اختلال هیپرتزال و مشاغل با پورنوگرافی اینترنتی (2001)

اختلال هیپرتزال و مشاجره با پورنوگرافی اینترنتی

دن جاستین، MD، Ph.D.دونالد وان سیاه، MDناتان A. شاپیرا، MD، Ph.D.، ورابرت اسپیتزر، MD

منتشر شده آنلاین: 1 اکتبر 2001 https://doi.org/10.1176/appi.ajp.158.10.1590

برای محافظت از ناشناس بودن بیمار، مورد ارائه شده در اینجا شامل ویژگی های از دو بیمار جداگانه است، و تغییرات اضافی به جزئیات برای پوشه هویت ساخته شده است.

معرفی مورد

آقای A یک مرد متاهل 42 ساله بود، یک جامعه شناس دانشگاهی، که با شکایت اصلی یک خلط افسرده تکرار شد، علیرغم ادامه درمان با داروهای ضد افسردگی. او اشاره کرد که اگرچه درمان با فلوکستین، mg / day mg / day 20 در درمان افسردگی شدید در گذشته، در ماه های اخیر با مواجهه با عوامل استرس زا در زندگی او موفق بوده است. این با تحریک پذیری، اندهونی، کاهش غلظت و تغییر در خواب و اشتها همراه بود.

در تحقیق بیشتر، آقای A نیز نشان داد که در این دوره او استفاده خود از اینترنت را افزایش داده است، چند ساعت در روز برای جستجو تصاویر خاص پورنوگرافی استفاده می شود. او به وضوح دچار ناراحتی در کنترل از دست دادن کنترل این رفتار برای وی نمایان شده بود و همچنین اشاره کرد که وی هزینه بیشتری برای دریافت اینترنت از اینترنت دارد. رفتار وی نیز منجر به کاهش چشمگیر بهره وری تحقیقاتی شد، اما او به عنوان یک معلم عالی اعتقاد داشت و خطر فوری از دست دادن پست او وجود ندارد. او احساس می کرد که رابطه زناشویی او تحت تاثیر قرار نگرفته است، گرچه زمانی که او در طول روز به اوج لذت جنسی متمایل شد، اغلب اوقات او قادر به رسیدن به اوج لذت جنسی نبود اگر او و همسرش در آن شب رابطه جنسی داشته باشند.

این تاریخ بلافاصله مسائل مختلفی را مطرح می کند. از یک منظر پدیدارشناختی، "استفاده مشکوک" اینترنت به تازگی در ادبیات روانپزشکی توصیف شده است (1, 2). اگر چه این یک طبقه بندی جدید از روانپزشکی است، استفاده از پاتولوژیکی از مواد پورنو و همچنین استمناء بیش از حد به مدت طولانی توصیف شده است (3, 4). تاریخچه بیمار بلافاصله سوالاتی در رابطه با استفاده بیش از حد از اینترنت برای مشاهده پورنوگرافی و بازگشت خلق افسرده ایجاد می کند. به همین ترتیب، سوال این است که چگونه بهترین تشخیص رفتار بد جنسی بیمار

از ديدگاه فارماكولوژيك، ادبيات كوچك اما باليني مهم در مورد بازگشت علائم افسردگي در بيماراني كه موفق به پاسخگويي به يك ضد افسردگي شده اند و همچنان با درمان نگهدارنده (5). دلایل این پدیده به خوبی درک نمی شود، اما احتمال این که افزایش فشارخون نقش مهمی داشته باشد، دارای روایی واضح است. مدیریت بهینه این بیماران نیز به خوبی مورد بررسی قرار نگرفته است، گرچه افزایش دوز دارو برخی از حمایت های تجربی دارد (5).

اگر چه تشخیص و مدیریت مطلوب این بیمار ممکن است بلافاصله واضح نباشد، اما به نظر می رسد که نیاز به مداخله ای واضح است. استفاده بیش از حد از اینترنت در محل کار برای دلایل غیر مرتبط با کار، به طرز ناخوشایندی همراه با کاهش بهره وری بود. بیمار احتمالا در معرض خطر ابتلا به اقدام قانونی توسط کارفرمای خود قرار گرفته است، اگر اقداماتش روشن شود. پریشانی که او تجربه کرده بود به نوعی خوش شانسی بود، به نظر می رسید که به تصمیم خود در مورد درمان کمک کرده است.

