131 روز - من گذشته دردناک خود را برای آنچه که هست دیده ام. فقط ساده تر می بینم

هر آنچه که نگران آن بوده ام ... برای همیشه از بین بروم. این همان چیزی است که در مورد آن است.

ترك من بیشتر به ناامنی مهم دیگرم اشاره كرد. معلوم است که ماین دندانپزشکی بود. من چند شکاف دارم و فکر می کنم آنها مرا بی ادب و منزجر کننده جلوه می دهند. این فکر ناخوشایند ایجاد می کند ، و من به افسردگی ، رفع یا اضافی برمی گردم. با نگاهی به عقب می بینم که دندان هایم زیاد سگ شده بودند. اگر و وقتی یک انسان دیگر چیزی در مورد دهان من گفت ، این بود که نفس من لک می خورد ، دندان هایم زرد می شد و من می چسبیدم.

"ویگا ، من می توانم با یک کامیون از آن شکاف رانندگی کنم!" "Yo Bref STANK!" "منظور من بدقولی نیست اما شما به مقداری لیسترین احتیاج دارید. نه جرعه ای ، نه پرستویی ، کل بطری لعنتی. » "یو تیف آنقدر زرد است که به آفتاب لبخند زدی و با رو به عقب برگشت و گفت WASSUP BROTHA؟"

و این در تمام دوران کودکی من اتفاق افتاد. به یاد دارم مادرم که هر روز برفی در جنوب تگزاس فقط به ویزیت مختصر می رسید ، درمورد میزان بد بودن آنها اظهار نظری می کرد. این ، خانمها و آقایان جایی است که "مسائل" من در زندگی واقعاً شکل گرفت. اما من جوان بودم و پدرم هرگز آنجا نبود. و من هرگز فکر نکردم که با بزرگسالان دیگری صحبت کنم ، زیرا خانواده من چنین کاری نمی کنند. همه چیز با آنها باید یک راز باشد. هیچ خط ارتباطی باز وجود ندارد ، زیرا هرگز کسی نیست که بگوید ،

"اینجا کلید است ، هر زمان که به من احتیاج پیدا کنی من اینجا هستم ..."

به هر حال ... عزت نفس من هر بار که در آتش کوره ام آتش می گرفتم پایین می آمد. و خانواده من فقط یک سری بازیگر هستند ... ما بدون اینکه یک کلمه حرف بزنیم دروغ می گوییم. بنابراین من احساسات را به پایین فشار دادم (چاکرای بسیار قوی فکر می کنم) و به حرکت خود ادامه می دهم. در آن لحظه سرعتم را کم نکرد. اما اگر من ماشین بودم ، صحبت کردن می تواند روغن موتور من باشد که ذهن و احساسات قدرتمند من را روان می کند ، این مهمترین جنبه مرحله رشد بود. ممکن است مردم عمداً شیاطین بوده باشند. دیگران می خواستند که به من تظاهر کنند. وقتی کار تمام شد ، من نشت کردم. ابتدا من در کلاس کودکستان خود یک حفره $ A (شروع بله ، هر کلمه ای از آن را به خاطر می آورم) شروع کردم. من در همان سال شروع به دعوا کردم و هنوز به درون خود ادامه می دهم. یک مرد مسن که تا حدی نگاه کردم و متوجه تاریکی ام شدم ، تصمیم گرفتم اولین فیلم پورنو خود را به من نشان دهد. در حالی که تنها بودم ، VHS را به طور مکرر تماشا کردم. همتایانم شروع به نشان دادن جادوگران پورنو کردند ، حدس می زنم وقتی از هر خطی عبور می کنید مردم می توانند آن را درک کنند. یک قطره قطره ثابت من را به شوک سوق می دهد! من چند چراغ جلو کاملاً جدید ، رینگ های 20 اینچی ، کیت بدنه جدید ... اما هیچ وقت تعمیر و نگهداری واقعی ندارم. و به همین دلیل خودم را گم کردم. جهنم ، می توانم استدلال کنم که هرگز خودم را نداشته ام. من بیش از حد مشغول احساس f٪ بودم و در مورد توهین بعدی که خواهم کرد ابراز عقیده کردم.

