این مطالعات طراحی شده بودند. بر اساس فرضیه ما، P300 باید به طور قابل توجهی کوچکتر باشد، در حالی که یک عکاس زن عروس مانند مجموعه ای از تصاویر زنانه عینی در مقایسه با زمانیکه نماد مرد عنکبوتی مردانه در میان مجموعه ای از تصاویر مردانه عینی ارائه می شود، ظاهر می شود. در مقابل، انتظار نمی رود تفاوت های مشابهی در Experiment 2 وجود داشته باشد، به این دلیل که همه محرک ها اهداف غیر آشکار شده را نشان می دهند. نتایج این مطالعه ما را نشان داد که زنان را به طور کلی نشان نمی دهد، بلکه فقط زنان عقیده می گیرند بیشتر شبیه به اشیا هستند. در نهایت، در آزمایش 3، تنها اهداف آشکار شده ارائه شد، اما بر خلاف آزمایش های قبلی، انجام وظیفه طبقه بندی به شکاف انسانی انسانی ارتباط نداشت. از بین بردن تمام مرجع معنایی انسان یا اشیاء به ما اجازه می دهد که بیشتر فرضیه را مطرح کنیم که جسم زن تنها یک استعاره نیست، بلکه شباهت واقعی با اشیاء واقعی را بیان می کند.

ایجاد محرک و پیش آزمون

مجموع تصاویر 82 از وب سایت های اینترنتی انتخاب شده است. ما همان پیش فرض را در تحقیق قبلی دنبال کردیم (به عنوان مثال27,28) حفظ کردن آن که مردان و زنان که در شنا یا لباس ظاهر می شوند بیشتر به بدنشان توجه می کنند و به این ترتیب احتمال بیشتری دارند. تصاویر نشان می دهد زنان 21 و مردان 20 که هر کدام در شنا یا لباس زیر در آزمایش 1 و 3 ظاهر می شوند، در حالی که همان مدل ها در آزمایش 2 کاملا لباس می گیرند (مثلا محرک ها در شکل ها 1, 2 و 3) تمام مدل ها از زانو به تصویر کشیده شده و به دوربین نگاه می کنند. مدل هایی با شرایط ظاهری بدن جنسی و یا بیان چهره شدید اجتناب کردند. تمام تصاویر به مقیاس خاکستری تبدیل شده اند تا به همان اندازه که ممکن است روشنایی آنها را همسان سازد. برای هر تصویر، عکسی مشابه عروسک ایجاد شد که بین صورت اصلی مدل (30٪) و یک عروسک چهره (70٪) ایجاد می شود و یک سطح رنگ را بر روی پوست قابل رویت بدن هر مدل اعمال می کند (به عنوان مثال محرک ها در ارقام 1, 2 و 3) محرک ها از طریق پرسشنامه ی آنلاین مورد استفاده قرار گرفتند که در آن شرکت کنندگان 22 (زن 12) هر عکس را به عنوان یک شی یا فرد دسته بندی کردند. هر دو تصاویر انسان و عکاسی مانند عکاس به درستی به عنوان یک شخص یا یک شیء به رسمیت شناخته شده است (98٪ پاسخ صحیح در هر دو مورد). مهم این است که دقت تشخیص تصاویر به عنوان عملکردی از لباس پوشیدن آنها، جنسیت اهداف یا جنسیت شرکت کنندگان تغییر نکرده است. در همان پرسشنامه و فقط برای تصاویر انسانی، ما از شرکت کنندگان خواسته شد تا در یک مقیاس لیکرت 7 نقطه را مشخص کنند تا میزان تصویری که یک مرد یا زن برآورده شده نشان دهد. مطابق با تحقیقات قبلی27,28,30، هر دو اهداف مردانه و زنانه در هنگام شنا در شنا یا لباس (M = 3.05 ، SD = 0.37) نسبت به زمانی که کاملاً پوشیده بودند (M = 2.25 ، SD = 0.26) ، F(1، 20) = 13.27، p = 0.002 ، η2p = 0.40 مهم این است که این اثر از نظر جنسیت هدف و یا شرکت کنندگان تعدیل نشده است (برای تجزیه و تحلیل کامل به پشتیبانی از اطلاعات آنلاین مراجعه کنید).

شکل 1

محرک ها و نتایج الکتروفیزیولوژیک آزمایش 1. پانل چپ: نمونه ای از محرک هایی که نشان دهنده یک مرد انسدادی انسان است، یک ماده انسانی و عکاسی مربوط به آن است. محرک های خاصی که در این شکل نشان داده شده اند در آزمایش فعلی مورد استفاده قرار نمی گیرند، اما شبیه به اصل هستند. با توجه به محدودیت های کپی رایت، ما نمی توانیم محرک های تجربی اصلی را منتشر کنیم. محرک های آزمایشی را می توان در صورت درخواست تماس با نویسنده مربوطه دریافت کرد. پانل متوسط: توزیع پوستی از فعالیت ERP در پنجره زمان P300. پانل سمت چپ: شکل موج بزرگ برای اهداف عینی و مردانه و عناصر مربوط به عروسک های خاص خود. دایره راست: جزئیات مقایسه میانگین شکل موج میانگین بین تمام اهداف در پنجره زمان P300.

تصویر بزرگ

شکل 2

محرک ها و نتایج الکتروفیزیولوژیک آزمایش 2. پانل چپ: نمونه ای از محرک هایی که نشان دهنده یک مرد انسانی غیر آشکار، یک زن انسانی غیر عینی و عناصر مشابه عروسک های خاص خود است. محرک های خاصی که در این شکل نشان داده شده اند در آزمایش فعلی مورد استفاده قرار نمی گیرند، اما شبیه به اصل هستند. با توجه به محدودیت های کپی رایت، ما نمی توانیم محرک های تجربی اصلی را منتشر کنیم. محرک های آزمایشی را می توان در صورت درخواست تماس با نویسنده مربوطه دریافت کرد. پانل متوسط: توزیع پوستی از فعالیت ERP در پنجره زمان P300. پانل سمت راست: شکل موج بزرگ به طور متوسط ​​برای اهداف مرد و زن غیر عصبی و آواتار های مربوط به عروسک خود. دایره راست: جزئیات مقایسه میانگین شکل موج میانگین بین تمام اهداف در پنجره زمان P300.

تصویر بزرگ

شکل 3

محرک ها و نتایج الکتروفیزیولوژیک آزمایش 3. پانل چپ: نمونه ای از محرک هایی که نشان دهنده یک مرد انسدادی انسان است، یک ماده انسانی و عکاسی مربوط به آن است. خطوط کانتور زرد یا سبز در سمت راست یا چپ هر محرک هدف اعمال می شود. محرک های خاصی که در این شکل نشان داده شده اند در آزمایش فعلی مورد استفاده قرار نمی گیرند، اما شبیه به اصل هستند. با توجه به محدودیت های کپی رایت، ما نمی توانیم محرک های تجربی اصلی را منتشر کنیم. محرک های آزمایشی را می توان در صورت درخواست تماس با نویسنده مربوطه دریافت کرد. پانل متوسط: توزیع پوستی از فعالیت ERP در پنجره زمان P300. پانل سمت چپ: شکل موج بزرگ برای اهداف عینی و مردانه و عناصر مربوط به عروسک های خاص خود. دایره راست: جزئیات مقایسه میانگین شکل موج میانگین بین تمام اهداف در پنجره زمان P300.