در مورد تحقیق بیشتر، آقای نشان داد که اولین بار که او یک قسمت از افسردگی که نیاز به درمان با یک ضد افسردگی بود، زمانی که او یک دانش آموز کالج 18 ساله بود، در زمینه تجزیه یک ارتباط. بعد از آن قسمت های افسردگی مشابهی دیده شد و فلوکستین برای سال های 3 مصرف کرده است. پرسشنامه دقیق هیچ سابقه ای از حوادث هیپومانیا یا مانیا یا سایر شرایط محور I را نشان نداد. توجه داشته باشید، اما بسیاری از علائم افسردگی او غیرعادی بود؛ وقتی افسرده بود، تمایل به خوردن بیشتر و خواب بیشتر داشت و شواهدی از حساسیت رد وجود داشت.

اگرچه آقای A زمانی که افسرده بود با مواد پورنوگرافی مشغول به کار بود، استفاده قابل توجه از پورنوگرافی اینترنتی حتی زمانی که افسردگی او به دارو پاسخ داده بود، وجود داشت. اگر چه او از تحصیلات و تحقیقاتش لذت می برد و در حرفه او موفق بود، در زمانی که کار شدید بود، او بیشتر تحریک می کرد. همسرش قادر به داشتن فرزند نبود و احساس نمی کردند می خواستند فرزند را بپذیرند. با این حال، کار او نیاز او را به سفر چند هفته در سال، و در این زمان او احساس تنهایی تر، زمان بیشتری را در دست خود داشته باشد، و بیشتر استراحت. در حقیقت، او بارها در طول زندگی خود به استمناء اعتماد کرد و گاه به طور منظم به اوج لذت جنسی سه تا چند بار در روز خودارضایی کرد. با این حال، تا زمانی که او دسترسی مستقیم به پورنوگرافی اینترنتی نداشته باشد، این امر به عملکرد حرفه ای یا اجتماعی او تعارض نداشت.

فقدان بیمار مبتلا به هیپومیا و مانیا مهم است، زیرا ابراز عصبی ممکن است نشانه ای از این بیماری ها باشد. افزایش ظاهری رفتارهای هیپرسالاسیون در دوره های خلقی افسرده از نظر پیشنهادات قبلی جالب است که چنین رفتارهایی ممکن است در واقع علائم افسردگی باشند و ممکن است به داروهای ضد افسردگی پاسخ دهند (6). سوءاستفاده مواد مخدر نیز مهم است، به خصوص با توجه به اینکه مصرف کوکائین ممکن است علائم بیش از حد عضلانی را ایجاد کند (7). در نهایت، بیماران مبتلا به علائم Hypersexual ممکن است تعدادی از موارد همجواری، از جمله اختلال وسواس فکری (OCD) و اختلال Tourette (8)، بنابراین مناسب است که این امر را رعایت کنید.

از لحاظ مداخله دارویی، حضور علائم افسردگی آتیپیک، پیامدهای مهمی دارد. شواهد قوی وجود دارد که مهار کننده های مونوآمین اکسیداز (MAOIs) غیر قابل برگشت مؤثرتر از داروهای ضد افسردگی سه حلبی در درمان این علائم هستند (9). با توجه به ناراحتی های احتمالی رژیم غذایی MAOI، مهارکننده های بازجذب سروتونین انتخابی (SSRIs) داروهای خط اول هستند. بدیهی است، اثربخشی ظاهری آنها در درمان افسردگی عمده این بیمار با نقش قابل توجه سروتونین در هیپرزومنی و هیپرپرگیا مطابقت دارد و با یافته های برخی از گزارش های قبلی که SSRI ها در درمان افسردگی غیرطبیعی موثر هستند، (10).

این دانشگاه دسترسی به دفتر را به تمام دانش آموزان در حدود 3 سال قبل فراهم کرده بود. در ابتدا، آقای A. بیشتر از این برای اهداف تحقیق استفاده می کرد. با این حال، اوقات اوقات او در اتاق های گفتگوی اینترنتی چت اینترنتی بود، به طور معمول فردی را پذیرفت که شخصیت قویتری داشت، که به شدت با رفتارهای ترسو و بازنشسته اش مخالف بود.

در طول زمان، با این حال، بخش عمده ای از استفاده از اینترنت به جستجوی برخی از انواع عکس های پورنو اختصاص یافته بود؛ این درگیر یک مردی بود که او احساس میکرد یا به نوعی رابطه جنسی با زن دارد. او سپس از این تصویر به عنوان مبنایی برای یک فانتزی جنسی استفاده می کند که در آن او شریک مرد غالب زنان در تصویر بود و سپس او را به ارگاسم استمناء. در سال های گذشته گاهی اوقات به مغازه های پورنوگرافی مراجعه کرده بود تا این تصاویر را جستجو کنند، اما به طور کلی از ترس این که یکی از دانش آموزان او را ببیند، از این امر اجتناب کرد.

