من این تلاش را به عنوان یک مرد شادتر، در حال خروج، متصل، شاد، محور، متمرکز، محور و امیدوار ادامه دادم.

آخر هفته گذشته 90 روزه ام را لمس کردم. به طور خلاصه: هیچ PMO یک موفقیت بدون ابهام نبود. من کمی در این مورد بحث خواهم کرد ، اما در ابتدا می خواهم کمی پیشرفت را مرور کنم.

من همانطور که اکثر ما از طریق YourBrainOnPorn.com به این انجمن آمدم. من در مراحل اولیه شروع یک برنامه مراقبه جدی و رژیم درمانی درست بودم. من قبلاً ، سال گذشته ، هر دو را با جدیت انجام داده بودم اما تا حدودی فداکاری نداشتم. مخصوصاً در مسافت طولانی. من این عادت ها را آموخته ام تا بتوانم افسردگی فزاینده ای را که طی 5-7 سال گذشته تجربه کرده ام کار کنم. اپیزودها هم از نظر فراوانی و هم از نظر مدت زمان در حال افزایش بودند. من می دانستم که باید کاری انجام دهم ، کمک بالقوه حرفه ای و شیمیایی (که در صورت امکان کنترل ناخواسته در من می خواست از آن جلوگیری کند). پس از مطالعه زیاد طی ماه ها و سال ها ، من می دانستم که دو روش درمانی طبیعی که برای کمک به افسردگی گفته می شود ، مدیتیشن و ورزش بودند.

به هر حال، یک پیوند توییتر تصادفی من را به YBOP آورده است. من مثل یک تن از آجر به من ضربه زدم. داستان های رنج و بهبودی دیگر کاربران پورنو اینترنت با من به اندازه ای بسیار عمیق سر و کار داشتند، بلافاصله می دانستم که این یک قطعه بزرگ از پازل است. مانند بسیاری از دیگران، آن را مانند من می دانستم که تمام آن را، اما هرگز آن را در نور مناسب برای آن واقعا به خانه ضربه زد.

من ایده آزمایشهای انباشته را دوست نداشتم ، زیرا راهی برای دانستن اینکه کدام یک موثر بود وجود ندارد. اما من می دانستم که باید بلافاصله چیزهای پورنو را شروع کنم. بلافاصله انبار خود را حذف کردم. من تعجب می کنم که توانسته ام این کار را انجام دهم ، اما می دانستم که باید سرانجام انجام شود تا شاید در آغاز اتفاق بیفتد. 31 روز اول خوب کار کردم. من سختی کشیدم ، زیرچشمی زدم ، استقامت کردم. من در این ژورنال پست طولانی کردم ، و از تجربه کمی صحبت کردم. و بعد از تعطیلات برگشتم و اولین تنظیم مجدد پیشخوان اتفاق افتاد. من هرگز باند نزدم. اما مدت زمان سختی را برای استراحت یک یا دو هفته بعد از آن گذراندم.

سرانجام فهمیدم که باید کار متفاوتی انجام دهم. من دقیقاً مطمئن نیستم که چه چیزی باعث آن شده است. فکر می کنم توسط برخی دیگر از اعضای انجمن فراخوانده می شد. غرورم کبود شده بود و می خواستم ثابت کنم که می توانم این کار را انجام دهم. چه کسی می داند ، شاید این هدف آنها بوده است! قوز کردم پایین. من اهداف هفتگی را با توجه به الگوهای سخت ترین زمان ها ، چرخه ها و عوامل تحریک کننده هر 7 روز تمرکز خود قرار دادم. سرانجام هدف من این بود که برترین تعداد قدیمی 31 روز خود را شکست دهم.

هنگامی که من روزهای 40-50 را تجربه کردم چیزی تغییر کرد. این فرایند برای مقابله با الزامات، و بیشتر تصمیم به سازمان مجاهدین خلق، کمتر از مبارزه است. در این زمان من به کار بر روی ایجاد جدید من بود. چیزهایی که در درک من و خودم و جهان اطراف من تغییر کرده بودند، به آرامی تجمع می کردند. عادت ورزش من تثبیت شد، من نتایج را دیدم، و همین امر برای مدیتیشن نیز صادق بود. من شروع به از دست دادن خودکشی وسواس خود کردم، که من را آزاد کرد تا بیشتر از آنکه من زیر نفس ام هستم مبارزه کنم تا بتوانم به این جهان نشان دهم. برای مدت طولانی چیزی زیر بالایی حباب بود. من مانع خودم شدم.