تصویر بزرگ

آزمایش 1

در آزمایش 1، پارادایم عجیب و غریب شامل اهداف زن و مرد عینی شده بود؛ جواهرات مانند عروسک منحصر به فرد محرک های مکرر که در مجموعه ای از محرک های مکرر انسانی انسان ظاهر می شود. شرکت کنندگان مجبور بودند با همان اندازه دقیق و سریع که ممکن است نشان دهند که آیا هر هدف یک نماد انسان یا یک شیء را با استفاده از یک دکمه کلیدی نشان می دهد.

نتایج

نتایج رفتاری

دقت. تجزیه و تحلیل نسبت واکنش های صحیح نشان دهنده یک تمایل کلی به طبقه بندی بهتر اهداف مرد و نه زن (F(1، 17) = 9.939، p <0.01 ، η2p = 0.369) و آواتارهای انسان مانند عروسک مانند (F(1، 17) = 62.438، p <0.001 ، η2p = 0.786). همانطور که انتظار می رفت ، جنسیت و انسانیت هدف به طور قابل توجهی با یکدیگر تعامل داشتند ، (F(1، 17) = 7.774، p <0.05 ، η2p = 0.314). شرکت کنندگان در تشخیص نر عروسک مانند (در = 84.77 ، SD = 9.351) در مقایسه با آواتارهای زن عروسکی (M = 79.22 ، SD = 9.890) (t (17) = 3.104 ، p <0.01) دقیق تر بودند ، در حالی که تفاوت معناداری بین اهداف عینیت یافته زن و مرد عینیت یافته (t (17) = −1.045 ، p = 0.311) مشاهده نشد (نگاه کنید به شکل. SI1 در اطلاعات آنلاین تکمیلی). این بدان معنی است که تشخیص صحیح شرکت کنندگان به طور قابل ملاحظهای ناخوشایند بود، زمانی که یک عکاس زن مانند عکاس زن در میان مجموعه ای از تصاویر زنانه ابهامزدایی در مقایسه با نماد مردی مانند عروسک که در میان مجموعه ای از تصاویر مردانه عینی شکل گرفته بود، ظاهر شد.

زمان پاسخ. زمان لازم برای پاسخ دقیق به طور قابل توجهی تحت تأثیر جنسیت هدف قرار گرفت (F(1، 17) = 23.796، p <0.001 ، η2p = 0.583) و انسانیت (F(1، 17) = 11.248، p <0.01 ، η2p = 0.398) ، اما تحت تأثیر تعامل بین هر دو متغیر نبود. به طور کلی ، پاسخ ها برای دسته بندی مردان (به ترتیب 0.694 ثانیه ، SD = 0.14) به جای اهداف زن (M = 0.789 ثانیه ، SD = 0.20) و برای انسانهای عینی (M = 0.771 ثانیه ، SD = 0.17) سریعتر بودند آواتارهای عروسک مانند (M = 0.772 s ، SD = 0.17) (شکل را ببینید. SI2 در اطلاعات آنلاین تکمیلی). جالب است که توجه داشته باشیم که پاسخ های شرکت کنندگان به جای اغلب تحریک کننده های مکرر موجب کاهش یافته است، اما بر خلاف دقت پاسخ آنها، در مقایسه با انگیزه های مردانه، آنها به طور کلی در پاسخ به زن (هر دو انسانی و عکاسی) آهسته تر بودند. تحقیقات پیشین نشان داده است که تصاویر زنان توجه بیشتری را به خود جلب می کنند و در مقایسه با عکس های مردان بیشتر طول می کشد43. این ممکن است شرکت کنندگان را در واکنش های خود نسبت به زنان نسبت به محرک های مردانه کند کند. این نتیجه، با این حال، باید با دقت تفسیر شود زیرا ما در این آزمایشات این اثر را تکرار نکنیم.

نتایج الکتروفیزیولوژیک

دامنه پتانسیل مربوط به رویداد (P300) به شدت تحت تاثیر جنسیت و بشریت هدف در هر سه ناحیه مورد توجه قرار گرفت (سایت های تیره، گوشه و مرکزی). همانطور که انتظار می رفت، ارائه یک عکاس مانند عروسک زن در میان عکس های انسانی انسانی مردانه منجر به انحراف مثبت P300 شد که در مقایسه با نمایش یک عروسک مثل مردی مردانه در میان تصاویر مردانه عیان شد. تفاوت بین تصاویری که تصویر مرد و زن عینی شده را نشان می دهد تفاوت قابل ملاحظه ای را نشان نمی دهد (نگاه کنید به شکل 1) در همه مناطق، تعامل بین جنسیت هدف و بشریت به طور قابل ملاحظه ای ظاهر شد ((F(1، 17) = 21.786، p <0.001 ، η2p = 0.562؛ F(1، 17) = 17.791، p = 0.001 ، η2p = 0.511؛ F(1، 17) = 16.573، p = 0.001 ، η2p = 0.494 ، به ترتیب برای سایت های پس سری ، جداری و مرکزی. برای تجزیه و تحلیل کامل به پشتیبانی آنلاین اطلاعات مراجعه کنید).

نتایج حاکی از این است که P300 به طور قابل توجهی کوچکتر است، در حالی که یک عکاس زن عروس مانند یک مجموعه عکاسی زنانه در مقایسه با زمانیکه عکسی مثل مرد عروسک مردانه در میان مجموعه ای از تصاویر مردانه عینی نشان داده می شود، ظاهر می شود. دامنه P300 در پارادايم oddball بستگی به دو عامل دارد: فرکانس محرک oddball و میزان که محرک های نادر است به طور قابل ملاحظه ای متفاوت از مکرر. با توجه به اینکه اولین عامل برای تصاویر مردانه و زنانه ثابت باقی ماند، این نتایج نشان می دهد که محرک های انسانی انسانی در مقایسه با همتایان مرد بیشتر شبیه به اشیاء واقعی است. با این وجود ممکن است که این تفاوت ها منعکس کننده تأثیرات عمومی تر جنسیتی باشند که به محرک های متضاد زنانه مربوط نیست. برای حذف این امکان، ما یک آزمایش دوم با تصاویر مردانه و زنانه به طور کامل پوشیدنی و غیر عینی انجام دادیم.

آزمایش 2

روش آزمایش 2 شبیه به آزمایش اول بود. در اینجا، محرک های تصویری غیر هدفمند (به طور کامل لباس) اهداف مرد و زن را با عکاسان مشابه عروسک خود نشان می دهند.