فانتزی جنسی همراه با رویاها البته به عنوان یکی از جاده های مهم برای فهم ناخودآگاه درک شده است. پزشک می خواهد بداند چرا سلطه نقش مهمی در زندگی روحی این بیمار دارد. اگرچه خواست های تهاجمی شاید جهانی باشد، درک این تاریخ زندگی منحصر به فرد بیمار و در نتیجه ناآرامی ها ممکن است در ایجاد یک طرح درمان مفید باشد. این امر مستلزم تحقیق درباره تجربیات جنسی اولیه و همچنین سوء استفاده جنسی از دوران کودکی است که ممکن است با رفتارهای جنسی بیش از حد مرتبط باشد (2).

جالب است که توجه داشته باشید که عوامل فرهنگی - توسعه اینترنت - به نظر می رسد که به شدت به پاتوژنز علائم این بیمار کمک کرده است. اگر چه اینترنت ممکن است پزشکان و بیماران خود را با امکانات بالقوه برای آموزش روانشناسی و حمایت از آنها ارائه دهد (11)، این ممکن است فرصتی برای قمار پاتولوژیک و سایر رفتارهای ناکارآمد ارائه دهد (1, 2).

آقای A اعلام کرد که پیدا کردن فقط نوع مناسب تصویر ممکن است گاهی چند ساعت طول بکشد. مردی که در عکس بود باید حاکم باشد، اما آقای A هیچ مشکلی نداشت، اگر شواهدی وجود داشته باشد که زن صدمه ببیند. هنگامی که او تصویری پیدا کرد که درست بود، او به ارگاسم استراحت داد. او مدت ها از این نوع عکس گرفته شده بود و مجموعه ای از عکس های مشابه داشت، اما او به طور مداوم به دنبال مواد جدید بود.

او بارها و بارها تصاویری را که زمانی او و همسرش عشق را دوست داشت، به او یادآوری می کردند، اما به واسطه آنها رابطه جنسی ظاهرا غیرمعمول و غیرمعمول داشت که هر دو به اندازه کافی تجربه می کردند. تاریخ دقیق جنسی هیچ چیزی را از عادی نشان نداد. هیچ سابقه کودکی در کودکی وجود نداشت.

با این وجود، آقای A با توجه به اذیت و آزار، دچار مشکل شد. برای مثال، او تمایل دارد دستورالعملهای دیگران را دنبال کند، حتی زمانی که با آنها اختلاف نظر داشت. در نهایت، احساس خشم، گاهی اوقات به شیوه نامناسب فوران می کند. به عنوان مثال، به جای مذاکره با رئیس اداره او در مورد یک موضوع خاص، او در جلسات کارکنان که در آن موضوع برای بحث و بحث و گفتگو مطرح شد، به نحوی خشن و متلاشی کننده رفتار خواهد کرد. در پرسشنامه طرح ابتکاری ناسازگار اولیه یانگ (12)، بیمار بر روی چندین مورد از طرح فرمانروایی قرار گرفت.

عبارت "فقط درست" که بیمار برای توصیف جستجوی خود برای تحریک تصاویر پورنوگرافی استفاده می کند، یادآور یک علامت OCD است. با این حال، همانطور که قبلا اشاره شد، این بیمار ظاهرا شواهدی از درد و رنج از هر یک از اختلالات اضطرابی نشان نداده است. فقدان ارتباط متورم شدن جنسی با مواد سادیستی، از پارافلیای سادیسم جنسی خارج می شود. این نکته مهم است که تاکید کنیم، با توجه به اینکه همبستگی بالا بین پارافلی ها و اختلالات مربوط به پارافیلیا (13).

جوان (12) پیشنهاد می کند که طرح رشوه خواری ممکن است بوجود آید که بیان خشم در دوران کودکی از بین برود و بزرگسالان با این طرح قادر به بیان این احساسات به صورت غیرمستقیم هستند. آموزش عصبانیت ممکن است مداخله اولیه برای کمک به بیماران برای غلبه بر طرح شکنجه باشد. ارجاع برای درمان شناختی برای کمک به تغییر شیوه های ابتدایی ناسازگار اولیه نیز ممکن است مورد توجه قرار گیرد. رابطه بین طرح ها، استرسورها، علائم و خلق، به سادگی شامل علیت یک طرفه نیست، بلکه به احتمال زیاد پیچیده است.

آقای A. در ابتدا روان درمانی خود را توسط روانپزشک، که عمدتا کار روانی و فیزیوتراپی انجام داد، رد کرد، اما با افزایش فلوکستین به 40 میلی گرم در روز موافقت کرد. در طی چند هفته آینده این منجر به بهبود بیشتر علائم خلقی، اما نه کاهش میل جنسی و یا تغییرات در رفتار هیپرپسایی وی شد. چند ماه بعد، آقای A موافقت کرد که علائم خود را با روانشناس توضیح دهد.