قسم می خورم که فقط بدتر شد. 3 سال پیش قسم خوردم که دیوانه شدم… SNAPPED. اضطراب ... اما این نتیجه نادیده گرفتن مسئله اولیه بود. و از آنجا ، من به نوعی هنوز زندگی را می خواستم تا راهی باشد که اگر در گذشته از این موارد مراقبت می کردم ، می شد. من یک توهم درست کردم خودم را بیش از بازیهای ویدیویی ، ورزشی ، شبهای فیلم و پورنوگرافی ، موسیقی رپ گانگستری و عصبانیت برای پدر و مادر و خواهر و برادرم به خاک سپردم. اعتماد کنید ، همین کافی است تا هر کسی کاملاً در زیر آب فرو رود. من همه دندانهای لعنتی خود را فراموش کردم. از مادر زمین برای فرصتی که برای سو abuse استفاده از MJ در دوران نوجوانی داشتم متشکرم. این همان چیزی بود که آینه را خرد کرد. من چیزهای زیادی در مورد آن شنیده ام. اما از جالب ترین موارد این است که استفاده از آن مشکلات روانشناختی جدیدی ایجاد نمی کند ، بلکه مواردی را که از قبل دارید برجسته می کند. برای من ، این یکی از آن حقایقی است که باعث می شود شما بخواهید فریاد بزنید و از شادی گریه کنید. احساس خوبی دارد ... غمگین است. what همین اتفاقی افتاد. من حداقل هفته ای 3 بار به مدت یک سال استفاده می کردم ، سپس فهمیدم که از هر فرصتی که می گیرم استفاده می کنم. "خرابی عصبی" زمانی اتفاق افتاد که من بلیط خود را خریداری می کردم. البته من هر روز در آن نقطه استفاده می کردم. من قبلاً از جزئیاتی که با این تغییر به دست آمده شکایت می کردم. هیچ چیز مثل سابق نبود. خوشحالم ، زیرا اگر هرگز چیزی تغییر نمی کرد ، من هم نمی دانستم ... راهی را که می پیمودم می دانستم. در آن زمان هرگز نمی توانستم آن را به خودم اعتراف کنم. من ناراضی بودم محکوم به تکرار زندگی یک کودک بابا برای 30 زن ، یک مرد فاحشه است.

من می خواستم پس از آن خیلی زود بمیرم زندگی من یک کابوس بود. من نمی توانستم گردنم را خراش دهم بدون اینکه به نوعی دکمه وحشت را بزنم.

بعد از چند هفته که از خواب بیدار شدم ، شروع به استفاده از GOOGLE برای همه چیز کردم ، سعی کردم آنچه را که احساس می کردم به زبان بیاورم تا بتوانم آن را برطرف کنم. من فقط می دانستم که چیزی خیلی اشتباه است. و هرچه تعداد بیشتری از مردم می گفتند "مشکلی برای شما نیست ، شما خوب هستید" یا برخی از تغییرات در این پیام که من فقط trippin هستم ، بیشتر جستجو می کنم. من در جستجوی پیشرفته بودم! تصمیم گرفتم،

"خوب ، من اضطراب اجتماعی دارم. بنابراین ، چگونه می توانم از شر آن خلاص شوم !؟ "

من شروع به تحقیق در مورد آن کردم. در عرض چند روز داشتم وارد فروشگاه های مواد غذایی ، پارک ها ، مهمانی ها و رویدادهای ورزشی می شدم ، همه قصد داشتم تا آنجا که ممکن است با افراد ناآشنا صحبت کنم. نمی دانم از کجا تهیه کردم. اما من یک مبارز بودم! به خودم گفتم ، "من می خواهم این SHlT را بزنم! شما می توانید چیزهای دیگری در مورد خودتان برطرف کنید ، اما در آخر شما فلات خواهید کرد زیرا این مهمترین مرحله برای مرحله ای که در زندگی هستید نبود. نگاه کن من نیمی از سال داروهای ضد افسردگی را امتحان کردم ، تغییر را احساس کردم اما می دانستم که هنوز چیزی درست نیست. تحقیقاتی در مورد اختلال عملکرد گوش داخلی انجام شد زیرا من از خواب بیدار می شدم و روی زمین احساس می کردم می توانم قدم بزنم ، مثل اینکه اگر خیلی مراقب نحوه راه رفتن خودم نباشم خیلی راحت می توانم سقوط کنم (این افراد واقعی هستند ، من از زمین چمن بودم و من نوشیدنی نخوردم! این همان کاری است که بدن / ذهن من برای جلب نظر خود انجام می داد!).