نتایج

نتایج رفتاری

دقت. دقت شرکت کنندگان تنها تحت تأثیر اهداف بشریت قرار گرفت (F(1، 17) = 35.679، p <0.001 ، η2p = 0.677) نشان می دهد که انسانهای غیر عینی (M = 95.58 ، SD = 9.95) با دقت بیشتری از آواتارهای عروسک مانند طبقه بندی شدند (M = 83.19 ، SD = 9.63). همانطور که انتظار می رفت و برخلاف آزمایش 1 ، هیچ تعاملی بین جنسیت و انسانیت اهداف از تجزیه و تحلیل ظاهر نشد (نگاه کنید به شکل. SI3 در اطلاعات آنلاین تکمیلی).

زمان پاسخ. در زمان دسته بندی محرک های مختلف اختلاف معنی داری وجود ندارد (نگاه کنید به شکل. SI4 در اطلاعات آنلاین تکمیلی).

نتایج الکتروفیزیولوژیک

پنجره های همان زمان که در اولین آزمایش انتخاب شدند، برای استخراج دامنه میانگین در هر منطقه ای مورد توجه قرار گرفتند. نتایج نشان داد که هیچ گونه تعامل بین جنسیت و بشریت هدف در هر منطقه مورد علاقه (همه Fs <1) مهم این است که اثر عجیب و غریب در هر ROI با آواتارهای عروسک مانند که به ندرت موج مثبت تری را در مقایسه با اهداف مکرر غیر عینی انسان ایجاد می کنند ، ظاهر می شود (ps <0.001) همانطور که انتظار می رفت ، این اثر از نظر جنسیت هدف واجد شرایط نبود ، اگرچه دامنه P300 در مقایسه با اهداف مرد برای زنان به طور قابل توجهی بیشتر بود (ps <0.05 شکل را ببین 2؛ به پشتیبانی از اطلاعات آنلاین برای تجزیه و تحلیل کامل مراجعه کنید).

نتایج تجربی 2 یک اثر عجیب و غریب قابل توجه و به همان اندازه قوی برای هر دو مدل زن و مرد را پشتیبانی می کند که پیش بینی ما این است که P300 به طور قابل توجهی تفاوت نمی کند، در حالی که یک نماد عروسک زن در میان مجموعه ای از زنان نامعلوم زن به نظر می رسد در مقایسه با زمانی که یک مرد نماد مانند عروسک در میان یک سری از تصاویر مرد ناسازگار ارائه شده است. به عبارت دیگر، هنگامی که تصاویر زنانه به طور کامل پوشانده شده و تمرکز خود را بر بدن آنها جلب نمیکنند، آنها به شیوه واقعی خود به عنوان همتایان مردشان آگاهی ندارند و دیده میشوند.

برای به طور مستقیم مقایسهای با آشکارسازی غيرقابل تصور اهداف مرد و زن، تجزیه و تحلیل اضافی به طور مستقیم مقایسه نتایج هر دو آزمایش انجام شد. این تجزیه و تحلیل منجر به تعامل قابل ملاحظه ای بین اهداف بشریت، جنسیت هدف و سطح عینی سازی آنها شد (F(1، 34) = 9.125، p = 0.005 ، η2p = 0.21؛ F(1، 34) = 11.252، p = 0.002 ، η2p = 0.249؛ F(1، 34) = 11.526، p = 0.002 ، η2p = 0.253 ، به ترتیب برای سایت های اکسیپیتال ، جداری و مرکزی) نشان می دهد که فقط اهداف زن عینی شده در مقایسه با سایر اهداف انسانی بیشتر شبیه اشیا real واقعی شرح داده می شوند. به همین ترتیب ، به طور کلی نه زنان ، بلکه فقط زنان عینیت یافته بیشتر شبیه اشیا دیده می شوند.

آزمایش 3

در آزمایش 1 و 2، وظیفه طبقه بندی همواره به لحاظ معنایی مرتبط با تمایز انسانی بود. به همین علت، یک آزمایش سوم برای نشان دادن این است که زنان مصمم شبیه به اشیا شبیه سازی شده اند، حتی زمانی که ابعاد انسانی شغلی نیست. رفع هر مرجع معنایی به ما نشان داد که «جسم زن» یک استعاره نیست بلکه آن را بیشتر شبیه یک شیء مناسب می داند. در آزمایش 3، شرکت کنندگان به منظور دسته بندی تصاویر بر اساس یک خط کانتور رنگی که در سمت راست یا چپ هدف قرار می گرفت، دسته بندی می شدند (نگاه کنید به شکل 3) متغیر رنگ با جنسیت هدف برداشته شد و در نتیجه چهار بلوک محرک ایجاد شد. در هر بلوک، اگر رنگ مورب خط مکرر سبز باشد، نادر بودن زرد یا برعکس بود. محرک های تجربی 1 با اضافه کردن خط کانتور و انطباق با برخی از آزمایش های مربوطه (به بخش روش ها برای جزئیات مراجعه کنید) سازگار با تصاویر عروسک همیشه با رنگ های نادر همراه بود در حالی که محرک های انسانی با رنگ مکرر زوج بودند. جالب توجه است که هیچ یک از شرکت کنندگان متوجه نشدند که این عروسک ها مانند محرک های انسانی ظاهر می شوند که این نشان می دهد که اثرات مشاهده شده در خارج از آگاهی شرکت کنندگان رخ داده است.

نتایج

نتایج رفتاری

هردو دقت و زمان داده های واکنش تحت تأثیر بشریت یا جنسیت اهداف قرار نگرفت (نگاه کنید به شکل SI5 و SI6 در اطلاعات آنلاین تکمیلی).

نتایج الکتروفیزیولوژیک

دامنه P300 تحت تأثیر هر دو جنس و بشریت هدف قرار گرفت، فقط در ناحیه گوش و حلق و بینی. همانطور که انتظار می رفت، ارائه یک عکاس مانند عروسک زن در میان عکس های انسانی انسانی مردانه منجر به انحراف مثبت از P300 شد که در مقایسه با نمایش یک عروسک مانند عروسک مردانه در میان تصاویر مردانه واضح (F(1، 19) = 10.25، p = 0.005 ، η2p = 0.35) این نتیجه تایید کرد که آواتارهای عروسک مانند نر در مقایسه با آواتارهای عروسک زن فعال کننده مثبت تر هستند ، t(19) = 3.56، p = 0.002 ، d 1.63/XNUMX = ، در حالی که تفاوت معناداری بین اهداف زن و مرد عینی نشده ، t(19) = 0.080، p = 0.94 ، d = 0.04. علاوه بر این ، در مقایسه با محرک های مردانه انسان ، انسان نماد عروسک مانند تغییر مثبت قابل توجهی ایجاد می کند ، t(19) = -3.63، p = 0.002 ، d = 1.67 − ، در حالی که هیچ تفاوت معنی داری بین تصاویر زن عینی شده و آواتارهای عروسک مانند آنها مشاهده نشد ، t(19) = -0.380، p = 0.708 ، d = .0.17 (شکل را ببینید 3؛ به پشتیبانی از اطلاعات آنلاین برای تجزیه و تحلیل کامل مراجعه کنید).

