ED تقریبا درمان شده است. Libido از نمودارها خارج است

من می دانم که هیچ کس وقت زیادی را در این روزها ندارد بنابراین خلاصه می کنم: بیشتر زندگی بزرگسالی من دچار اختلال نعوظ بود. شکست روزی یک بار در روز گاهی دو بار ؛ سبک گرفتن مرگ

بعد از چند سال که احساس کذب کردم ، دکترم را دیدم و تستوسترون کم داشتم. چندین ماه در t بود و سطح t من برگشت ، آنها اکنون در محدوده 700 تا 900 معلق هستند (وقتی بیمار بودم کمتر از 100 بود).

وقتی سطح تستوسترون من به حالت عادی برگشته بود هنوز ED داشتم

حدود یک سال و نیم پیش شروع به انجام هیچ خلل نکردید و هر شش هفته یکبار عود کرد. با وجود عود گاه به گاه ، ED من به آرامی از بین می رود و چوب صبحگاهی برمی گردد

این یک جاده طولانی است اما کاملاً ارزشش را دارد. پورنو اتلاف وقت باورنکردنی است.

نکاتی برای کمک:

  • خوب بخورید (رژیم پالئو را انتخاب کردم)
  • آموزش مدار با حرکات مرکب تستوسترون را بالا می برد
  • من نوشیدن را ترک کردم
  • اجتماعی تر باشید
  • من همچنین با tribulus و zma-5 مکمل می کنم

اخلاقی داستان؛ من دیگر برای رابطه جنسی به کالی اعتماد نمی کنم و اوس دیوانه است. لیبیدو نیز خارج از نمودار است.

ارتباط دادن - برخی مشاهدات

توسط - USABoardo


 

پست اولیه - حماقت های مرد ضعیف

سلام ، فکر کردم Id برای راه اندازی یک ژورنال یک دقیقه وقت می گذارد ، چه کسی می داند چقدر بیمار آن را به روز می کند. من خیلی با همه شما فرقی ندارم من از جوانی در معرض پورنو قرار گرفتم ، معتقدم هشت ساله. پدر دوستانم تعداد زیادی مجله هاردکور در یک صندوق عقب در گاراژ خود داشتند ، من فوراً گیر افتادم. دوازده سالگی تمام شد و خانواده ام سینماکس گرفتند ، وسواس اواخر شب من بیشتر شد. چند سال بعد پهنای باند گرفتیم و کار من تمام شد. وقتی شانزده ساله بودم ، اولین دوست دختر واقعی ام را به یاد می آورم که سعی می کرد یک رابطه جنسی دهانی به من بدهد ، من لنگ و ناراحت بودم و یک بذر در پشت ذهنم کاشته شد. دانه رشد کرد و من را متقاعد کرد که برای همیشه ناتوان هستم. وقتی 20 ساله بودم با دختری که پنج سال با او خواهم بود شروع به معاشرت کردم. جنسیت در بهترین حالت فاقد درخشش بود. من غالباً حال و هوایی نداشتم و قبل از اینکه روشن شوم باید مدتها از روی او رد شوم. من هرگز در حین رابطه جنسی لعنتی نمی کنم. ما از هم جدا شدیم و شش ماه بعد در حالی که با دوستانم بیرون رفتم دختری را ملاقات کردم ، یک چیز منجر به مسئله دیگری شد و ما دوباره در محل او قرار گرفتیم. من نه تنها ناتوان بودم بلکه گویی D من سعی داشت در بدن من خارج شود. در ذهنم سعی کردم مقصر بودن آن را به دلیل الکل ، خستگی ، کمبود تجربه ، هر چیزی غیر از واقعیتی که من با ED دست و پنجه نرم کردم. چندی نگذشت که با دختری که از رویاهایم به مدت چهار سال ملاقات داشتم آشنا شدم ، من به ندرت از پورنو استفاده می کردم و صرفاً در مواردی که هرگز ED نداشتم ، جنسیت عالی بود. وقتی رابطه ما بدتر شد ، من دوباره شروع به استفاده از پورنو کردم و ED سر زشت خود را پرورش داد. با این حال ، من هرگز نتیجه ای بین این دو نتیجه نگرفتم. جدایی باعث شکستن و جدا شدن من شد ، اعتیادم بیشتر شد. اضطراب و افسردگی من را خفه کرده بود. من به یک درمانگر مراجعه کردم و ابزارهایی را برای کمک به آنها آموختم. چند شب دیگر را امتحان کرد و نتایج فاجعه بار به دست آورد. سرانجام به دوست کوچک آبی رنگم ویاگرا (اخیراً سیالیس) مراجعه کردم و نگاهی به گذشته نکرده ام. "من به خودم گفتم برخی از افراد باید از داروهای آلرژی استفاده کنند ، شما باید ویاگرا بخورید ، ممکن است بدتر باشد". طی چند سال گذشته من با چهل زن یا زن تقریباً خوابیده ام. مشکل این است که احساس خالی بودن می کنم. آنچه پورنو به من آموخت این است که رابطه جنسی خالی همان چیزی است که جهان دنبال می کند ، درست مثل هر چیز دیگری در دنیای پورنو ، دروغ است. به عنوان مردی که متوجه شده ام باید زندگی خود را در چهار ستون بنا کنید. جسمی ، روحی ، احساسی و روحی. همه آنها به هم پیوسته اند ، روابط معنی دار به رشد همه آنها کمک می کند. در حالی که به طور تصادفی در اینترنت به دنبال دلایل ED در مردان جوان می گشتم ، YBOP را گرفتار کردم. انگار وزنه ای از روی شانه هایم بلند شد. فکر کردم "صبر کن" "منظور شما این است که به من بگویید من در دنیا کاملاً تنها نیستم؟" ، "علی رغم آنچه فرهنگ عامه ، رسانه ها و چند دوست نادان به من گفته اند ، افراد دیگری نیز همان نبرد من را تجربه می کنند؟" این به من قدرت داد و به خاطر آن از همه شما تشکر می کنم.