به دیدن ENT رفت ، او گفت گوش های من خوب است.

نزدیک تر!

من یک بیمه مرد فقیر گرفتم و شروع به پر کردن حفره کردم. سپس شروع به کشیدن هر یک از دندانهای عقل خود کردم. بدون توجه به روش کار ، یک دندان در هر ویزیت. که خورد!

BEEETTERRR. بیشتر!

سپس مقداری پول واقعی گرفتم و به دیدن پسران بزرگ رفتم. من امتحان گرفتم و اشعه ایکس من به من نشان داده شد. و BAM ، بیماری لثه و از دست دادن استخوان به دلیل بیماری لثه. بوی بد دهان؟! بدون SH٪ ​​T شرلوک! شوکه شدم و شرمنده شدم. اما من مصمم بودم که این مشکلات را دنبال کنم. یک برنامه درمانی کامل دارید تمیز کردن ، پر کردن ، 2 تاج ، تمیز کردن عمیق و درمان لثه ... این زندگی من را تغییر داد. هرگز نفسم را نفس نمی کشید که بوی چیزی تازه یا خنثی می دهد. من آن آشغال ها را بازی نمی کنم. دیگر نه. برای تمیز کردن دهانم بیش از 5 هزار دلار هزینه کردم. هیچ بازگشتی برای من وجود ندارد. بعد من بیمه خوبی می گیرم و می روم ORTHO عزیزم. و وقتی این شکاف ها بسته می شود ... آه ، من آن را احساس می کنم. می توانم آن را برای لحظه ای کوتاه احساس کنم ... زندگی بدون این یک ناامنی بزرگ چه حسی خواهد داشت. ترک پورنو آخرین کاری بود که باید در ابتدا انجام دهم. اما من خوب خواهم بود که به عقب کار کنم

پدرم همه من را لرزان و گیج می دید و با لحن سرد تسریع او سؤال می کرد ،

"از چه چیزی فرار می کنی؟"

این مرا رنجش می دهد.

همیشه

همنوردان من Fapstronauts ... در اینجا شما را به زشت ترین شیاطین خود روشن می کنید و آنها را با تیغ حقیقت می کوبید! مردم دیگر لازم نیست بدوید !!! بچرخ!!! و رو به روی آن OONNN !!!

بدون پورنو ، بدون تقلب ، پشیمانی نیست.

ارتباط دادن - در 131 روز گذشته دردناک خود را برای آنچه که هست مشاهده کرده ام. فعلا مشکلی ندارید فقط ساده تر می بینم

by لایک


 

پست اولیه - بعد از روز 5 شمارش را متوقف کردم.

تهه هیچ fap خیلی سرگرم کننده نیست. من می دانم که در مرز دو ماه هستم. و چند روز به آن اضافه کنید زیرا من چند هفته قبل از ورود به سیستم ترک کردم. چه کسی برایش مهم است. من هرگز نمی خواهم دوباره قدم بزنم. دلایل کافی دارم که در غیر این صورت ، کنار زن بودن ، مرد بودن را انتخاب کنم. سواری خوب است. در یکی از مواقعی که من عمداً خانمی را که خم شده بود و زیر لباسش را نشان می داد نادیده می گرفتم ، دیدم که دو مرد در حال مکالمه هستند که بسیار نزدیک ایستاده اند. چهره آنها حداکثر 12 اینچ از هم فاصله داشت. نمی توانم به یاد بیاورم که هرگز غیر از زوج های صمیمی شخص دیگری این کار را کرده باشد. این به من چیزهای زیادی آموخت. من فهمیدم که اضطراب من به دلیل نیاز ناخودآگاه من به فاصله گرفتن از مردم هنگام صحبت با آنها است. صحبت عادی با افراد از راه دور باعث ایجاد تنش در بدن من می شود. این همان نگه داشتن همه چیز است. احساس غیر طبیعی است. و وقتی این احساس را می کنم با سرعت زیاد در حلقه ها فکر می کنم و جای شک و تردید به خودم می دهم. بعد با اضطراب عرق می کنم. می مکد من همچنین فهمیدم که چرا از مردم فاصله گرفته ام. این نفس من و نمایش کلی دندانهایم بود. بیشتر نفس من. اما برای تقویت صمیمیت و اعتماد باید نزدیک شوم و آنجا نیز راحت باشم. وقتی دیدم این دو مرد در حال صحبت هستند ، قسم خوردم که قبل از اینکه فکر کنم خیلی نزدیک به صورت کسی صحبت کنم ، نفس من باید کمی تازه باشد. من همچنین نگران کمی تف هستم که در لحظه بی مناسبی ظاهر شود ، درست همانطور که اوضاع خوب می شود. هر وقت این اتفاق افتاد ، لبخندم را با دست خود پوشاندم ، بگو ببخش و من ادامه می دهم. هر چند هنوز شرم آور است. برای دور زدن در این بلوک های جاده اجتماعی و بعد از هر وعده غذایی مسواک می زنم و نخ دندان می کشم (مگر اینکه غذاها اسیدی باشند و در این صورت بیش از 30 دقیقه صبر نمی کنم ، این اجازه می دهد تا آنزیم های بزاق من اسیدها را تجزیه کنند) به طوری که آنها را با مسواک به مینای دندان خود نزنم و بنابراین هدف مسواک زدن به معنای سالم را شکست دهم). دهان شویه نیز ضروری است. فکر می کنم شروع به جویدن آدامس های بدون قند می کنم ، اما دوست ندارم محدودیت داشته باشم و احتمال ریزش آن از دهانم وجود دارد. فهمیدم و اما در مورد دوش های اجتماعی ، من با هیدراته شدن فوق العاده آنها را دور نگه می دارم.

