سن 22 - من واقعاً فکر می کردم که می توانم تراجنسی باشم (اتوژنیلیلی). اگر امروز مرا می دیدی ، باور نمی کردی که من آن شخص هستم.

dgfhjk.jpg

من کی هستم مهم نیست من 22 ساله هستم من مدتهاست که پورنو تماشا می کنم. با 13/14 سال در مورد آن مطلع شدم. و در این بین در زمان های نامنظم از کار افتاد. تا 3 سال پیش که 19 ساله شدم. آن زمان من درگیر یک فتیش شدم. این طلسم "جنسیت دهنده" بود.

من از دوران راهنمایی مدرسه کارتون های ژاپنی را تماشا کرده ام و معتقدم که ممکن است نقش مهمی در رشد جنسی من داشته باشد. بعد از اتفاقات "خوشحال" این طلسم سرانجام به یک طلسم دیگر تبدیل شد که به آن اتوژنیلیلیا می گویند یا تصور اینکه شما در هنگام ضرب و شتم خود را دختر می دانید. چه اردک پرواز. بچه های چیز ناخالص اما من آنجا بودم و من واقعاً فکر می کردم که می توانم تراجنسیتی باشم.

اگر امروز مرا می دیدی ، باور نمی کردی که من آن شخص هستم ، حتی در رحمت زندگی تو.

در حالی که تماشای پورنو و fapping بود ، خودم نبودم. من یک روبات سیسی بودم ، که هیچ کاری نکردم ، هیچ کاری نتوانستم انجام دهم و صادقانه بگویم ، به نوعی بسیار نفرت انگیز بودم.

Porn من را جوهر از آنچه من هستم. من انسانیت و روح مردانه را به دست آوردم و آنرا به طور کامل از بین برد.

این تقصیر من و فقط من بود. هیچ کس دیگری نیست. این به دلیل ضعف من و عدم توجه به گه بود.

خوب بگذارید بگویم. نمی دانم چه مدت است که قدم نزده ام. من روز حساب نمی کنم ، من علاقه ای به افتادگی یا تقطیر ندارم. من فقط می خواهم کارها را انجام دهم. Porn و fapping دیگر در فرهنگ لغت من نیست. من فقط از آن دوری می کنم. در این دنیا چیزی راضی کننده تر از این نیست که دختری را در آغوش بگیرید و او را ببوسید و به او بگویید و احساس کند یک زن است و از او ، جنسیت و زیبایی او قدردانی می کنید.

نام کاربری من قبل از تغییر نام آن "BlackSnowPrince" بود ، نمونه ای از (متاسفم برای جرم برخی از افراد. [واقعاً متاسف نیستم]) گه های ناپاک سگی که در مغز من ادامه داشت. در آن زمان مغز من نیز می تواند با پتو صورتی تعویض شود. خدایی که من خیلی دارم مخلوط می کنم حتی بهش فکر می کنم اوه لعنتی

در آن زمان من نمی توانستم جلوی تقصیر و تحریک شدن را بگیرم. تصاویر سیسی در مغز سیسی من سوخته بود. به همین دلیل من یک ایده داشتم. چرا نگذارم سرطان وبا مغز من را بخورد. بنابراین من به مدت یک هفته شروع به خودارضایی کردم به پورنو ساده ، مستقیم و مردانه. روزی یکبار یا همینطور. من به اندازه گه های سیسی تحریک نشدم اما جواب داد. و هرچه بیشتر این کار را انجام می دادم ، در روزهای بعدی دوباره به دختران جذب می شدم.

من مدتی است که هیچ کس نتوانسته ام پورنو تماشا کنم یا هرگز تماشا نمی کنم ، اما هر زمان که اصرار می کنم ، این اتفاق نمی افتد اغلب. عکس های دختران ناز را در چشم ذهنی ام می بینم.