اگر من را شخصاً می شناختید ، هرگز متوجه این مهارهای خودخواسته نمی شدید. من آنها را خوب پنهان کردم اما همه اینها یک ماسک ، یک کلاهبرداری ، یک سو mis سو استفاده بود. من نبودم فکر نمی کنم تا زمانی که آن جمله آخر را تایپ کردم متوجه آن شده ام ، اما فکر می کنم افسردگی ناشی از خفه شدن شخصیت من بود که این همه سال انجام داده بودم. چه چیزی تغییر کرد؟ من نمی دانم. بر اساس این دانش ، به نظر می رسد جابجایی میل جنسی و سیستم دوپامین به پورنو اینترنتی می تواند مقصر باشد. به نظر می رسد دوپامین یک تعدیل کننده بسیار قدرتمند در درک فرد از خود است. سیستم دوپامین را بهم بزنید ، شخصیت خود را بهم بزنید.

کم کم احساس کردم تغییری در درونم در حال رشد است. در اوایل مراحل اجرایی نگاه اجمالی به این موضوع داشتم. آنها تجربیات نشاط آور ، نیمه روانگردان از زندگی روزمره اطراف من بودند: سایه های درختان با عمودیت کامل در آن سوی بزرگراه. تنوع و غنای نوع و رنگ برگها در تاج درختان هم مرز با میدان خرید. آیا این چیزی است که من خودم را دور از این مدت مخدر می کردم؟ آیا این روشی است که قرار است جهان تجربه شود؟ من چه کار کرده بودم؟ این لحظات به عزم من برای ادامه تلاش دامن زد.

ارتباط چشمی. چه کسی می دانست که چقدر قدرتمند است و من در این سالها چقدر کم کار کرده ام! شروع کردم به درک خودم بدون توجه به آگاهی نسبت به این عمل. من شروع به جستجوی فعالانه ارتباط با غریبه ها کردم ، جایی که در گذشته از دوستان دیرینه خود دور می شدم. دیگر از مضحک بودن نمی ترسیدم. آنچه دیگران در مورد من فکر می کردند کار آنها بود و نه من.

همه چیز عالی نبود. اوقات تاریک نیز وجود داشت. هنوز وجود دارد اما آنها کمتر اتفاق می افتند و در صورت بروز کمتر دوام می آورند. اما آنها به من یادآوری می کنند.

اما ارزش واقعی من فکر می کردم وقف سلامتی و سلامتی من بود. 90 روز ماندن در PMO صرفاً آزاد بودن از پورنو نبود ، بلکه نمادی بود که من به بهبود زندگی خود اختصاص داده بودم. این امر باعث تغذیه ، تناسب اندام و موارد دیگر شد. من می دانستم که صرف وقت خود برای پرهیز از پورنو و عوامل محرک هدر دادن است. وقت من خیلی بهتر بود برای پرورش نسخه جدیدی از خودم که علاقه ای به پورنو نداشت ، صرف می شد ، زیرا او با لنگرهای روانشناختی که پیرمرد را به آن روش فرار می رساند ، زین نیست. دیگر نیازی به آن نخواهد بود.

من حتی در مورد این مسائل عرفانی شدم. وقتی فهمیدم که سطح دوپامین چنین نقشی عمیق در تجربه و تفسیر ما از جهان بازی می کند ، من شروع به دیدن چگونگی وجود سیستم های کنترل دیگری می کردم که این روزنه را تأمین می کردند. "غذای" ناخواسته مهندسی شده ، طراحی شده برای بار دادن بیش از حد حواس و ایجاد اشتیاق بیشتر برای شما. قند؛ بازی های ویدیویی شبکه های اجتماعی این چیزها به تدریج توانایی من را برای تجربه جهانی بدون کنترل خارجی تخلیه می کرد.

من فکر می کنم این ممکن است ریشه مبارزه PMO باشد: کنترل. یا فقدان آن. تسلط بر خود بازی است. ما آموزش داده ایم که منابع لذت را به شرکت ها تحویل دهیم. ما آنها را خیلی بد می خواهیم ، نمی توانیم نه بگوییم. نمی خواهیم نه بگوییم. اما من فکر می کنم مبارزه No PMO به ما می آموزد که می توان گفت نه. و ما می توانیم به نه بیش از حد محرک های اعتیاد آور اضافه کنیم نه.