بحث

تا چه حد "او" هنگامی که آشکار می شود، "آن" تبدیل می شود؟ آیا ادراک زنان به عنوان اشیاء تنها یک استعاره است یا آیا عینیت دادن به زنان شباهت واقعی با اشیاء واقعی دارد؟ برای پاسخ به این سوال، تحقیق حاضر مستقیما الگوهای عصبی شرکت کنندگان را در هنگام تعریف زنان واضح و واقعی و اشیا قابل مقایسه با یکدیگر ارزیابی می کند. نتایج نشان می دهد که زنان تصور شده بیشتر شبیه به اشیاء واقعی هستند. آزمایش 1 این نتیجه را در مقایسه با زن objectified با اهداف مردانه objectified نشان داد، در حالی که نتایج آزمایش 2 تأیید کرد که این اثر محدود به تصاویر تصور شده از زنان است. اهداف انسانی و انسانی غیر آشکار به همان نسبت و به وضوح از اشیاء مانند عروسک متفاوت است. این نتایج به طور مشابه در واکنشهای رفتاری شرکت کنندگان نشان داده شده است که نشان می دهد که اشیاء زن مانند عروسک به طور قابل توجهی کمتر به خوبی شناخته شده است، زمانی که آنها در میان مجموعه ای از تصاویر زنانه واجد شرایط در مقایسه با عدالت آشکار و غیر عصبانی مانند مرد و غیر عینی مانند عروسک زن اشیاء که در میان همتایان انسانی ظاهر شدند. نتایج آزمایش 3 به ما این امکان را داد تا نتیجه بگیریم که حتی زمانی که هیچ اشاره معنایی به تقسیم انسانی وجود نداشته باشد، زنان تصدیق شده همچنان بیشتر شبیه به اشیا هستند. به عنوان یک واقعیت، در مورد دوم هیچ اثر عجیب و غریب مشاهده نشد به این معنی که مردم اشیاء مانند زن و شوهر زن و شوهر زنانه را به طرز متفاوتی تعریف نکردند. مهم است که اذعان کنیم که این اثر تنها در یک منطقه خلفی و در یک پنجره زمانی کوتاه تر از زمان تحریک در مقایسه با آزمایش های قبلی یافت شد. به طور کلی شناخته شده است که الزامات محرک و کار، تأخیر P300 را تغییر می دهد41 وظیفه Experiment 3 نشان داد که کمی مشکل تر است (Mدقت = 82٪) در مقایسه با موارد قبلی (Mدقت = 89.6 and و 89.3 for برای آزمایش 1 و 2). علاوه بر این ، م Pلفه P300 به ارتباط وظیفه حساس است. بنابراین ، قطع قوانین وظیفه فعلی بر اساس رنگ از فرضیه ، به طور حتم از قدرت اثر متقابل به یک بازگشت سرمایه (ROI) واحد می کاهد. مسلماً ، در حال حاضر نامشخص است که چرا این اثر باید عمدتاً در ناحیه پس سری قرار گیرد.

در مطالعات ما از محرکهایی استفاده کردیم که ممکن است با تغییرات در پارامترهای حساسی (مانند فرم، روشنایی یا کنتراست) همراه باشد. تحقیق قبلی (به عنوان مثال44) نشان داده است که چنین تغییراتی تاثیر مستقیمی بر پاسخ های اولیه ERP (به عنوان مثال در شروع 200 MS بعد از محرک، مانند P1 و N1). با این حال، نتایج کنونی نشان می دهد تفاوت بین محرک های فعلی در اوایل زمان پنجره. این بدان معنی است که این فرآیندهای ادراکی از بالا به بالا در یافته های ما نقش مهمی ایفا نمی کند. این نتیجه با نتایج پیش آزمون ما مطابقت دارد که در آن عکاسی مانند عکاسی که در همه آزمایشات مورد استفاده قرار گرفت به همان اندازه شبیه به نظر می رسید، بدون در نظر گرفتن جنس آنها و نحوه لباس آنها، همانطور که ممکن است به اصل انسانی آنها. علاوه بر این، پیدا کردن تعامل انتظار می رود تنها در یک پنجره زمانی بعد اجازه می دهد تا ما نتیجه گیری کنیم که فرآیندهای بالا به پایین در مطالعات ما نقش محوری داشتند. در نهایت مهم است که مشخص شود که الگوی کلی نتایج به همان اندازه برای شرکت کنندگان زن و مرد نیز قوی است که پیشنهاد می کند که شرکت کنندگان هر دو جنس اشتباه زنان متعبد را بیشتر شبیه به اشیاء واقعی نسبت به مردان عینی به همان اندازه درک می کنند. این داده ها با هم تلفیق می شوند. این مفهوم از این مفهوم پشتیبانی می کند که وقتی یک زن آشکار می شود، به علت لباس پوشیدنی و یا حالت ذهنی او45، او به عنوان شبیه یک شیء واقعی درک خواهد شد.

این نتایج پیامدهای مهمی دارند. اول، شناختن زنان به عنوان اشیا ممکن است درمان هایی را که معمولا در تعامل ما با اشیاء مانند مالکیت و نقض مشاهده می شود، توجیه کنند46. ثانیا، یافته های این است که عکاسان عروسک های زن کمتر از زنان واقعی می توانند متفاوت باشند، ممکن است به این معنا باشد که جنسیت مجدد زنان در رسانه ها یا بازی های ویدئویی6 ممکن است اثرات قویتری در زندگی واقعی داشته باشد در مقایسه با نمایشگاههای مجازی مردانه. در حالی که هیچ تحقیقی این ایده را مستقیما مورد آزمایش قرار نداده است، شواهد غیر مستقیم ارائه شده است که نشان می دهد مردان در معرض شخصیت های ویدئویی بازی شده با جنسیت نسبت به مردان و زنان حرفه ای در معرض ابتلا به این نوع از آزار و اذیت جنسی بوده اند47 و در زمان بازی یک بازی ویدئویی صریح جنسی، احتمال ابتلا به هدف جنسی زن را افزایش می دهد48. سوم، ممکن است پارادایم کنونی برای سنجش عدالت و فرایندهای غیر انسانی در سایر زمینه ها (یعنی عینی سازی پزشکی یا غیر انسانی بودن نژاد یا ملت) مورد استفاده قرار گیرد. با استفاده از روشهای متداول، معناشناختی یا استعاری، تنها ادعا می شود که اهداف عینی شده یا غیر انسانی عملا تغییر می کنند و نه صرفا برداشت کلیشه ای به عنوان کمتر شناخته شده یا کمتر تحول یافته49. پذیرش پارادایم فعلی که مستقیما اندازه گیری می کند که آیا شخصیت های غیر انسانی و انسانی متفاوت درک می شوند یا نه ممکن است شواهدی از فرایندهای غیر انسانی را فراتر از استعاره ارائه دهند.