در پیگیری 1 سال، او احساس کرد که روان درمانی برای کمک به مشکالت در پذیرفتگی مفید بود. در واقع، او اکنون احساس کرد که این مسئله به استرس هایی که در کارش احساس می شود، همراه با احساس کنترل کنونی رفتار جنسی او و افسردگی قبلی او منجر شده است. همچنین کاهش مصرف اینترنت در اینترنت شدید بود، هرچند که در هنگام افزایش استرس یا تنهایی، او همچنان مستلزم استفاده بیش از حد از پورنوگرافی و استمناء بود.

تقسیم درمان بین یک روانپزشک و یک روانشناس شامل تعدادی از مشکلات بالقوه است؛ مطمئنا در مورد نشانه هایی که بیمار مایه شرمساری می کند، فکر اینکه نیاز به افشای این افراد به یک فرد جدید باشد، می تواند مسائل را تشدید کند. پاسخ علائم افسرده به دوز افزایش فلوکستین با شواهدی از یک گزارش قبلی مطابقت دارد (5). اگرچه گزارش شده است که SSRI ها در کاهش استمناء بیش از حد و نشانه های مشابه مفید هستند، اثرات آنها همیشه ثابت نیست (6, 8, 14). علاوه بر این، در یک کارآزمایی کنترل شده کلومیفرمین در مقایسه با desipramine برای چنین علائمی، اثربخشی یافت نشد (15). این که SSRI ها ممکن است ناراحتی تنهایی را در غیاب اختلال خلقی آستانه کم کند، یک سوال نظری جالب است، که در آن داده های کمی وجود دارد.

بسیاری از نویسندگان درمان روان درمانی برای استمناء بیش از حد و نشانه های مشابه گزارش شده است (3)و اگر چه کمبود مطالعات کنترل شده در این منطقه خاص وجود دارد، روان درمانی به طور معمول برای اختلالات مفصل مفصلی I (مانند افسردگی) و همچنین برای برخی از مشکلات محوری II (مانند مشکلات با استدلال) موثر است. مداخله زوج نیز ممكن است مورد توجه قرار گیرد كه شواهدی از اختلالات زناشویی وجود داشته باشد. از لحاظ نظری نیز امکان دارد که دارو و روان درمانی یکدیگر را تقویت کنند. علیرغم نتیجه مثبتی برای این بیمار، نشانه های رفتار جنسی بیش از حد ممکن است دوره مزمن داشته باشد (2).

بحث

بیمار در اینجا توصیف Krafft-Ebbing از "جنسیت پاتولوژیک" 100 سال پیش است (16):

این همه افکار و احساسات خود را در بر میگیرد، اجازه نمیدهد که هدف دیگری در زندگی وجود داشته باشد، به طرز پر سر و صدا و به شیوه ای شبیه به درخواست لذت، بدون اعطای امکان مقابله با سخنرانی های اخلاقی و عادلانه، و حل و فصل خود را به یک دنباله ای تحریک پذیر و غیر قابل تحمل از جنسی لذت بردن ... این جنسیت پاتولوژیک یک تهدید وحشتناک برای قربانی خود است، زیرا او در معرض خطر نقض قوانین دولت و اخلاق، از دست دادن افتخار، آزادی و حتی زندگی اش است.

البته، رسانه های ارتباطی مدرن طیف وسیعی از روش های جایگزین برای بیان روانپزشکی را ارائه می دهند. به ویژه اینترنت به احتمال زیاد تبدیل به یک مکان مهم برای بیان علائم مختلف، از جمله "جنسیت پاتولوژیک" می شود.

مطالعات نسبتا اخیر نشان داده اند که «سلوک پاتولوژیک» دور از عادت نیست و می تواند با بیماری های مضر همراه باشد (3, 17). اختلال در مردان شایع تر است و بیماران ممکن است با انواع رفتارهای مختلف، از جمله استمناء اجباری، استفاده بیش از حد از پورنوگرافی چاپی یا تلفنی و استفاده از خدمات پزشكی كارگران جنسی، دیده شوند. همانطور که با اختلالات کنترل ضربه، هرچند علائم خوشایند است، معمولا یک عنصر دیستونیتیک اید نیز وجود دارد. تشخیص های مختصر شامل اختلالات خلقی، اختلالات اضطرابی و اختلالات مصرف مواد است. علائم ممکن است به طور جدی بر عملکرد خانوادگی، اجتماعی و شغلی تأثیر بگذارد و پیامدهای منفی شامل مواردی از بیماری های منتقله از راه جنسی است. به وضوح نیاز به تشخیص و درمان مناسب این بیماران وجود دارد.

