داستان من: پورنو، اسرار و نفرت خود

بزرگترین اشتباه زندگی من این نبود که قدرت پورنو را نادیده بگیرد. وقتی من 14 بودم، یک دوست از من یک CD داده با سلیقه ای با پورنوگرافی هاردکور به من داد. تا آن زمان، تجربه ی من تنها با شکل زن، سعی در دزدیدن HBO اواخر شب بود. زمانیکه یک boob به نظر می رسید بسیار ویژه است، ما برای ساعت ها کار درستی آنتن را انجام می دهیم، بنابراین ممکن است برای یک ثانیه نگاهی به یک نوک سینه پشت ساق پا سفید رنگ بکشیم. وقتی من به خانه رسیدم و سی دی را باز کردم، دنیایی جدید از تحریک مغز من را سد کرد. در آن روز من خودم را لمس کردم و برای اولین بار مجذوب خودم شدم. آن روز من مهمترین جنبه زندگی ام را باز کردم، که هر تصمیمی را که برایم ساخته بود، حکم می کرد.

همانطور که سالها گذشت، من از یک پسر بی دست و پا، لاغر و نجیب زاده به یک مرد جوان خوش تیپ، خروج، مخفیانه نجیب زاده رشد کردم. وقتی من 17 بودم، بکارت من را به دوست دخترم از دست دادم. ما در تختخواب پدر و مادرمان قرار داشتیم، لباسهای ما خاموش شد، همه چیز گرم شد، اما نمیتوانستم آن را بگیرم. این همان چیزی بود که چند سالی از زندگی ام را گذراندم. او تا زمانی که خفه اش نمی کرد، عمیق نمی شد، او کثیف صحبت نمی کرد، او الاغ خود را تکان نمی داد، و او چیزی بود که من فکر می کردم می خواستم نبود. از طریق نیروی درونی من، من توانستم نیمه نازک را حفظ کنم و رابطه جنسی داشته باشیم. اما من بیشتر نیاز داشتم ما برای 2 سالها بود و من آن را به عنوان زباله درمان کردم. من او را تحسین می کردم زیرا او همان چیزی بود که پورن به من گفت سکسی بود. او یک دختر معمولی، سالم و منظم بود. او دختري بود که قرار بود داشته باشد و هنوز هم دشوار است که از خودم متنفر باشم که او را مانند شاهزاده خانگي درمان نکنم. در نهایت، مانند بسیاری از روابط دبیرستان، ما شکسته شدیم و به راه های جداگانه رفتیم. من به کالج رفتم، با افراد جدید ملاقات کردم، تجربیات باور نکردنی داشتم، و عشقم به پورنو رشد کرد. من برای ساعت ها در انتهای جستجو آنلاین هستم، در تلاش هستم که ویدیو "کامل" را پیدا کنم. من می دانستم که ویدیو کامل وجود ندارد، اما آن را بسیار سرگرم کننده را امتحان کنید. همانطور که تشنگی من برای پورنو شد، تجربیات من با زنان واقعی شکوفا شد. این دختران کالج می خواستند مانند ستاره های پورنو باشند. من باید آنها را فریاد بزنم، روی صورتشان برسد، آنها عمیقا مرا تشویق کردند، فیلم ها را ساختیم، و الاغ هایشان را تکان دادند ... اما هر بار که تمام شد، من از آنها نفرت داشتم. بعدا نمیتوانم آنها را در چشم ببینم این زندگی من بود

وقتی که من 22 ساله بودم، مادر من با سرطان تخمدان تشخیص داده شد. برای شش ماه خانواده ام با هم مبارزه کردند و دنیای من به وحشت افتاد. من تماشا کردم که مادر من قویترین فردی است که تا به حال دیده ام. ما به عنوان یک خانواده قوی تر شدیم، و عشق من به پورنو به اعتیاد تبدیل شد. حالا در پشت درهای بسته، تنها کثیف ترین ویدیوها ذهن من را فرو رفته اند. قبل از اینکه بتوانم به خدمات یادبود مادرم بروم، سایت های پورنو را برای ساعت های 3 باز کردم. بعد از خدمت برگشتم به آپارتمان من، گریه کردم، و سپس به دنبال پورنو شدم. در بدن من حتی مایع باقی نمانده بود، اما مجبور شدم احساس آزادی گرانبها را احساس کنم.

سالها طول کشید، کار من شروع شد، من یک دختر فوق العاده را دیدم، اما راز من هنوز مهمترین چیز در زندگی من بود. یک بار شنیده ام که شما با آنچه که هر روز انجام می دهید تعریف می شود. و پورنوگرافی یکی از فعالیت های روزمره من بود. این بود که من بودم؟ من نمی توانستم این اتفاق بیفتد. من نیاز به تغییر داشتم من در سراسر NoFap زیر اعتصاب و بدون فکر بسیار به آن شلیک کردم. در حقیقت، کاملا بی فکرمی بود. من فقط آن را انجام دادم در ابتدا من آن را 5 روز بدون کارشناسی ارشد ساخته شده، سپس داد. من احساس خود من نفرت انگیز و تلاش دوباره. روز 17 تسکین دهنده روز 3 تسکین دهنده روز 174 پیروزی سپس، دوباره دنیای من به وحشت افتاد. عمو من در وسط شب به من زنگ زد و به من گفت پدرم یک حمله قلبی داشت. من از تلفن خارج شدم و به مدت 30 دقیقه قبل از رفتن به بیمارستان به آرامی نشستم. من فکر کردم. من در مورد همه چیز فکر کردم من به بیمارستان رفتم، پدرم تثبیت شد، به خانه برگشتم و نشستم. من فکر کردم من دعا کردم. در این لحظات تنها در اتاق من بهبودی بیشتری یافتم و سپس در طول سالیان پس از مرگ مادرم، همراه شدم. من دیگر نمی توانستم در پشت آرامش پورنو پنهان کنم. پورنوگرافی یک دارو بود که من را از تجربه حقیقت دور نگه داشت. برای تمام زندگی بزرگسالم من مانع از زندگی من شد.

هر روز یک مبارزه برای ورود به سیستم و پیدا کردن این ویدئو کامل نیست، اما امروز من پاک هستم. فکر می کنم همیشه سخت می شود اما همیشه ارزشش را دارد. این نبرد چیزی است که همیشه باعث می شود من زنده بمانم. من زندگی دارم که من هستم و من آن را دوست دارم. من در بهترین شکل زندگی ام هستم، پوست من واضح تر از آن است که تا کنون بوده است، و من مطمئن ترینم که تا کنون بوده ام. من یک دختر دوست داشتنی دارم که فوق العاده است و پس از داشتن رابطه جنسی، به او نگاه می کنم و می توانم او را دوست داشته باشم.

ارتباط دادن - این داستان من است: پورنو، اسرار و خودت نفرت.

by newblue52


 

به روز رسانی - امروز من 492 روز تمیزم