مواد و روش ها

آزمایش 1

شرکت کنندگان

اندازه نمونه بر اساس تجزیه و تحلیل قدرت تعیین شد. اندازه اثر (ηp2 اعم از 0.504 به 0.709) که در کار قبلی گزارش شده است با استفاده از40 پارادایم عجیب و غریب با محرک های تصویری در یک طرح مشابه در داخل شرکت کنندگان، نسبتا بزرگ بود. بنابراین، منطقی بود که انتظار نیمی از اندازه اثر را برای مطالعات فعلی گزارش کنیم. تجزیه و تحلیل قدرت (PANGEA50) پیشنهاد کرد که یک نمونه از شرکتکنندگان 16 برای تشخیص اثر متقابل با قدرت 0.825 کافی خواهد بود. بنابراین، ما تصمیم گرفتیم در مورد هر شرکت کننده 20-25 در هر مطالعه جمع آوری کنیم. در آزمایش 1، در مجموع بیست و سه داوطلب سالم در آزمایش شرکت کردند. همه مشارکتکنندگان عادی یا تصحیح شده به دید نرمال و بدون سابقه اختلال عصبی گزارش نشدند. تنها شرکت کنندگان که نشان دادند که هتروزانه دارند، در نمونه مورد بررسی قرار می گیرند، که نتیجه آن سه شرکت کننده همجنس گرا را رد می کند. دو شرکتکننده دیگر از تجزیه و تحلیل به دلیل یک نسبت بسیار ضعیف سیگنال به نویز ناشی از میزان بیش از حد مصنوعات EEG (بیش از 25٪) حذف شدند. تمام تجزیه و تحلیل ها بر روی داده های شرکت کنندگان 18 (زن 8؛ Mسن = 20.66 ، SD = 1.29) روشهای کلیه مطالعات مطابق با پروتکل آزمایشی (2016-004) که توسط "Comitato Etico per la sperimentazione con l'essere umano" تصویب شده بود ، انجام شد. در ابتدای آزمایش رضایت آگاهانه از همه شرکت کنندگان گرفته شد.

دستگاه

آزمایش به صورت جداگانه در یک غرفه ضعیف کننده نور ، کم نور و دارای محافظ الکتریکی انجام شد. شرکت کنندگان در فاصله 80 سانتی متری از یک مانیتور رنگی 23.6 اینچی (1920 × 1080 ، 120 هرتز) که در مقابل شرکت کننده قرار داشت ، نشسته بودند. محرک ها توسط MATLAB Psychotoolbox ایجاد شده اند.

محرک ها و روش

محرک های 82 وجود داشت، 42 به نمایندگی از زنان (21 objectified woman و 21 شبیه به اهداف عکاسی زن مانند) و مردان 40 (20 objectified مردان و 21 شبیه به اهداف آیفون مانند مرد عروس مانند؛ نگاه کنید به شکل 1) ابعاد همه تصاویر 5.35 ° × 7.64 ° بود. محرک ها 2.67 ° در مرکز مانیتور و در پس زمینه یکنواخت خاکستری در مرکز صفحه نمایش داده شدند. عبور صحیح 1.91 ° در بالای صفحه نمایش قرار داشت.

ما از یک پارادایم عجیب و غریب استفاده کردیم که شامل یک محرک نادر (عکسی مشابه عروسک) در یک دنباله از محرک های مکرر (اهداف انسانی)41. شرکت کنندگان مجبور به انجام یک کار دسته بندی شده بودند، که در آن آنها باید با دقت و با سرعتی باورنکردنی نشان دهند که آیا هر عکس با یک دکمه کلیدی تصویری مشابه عروسک یا هدف انسان را نشان می دهد. این آزمایش به چهار بلوک با نظم تصادفی بین دو گروه تقسیم شد: دو بلوک شامل اهداف زنانه و انسانی بود، در حالی که دو بلوک باقیمانده شامل اهداف مرد و مردانه بود. هر بلوک شامل محرک های 250 (محرک های مکرر 80٪ و محرک های مکرر 20) بودند. به این ترتیب ارائه توالی هایی از محرک های تکراری اهداف انسداد یافته انسان، اغلب توسط یک محرک انحرافی که نشان دهنده اهداف عکاسی مشابه است، با محدودیت هایی مواجه می شود که حداقل دو انگیزه مکرر را قبل از یک مکرر ارائه می دهند، قطع می شود. هر آزمایشی با یک 1500 ms ارائه ماتریس متقاطع (+) 1.91 ° در بالای صفحه نمایش آغاز شد. پس از آن، محرک ها روی صفحه نمایش باقی ماند تا شرکت کنندگان قضاوت خود را انجام دهند.

آزمایش 2

شرکت کنندگان

بیست و دو داوطلب سالم در آزمایش 2 شرکت کردند. همه مشارکتکنندگان عادی یا تصحیح شده به دید نرمال و بدون سابقه اختلال عصبی گزارش نشدند. داده های یک شرکت کننده، که نشان دادند دوجنس گرا، از تجزیه و تحلیل های بیشتر حذف شدند. علاوه بر این، دو شرکت کننده از مطالعه حذف شدند، زیرا بسیاری از آثار هنری (بیش از 25٪) آلوده به سیگنال EEG بودند. در نتیجه، شرکت کنندگان 18 (زن 8، Mسن = 22.97 ، SD = 2.24) برای تجزیه و تحلیل بیشتر حفظ شد.

محرک ها و روش

این دستگاه همانند آنچه در Experiment 1 مورد استفاده قرار گرفت، مشابه بود. محرک های 82 در حال حاضر اهداف مرد و زن غیر هدفمند (یعنی افراد کاملا لباس) و عروسک های مردانه و زنانه مشابه آنها را نشان می دهد. در محرک های غیر آشکار شده پوست کمتر دیده می شود، بنابراین کار را با توجه به Experiment 1 مشکل تر می کند. به همین دلیل، این کار به اندازه 1 تجربی افزایش اندازه محرک (8.02 ° × 11.46 ° از مرکز محرک) نسبتا مشکل بود. مرکز تمامی تصاویر 4 ° در وسط صفحه قرار گرفته است، در حالی که 2.29 ° بالای مرکز مانیتور قرار دارد. این روش همانند ما در Experiment 1 مورد استفاده قرار گرفت.