به نظر می رسد پورنو و فانتزی یک میانبر برای دسترسی به "جک پات" منتشر کننده دوپامین است.

ما زندگی خود را در یک زندان با دقت ساخته شده طراحی شده برای حفظ دنیای واقعی است. ما کمال گرا هستیم، آرمان ها و اهداف را که قابل دستیابی نیستند، تنظیم کنیم. این امر به ما اجازه می دهد که در گفتار منفی خودمان باقی بمانیم، با عواقب منفی آشنا شویم، برای اینکه از فراموشی و راه حل سریع برای درد عاطفی استفاده کنیم.

این بانداژهای کوتاه مدت با گذشت زمان آسیب بیشتری می بینند ، اما این آسیب آشنا آرامش بخش است ، اطمینان بخش است. ما می دانیم چه انتظاری باید داشته باشیم. این نشخوار فکری نتایج تصور شده ما را برآورده می کند. ما این را دوست داریم ما محیطی از تازگی کنترل شده ایجاد کرده ایم. ما برای جلوگیری از انواع خاصی از درد و اضطراب ، آنهایی که با زندگی در دنیای واقعی همراه هستند ، ورودی ها را محدود و کنترل می کنیم.

نوآوری دیگر در مورد لحظه ای خوب نیست، بلکه یک لحظه بزرگ است. ما نوار را بالا می بریم تا هیچ چیز نتواند رقابت کند. این انتظارات را افزایش می دهد و این چیزی نیست که بتوان آنها را برآورده کرد. این اختلال شناختی نیاز ما را به از بین بردن سیگنال هایی که با این سیستم سرطانی مواجه هستند، حذف می کند. ما ورودی را محدود می کنیم و اهداف خارجی را به طرز مسخره ای تعیین می کنیم که می توانیم آنها را نادیده بگیریم یا آنها را رها کنیم. هیچ انتخاب دیگری نیست.

فقط با زندگی در دنیای خیالی که هرگز نمی توانیم به آن دست یابیم ، می توان کنار گذاشتن زندگی روزمره را توجیه کرد. زنان واقعی هرگز از نظر جذابیت و میزان از نظر "استانداردهای پورنو" مطابقت نخواهند داشت - پس چرا باید زحمت کشید؟ افراد واقعی و رویدادها هرگز مطابق با ایده آل های مبهمی که ما در ذهن خود بسیار گران بها می کنیم عمل نخواهند کرد ، پس چرا خود را درگیر آنها کنیم؟

ما یک دنیای ذهنی ایجاد کرده ایم که کنار رفتن از جامعه ، زندگی ما ، خودمان را توجیه می کند. ما قوانین را برای دامن زدن به اعتیاد انحراف داده ایم. ما آنچه را که اعتیاد و خیال ارائه می دهد نمی خواهیم ، آنچه را که به ما اجازه می دهند از آن پنهان کنیم می خواهیم.

اهداف دست نیافتنی یک زندگی پژمرده را توجیه می کند. بالا بردن میله ، نیاز به اعتیاد را تضمین می کند و تعصب تأیید که "ما هرگز خوشحال نخواهیم شد" را تقویت می کند.

این فقط درمورد پورنو و اعتیاد به پورنو نیست. این در مورد فرار است.

پس ، بعد چی؟

مطمئن نیستم. من خودم را کمی شوکه کردم و درست بعد از مرز 90 روزه ام با برخی اصرارها و وسوسه ها روبرو شدم. من انتظار چنین چیزی را نداشتم. فکر می کنم شاید (ناخودآگاه) "ابرقدرت ها" یا حداقل اعتبار سنجی خارجی دیگری را انتظار داشته باشم.

اما من بارها در این انجمن عنوان کردم که به این باور رسیده ام که هیچ هدفی در این روند وجود ندارد. یا بهتر بگوییم ، هدف حفظ روند کار است. من فهمیدم که بدن متناسب با تناسب اندام هدف ورزش نیست ، بلکه این اثر جانبی حفظ روند تناسب اندام است. روشنگری هدف مدیتیشن نیست ، بلکه محصول جانبی حفظ فرایند مراقبه است.