در طول سالها، از واژه های مختلفی برای اشاره به چنین افرادی استفاده شده است، از جمله "Don Juanism" و "Nymphomania" (18، DSM-III). اگر چه بخش DSM-III-R در مورد اختلالات جنسی که به طور غیرقانونی مشخص نشده است، شامل اصطلاح "اعتیاد جنسی غیر پارافیل" است، این واژه از DSM-IV حذف شد. مفهوم "زورگویی جنسی" (19, 20) بر پایه این ایده است که یک همبستگی پدیده شناختی و روان شناختی بین این نهاد و OCD وجود دارد. در مقابل، دیگران از واژه "تحریک جنسی" استفاده کرده و بر همپوشانی با اختلالات کنترل ضربه تأکید کرده اند (21, 22). همچنين تصور معتادان جنسی نيز براساس شباهت احتمالی با اختلالات اعتیادآور مطرح شده است (3, 23). "اختلال مربوط به پارافیلیا" با توجه به همبستگی بالا و شباهت پدیده شناختی به پارافیلیا (13).

فقدان یک اصطلاح توافق شده، مسلما به کمبود نسبی تحقیقات در این زمینه کمک کرده است. هر کدام از این اصطلاحات دارای مزایا و معایبی است. مسلما، آنها طیف وسیعی از رویکردهای نظری متفاوتی را برای پژوهش های آینده در این زمینه پیشنهاد می کنند. با این حال، هر چه نقاط قوت و ضعف این رویکردها را تأیید کنیم، تأکید میکنیم که ادبیات تجربی محدود در این زمینه وجود دارد، و برای هر مدل تئوری تنها (17, 24). با توجه به تأکید DSM بر پدیدارشناسی توصیفی به جای تئوری غیرقابل پشتیبانی، اصطلاح "اختلال اضطرابی" شاید مناسب ترین باشد.

"اختلال هیپرتزال" ممکن است از شواهد دریافت کند که مجموع توزیع جنسی، که به عنوان تعداد رفتارهای جنسی در یک هفته تعریف شده در ارگاسم تعریف شده است، در این گروه از بیماران نسبتا بالا است (13)، هر چند درجه ای که علائم ارگاسم فیزیکی (به جای آن، به عنوان مثال، فانتزی های جنسی و اصرار) از بیمار به بیمار متفاوت است. با این حال، بسیار مهم است، این اصطلاح بر پدیده های قابل مشاهده است و از چارچوب نظری احتمالا ناکافی برخوردار است. جایگزین قدیمی تر "Hypersexuality پاتولوژیک" به نظر می رسد به نظر می رسد ناسازگار به گوش مدرن است.

آیا می توان معیارهای تشخیصی را که اختلال هیپرسایی را از رفتارهایی که فقط نشانه اختلال دیگری هستند (مانند افسردگی)، و همچنین رفتار طبیعی جنسی، تشریح می کنند؟ به عنوان مثال، باید ایجاد شود که مشکالت بیش از حد با فانتزی های ناشی از جنس مخالف، الزامات و یا رفتارهای بیش از حد جنسی در طول مدت قابل توجهی وجود دارد (به عنوان مثال، ماه 6). علاوه بر این، باید مشخص شود که علائم با اختلال محور دیگری (به عنوان مثال، یک قسمت مانیک یا اختلال دلخواه، زیرمجموعه ی اورتومانیا) و یا نشانه ها به علت اثرات مستقیم فیزیولوژیکی یک ماده (به عنوان مثال، یک داروی سوء استفاده یا یک دارو) یا یک بیماری کلی عمومی. در نهایت، قضاوت که فانتزی ها، الزامات و رفتارهای جنسی بیش از حد است (به عنوان مثال، نشان دهنده آسیب شناسی روان شناختی است) باید تنوع طبیعی را به عنوان عملکرد سن (به عنوان مثال در نوجوانان، سطح بالایی از مشکالت با فانتزی جنسی ممکن است هنجاری باشد) را در نظر می گیرد ارزش های زیر فرهنگی (مثلا در بیمارانانی که ارزش سلیبتی دارند، حضور برخی از میل جنسی و پریشانی مرتبط با آنها ممکن است هنجاری باشد)، و همچنین میزان رعایت علائم، ناشی از اختلال یا دخالت در مناطق مهم عملکرد است.

این ملاحظات و اصطلاح مورد استفاده در اینجا مطابق با پیشنهادات در ادبیات هستند (17, 24). بنابراين تشخيص اينکه علائم عبارتند از تصورات فيزيکي، آرزوها و رفتارهايي که غيرطبيعي هستند، از تعريف DSM-IV از پارافيليها پيروي مي کند؛ این فانتزی های مکرر و شدید جنس گرا، خواست های جنسی و یا رفتارهایی است که عموما شامل اشیای غیر انسانی، رنج و تحقیر خود و یا یک شریک زندگی، یا فرزندان یا دیگر افراد ناسازگار است. در واقع، منطق در اینجا این است که در اختلال بیش فعالی، علائم آن است که در الگوهای تحریک هنجاری دیده می شود.