آزمایش 3

شرکت کنندگان

29 نفر از شرکت کنندگان برای دوره های تحصیلی ثبت نام کرده یا برای مشارکت خود به 10 یورو پرداختند. همه شرکت کنندگان ديد طبيعي يا اصلاح شده داشتند و هيچ سابقه بيماري عصبي ندارند. داده های شرکتکنندگان 9 از تجزیه و تحلیل های بیشتر حذف شدند (شرکت کنندگان 5 به عنوان غیر گرایش جنسی بودند، شرکت کنندگان 3 بیش از 25٪ خطا ایجاد کردند و شرکت کنندگان 1 قبلا با تصاویر هدف آزمایش آشنا بودند). نمونه نهایی شامل شرکت کنندگان 20 (مرد 10؛ Mسن = 21.2 ، SD = 2.08).

محرک ها و روش

همان تصاویری که در آزمایش 1 آزمایش شده بودند با اضافه کردن یک کنتور زرد (227-40-30 RGB) یا سبز (112-235-44 RGB) در سمت راست یا سمت چپ بدن هدف، اقتباس شدند. ابعاد کنتور 0,3 میلیمتر بود و روشنایی هر دو رنگ برابر بود. رنگ پس زمینه هر تصویر همانند صفحه نمایش بود، به این ترتیب تصاویر بدون هیچ قابی ظاهر شدند. در اینجا، محرک های مکرر و ناسازگار براساس رنگ کنتور تصاویر متفاوت و با استفاده از یک کلید کلیدی طبقه بندی شدند. در اغلب موارد، رنگ مکرر با عینک های عروس مانند زوج، در حالی که رنگ مکرر به اهداف انسان اعمال می شود. چهار بلوک تجربی ایجاد شد که از نظر جنسیت هدف و رنگ مکرر (زرد یا سبز) متفاوت بود. هر بلوک شامل محرک های منظم 250 (80٪ مکرر هدف و 20٪ نادرست هدف) و 25 محاکمه. محاکمه های محاکمه برای جلوگیری از اثر یادگیری و امکان دسته بندی محرک ها با استفاده از معیار طبقه بندی دوگانه ایجاد شد. در این آزمایشات، رنگ مکرر با تصاویر عروس مانند (در آزمایشات 20)، در حالی که رنگ مکرر با اهداف انسانی (در آزمایشات 5) مطابقت داشت. محاکمه های محاکمه از تمام تحلیل ها حذف شدند.

استخراج EEG

در همه آزمایشات، EEG از پوست سر با الکترودهای 25 و یک الکترود earlobe سمت چپ، با مرجع earlobe راست (فیلتر باند پاس: 0.01-200 هرتز، سرعت A / D: 1000 هرتز) ثبت شد. امپدانس الکترود در زیر 5 KΩ نگهداری می شود.

تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از EEGLAB انجام شد51 و جعبه ابزار ERPLAB52. داده های خام به صورت دیجیتالی با فیلتر باند پاس فیلتر 0.1-40 هرتز فیلتر شد. داده های EEG به طور میانگین به طور متوسط ​​از الکترودهای گوش راست و چپ به طور آنلاین مجددا ارجاع شده است. الکتروفوالوگرافی افقی (HEOG) از دو الکترود قرار داده شده بر روی کانتی بیرونی هر دو چشم ثبت شد. سیگنال در دوره های 900ms-طولانی آغاز شد که 100 ms قبل از آغاز محاکمه آغاز شد. اصلاح پایه با استفاده از میانگین فعالیت در طول دوره پیش از محرک MNMXM انجام شد. آزمایشات با حرکات افقی چشم (HEOG بیش از ± 100 میکرومتر) و یا سایر مصنوعات حرکتی (هر کانال بیش از ± 30 μV) رد شد. میانگین تعداد آزمودنی های حفظ شده برای هر شرکت کننده، 70٪ بود. میانگین مقادیر ERP برای پاسخ درست برای هر شرایط محاسبه شد. ERP ها به صورت آماری مورد آزمون قرار گرفتند، بعد از اینکه داده ها در میان کانال ها در سه منطقه مجزا از منافع (ROI) به طور میانگین تقسیم شدند: مرکزی (الکترودها Cz، C85، C3)؛ پاریتال (الکترودها Pz، P4، P3) و occipital (الکترود Oz، O4 و O1).

تحلیل داده ها

تمام تجزیه و تحلیل ها با استفاده از نرم افزار SPSS انجام شد. پاسخ های رفتاری برای هر شرکت کننده با محاسبه میانگین زمان واکنش برای آزمایشات درست و میانگین درصد پاسخ صحی، مورد بررسی قرار گرفت. ANOVA دو طرفه شرکت کننده در آزمون تاثیر تاثیر جنسیتی هدف (مرد و زن) و بشریت (عکاسی مردانه و عروسک) به صورت جداگانه برای زمان پاسخ و دقت انجام شد. با توجه به اینکه جنسیت شرکت کنندگان هرگز اثرات اصلی یا متقابل را با سایر متغیرهای مورد علاقه نشان نداد، متغیر از تجزیه و تحلیل حذف شد. بنابراین، تمام نتایج گزارش شده برای شرکت کنندگان زن و مرد است.

برای اندازه گیری فواصل زمانی برای P3 برای هر ROI ما از یک رویکرد مبتنی بر داده استفاده کردیم. ابتدا چندین 2 (جنسیت هدف: مرد و زن) 2 (انسانیت: انسانها در مقابل عروسک های مشابه) ANOVAs در پنجره های 20 ms شروع از شروع محرک انجام شده و پنجره های زمانی که تعامل بین جنسیت هدف و بشریت در حداقل 5 پنجره های متوالی (یعنی 100 ms) باقی می ماند (نگاه کنید به53 برای استفاده از یک رویکرد مشابه). بر اساس این نتایج ، ANOVA اصلی به طور جداگانه برای هر ROI در پنجره های زمانی زیر انجام شد: مرکزی 400-580 میلی ثانیه ، جداری 360-600 میلی ثانیه و منطقه پس سری 360-600 میلی ثانیه. تمام داده های خام در یک مخزن عمومی در دسترس قرار می گیرند (https://osf.io/ejhmf/?view_only=734f9ae8f6884802b13cf461a535f60d).

اطلاعات تکمیلی

یادداشت ناشر: Springer طبیعت با توجه به ادعاهای قضایی در نقشه های منتشر شده و وابستگی های نهادی باقی می ماند.

منابع

  1. 1.

میچل ، JP ، Heatherton ، TF و Macrae ، CN سیستم های عصبی متمایز دانش فرد و اشیا را تسخیر می کنند. Proc ناتل آکادم علم ایالات متحده آمریکا 99(23)، 15238-15243 (2002).

  • 2.

بارتکی، SL زنانگی و سلطه: مطالعات در پدیدارشناسی ظلم و ستم (روانشناسی مطبوعات، 1990).

  • ·
  • 3.

فردریکسون ، BL و رابرتز ، TA نظریه عینیت. روانشناسی زنان Q. 21(2)، 173-206 (1997).

  • 4.

Holland، E.، Koval، P.، Stratemeyer، M.، Thomson، F. & Haslam، N. عینی سازی جنسی در زندگی روزمره زنان: یک مطالعه ارزیابی لحظه ای اکولوژیکی گوشی های هوشمند. بر J. Soc. روانشناسی 56(2)، 314-333 (2017).

