سن 22 - افکار من پس از 90 روز بدون PMO: HOCD ، ED و افسردگی.

همانطور که عنوان می گوید من این کار را انجام داده ام ، من توانسته ام 90 روز تمیز بمانم. با این حال لازم است اشاره کنم که در طول این 90 روز من اغلب با gf خود رابطه جنسی داشته ام.

اکنون می خواهم نظرات خود را با شما در میان بگذارم. چه چیزی تغییر کرده و چه چیزی بهبود یافته است؟ پس از آن ، در اینجا ما می رویم:

1. تغییرات افسردگی و خلقی - خوب این یک مشکل بزرگ برای من بود. تشدید پورنو باعث افسردگی مداوم من شده است. من نمی خواستم بیرون بروم و با کسی (به خصوص با مردان) صحبت نکنم. از داروهای ضد افسردگی استفاده کرده ، از یک کوچک کننده و روانشناس بازدید کرده اید. پیشرفت نسبتاً زودگذر بود و واقعاً نمی توانست روی آن حساب کند.

این بسیار تغییر کرده است. من می توانم با همه صحبت کنم ، البته برخی از افکار سرزده رخ می دهد ، اما آنها کمتر از گذشته هستند. نوسانات خلقی خیلی کمتر اتفاق می افتد زیرا هیچ دلیلی برای ظاهر شدن ندارند (از آنجا که من همه چیز را همه وقت تحلیل نمی کنم و بررسی نمی کنم). من به طور کلی از زندگی ام "خوشحال تر" هستم.

2. ED و SEX DRIVE - صادقانه گفتن هنوز دشوار است. ED من درمان شده است ، اما از طرف دیگر نعوظ تصادفی ندارم که بخواهم آنها را پس بگیرم. به طور کلی ، هر زمان که به gf خود نزدیک هستم ، خواه نوازش باشد ، بوسید ، یا نه حتی حتی دست های holidng - این باعث ایجاد شاخی در من می شود و نعوظ را خیلی سریع می گیرم. اما هنوز این نوع نعوظ قبل از شروع HOCD نبوده است. منظورم این است که من عادت داشتم هر وقت دختری داغ می دیدم نعوظ فوری می گرفتم ، یا اینکه به راحتی جوجه داغی را در ذهنم تصور می کردم. اکنون باید به gf نزدیک باشم تا نعوظ پیدا کنم ، نمی توانم آن را با افکار وادار کنم (حداقل نه به سرعت قبل و من واقعا سعی نکردم علت آن را بررسی کنم " چیز). با این وجود ، هنوز هم چیزی است ، درست است؟

3. EMPTINESS و EMOTIONAL NUMBNESS - در واقع اعتیاد من به پورنو به من کمک کرد تا این دو را تشخیص دهم. مدتی است که کاملاً از برخی احساسات محروم شده ام. واضح است که من نمی توانستم کسی را دوست داشته باشم و نه اینکه معنای عشق را می دانم. من می دانم که چگونه به نظر می رسد ، اما به من اعتماد کنید ، تفاوت زیادی وجود دارد. زمانهایی را به یاد می آورم که به راحتی نمی توانستم "مراقبت" را اذیت کنم. مثل اینکه چیزی نبوده که بتواند واقعاً من را دوست داشته باشد. یادم می آید وقتی مادربزرگم واقعاً بیمار بود و تمام خانواده ام مثل "امیدوارم حال او خوب شود" یا "نمی دانم بدون او چه خواهم کرد" وقتی که من مثل "من ... نمی توانم ... احساس کنم" بودند ... هر چیزی "یا" چرا اصلاً مرا ناراحت نمی کند؟ ". اکنون می توانم به راحتی احساس واضح تری داشته باشم. من می دانم چه وقت دوست دارم و می دانم چه وقت برایم مهم است. همچنین من به خانواده و خانواده ام بسیار قویتر اهمیت می دهم و آنها را دوست دارم. دیگر از این مزخرفات احساسی کافی است ، بیایید جلوتر برویم :P

4. اعتماد به نفس - من نسبت به گذشته نسبت به خودم اطمینان بیشتری دارم. "دیگر آقای خوب نیست" هاه. متأسفانه این باعث شد که من با برخی افراد بحث کنم و سرانجام به برخی آشنایان پایان دهم.

