سن 27 - بیش از 3 سال از تماشای فیلم های پورنو: زندگی متحول شده است

جوان.guy_.hhh_.jpg

من بخش بزرگی از خودم را در رابطه جنسی، روابط و مردانگی بخشیدم. جنس شگفت انگیزی از زندگی من داشتم (با تشکر از برزیل). من روابط شگفت انگیز و قوی را با مردان و زنان که دوستشان دارند، همکاری می کنم. عشق با من جریان دارد من تبدیل به عشق شده ام

[تاریخچه] آنجا بودم بوسیدن با تمام دوستان دختر من بودم. پشت درب در اتاق نشیمن من، در مدرسه، در اتاق قفل شده از والدینم. من بودم 4.

من یک بار پس از اینکه در اتاق خواب پدر و مادرش برهنه رفتیم، با لباس زیر دوستم برگشت. هنوز شوخی خانوادگی است هاها.

البته ما رابطه جنسی نداشتیم اما بوسیدیم و برهنه (نه با یکدیگر). من خیلی جوان و بی گناه بودم جنسیت کنجکاو و جذاب است

در سن 6 من کشف کردم پورنو. جهنم در آن زمان حتی نمی توانستم جلوی خودم را بگیرم

پیش از پدر و مادرم بیدار شدم من هنوز می توانم حس تنش در معده خالی احساس کنم.

وقتی والدین من دور بودند، برخی از عکسهای پورنو را روی کاغذ چاپ می کردم. من آنها را در داخل شکم تودیبای من پنهان کردم.

در نهایت من استمناء را کشف کردم، به زودی این 2، پورنو و استمناء، در کنار پیاده رو دست در دست گرفت.

در این نقطه تماس با دختران من در سن 4 متوقف شد، چون ما گرفتار شدیم و همه دلسرد شدند که چنین کاری انجام ندهند.

سالها گذشت هر ساله، انجمن بیشتر شد. ما با همسایگانمان در سن 10 آشنا خواهیم شد. همه چیز بود عالی!

"این خیلی بد است، شما نمی توانید به این چیزها نگاه کنید" پدرم به شدت منفعلانه به من گفت. حتی گفتن کلمه پورنو. من گرفتار و بدبختم. حداقل آن را احساس کرد

سپس، در سن 12، مدرسه راهنمایی آمد.

زمان های بدتر، جوش ها در کنار هم قرار گرفتند، دوستان بدتر هم بودند و پس از آن گرگ ها بودند. من شروع به پخش بیش از حد بازی های ویدئویی همراه با پورنو کردم. در این لحظه احساس میکردم که دخترانم عصبانی و خجالت آورند. من احساس شرمساری کردم حتی نمیتوانستم آنها را در چشمها ببینم، به خصوص دخترانی که جذاب بودند. من خودم را برای اینکه مایل به داشتن رابطه جنسی با آنها هستم، اشتباه گرفتم (صدای پدر). من از هم جدا شدم اساسا، من اغلب احساس گرسنگی می کردم. فوق العاده مضطرب، بنابراین من خودم را با پورنو ختم به نظر می رسد. حمایت از این پورنو واقعا خوب بود اگر من می خواستم یک رابطه جنسی عالی را یک روز.

همانطور که من به سمت دبیرستان رفتم، من شروع به ساخت ماسک اجتماعی برای خودم کردم تا زنده بمانم. من آرام آرام آرام آرام آرام آرام نگاه می کردم. متاسفانه در برخی موارد حتی حتا به عزیزانم حتی حتی خودم هم نمی توانستم ماسک را بردارم. بیشتر نه عشق برای من.

من احساس کردم عمیق تر و عمیق تر به بازی، پورنو و در حال حاضر سری binging نیز هست.

من به طور مخفیانه مرگ پیاده روی را با چند ماسک خراشیده کردم و از این به بعد بسیار مضطرب بودم. من سرگرمی های من را ترک کردم، هرگز گریه نمی کردم چون خیلی سرد نبود. درد بسیار زیاد که حتی درد را احساس نمی کرد. بیشتر مثل جهنم هیچ کس متوجه نشد، زیرا در داخل اتاق من مخفیانه انجام شده بود و تنها شواهد تاریخ مرورگر من (که من حذف کردم) و برخی از بافت ها. آخرین بلافاصله کل طبقه من را اغلب پوشانده بود.

حتی رنگ زندگی شروع به به معنای واقعی کلمه محو شدن. همه چیز بیشتر دیده می شود خاکستری.

در همان زمان من هنوز از خودم فرار کردم که پورنو برای من خوب بود. بالا 16 سن من دزدان دریایی HD من دانلود فیلم بزرگسالان. عمیق در داخل من احساس کردم که من خوشحال بود هر چند. جایی دلم برای تغییر تغییر کرد. من تمام سرگرمی هایی را که برای گذراندن وقت آزاد با خود داشتم ترک کردم. در حال حاضر سرگرمی من تبدیل به پورنو، بازی های ویدئویی و سریال تلویزیونی شده است.

در تابستان 2014 من بر روی یک مقاله تکان دادم "ترک پورنو و زندگی جنسی شگفت انگیز".

آه تا به حال من هنوز باکره بودم و بعد از تماشای سایر کارهای انجام شده من فوق العاده مشتاقانه این کار را انجام دادم!

