سن 31 - سرطان من را بیدار کرد. امروز همه چیز خیلی شیرین تر از گذشته است.

سلام به همه،

من این انجمن و وب سایت یبوپ را پیدا کردم که معدن طلا زمانی که پایین ترین بودم بود، بنابراین می خواهم سهم من را در حال حاضر اضافه کنم ... امیدوارم بتوانم به دیگران نیز کمک کنم.

من 31 هستم و از زمانیکه 16 هستم تعداد زیادی از بازی های آنلاین را تماشا می کنم. من به سرعت معتاد شدم، اما در طول سالهای تحصیل، هنوز می توانستم یک زندگی عادی زندگی کنم. از 16 به 23، من هنوز دوست داشتم، از ورزش لذت بردم، و در مطالعات موفقیت آمیز بود ... من می دانستم و احساس می کردم که این مسئله بزرگتر شده است و یک روز غیر قابل کنترل خواهد شد، اما من سعی کردم از این اندیشه جلوگیری کنم و پناه بردن به سختی کار پیدا کردم ، تلاش می کند خود را متقاعد کند که تبدیل شدن به موفقیت، تمام اضطراب را کاهش می دهد.

کار سخت در برخی موارد پرداخت می شود و من در یک محیط معتبر اما در عین حال رقابتی کار می کردم. این بسیار لذت بخش بود، با بسیاری از ترس همراه بود، دانستن این که من این مسئله را حل نشده است. فشار بیشتر، بیشتر به تسریع خیال پردازی نیاز دارم. در کمتر از یک سال، انرژی بسیار زیادی برای مواجهه با مسئولیت هایی که انتخاب می کنم از کار بیرون می آید، نمی خواهم ... نمی خواهم ببینم که من شکست خورده ام. هیچ کس در اطرافم فهمید ...

این آغاز مشکلات واقعی بود. چند ماه به تنهایی بدون کار خودم باقی مانده بودم و پورنو کاملا غیر قابل کنترل بود. من خیلی افسرده بودم و با درد بسیار زیادی در بدنم پیدا کردم که کار جدیدی پیدا نشد ... من در مصاحبه ها بسیار عصبی بودم ... وحشتناک بود ...

من چند روزی دوست دختر داشتم اما با او بسیار تهاجمی شدم ... بنابراین او رفت ...

پس از اینکه متوجه شدم که یک وظیفه اساسی برای پرداخت صورتحساب، من فکر کردم که اعتیاد آرام خواهد شد، زیرا صرف زمان کمتری در خانه دارم. اما در عین حال من دیگر دوست نداشتم و از کار جدیدم شرمنده شدم ... همه چیز خیلی خسته کننده بود و بسیار سخت بود ... بنابراین من نمی توانستم چرخه را بشکنم.

درد فیزیکی با زمان صرف شده در پورنو افزایش یافت و در نهایت به دلیل درد (در پشت، معده و تناسلی) نمی توانستم کار کنم. یک صبح، پس از یک شب از شب عروسی شب ادراری 2 یا 3، درد شدید بود که مجبور شدم به بیمارستان بروم. پس از یک اسکن و بیوپسی، به من گفته شد که من یک سرطان خون مرحله 3 (یک لنفوم) داشتم.

همه چیزهایی که من در مورد این بیماری خواندم-با ویژگی هایی که داشتم-موافقت کردم که علت ناشناخته است و احتمالا به دلیل تضعیف سیستم ایمنی بود. به نظر می رسد واضح است که پورنو مغز ما را آسیب می زند، آیا می تواند به شدت به سیستم ایمنی بدن آسیب وارد کند؟ پاسخ غیرعادی من یک صد بار بله است!

در طول شیمی درمانی، من در مورد آنچه که من می خواستم با زندگی من منعکس. متوجه شدم من ترجیح می دهم مرگ را از ادامه اعتیاد ادامه دهم. و از این نقطه، نیروی جدیدی پیدا کردم. به نظر می رسید که آماده بودن برای اینکه چیزی را از دست ندهد، شروع شد و انگیزه ای صادقانه و غیر قابل انکار بود.

من شانس خوبی برای شناختن کسی که مدیتیشن را به من معرفی کرد، موفق شدم. من یوگا را شروع کردم و ورزش را با نظم و انضباط کسی که برای این نبرد آماده است، از سر گرفت. موفقیت یا مرگ بود. من همچنین دوش سرد را دوست داشتم (از شما به انجمن تشکر می کنم)

در نهایت می توانم یک ابزار را به من کمک کنم که به من کمک زیادی کرد: من یک ماله (یک شیء تبت) داشتم، مثل یک گردنبند با چوب یا سنگهای 120 است. هیچ چیز با دین نیست توپ 120 می تواند به 120 روز یا ماه 4 متصل باشد. من این موضوع را با من نگه داشتم، روز به روز به سوی ماه های تمیز 4 ادامه می یافت، هر شب یک توپ را چک می کردم ... واقعیت اینکه یک قطعه ملموس داشته باشید تا بتوانید مسیر خود را تجسم کنید، می تواند ذهن شما را به اهمیت این مسیر هر شب، با مالا، در ذهنم دلیلی برای اینکه چرا من می خواهم به توپ 120th برسیم، تکرار می کنم. همه می توانند دلایل خود را پیدا کنند.

امروز همه چیز خیلی شیرین تر از قبل است. من چشم اندازهای کار بهتر دارم، من نگاه دخترانه تر را دوست دارم و عشق می ورزم، من با دوستانم به مکان های زیبا سفر کرده ام ...

من سعی می کنم که برای همیشه از این جهنم باقی بمانم.

من برای همه شما بچه ها آرزو می کنم

و از شما بسیار سپاسگزارم به این انجمن و این انجمن. شما بچه ها پیشگامان هستند که این طاعون خاموش را روشن می کنند و هزاران نفر را نجات می دهند

ممکن است نیرو با شما باشد!

ارتباط دادن - نبرد یک زندگی ، در پایان نور وجود دارد ...

توسط - اورانیگنا