یک جمله ذن وجود دارد ، "بعد از روشنگری ، ظرف ها را بشور". ایده این است که شما به روند کار برگردید. زندگی روزمره روال شما از ورزش حالت خوبی دارید؟ عالی! به ورزش ادامه دهید. شما 90 روز بدون PMO هستید؟ عالی! به کارهایی ادامه دهید که شما را از آن دور می کند.

قبل از بستن این مطلب ، مایلم با برخی از افکار نحوه رسیدن به 90 روز خلاصه کنم. این ترکیبی از تجربه دنیای واقعی است که از بسیاری از مقاله خوانی ها به دست می آید. این بسیار ساده است: ذهن ما واقعی است. ذهن آنچه را که تجربه می کند به معنای واقعی کلمه می گیرد. مثل یک کودک کوچک. بنابراین باید آن را با بازخورد مثبت تشویق کنیم. تعیین اهداف کوچک و به راحتی قابل دستیابی ذهن را به ادامه کار ترغیب می کند. باید موفقیت را تجربه کند ، هرچند کوچک باشد. ذهن همچنین نمی تواند در آینده خیلی دور ببیند ، یا حداقل شروع به دیدن خود آینده شما به عنوان یک فرد دیگر می کند. بنابراین اهداف شما باید کوتاه مدت باشد. امروز ، فردا ، هفته آینده تمرکز کنید. حدود 90 روز را فراموش کنید. ده قطعه 9 روزه هدف داشته باشید. مغز مقدار اراده محدودی دارد. ترک عادت ایجاد یک فرد سالم جدید بسیار بهتر از تلاش برای از بین بردن همه انگیزه ها و وسوسه هایی است که در طول این تلاش با آنها روبرو خواهید شد. آنها هرگز پایان نخواهند یافت. پسری شوید که کارهای سالم انجام می دهد. پورنو در معادله نقش نخواهد داشت. اگر ورزش را شروع کنید ، در نهایت می خواهید درست غذا بخورید تا تمام آن زمان را از دست ندهید و این تلاش را افزایش دهید. همین امر در مورد پورنو صادق خواهد بود. فقط در معادله نمی گنجد.

برای جمع بندی این موضوع ، می خواهم از همه افراد حاضر در این انجمن که ژورنال من را خوانده اند یا درباره آن نظر داده اند ، تشکر کنم. شما نمی دانید که تشویق و حمایت شما چقدر مفید و قابل توجه است. من تمام تلاشم را می کنم تا این لطف را برگردانم. همچنین از گری ویلسون به خاطر همه دانش شگفت انگیز و اطلاعات جمع آوری شده در YBOP بسیار تشکر می کنم.

این روند واقعاً ارزشش را دارد. زندگی من بیشتر از آنچه که احتمالاً از آن آگاه هستم ارتقا یافته است. اگر به آن پایبند باشید یک تغییر واقعی خواهید دید. به نظر نمی رسد تا زمانی که اتفاق بیفتد ، سپس با خاطرات مه آلود از مبارزات تاریک به عقب نگاه خواهید کرد.

من این تلاش را به عنوان پوسته ای تنبل ، بی انگیزه ، خودپسند ، منفور از خود ، گمشده ، مه آلود ، خود درستكار ، كناره گرفته ، خودمحور و خالی از یک انسان آغاز كردم. با افتخار می گویم که من این تلاش را به عنوان یک انسان شادتر ، خارج از منزل ، متصل ، شاد ، رانده ، متمرکز ، مرکز و امیدوار ادامه می دهم.

و در حال حاضر من به معنای واقعی کلمه انجام برخی از ظروف!

[در پاسخ به سوال]

من فراموش کرده ام که بخشی از تبار من به PMO مربوط به PIED بود، و شرم آور بودن این اتفاق با چند زن بعد از اینکه من به طور فعال قدم زدن داشتم.

من حدود 40-50 روز که نعوظ صبح مکرر بود ، کشیدگی داشتم. اخیراً خیلی زیاد نیست. میل جنسی من کاملاً دوباره برگشته است. من آموخته ام که آنچه که قبلاً فکر می کردم میل جنسی است فقط میل به ضربه سریع دوپامین است. من هنوز دوباره به دوست یابی نرسیده ام ، بنابراین فرصت نکردم که با یک زن واقعی سیم کشی کنم.