به همین ترتیب، مشخص است که زمانیکه علائم Hypersexual بهتر از سایر بیماری های روانی یا عمومی پزشکی توضیح داده می شود، مشخص تر از تشخیص خاص اختلال هیپرساییال باشد. برای مثال، همان طور که قبلا ذکر شد، بیماران مبتلا به مانیا یا کوکائین ممکن است رفتار بیش از حد عادی را نشان دهند. علاوه بر این، رفتارهای ابراز عاطفی در تعدادی از شرایط مختلف عصبی دیده می شود (7). در مواردی که در اینجا ارائه شده است، شواهدی وجود ندارد که علائم را تنها می توان با خلط یا اختلال دیگری در نظر گرفت، هر چند خلق و خو (و احتمالا عدم استدلال) ممکن است علائم جنسی را تشدید کرده و به نوبه خود آنها را تشدید کند.

در نهایت، کار مفهومی دشوار تعریف تنوع طبیعی از روانپزشکی وجود دارد (25). اصطلاح مورد استفاده در بالا، بر این نکته تاکید دارد که قضاوت های بالینی در مورد روانپزشکی باید هر دو تغییر طبیعی و آسیب ناشی از علائم را در نظر بگیرند. بنابراین، به عنوان مثال، فانتزی های شدید جنسی در نوجوانان و یا ناراحتی ناشی از التماس های جنسی در افرادی که تالش می کنند که به طور غیرمعمول روبه رو باشند، معمولا روانپزشکی نیستند.

البته، یک ادبیات فلسفی غنی وجود دارد که تلاش می کند دقیق تر تعریف های پزشکی و روانی و مرزهای خود را با عادی بودن (26-28)؛ مشکل تعریف تنوع طبیعی از آسیب شناسی روانشناختی بسیار دشوار است، زیرا همانطور که در مورد اختلال بیش فعالی، نوع پدیدارشناسی (به صورت تعریف)، هنجاری است. اصطلاح مورد استفاده در اینجا مطابق با دیدگاه بسیاری از نویسندگان است که ادعا می کنند که تشخیص بالینی شامل قضاوت ارزیابی در مورد هنجارهای فرهنگی (27, 28).

اگرچه ممکن است نظری در مورد اختلال هیپرساییال در بخش DSM در مورد اختلالات کنترل ضربه وجود داشته باشد، اما به نظر می رسد بیشتر در بخش اختلالات جنسی تعلق داشته باشد. این سازگاری با طبقه بندی نهادهای مشابه مانند bulimia (که دارای ویژگی های تکانه ای است اما به عنوان یک اختلال خوردن طبقه بندی می شود).

ظهور اخیر طیف وسیعی از رفتارهای مختلف تحت عنوان "استفاده از اینترنت مضر" باعث می شود که آیا این موضوع نیز باید یک تشخیص روانپزشکی باشد (29, 30). دو مطالعه (1, 2) نشان داده است که عواقب چنین استفاده ای در واقع می تواند بسیار مؤثر باشد و بسیاری از افراد بدون خواب، دیر به کار، نادیده گرفتن تعهدات خانوادگی و عواقب مالی و قانونی رنج می برند. موضوع معمول در این مطالعات در اواسط 30 بود، حداقل دارای تحصیلات دانشگاهی بود، حدود ساعت 30 در هفته در مورد استفاده غیرمستقیم اینترنت صرف کرد و دارای خلق و خوی، اضطراب، مصرف مواد یا شخصیت بود اختلال با توجه به اینکه اینترنت اجازه دسترسی سریع به مواد جنسی و حتی شرکای جنسی می دهد (31)، رفتار جنسی در این زمینه به ویژه مربوط است (32). به نظر می رسد منطقی است که سابقه رفتار اینترنت را به عنوان بخشی از مصاحبه استاندارد روانپزشکی در نظر بگیریم. با این وجود، با توجه به این که اغلب این علائم ممکن است از نظر تشخیص های موجود (از جمله اختلال بیش فعالی) قابل درک باشد، دلیلی است برای احراز هویت استفاده از اینترنت مشکل ساز باشد. توافق در مورد یک اصطلاح تشخیصی و معیارهای رفتار بیش از حد عضلانی تحقیقات بیشتری را تشویق می کند که به ما در درک بهتر این بیماران کمک کرده و امیدواریم مراقبت های بهتر را ارائه دهیم. اگر چه فرضیه ای درباره ی علت اختلال هیپرساییال وجود دارد (3, 17)، داده های تجربی نسبتا کمی برای حمایت از هر نظریه خاص وجود دارد. تعدادی از داروها مفید بوده اند، با توجه بیشتر به ویژه در مورد SSRI ها، اما کمبود آزمایش های کنترل شده وجود دارد. به طور مشابه، به رغم پشتیبانی محدودی از تحقیقات، روان درمانی به طور معمول حمایت می شود. با این وجود، متخصصین بالینی که در کار با اختلال هیپر عضالنی تخصص دارند، خوش بین هستند که بسیاری از بیماران می توانند با مراقبت بالینی مناسب کمک کنند (33).