5. بررسی ریتال ها - این سخت ترین قسمت است. حتی اگر برای اطمینان خاطر به تماشای انواع پورنو متوقف شدم ، گاهی اوقات هنوز هم خیلی سخت است که چیزهایی را در ذهن خود بررسی نکنید. من تا آنجا که می توانم تلاش می کنم و پیشرفت هایی را مشاهده می کنم. با این حال من می دانم که این 90 روز برای بهبود کامل من کافی نیست. هک ، چه کسی می داند که آیا من همیشه بهبود می یابم. در حال حاضر ، این بد نیست.

اگر می خواهید از من سال کنید و سعی می کنم در اسرع وقت به آنها پاسخ دهم. موفق باشید دوستان!

ارتباط دادن - افکار من پس از 90 روز هیچ PMO. HOCD، ED و افسردگی.

By syndaren

دسامبر 19، 2013


 

پست اولیه (و مجله) - یا الان یا هیچوقت.

فوریه 02، 2013،

من مدتی است که این انجمن را می خوانم و دوست دارم داستان خود را با شما بچه ها به اشتراک بگذارم. من 22 ساله هستم و از مارس 2012 با OCD می جنگم.

همه چیز از آنجا شروع شد که دختری که من خیلی دوست داشتم مرا رها کرد. خوب ، به طور دقیق ، او هنگامی که قصد داشتیم رابطه برقرار کنیم ، از تخت من فرار کرد (بدون یک کلمه توضیح). هم افسرده شدم و هم وسواس او را گرفتم. با ارسال پیام به وی ، از او خواست که به من بگوید چه اشتباهی رخ داده است ، من چه اشتباهی کردم؟ آیا او هرگز دوباره با من قرار می گذارد و غیره او ماه ها مرا فریب داد و در آخر به من گفت که این کار نمی کند.

من شروع به تماشای پورنو و خودارضایی اجباری کردم. استفاده می شود برای صرف ساعت ها بر روی انواع چیزهایی که من شاخی است. اما آرام آرام ، روز به روز ، کسل کننده تر می شد. من به گفتگوی جنسی و گفتگوی ویدیویی روی آوردم. مدت زیادی روشن شد اما بعد از مدتی از این کار خسته شدم. در آن زمان من واقعاً از زنان متنفر بودم ، آنها فقط برای من آدمهای سکسی بودند و نمی خواستند احساس عمیق تری نسبت به آنها داشته باشند.

سپس ، ناگهان یک روز ، هنگامی که من از طریق املای آنلاین بودم ، برخی از دوستان همجنسگرا شروع به صحبت کردن با من کردند. این احساس اشتباهی بود اما کاملاً متفاوت بود ، بنابراین من مثل "هک ، بیایید ببینیم چگونه پیش می رود ، فقط یک چت تصادفی است". و بله ، این فقط یک گپ تصادفی نبود ، حداقل برای من نبود. من شروع کردم به سرزنش کردن خودم ، مدام در مورد آن فکر می کردم "چرا این کار را کردم؟ آیا به آن احتیاج داشتم؟ شاید او مرا ترک کرده باشد زیرا مشکلی با من روبرو شده است ".

برای ماه های 3-4 بیشتر طول می کشد. حملات هراس، ED و غیره هنگامی که یک بار مادر من را دیدم من دروغ گفتن بر روی تخت خوابم نگاهی به سقف. او از من خواسته بود که اشتباه کند و شروع به وحشت کرد. احساس گرسنگی

من شروع به بازدید از یک روانپزشک و یک روانشناس کردم. کمی کمک کرد. درمان باعث شد که من چیزهای آشنا را که HOCD بیش از حد پیچیده بود را درک کنم. در عین حال من دوست دختر فعلی خود را با کسانی که من عاشق هستند را ملاقات کردم.

من بعضی اوقات هنوز حملات وحشت داشته ام ، اما وقتی می دانید کسی شما را دوست دارد و به شما اهمیت می دهد راحت تر است. من می خواهم زندگی جدیدی را شروع کنم. دیروز آخرین باری بود که PMO کردم. با عرض پوزش برای لنگ انگلیسی من ، من بومی زبان نیستم. برای من آرزوی موفقیت می کنی