سن 23 - یادگیری فکر کردن برای خودم

وقتی بزرگ شدم، والدین محافظهکار داشتم که جنس موضوع قابل قبول مکالمه نبود. در جوانان من، کشیش جوان در کلیسای محافظه کار ما به ما گفت که جنس = بد است و اگر شما جلوی شما را بگیرید، نمیتوانید کمک کنید اما معتاد باشید.

واضح است که ، اگر به شخصی که چنین چیزی را می گوید اعتماد دارید و چند بار خودارضایی کرده اید ، فکر می کنید که خود را فردی با مشکل دانسته و سپس با مشکلی که فکر می کنید دارید زندگی می کنید. مشکلات من با PMO به این ترتیب است.

من فوق العاده هوشمند بودم و به خصوص در حال رشد اجتماعی نبودم و چون می توانستم هر زمان که خواستم جنسیت دیجیتالی داشته باشم، من انگیزه ای برای رفتن و اجتماعی شدن نداشتم تا دختران زیبا را بیرون کنم. بنابراین، من بسیار باقی مانده بودم.

یک بار که من در اوایل دبیرستان شروع به بیرون رفتن با یک دختر کردم ، والدین ما (هر دو بسیار محافظه کار) فهمیدند که ما دزدکی کار کردن را برای سر و صدا کردن و آشفتگی انجام می دهیم ، آنها ما را از صحبت با یکدیگر منع کردند و ما را از طریق " گروه پاسخگویی "در کلیسا ، در مدرسه ، در خانه ، از طریق تلفن و غیره. بنابراین ، من درک های پیچیده ای از دیگران ، عشق و رابطه جنسی و جهان به طور کلی ایجاد کردم.

پرش به دانشگاه من از پدر و مادرم دور هستم. من یک سال با آنها صحبت نمی کنم. من یک ملحد رادیکال می شوم. سپس یک کمونیست رادیکال نیز هست. سپس یک آنارشیست رادیکال نیز هست. من در مطالعه فلسفه عمیقاً جا افتادم. من هنوز به طور مداوم خودارضایی می کردم ، هرچند سعی کردم اجتماعی تر باشم. من هیچ شانس با زنان نداشتم ، زیرا از نظر احساسی بالغ نبودم. من از طرد شدن وحشت داشتم و مثل یک بچه دبیرستانی فکر می کردم. سپس شروع به خواندن درباره وانت کردم.

واکیوم چگونگی یادگیری خنک بودن را داشت، حداقل در خارج (چون جنبه های آن قوانین اجتماعی و نحوه کار سیستم های اجتماعی را در بر می گیرد). من به احزاب حزب و میزبان آموختم و به خوبی از یک گروه اجتماعی خوشش می آید.

یک سال دیگر ، من مرتباً می نوشم و مرتباً علف های هرز می کشم. به صورت دوره ای از مواد افیونی ، زانکس و بسیاری از داروهای دیگر استفاده کنید. و البته PMO هنوز بسیار مکرر است. نمرات من به دلیل غیرمسئول بودن لغزش می خورند. دانشگاه را رها می کنم.

من می فهمم که من دمار از روزگارمان درآورده ام و زندگی من نباید به سمتی برود که هست و خودم هم نمی فهمم. در این زمان ، از نظر فكری و فلسفی ، من بیشتر و بیشتر به سمت آنارشیسم فردگرا و سپس فردگرایی می رفتم. تمرکزم روی فردگرایی من را به سمت ماهیت خودم و یادگیری نحوه کار من سوق داد ، در حالی که درک می کردم چگونه با واقعیت ارتباط برقرار می کنم. این باعث شد که من به متافیزیک ذهن و به ویژه در ایده های معنوی و غیبی وارد شوم.

در طی یک سال ، بیشتر و بیشتر با افرادی روبرو شدم که در این طرز فکر بودند و برای فهم عقایدشان از آنها بازجویی فکری کردم. فهمیدم که عمیقا با بسیاری از موارد موافقم. من در اینجا زیاد به آن توجه نخواهم کرد ، مخصوصاً چیزهای باطنی.