دریافت شده جولای 24، 2000؛ بازبینیهای ژانویه 19، آوریل 13 و مه 22، 2001 دریافت کردند. پذیرفته شد May 23، 2001. از گروه روانپزشکی، دانشگاه استلنبوش؛ گروه روانپزشکی، دانشگاه آیوا، آیوا شهر؛ گروه روانپزشکی، دانشگاه فلوریدا، گینهسویل؛ و موسسه روانپزشکی ایالت نیویورک، گروه روانپزشکی، دانشگاه کلمبیا، نیویورک. درخواست درخواست مجدد به دکتر استین، واحد اختلالات اضطرابی، شورای تحقیقات پزشکی، گروه روانپزشکی، دانشگاه ستلنبوش، PO Box 19063، Tygerberg 7505، کیپ تاون، آفریقای جنوبی؛ [ایمیل محافظت شده] (ایمیل) .Dr. استین توسط شورای تحقیقات پزشکی آفریقای جنوبی پشتیبانی می شود.

منابع

1 شاپیرا NA، Goldsmith TD، Keck PE Jr، Khosla UM، McElroy SL: ویژگی های روانی افراد با استفاده از اینترنت مشکل ساز. J اختلال را تحت تاثیر قرار می دهد 2000؛ 57: 267-272ر, Medlineگوگل اسکولار

2 سیاه DW، Belsare G، Schlosser S: ویژگی های بالینی، همراهی روانپریشی و کیفیت زندگی مرتبط با سلامتی در افراد گزارش رفتار اجباری کامپیوتر. J Clin روانپزشکی 1999؛ 60: 839-844ر, Medlineگوگل اسکولار

3 گودمن A: اعتیاد جنسی: رویکرد یکپارچه. مدیسون، کان، دانشگاه بین المللی مطبوعات، 1998گوگل اسکولار

4 فروید S: سه مقاله در مورد نظریه جنسیت (1905)، در کامل کارهای روانشناسی، استاندارد اورد، حجم 7. لندن، مطبوعات هگارت، 1953، pp 125-243گوگل اسکولار

5 Fava M، Rosenbaum JF، McGrath PJ، استوارت JW، آمستردام JD، Quitkin FM: افزایش لیتیم و سه حلقه چربی درمان فلوکستین برای افسردگی شدید مغزی: یک مطالعه کنترل شده دو سو کور. ام آی جی روانپزشکی 1994؛ 151: 1372-1374ارتباط دادنگوگل اسکولار

6 کافکا MP: درمان ضد افسردگی موفقیت آمیز از اعتیاد جنسی غیر پارافیل و پارافلیا در مردان است. J Clin روانپزشکی 1991؛ 52: 60-65Medlineگوگل اسکولار

7 استین دی جی، هوگو F، Oosthuizen P، Hawkridge S، ون Heerden B: Neuropsychiatry از ابراز عصبی: سه مورد و یک بحث. CNR Spectrums 2000؛ 5: 36-48Medlineگوگل اسکولار

8 Stein DJ، Hollander E، Anthony D، Schneier FR، Fallon BA، Liebowitz MR، Klein DF: داروهای سرتونرژیک برای وسواس های جنسی، اعتیاد جنسی و پارافیلات. J Clin روانپزشکی 1992؛ 53: 267-271Medlineگوگل اسکولار

9 Liebowitz MR، Quitkin FM، Stewart JW، McGrath PJ، هریسون WM، Markowitz JS، Rabkin JG، Tricamo E، Goetz DM، Klein DF: خاصیت ضد افسردگی در افسردگی غیرطبیعی. طاق ژنرال روانپزشکی 1988؛ 45: 129-137ر, Medlineگوگل اسکولار

10 Lonngvist J، Sihvo S، Syvalahti E، Kiviruusu O: Moclobemide و فلوکستین در افسردگی آتیپیک: یک آزمایش دو سو کور. J اختلال را تحت تاثیر قرار می دهد 1994؛ 32: 169-177ر, Medlineگوگل اسکولار

11 استین دی جی: روانپزشکی در اینترنت: بررسی لیست پستی OCD. روانپزشکی بول 1997؛ 21: 95-98رگوگل اسکولار