می توانم بگویم که در گذشته بدون پورنو گرفتن نعوظ یا خودارضایی غیرممکن بود ، اکنون حداقل خودارضایی حتی بدون خیال پردازی مشکلی ندارد. هرچند که من به حداقل رسانده ام. فکر می کنم ممکن است زمان بیشتری برای ادامه روند داشته باشم. اما در حال بهبود است.

پیوند به پست - جمع بندی 90 روزه امگا من

همچنین نگاه کنید به - ژورنال امگا من


 

افکار از روز 300

در اصل این پاسخ به یکی از اعضای دیگرم از طریق PM بود ، اما من فکر کردم این را با همه به اشتراک می گذارم. من به 300 روز نزدیک می شوم و احساس می کنم این خلاصه چشم انداز من از مسیر No PMO از فاصله بسیار پایین است.

من شما را در مبارزات می شنوم. در بعضی از مواقع هنوز هم برای من یک مبارزه روزمره است. فقط هوس های جسمی کم شده و انضباط شخصی من بیشتر شده است.

برخی روزها از سایر آنها بهترند. بعضی روزها شگفت انگیز هستند ، بعضی دیگر به کل این روند شک دارم. من در اینجا از آن دسته بچه هایی نیستم که ادعا می کنند از پورنو آزاد شده اند ، یا اینکه دیگر علاقه ای برای آنها ندارد. من می دانم که اگر نگهبان خود را رها کنم ، می توانم دوباره به گودال پورن بیفتم.

از علامت 90/100 روزه ام ناامید شدم. "ابرقدرتها کجا هستند؟" اما من به تمام تغییرات مثبت دیگری که در سال گذشته در زندگی خود ایجاد کرده ام نگاه کردم و PMO اکنون به نظر ناسازگار است. من معتقدم مراقبه (دو بار در روز) در دو سطح برای من کمک بزرگی کرده است: یکی ، روند آموزش ذهن برای گرفتار نشدن در جریان افکار ، شما را از ادامه مسیر ذهنی به سمت پورنو جلوگیری می کند. دو ، ایجاد یک روال دقیق و روزمره به مخلوط کردن برنامه من و ایجاد یک لنگر جدید برای سایر تغییرات مثبت سلامتی کمک کرد.

با علم به اینکه قبل از وعده های غذایی صبح و عصر مراقبه خواهم کرد ، در این اوقات برنامه های مناسبی ندارم. قبل از مدیتیشن ، گوشتم را برای شام یخ می زنم. و خوردن سبزیجات بیشتر ، روال جدیدی از تهیه غذا را ایجاد کرده است. اکنون زمان کمتری در روز خود دارم ، بنابراین مجبور شدم مزخرفات دیگر مانند گشت و گذار در تلویزیون و اینترنت را قطع کنم. فقط وقت ندارم

اکنون ، من نمی خواهم رگه های همه این تغییرات مثبت را بشکنم. من برنامه هایی دارم که بصورت روزانه تقویم را برای پیشرفت ردیابی می کنند.

بینش بزرگی برای من ورزش بود. وقتی فهمیدم چیزی به نام "رسیدن به فرم" وجود ندارد ، از آنجا که این یک چیز مداوم است ، در واقع "در فرم باقی می ماند" ، و حتی به طور خاص تر "از فعالیت واقعی مورد نیاز برای انجام لذت ببرید و منتظر باشید روی فرم بودن". No PMO نیز همینطور است.

هیچ کس قرار نیست برای این کار به ما رژه براندازد. هیچ کس به جز خود ما اهمیتی نمی دهد. جابجایی ذهن باید در جایی اتفاق بیفتد که این غرور یا دریافت ستایش به خاطر دست کشیدن از چیزی نیست ، بلکه غرور برای حفظ نفس خود در یک تلاش مستمر است.

به طور پیوسته خود را خیلی شلوغ کنید، سازمان مجاهدین خلق و قدیمی شما که به چنگال های خود فرو ریخت، فقط اتاق ندارد. واقعا به تو تازه وارد سطح بعدی را بکشید. دوباره تعریف کنید که چه کسی هستید

من کمی خط گرگ تنها در خود دارم ، بنابراین این ایده که من به مدت 9 ماه از پورنو پرهیز کرده ام - حتی اگر کسی از آن خبر نداشته باشد - آتش را برای من شعله ور می کند. بخشی از من دوست دارد بتواند بگوید "بله ، من می توانم این کار را انجام دهم و دیگران حتی تلاش نمی کنند!" 