سریع به امروز ادامه دهید ... من راه اندازی مجدد سیستم خود را از 18 ژانویه 2013 آغاز کردم ، روزی که تولد دوباره من است. من دقیقاً سه لغزش داشته ام. مانند ساعت کار بعد از هر حادثه اضطراب شروع می شود. من دچار حمله وحشت شده ام و تمام روز را می خوابم. مانند معتادی که من هستم ، چند هفته پرهیز و مغز من شروع به متقاعد کردن من می کند که این همه علم شبه است ، "شما می دانید که چند روز گذشته چوب صبحگاهی نداشته اید ، شما فقط خودتان را معالجه می کنید؟ ". بیشتر اوقات این کار را نمی کنم ، گاهی اوقات می افتم.

یک زن شگفت انگیز اخیراً وارد زندگی من شده است. Shes لطف کرد ، هر کاری که من نکنم رانندگی کن اشتباه نکنید shes اشتباهات و معایب او را مانند همه ما دارد اما من چند روز پیش عاشق او شده ام و به او گفتم (چیزی که اطمینان داشتم دیگر هرگز تکرار نمی کنم). با کمال تعجب او دوباره آن را گفت. او من را دوست دارد ، مردی که در بیشتر دهه های بیست سالگی خود نمی تواند بدون دیدن یک ظرف غذا بی ارزش و بی ارزش در آینه نگاه کند. من این کار را برای او انجام می دهم بنابراین روزی می توانم بدون کمک داروسازی با او عشق بورزم ، پس از آن من بی سر و صدا از اتاق معذور خواهم شد و نزدیکترین جسم بازتابنده را پیدا خواهم کرد ، نفس راحتی کشیده و نفس خود را می بخشم که من را یک دهه تعریف کرده است. این کمی از داستان من است ، لکه دار می دانم اما من چند نوشیدنی خورده ام و افکارم آنچنان که دوست دارم منظم نیستند. برای من آرزوی موفقیت داشته باشید ، من برادری می نوشم ، بهبود می یابم و توانبخشی می کنم! خوب باشی.