12 Young JE: درمان شناختی برای اختلالات شخصیت: رویکرد متمرکز بر طرح. ساراسوتا، فلا، بورس منابع حرفه ای، 1990گوگل اسکولار

13 MP کاافک، پرنتکی، RA: مشاهدات مقدماتی DSM-III-R محور همبودی در مردان با پارافیلیا و اختلالات مربوط به پارافیلیا. J Clin روانپزشکی 1994؛ 55: 481-487Medlineگوگل اسکولار

14 کافکا: درمان های روانشناختی برای رفتارهای جنسی اجباری غير پارافيلی. CNR Spectrums 2000؛ 5: 49-59Medlineگوگل اسکولار

15 Kruesi MJP، Fine S، Valladares L، Phillips RA Jr، Rapoport JL: Paraphilias: مقایسه متقاطع دو سو کور کولومیرامین و desipramine. آرش سکس بهوان 1992؛ 21: 587-593ر, Medlineگوگل اسکولار

16 Krafft-Ebbing R: Psychopathia Sexualis: یک مطالعه پزشکی قانونی (1886). نیویورک، پسران GP پاتنم، 1965گوگل اسکولار

17 سیاه DW: رفتار جنسی اجباری: بازبینی. J روانپزشکی عملی و سلامت رفتاری 1998؛ 4: 219-229گوگل اسکولار

18 Fenichel O: نظریه روانکاوی Neuroses. نیویورک، WW Norton، 1945گوگل اسکولار

19 Quadland M: رفتار جنسی اجباری: تعریف یک مشکل و رویکرد به درمان. J جنسیت تعطیلات Ther 1985؛ 11: 121-132ر, Medlineگوگل اسکولار

20 کلمن E: مدل وسواسی-اجباری برای توصیف رفتار جنسی اجباری. ام. J روانپزشکی پیشگیرانه Neurol 1990؛ 2: 9-14گوگل اسکولار

21 Barth RJ، Kinder BN: نامناسب بودن تکانشی جنسی. J جنسیت تعطیلات Ther 1987؛ 1: 15-23رگوگل اسکولار

22 استین دی جی، هلندر E: محدودیت های تشخیصی "اعتیاد": پاسخ دکتر استین و دکتر هولندر (نامه). J Clin روانپزشکی 1993؛ 54: 237-238Medlineگوگل اسکولار

23 Orford J: Hypersexuality: پیامدهای تئوری وابستگی. جی جی معتاد 1978؛ 73: 299-310رگوگل اسکولار

24 استین دی جی، سیاه DW، پینار W: اختلالات جنسی در غیر اینصورت مشخص نیست: اجباری، تکانشی یا اعتیادآور؟ CNR Spectrums 2000؛ 5: 60-64Medlineگوگل اسکولار

25 Spitzer RL، Wakefield JC: معيار تشخيص DSM-IV براي اهميت باليني: به حل مسائل مثبت دروغ کمک مي کند؟ ام آی جی روانپزشکی 1999؛ 156: 1856-1864چکیدهگوگل اسکولار

26 بوئر C: در تمایز بین بیماری و بیماری. فلسفه و امور عمومی 1975؛ 5: 49-68گوگل اسکولار

27 ویکفیلد JC: مفهوم اختلال روانی: در مرز بین حقایق بیولوژیک و ارزش های اجتماعی. من روانپزشکی هستم 1992؛ 47: 373-388ر, Medlineگوگل اسکولار

28 Reznek L: دفاع فلسفی روانپزشکی. نیویورک، Routledge، 1991گوگل اسکولار

29 Brenner V: روانشناسی استفاده از کامپیوتر، XLVII: پارامترهای استفاده از اینترنت، سوء استفاده و اعتیاد: اولین روز 90 بررسی استفاده از اینترنت. نماینده روان 1997؛ 80: 879-882ر, Medlineگوگل اسکولار

30. Young KS: گرفتار شبکه. نیویورک ، جان ویلی و پسران ، 1998گوگل اسکولار

31 McFarlane M، Bull SS، Rietmeijer CA: اینترنت به عنوان یک محیط خطرناک جدید برای بیماری های منتقله از راه جنسی. JAMA 2000؛ 384: 443-446رگوگل اسکولار

32 کوپر A، Scherer CR، Boies SC، Gordon BL: جنسیت در اینترنت: از اکتشاف جنسی به بیان پاتولوژیک. روانشناسی حرفه ای: تحقیق و تمرین 1999؛ 30: 154-164رگوگل اسکولار

33 Carnes P: از سایه ها: درک اعتیاد جنسی. مینیاپولیس، مین، کمپارت، 1983گوگل اسکولار