توقف انتظار برای تبریکات خارجی (ما همه این کار را انجام می دهیم).

چه تغییراتی در روال زندگی شما ایجاد شده است ، چه عادت های سالم جدیدی را در کنار کاهش PMO پرورش داده اید؟ اگر هیچ کدام نیست ، امروز شروع کنید. جواب من این است که هر روز ، یا در خیابان یا اطراف بلوک ، به پیاده روی بروید. "ورزش" را فراموش کنید ، فقط عادت انجام هر روز را ثابت کنید. این سخت ترین قسمت همه اینها است ، و آن را به یک فعالیت خلبان خودکار تبدیل می کند. پس از ایجاد عادت ، از آنجا گسترش دهید. خواهید فهمید که این کار را خودش انجام می دهد.

و همه چیز را دنبال کنید: تحقیقات نشان می دهد که فقط عادت های ردیابی (حتی تغییر آنها) منجر به تغییرات عمیق در جنبه های متعدد زندگی شما می شود. یک برنامه دریافت کنید تقویم سالانه را خریداری کنید. زمانی که تفکر، ورزش، پیاده روی، نوشیدن، دود کردن، تماشای تلویزیون و غیره، روزها و وقت صرف کنید. پیگیری مسافت پیموده شده، مراحل، کالری، ساعت ها و اونس. هر وعده غذایی را وارد کنید شروع به توجه به زندگی خود کنید.

من حدس می زنم مسئله بزرگی که شما در سر دارید ، به دنبال نوعی پاداش برای این تلاش قهرمانانه است. هرگز این اتفاق نخواهد افتاد. اخیراً یک روز فهمیدم که اخبار جدید همه این عادتهای سالم در حال از بین رفتن است. من فکر کردم ، "گه ، حالا من باید فقط این کار را برای همیشه ادامه بدهم!" اما مقالات موفقیت من در مورد ورزشکاران قهرمان صحبت کردم که دارای طوفان منحصر به فردی هستند که آنها را از هم متمایز می کند: توانایی تلاش و تلاش در مراحل خسته کننده و خسته کننده ، که 90٪ آموزش را شامل می شود.

به نوعی مراقبه برای من چنین بوده است. هفته ها می توانند در جایی که کمترین نتیجه در حین نشستن یا در بین آن اتفاق می افتد ، طی شوند. اما در آن صورت من به نفع همه تلاش ها یادآوری خواهم کرد. و سپس دوباره به خرد شدن برمی گردد. کتاب تسلط جورج لئونارد به من کمک کرد تا از این الگوها آگاه شوم و مراقب آنها باشیم.

آخرین چیزی که فکر می کنم به من کمک می کند تا پایدار بمانم: دادن انگشت وسط برای تحت تأثیر قرار گرفتن این اصرارها است. این به معنای پورنو ، شکر ، فشار همسالان ، الکل ، مواد مخدر ، تلویزیون و غیره است. من دوست دارم که بتوانم عقب بایستم و بگویم که اگر بخواهم می توانم از هر یک از آنها دور شوم. من فکر می کنم فلاسفه رواقی به من کمک کردند تا این طرز فکر را تأسیس کنم. اما من فکر می کنم کسانی که در این مسیر هستیم همه دیده اند که چگونه رسانه ها از رابطه جنسی برای دستکاری ما استفاده می کنند ، به خصوص اکنون که ما انتخاب کردیم که پورنو را محدود یا حذف کنیم. من فکر می کنم بسیاری از ما خیابانهای دیگری را می بینیم که در آن جامعه و صنعت تبلیغات ما را برای خط اصلی خود دستکاری می کنند. دوست دارم بتوانم بگویم که هر روز کمتر روی من تأثیر می گذارد.

من فکر می کنم همه ما باید دیدگاه متفاوتی در مورد اینکه چه کسی هستیم را داشته باشیم تا از این طریق در طولانی مدت عبور کنیم. زورگویی و لجاجت می تواند ما را به 90 روز برساند ، اما مسیر از آنجا به بعد فاقد هرگونه پاداش مستقیم از این تلاش مداوم خواهد بود و ما باید زندگی ای را بسازیم که نیازی به آنها نداشته باشد.