موارد دیگری که هنگام پرواز در یک منطقه NoFap متوجه شده ام عبارتند از: + عزم بیشتر برای یادگیری از اشتباهات ، که شامل موارد زیر می شود: اجازه دادن به دیگران برای غلبه بر اعمال من با تسلط آگاهی از اینکه چه کسی دارد تماشا می کند ، وقتی کسی در حال تماشای آن است ... - مردم هنوز هم تقریباً همیشه از من دور می شوند. در اینجا ناامیدی زیادی وجود دارد ، به نظر نمی رسد من می توانم به هر حرکت ارزشمندی اشاره کنم (نشانه های اجتماعی نیز) که هنگام تماس با شخصی که به نوبه خود آن را حفظ می کند ، من را از این امر آگاه کند. من خیلی عادت کرده ام که مردم به من نگاه می کنند و اگر حتی فکر می کنند که می خواهم به روبرو شوم ، نگاهشان را دور می کنند ، بنابراین وقتی با کسی که می خواهد تماس بیشتری برقرار کند ، چشمم را دور می کنم. گویی که باید بگویم ، من به افرادی عادت کرده ام که نمی خواهند با من صحبت کنند. بنابراین من حتی سعی نمی کنم. اکنون فقط به این فکر می کنم ، اما اگر نگاه سریع به دور ، "بله ، بیا با من صحبت کن ..." چه می شود؟ من بعضی اوقات مطمئن نیستم که از علائم نگارشی استفاده کنم. من همچنین متوجه می شوم که بعضی اوقات تصورات من این توهم را ایجاد می کند که مردم به دنبال آنها هستند ، در حال حرکت هستند و حتی می گویند که چنین نیستند. من دوست دارم این موضوع را کنترل کنم. دیگر هیچ احمقانه ای نیست ، زیرا من مدام دامن ها را تعقیب نمی کنم. پورنو کمتر = آگاهی کمتر از قسمتهای برهنه. من را اشتباه نگیرید ، من خیلی راحت تحریک می شوم. اما با فقدان پورنو و بسیاری از افراد ، من کمتر به خیال پردازی خودکار تمایل دارم ، هرچند هنوز هم گاهی اوقات این کار را انجام می دهم.

من باید این را تمام کنم دیگر دیر وقت است و من باید سطل آشغال و بازیافت را مرتب کنم ، سگ را ببندم ، دوش بگیرم ... من در حال حاضر از کار خود متنفرم و معتقدم nofap مرا به ابزارهای لازم برای استخدام به عنوان دستیار پزشکی مجهز کرده است. ارتباط کلیدی است.

بسیاری از بوهای آشنا در اینجا ظاهر می شوند و خاطره هایی را که به آنها دلبسته شده است ، باز می گرداند. خاطرات خوب. باید بیرون بروم و بیشتر از یک نوار اجتماعی برخوردار شوم. می خواهم بگویم این سایت به من کمک کرد تا زندگی خود را نجات دهم!

NoFap MoDap