من یک سایت به نام Reddit NoFap کشف کردم. خدای من چنین است وحی برای من. در نهایت من می دانستم که چرا تقریبا تمام عمر من احساس گرسنگی کرده ام! به زودی با تمایل خودم به رابطه جنسی و داشتن زندگی بهتر، روز اول مبارک را تنظیم کردم. من 2 روز بعد از شکست خوردم، هاها. پسر بزرگ خبر شما به پورنو وابسته هستید!

اما با من بینش جدید در ذهن من وجود داشت هیچ راه بازگشتی، واقعا من حتی نیاز به فکر کردن در مورد آن وجود ندارد راه دیگری وجود دارد، بنابراین من فقط سوار قایق پشت. این به خاطر یک زندگی بهتر یا رنج بیشتر به یک بدتر رنج می برد.

به عنوان زمان کریسمس نزدیکی من شروع به رسیدن به 7 روز است. خدای من! من احساس فوق العاده مضطرب بود، بدن من فقط با احساسات بیش از حد خود را من خودم نگه داشتن از زمان برای چنین مدت طول کشید. من هوش هیجانی 0 داشتم. من شروع به احساس کردن احساس سخت راه.

پس از کریسمس، به سوی بهار، روش های بیشتری را برای کمک به من در آزاد شدن از پاتو پیدا کردم. من بسیاری از داستان های موفقیت را که حس حسادت و تحسین آنها نسبت به زندگی شان دارند، خوانده ام. من کشف کردم و شروع به مراقبه کردم به زودی در اوایل بهار من می توانم اولین روز 30 را آزاد کنم. اما من همیشه شکست خوردم چون نمی توانستم از خواب بیدار شوم در آن زمان من شروع به تماشای فیلم ها در یوتیوب در مورد دینامیک اجتماعی و نحوه راه اندازی زنان کرد. حوا، من هنوز هم به یاد داشته باشم تا زمانی که من می توانم چشم به تماشای دختران چشم بردارم. شروع کردم به احساس انرژی بیشتر.

My تفکر شروع به بهبود کمی کرد. من بازی را متوقف کردم (به تدریج). من متوجه شدم که پورنو بزرگترین مشکل من نیست. این تنها راهی بود که بتوانم خودم را از درد و رنجی که احساس میکردم نادیده بگیرم. زندگی اجتماعی بد، رابطه نامناسب با خودم، انرژی بدون هدف.

در پایان بهار من رسیده ام خط روز 60! اما پس از یک بار شکست خورد شب بی قرار... من خواندن داستانهای موفقیت را در reddit متوقف کردم. وقت آن است که من خودم بنویسم، باید آن را به زبان زندگی بنویسیم!

من هنوز آن را ندیده بودم شجاعت با دختر صحبت کن

سپس در یک مهمانی پوکر در خانه دوست من، من یک دختر را دیدماو دانشجوی ارزشی بود. همه چیزهایی که از پویایی اجتماعی آموختم، به این لحظه برمی گردد. من در گوش او زمزمه کردم که توضیح او را در بازی پوکر. من خودم را تکان دادم من از او خواسته ام که در یک تاریخ باشد. او گفت: "... بله!" او فوق العاده هیجان زده بود.

پس از اولین تاریخ ما بوسیدیم در تابستان، 2015، ما عاشق شدیم. عشق رمانتیک برای اولین بار بدن من را پر کرد! خوب است بگوییم و درست است. I هرگز پورنو را تماشا نکردم از روزی که او را دیدم عشق خیلی قدرتمندتر بود و تمایل به تماشای پورنو بود.

این در حال حاضر بیش از 3 سال پیش است.

من 2 سال را در ارتباط با او صرف می کنم؛ تا آنجا که من عاشق او بودم هنوز نمی دانستم چگونه خودم را دوست دارم من به او عشق ورزیدم وابسته شدم. تصمیم گرفتیم که تقسیم کنیم و من خودم را دوست داشتم. این مرا از پای من گذاشت و به من گوش داد و به رویاهایم پی برد.

من سال 1 را به عنوان دانشجوی ارزشی در کشور دوست دختر سابق من صرف می کنم، من در سراسر ایسلند حكم كردم، من شروع كردم کمک دیگران به فیلم های پورنو غلبه می کردند، من در مورد اعتیاد به سمعک سابق من در مقابل همتایان دبیرستانی خود صحبت کردم. من ماه 4 را در چین و ترکیه سفر کردم و کار داوطلبانه را در فاولای برزیل انجام دادم. من بخش بزرگی از خودم را در رابطه جنسی، روابط و مردانگی بخشیدم. جنس شگفت انگیزی از زندگی من داشتم (با تشکر از برزیل). من روابط شگفت انگیز و قوی را با مردان و زنان که دوستشان دارند، همکاری می کنم. عشق با من جریان دارد من تبدیل به عشق شده ام

بنابراین در اینجا برای شما، خواننده من است، که به کلماتی که من فقط نوشته ام معنا می دهم. من فقط بازتاب چیزی است که برای شما امکان پذیر است! شاید این زمان برای نوشتن داستان خود

خیلی ممنون از خواندن داستان من، این برای من خیلی خاص است. من همه را برکت دهد.

ارتباط دادن - وقتی شمارش روزها را متوقف کردید IF LIFE! <3

by اعتصاب رایگان جنگجو