چیزهایی که بعد از PMO تغییر کرد:

  • من خانه ام را ترک کردم. دیگران مانند یک انسداد انسانی انسانی خجالتی زندگی نمی کنند.
  • من از برقراری ارتباط با مردم قدردانی می کنم و برای نوشیدنی ها و احزاب می روم.
  • من واقعا با خانم ها کار می کنم، حتی اگر آنها را بعد از من بیاورند.
  • صدای من عمیق تر است.
  • من واقعا یک شخصیت شایسته هستم وقتی که هیچ خشونت جنسی در ذهن من وجود ندارد.
  • احساس می کنم دوباره مثل یک مرد هستم. من دوباره یک مرد هستم ، یک مرد واقعی. مردی که نمی ترسد به مردان و زنان دیگر نشان دهد مرد است. به روشی مودبانه اما کوکی.

فهمیدم که من نه پسر خوبی هستم و نه آدم خوبی هستم. من خودم را یک شخص بد نمی نامم اما فقط برای سرگرم شدن از وکالت شیطان در آغوش می کشم.
بین چیزی که خوب و بد است بین چیزی وجود دارد.

در حالی که اعتماد به نفس PMO به پایین ترین سطح رسیده بود ، من می ترسیدم دیگران دیگران را رد نکنند ، به همین دلیل "خوب بازی می کردم" به عبارتی دیگر به دلیل پذیرفته شدن تقلبی بودم ، که باعث شد مردم "باحال" احترام من را از دست بدهند . و نکته جالب این است که ، من حتی نمی دانستم که جعلی هستم! من واقعاً فکر می کردم که فرد خوبی هستم. در واقع من فقط یک آدم لعنتی ترسناک ، خسته کننده و کسل کننده بودم.

در آن زمان، هیچ کس از شخصیتی که واقعا در داخل من بود، همیشه از درون درخشید. شخصیت من وجود نداشت

من خودمخواه تر شدم بله اگر خودت را دوست نداشته باشی هیچ کس دیگری را دوست ندارد. دوباره وارد ورزش شدم. من تمرین می کنم که برای شنا می روم. من دوباره گه می کنم من بدنی ضعیف و غیر مردانه قبول ندارم. عادات غذایی من دوباره توسط من کنترل می شود ، نه برعکس مانند PMO. من دوباره به گه اهمیت می دهم من واقعاً کارهایی انجام می دهم و کارها را انجام می دهم.

من انیمه را تحقیر می کنم که در آن زمان من را کاملاً عقب انداخته است. این سم است که افراد آسیب پذیر را آلوده می کند و به آرامی آنها را به یک غریب تبدیل می کند. نه اینکه بی طرف باشم. اجازه ندهید فرزندانتان آن را تماشا کنند. سرگرم کننده نیست عجیب است. همانطور که دمار از روزگارمان درآورد. و این فقط به فرار آنها دامن خواهد زد. من یاد گرفتم که از فرار از زندگی متنفر باشم. من یاد گرفتم "از اینترنت متنفر باشم" ، زیرا این باعث اتلاف وقت من می شود و قبلاً نیز این کار را انجام داده بود. چه می توانم بگویم. من الان دوستانی دارم ، دخترانی که مرا دوست دارند. بله من می دانم ، داشتن "تماس" با بیش از یک دختر باعث می شود من یک شخص بدی باشم ، اما با من جنگجوی عدالت اجتماعی نباش

  • من برای مدرک تحصیل می کنم، من آینده ای دارم.
  • من یک فلش مستقیم، مردانه، مردانه، مردانه مرد دوباره.
  • من کنترل عاطفی خوب دارم و اکنون آرام و راحت هستم.
  • من مسئول هستم من واقعا چیزها را انجام می دهم (گفت: برای 3rd زمان اما هر آنچه که)
  • بدن من چاق است و من خیلی کار می کنم.

بنابراین پیام من می خواهم به شما شلیک: همه چیز و هر چیزی می تواند تغییر کند. در حال حاضر فکر خودکشی را در ذهنم داشتم. چه خنده ای من یک احمق احمق هستم می توانی تغییر کنی. شما تغییر خواهد کرد اکنون تغییر کن

من با تمام وجودم با دیدن قلبم و دلم، می بینم که هر لحظه تماشا می کنم، آن را بازگو کنم یا چیزی شبیه آن.

سلامت، قوی باش، بابا افتخار کن.

ارتباط دادن - من آن را DEEPLY REGRET

by جیسون لیام