  • 5.

انجمن روانشناسی آمریکا، گزارش کارگروه APA برای جنسیت کردن دختران. دریافت شده از, http://www.apa.org/pi/women/programs/girls/report-full.pdf (2007).

  • ·
  • 6.

بخش، ML رسانه و جنسیت سازی: دولت تحقیقات تجربی، 1995-2015. J. جنسیت Res. 53(4-5), 560–577 (2016).

  • 7.

ابری، جی. اس. تأثیر عدالت اجتماعی عرفانی در مورد احساسات بدن منفی و خودباوری جنسی: تحقیق درباره نقش میانجی از خودآگاهی بدن. توده کمون سقوط 10(1)، 1-23 (2007).

  • 8.

Calogero، RM یک تست از نظر عینی سازی: اثر نگاه مردانه به نگرانی های ظاهر در زنان کالج. روانشناسی زنان Q. 28(1)، 16-21 (2004).

  • 9.

Calogero، RM، Tantleff-Dunn، S. & Thompson، JK خودباوری در زنان: علل, عواقب, و مقابله با آن (انجمن روانشناسی آمریکا، 2011).

  • ·
  • 10.

Grabe، S.، Hyde، JS & Lindberg، SM عینی سازی بدن و افسردگی در نوجوانان: نقش جنسیت ، شرم و نشخوار فکری. روانشناسی زنان Q. 31(2)، 164-175 (2007).

  • 11.

فردریکسون ، BL ، رابرتز ، T.-A. ، Noll ، SM ، Quinn ، DM & Twenge ، JM این لباس شنا به شما تبدیل می شود: تفاوت های جنسیتی در عینیت زدایی از خود ، غذا خوردن محدود و عملکرد ریاضی. J. Pers. سقوط روانشناسی 75(1)، 269 (1998).

  • 12.

Tiggemann، M. & Williams، E. نقش عینیت بخشی به خود در غذا خوردن بی نظم ، خلق و خوی افسرده و عملکرد جنسی در بین زنان: یک آزمایش جامع از نظریه عینیت. روانشناسی زنان Q. 36(1)، 66-75 (2012).

  • 13.

Loughnan ، S. ، Pina ، A. ، Vasquez ، EA & Puvia ، E. عینی سازی جنسی ، سرزنش قربانی تجاوز را افزایش می دهد و رنج ادراک شده را کاهش می دهد. روانشناسی زنان Q. 37(4)، 455-461 (2013).

  • 14.

Pacilli، MG و همکاران. از طریق میانجیگری صالحیت اخلاقی، جنسیت کردن به اهداف کمک می کند تا به قربانیان زنان از خشونت های شریک زندگی کمک کند. بر J. Soc. روانشناسی 56(2)، 293-313 (2017).

  • 15.

Rudman، LA & Mescher، K. درباره حیوانات و اشیا: غیرانسانی سازی ضمنی مردان از زنان و احتمال تجاوز جنسی. شخصیت سقوط روان ب 38(6)، 734-746 (2012).

  • 16.

Bus، DM تفاوت های جنسی در ترجیحات همسر انسانی: فرضیه تکاملی در فرهنگ های 37 مورد آزمایش قرار گرفته است. بهاو علم مغز 12(1)، 1-14 (1989).

  • 17.

سینگ، D. اهمیت سازگاری جذابیت فیزیکی زنان: نقش نسبت دور کمر به دندان. J. Pers. سقوط روانشناسی 65(2)، 293 (1993).

  • 18.

Eagly، AH & Wood، W. ریشه تفاوت های جنسیتی در رفتار انسان ها: تمایلات تکامل یافته در مقابل نقش های اجتماعی. صبح. روانشناسی 54(6)، 408 (1999).

  • 19.

جفریس، S. زیبایی و بدبختی: اقدامات فرهنگی مضر در غرب (Routledge، 2014).

  • ·
  • 20.

هریس ، LT و Fiske ، ST غیرانسانی کردن پایین ترین سطح پایین: پاسخ تصویربرداری عصبی به خارج از گروه شدید. روانشناسی علم 17(10)، 847-853 (2006).

  • 21.

هریس ، LT و Fiske ، ST گروه های اجتماعی که انزجار را به وجود می آورند در mPFC به طور متفاوت پردازش می شوند. سقوط شناختن تاثیر می گذارد. Neurosci. 2(1)، 45-51 (2007).

  • 22.

Gazzola، V.، Rizzolatti، G.، Wicker، B. & Keysers، C. مغز انسان شناسی: سیستم نورون آینه به اعمال انسان و ربات پاسخ می دهد. Neuroimage 35(4)، 1674-1684 (2007).

  • 23.

کراچ S. و همکاران. ماشین ها می توانند فکر کنند؟ تعامل و دیدگاه با روبات هایی که از طریق fMRI مورد بررسی قرار گرفته اند. PLOS یکی 3(7)، e2597 (2008).

  • 24.

Vaes ، J. ، Meconi ، F. ، Sessa ، P. & Olechowski ، M. حداقل نشانه های انسانیت واکنش های همدلی عصبی را نسبت به موجودات غیر انسانی القا می کنند. Neuropsychologia 89، 132-140 (2016).

  • 25.

Waytz، A. و همکاران. ایجاد احساس با ساختن ذهن: انگیزه اثر، باعث افزایش انسان شناسی می شود. J. Pers. سقوط روانشناسی 99(3)، 410 (2010).

  • 26.

هفلیک ، NA و گلدنبرگ ، JL عینیت بخشیدن به سارا پالین: شواهدی که نشان می دهد عینیت بخشیدن باعث می شود زنان به عنوان شایستگی کمتری و انسانی کمتری درک شوند. J. Exp. سقوط روانشناسی 45(3)، 598-601 (2009).

  • 27.

Loughnan، S. و همکاران. هدف گیری منجر به شخصی سازی: انکار ذهن و نگرانی اخلاقی نسبت به دیگران است. یورو J. Soc. روانشناسی 40(5)، 709-717 (2010).

  • 28.

Vaes، J.، Paladino، P. & Puvia، E. آیا زنان جنسی شده انسان کاملی هستند؟ چرا زنان و مردان از زنان عینیت یافته جنسی غیر انسانی می کنند. یورو J. Soc. روانشناسی 41(6)، 774-785 (2011).

  • 29.

هفلیک ، NA ، گلدنبرگ ، JL ، کوپر ، DP و Puvia ، E. از زنان به اشیا: تمرکز ظاهر ، جنسیت هدف ، و برداشت از گرما ، اخلاق و شایستگی. J. Exp. سقوط روانشناسی 47(3)، 572-581 (2011).

  • 30.

Cikara ، M. ، Eberhardt ، JL & Fiske ، ST از عوامل به اشیا:: نگرشهای جنسیتی و پاسخهای عصبی به اهداف جنسی شده. J. Cogn. Neurosci. 23(3)، 540-551 (2011).

