گزارش سن 28 - 90 روزه: اضطراب اجتماعی ، به تعویق انداختن ، مه مغز

اخیرا به 90 روز رسیدم من می دانم که گری گفت این نوع نوع دلخواه است، اما من هنوز هم فکر می کنم زمان خوبی برای دست کم گرفتن پیشرفت است.

اجازه دهید سعی کنم این را کوتاه نگه دارم. رویدادهای مهم:

  • در اطراف روز 5: میله فولادی.
  • حوالی روز 9: علائم شبیه آنفولانزا ، طی 24 ساعت از بین رفته است. هنوز نمی دانم که آیا این بیماری ترک بود یا ویروس ... به نظر می رسد برای ویروس بودن خیلی کوتاه باشد.
  • حدود هفته 3 ، 5 ، 6: افسردگی ویرانگر. بدترین افسردگی زندگی من. نوعی افکار که به طور سرزده ای به ذهنم خطور می کرد: "مرد ، من واقعاً یک لعنتی هستم. من تاکنون هیچ کاری با زندگی ام انجام نداده ام و هیچ دلیلی ندارم که باور داشته باشم که "
  • حدود هفته 4 ، 5 ، 6 (بافر کردن افسردگی): خوش بینی و اعتماد به نفس شدید. این احساس اعتماد به نفس درونی است ، نه اعتماد به نفس ساختگی (احتمالاً می دانید منظور من از اعتماد به نفس جعلی - زودگذر ، ضعیف و وابسته به چیزی) است. افکار من این نبود: "من می توانم هر کاری انجام دهم!" اما بیشتر شبیه "من می خواهم همه کارها را انجام دهم ... اگر شکست بخورم اهمیتی نمی دهم زیرا زندگی فقط یک بازی است که من بازی می کنم."
  • حدود یک هفته 8 چیزی جادویی اتفاق افتاد: من یک کتاب خواندم، وقتی ناگهان متوجه شدم که واقعا آگاه هستم. کافئین آگاه نیست، اما کمی بچه آگاه است، در صورتی که منطقی باشد. همانطور که تنها چیزی که مغزم در طول خواندن کتاب به آن توجه کرد کتاب بود. نه گناه فردا، نه گناه که در آن روز زودتر اتفاق افتاد، نه نگران نداشتن از دست رفتن و پیدا کردن کار، نه نگران مرگ و یا هرگز مالک خانه من نباش، نگران نباشم اگر بیش از حد نگران باشم، نگران نباشم فشار خون یا خوردن کربوهیدرات ها، و نیز بر روی. به یاد داشته باشید زمانی که شما یک بچه کوچک بودید و می توانید به یک برگ نگاه کنید و فقط کاملا شگفت زده شوید؟ نوع شگفتی که نابغه ها هرگز از دست نمی دهند؟ من احساس کردم که گام های غول پیکر 2 را به سوی بازگشت به حالت ذهن باز کردم.

این طول می کشد که من آن را می خواهم. اجازه بدهید لیست اشتباهاتی که من انجام دادم، سپس مزایای که متوجه شدم.

  • استفاده از رابطه جنسی به عنوان استمناء جایگزین. این فکر کردن را فراموش کرده است. من اکنون فقط از جنس به عنوان جنس برای اکثر استفاده می کنم، اما درست بعد از خروج از سازمان مجاهدین خلق، من فقط برای گریختن از رابطه جنسی استفاده کردم و این مخالف سازنده بود.
  • اعتیاد به PMO من یک بار دیگر برای خروج از وزارتخانه از یک مجتمع دیگر استفاده کردم. و، به من پشیمان شده، آن را در رسانه های وابسته به کلیک و مواد غذایی یافت. من برخی از چربی ها را به دست آوردم و در بازی های قرمز و بازی های ویدئویی بسیار سخت تلاش کردم.

مزایای این که من متقاعد شدم به دلیل عدم موفقیت به من آمد

  • افزایش اعتماد به نفس: بیشتر شبیه اعتماد به نفس به سطح طبیعی افراد است. طبیعی نیست که در هر موقعیت اجتماعی دائماً روی پوسته تخم مرغ قدم بزنید. این برای من از بین رفته است. نه اینکه احساس «قدرت» یا هر چیز دیگری کنم ، فقط مثل گذشته برایم مهم نیست. من منطقی ترم
  • افزایش خلاقیت: این یک مزیت عجیب است که بسیاری از مردم گزارش می کنند ، و یک مزیت است که به راحتی می تواند یک دارونما باشد. با این حال من معتقدم که واقعی است ، احتمالاً بدون هیچ دلیلی بیش از اینکه همه اعتیاد با دوپامین شما مخلوط شوند. مغز شما به دلیل کمبود پاداش به سادگی از بعضی جهات عادت نخواهد کرد. میوه ای به نظر می رسد ، می دانم ، اما با افزایش فعالیت مغزی درست ، چه می توانم بگویم؟
  • تأخیر: بهبود یافته است. همانطور که گری اشاره کرده است ، همه اعتیاد ها باعث می شود سطح سرگرم کننده همه چیز در زندگی شما پایین بیاید. 'سرگرمی' می شود 'مه' ، 'مه' تبدیل می شود 'خسته کننده' ، 'خسته کننده' می شود 'کاملا دردناک'. چیزهای کسل کننده دیگر کاملاً دردناک نیستند ، بنابراین فقط گفتن "خوب ، لعنتی ، اجازه می دهد این کار خسته کننده را پشت سر بگذاریم" بسیار آسان تر است
  • مه مغز: پیشرفت عمده ای در اینجا ، از حدود هفته 8 شروع می شود. می توانستم مثل قبل تمرکز کنم. افکارم نزدیکتر از آنچه که انجام می دهم بود. بدیهی است که این باعث لذت بیشتری از زندگی می شود (یا آیا این باعث لذت بیشتر شدن زندگی می شود که باعث این امر می شود؟) و ذهن من را تیزتر می کند.
  • نگرش: این احتمالاً تغییری است که من از آن بیشتر راضی هستم. توصیف آن دشوار است ، اما من احساس جوانی ، جسارت ، تمایل بیشتری برای صدمه دیدن و وابستگی کمتری به چیزهای زندگی ام دارم. من همسر ، شغل و پول خود را دوست دارم ، اما احساس می کنم اگر همه آنها به جای پایان زندگی من از بین بروند ، ماجراجویی خواهد بود. احساس می کنم در 13 سال گذشته ، من با تب و تاب مشغول کار بوده ام و نسبت به چیزی که وجود ندارد رنج می برم. این مسخره است ، اما اکنون احساس می کنم زندگی بازی ای است که باید انجام شود ، نه برنده ، و همین نگرش است که باعث پیروزی من می شود.

از هر چیزی بپرس این احساس خوب است که همه اینها را در هر موردی بنویسید.

پیوند - گزارش 90 روزه: اضطراب اجتماعی ، به تأخیر انداختن ، مه مغزی

by fripthatfrap