بنابراین ، جنبه مرسوم تر این ایده که باورهای شما واقعیت شما را ایجاد می کنند ، چیزی است که در اینجا مهم است. من برای مراقبت از اعتقادات خود و همچنین آرام کردن خودم ، در میان چیزهای دیگر از مدیتیشن استفاده کردم. فهمیدم که اعتقادات من در مورد خودم و مردم اطرافم و جهان و چگونگی عملکرد احساسات من یک زندگی و واقعیت بسیار منفی را ایجاد می کند. بنابراین ، من پروژه تغییر باورها ، اعمال ، احساسات و عادت هایم را شروع کردم. این دو سال پیش بود.

اکنون ، من در سن 23 سالگی به دانشگاه آمدم و در حال تحصیل فلسفه و علوم کامپیوتر هستم. حداقل 6 ماه است که ماری جوانا ، الکل ، تنباکو ، کافئین ، مواد افیونی و غیره مصرف نکرده ام (البته احتمالاً طولانی تر). من هنوز سالانه یک یا دو بار به روی داروهای روانگردان باز هستم زیرا آنها از نظر شخصی و معنوی می توانند واقعاً مفید باشند. من بیش از 100 روز استمنا نکرده ام و برنامه ای برای بازگشت ندارم. من هر روز ورزش می کنم و متوجه افزایش قابل توجهی در قدرت و اندازه بدن شده ام. من الان رژیم وگان می خورم. من دیگر بازی های ویدیویی را متوقف کرده ام ، و در حال حاضر تمام تلویزیون ها و فیلم ها را قطع می کنم و قصد دارم در آینده نزدیک حساب reddit خود را حذف کنم. من هر روز دوش آب سرد می گیرم. من هر روز 30 دقیقه مدیتیشن می کنم. هر روز 40 دقیقه می خوانم. من دو بار با یک دختر سکس مدل و رابطه جنسی رابطه برقرار کرده ام (من قبلا باکره بودم). از آنجا که او دیگر در آنجا نیست ، من احساس انگیزه زیادی برای بیرون رفتن و ملاقات با زنان زیباتر و داشتن رابطه جنسی عالی دارم. من به پیاده روی می روم و دوچرخه سواری می کنم و به طور کلی ورزشهای سرگرم کننده و بیرون از خانه را انجام می دهم. من در مورد تجارت و سرمایه گذاری و نحوه مدیریت پول یاد می گیرم تا آن مسیر را به عنوان گزینه باز کنم. من هر روز به آینده نگاه می کنم و مهارت های جدیدی یاد می گیرم. من در کلاسهای کمدی بداهه شرکت می کنم. من هفته ای یک بار به یک قبیله طبل می روم و می رقصم. من قصد دارم به زودی در کلاس های سالسا یا تاب شرکت کنم. من به طور کلی درمورد افراد راحت تر و راحت ترم. من خودم را دوست دارم! زندگی محشره!

به طور خلاصه ، NoFap به شما قدرت جادویی نمی دهد. NoFap نتیجه جادوی واقعی است که در قلب شما وجود دارد. شما در حال حاضر قدرت جادویی نهفته درون خود را دارید! اگر واقعاً متعهد به تغییر باشید و آن را دنبال کنید ، دنیای شما با گذشت زمان کافی تغییر خواهد کرد ، زیرا با تلاشی که از یک تعهد واقعی دلربا انجام داده اید ، نمی توانید کمک کنید اما آن را تغییر دهید!

PS: همانطور که معلوم شد، این کشیش جوان، با استفاده از ایمیل کلیسای او در تمام سالهایی که به ما این زباله را گفته بود، خواستار رابطه جنسی با روسپی ها بود.

ارتباط دادن - گزارش روز 100: HARDMODE

by AesirAnatman