  • 31.

Reed، CL، Stone، VE، Bozova، S. & Tanaka، J. اثر وارونگی بدن. روانشناسی علم 14(4)، 302-308 (2003).

  • 32.

Reed، CL، Stone، VE، Grubb، JD & McGoldrick، JE وارونه پردازش پیکربندی: حالتهای بخشی و کل بدن. J. Exp. روانپزشکی تصور کنید 32(1)، 73-87 (2006).

  • 33.

Bernard، P.، Gervais، SJ، Allen، J.، Campomizzi، S. & Klein، O. تلفیق عینیت جنسی با شی object در مقابل شناخت شخص: فرضیه وارونگی بدن-جنسی شده. روانشناسی علم 23(5)، 469-471 (2012).

  • 34.

Cogoni، C، و همکاران. درک مکانیسم های پیش فرض inversion بدن جنسیتی: نقش نامتقارن و بی توجهی توجه. PLOS یکی 13(4) (2018).

  • ·
  • 35.

تار، MJ ادراک ساده نیست: تفسیر برنارد، Gervais، آلن، Campomizzi، و Klein (2012). روانشناسی علم 24(6)، 1069-1070 (2013).

  • 36.

Volkow ، ND ، Wang ، GJ & Baler ، RD Reward ، دوپامین و کنترل مصرف غذا: پیامدهای چاقی. روند شناخت علم 15(1)، 37-46 (2011).

  • 37.

Bernard، P.، Content، J.، Deltenre، P. & Colin، C. هنگامی که بدن بیش از مجموع اجزای خود نمی شود: همبستگی های عصبی بدن درهم درهم و جنسی دست نخورده. Neuroreport 29(1)، 48-53 (2018).

  • 38.

برنارد، پ. و همکاران. همبستگی عصبی عینی سازی شناختی. سقوط روانشناسی شخصی علم 9(5)، 550-559 (2018).

  • 39.

Ito، TA & Urland، GR نژاد و جنسیت بر روی مغز: اقدامات الکتروکورتال توجه به نژاد و جنسیت افراد قابل طبقه بندی ضرب شده. J. Pers. سقوط روانشناسی 85(4)، 616 (2003).

  • 40.

Tomelleri، S. & Castelli، L. درباره ماهیت طبقه بندی جنسیتی. سقوط روانشناسی 43، 14-27 (2011).

  • 41.

پیکتون، TW موج P300 پتانسیل مربوط به رویداد انسان است. جین کلین. نوروفیزیل 9(4)، 456-479 (1992).

  • 42.

Donchin، E. & Coles، MG آیا م componentلفه P300 مظهر بروزرسانی متن است؟ بهاو علم مغز 11(3)، 357-374 (1988).

  • 43.

Amon، MJ توجه بصری در گروه های جنس مخالف. جبهه روانشناسی 5، 1569 (2015).

  • 44.

Johannes، S.، Münte، TF، Heinze، HJ & Mangun، GR Luminance و اثرات توجه فضایی در پردازش بصری اولیه. شناختن مغز رز 2(3)، 189-205 (1995).

  • 45.

برنارد، پ. و همکاران. آشکارسازی لباس، هدف را ایجاد نمی کند: ERP ادعا می کند که عینی سازی شناختی، به واسطه تحرک بدنی، و نه آشکار شدن لباس، هدایت می شود. شخصیت سقوط روان ب 45(1)، 16-36 (2019).

  • 46.

Nussbaum، MC هدف گیری در جنسیت و اجتماعی عدالت (ویرایش. نسیمبوم, M.C.) 213-239 (انتشارات دانشگاه آکسفورد، 1999).

  • ·
  • 47.

Dill، KE، Brown، BP & Collins، MA اثرات قرار گرفتن در معرض شخصیت های بازی ویدیویی کلیشه ای بر تحمل آزار جنسی. J. Exp. سقوط روانشناسی 44(5)، 1402-1408 (2008).

  • 48.

Yao، MZ، Mahood، C. & Linz، D. مقدمات مقدماتی جنسی ، کلیشه سازی جنسیتی و احتمال آزار و اذیت جنسی: بررسی تأثیرات شناختی انجام یک بازی ویدیویی صریح جنسی. نقشهای جنسیتی 62(1-2), 77–88 (2010).

  • 49.

اسمیت، DL کمتر از انسان: چرا ما دیمان, فراموشی, و حذف دیگران (مطبوعات سنت مارتینز، 2011).

  • ·
  • 50.

Westfall، J. PANGEA: تجزیه و تحلیل قدرت برای طراحی عمومی anova. دستنوشته منتشر نشده موجود در، http://jakewestfall.org/publications/pangea.pdf (2016)

  • ·
  • 51.

Delorme، A. & Makeig، S. EEGLAB: یک جعبه ابزار منبع باز برای تجزیه و تحلیل پویایی EEG یک دوره ای از جمله تجزیه و تحلیل م componentلفه های مستقل. J. Neurosci. مواد و روش ها 134(9-21), 9–21 (2004).

  • 52.

Lopez-Calderon، J. & Luck، SJ ERPLAB: یک جعبه ابزار منبع باز برای تجزیه و تحلیل پتانسیل های مربوط به رویداد. جبهه هوم Neurosci. 8(213)، 213 (2014).

  • 53.

Jost ، K. ، Bryck ، RL ، Vogel ، EK & Mayr ، U. آیا بزرگسالان پیر مانند جوانان کم حافظه کم کار هستند؟ کارآیی فیلتر کردن و اختلاف سن در حافظه کاری بصری. غشاء مغزی 21(5)، 1147-1154 (2010).

مراجع دانلود

اطلاعات نویسنده

وابستگی

  1. گروه روانشناسی و علوم شناختی، دانشگاه ترنتو، ترنتو، ایتالیا
    • جروین وایز
    • ، دانیلا روزانته
    •  & کارلوتا کوگونی
  2. مرکز ذهن / علوم مغز، دانشگاه ترنتو، ترنتو، ایتالیا
    • جولیا کریستوفورتتی
    •  و ورونیکا ماززا
  3. گروه روانشناسی تجربی، دانشگاه گنت، گنت، بلژیک
    • جولیا کریستوفورتتی

مشارکتها

JV و VM این تحقیق را طراحی و طراحی کردند. GC و DR جمع آوری و تجزیه و تحلیل داده ها از آزمایشات 1 و 2. DR و CC جمع آوری و تجزیه و تحلیل داده ها از آزمایش 3. JV، GC، DR و CC این مقاله را نوشت. همه نویسندگان نسخه نهایی مقاله را تجدید نظر و تایید کرده اند.

منافع رقابت

نویسندگان اظهار کردند که هیچ علاقه ای به رقابت ندارند.

نویسنده متناظر

نامه به جروین وایز.

اطلاعات تکمیلی

  1. اطلاعات تکمیلی آنلاین